| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

مغرور نشو:

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۳۲ ب.ظ

یکی تعریف می کرد :
وقتی ازنماز جماعت صبح برمی گشتم، جماعتی را دیدم که به زور قصد سوارکردن گاو نری را در ماشین داشتند.
گاو مقاومت می‌کرد و حاضر نبود سوارماشین بشود. من رفتم دستی به پیشانی گاو کشیدم . گاو مطیع و سوار ماشین شد.

من مغرور شدم و پیش خودم گفتم: این به خاطر نماز امروزم است!

وقتی رسیدم خانه، دیدم مادرم گریه و زاری می‌کند.

علت را که جویا شدم ،گفت:گاومان را دزدیدند!


گاو مرا شناخته‌بود، ولی من او را نشناخته‌ بودم!!

نظرات  (۱)

:)جالب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی