| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب با موضوع «بوستان سعدی» ثبت شده است

سعدی شیرازی، یکی از بزرگ‌ترین حکیمان و شاعران ادب فارسی، در آثار خود با نگاهی ژرف به مسائل اخلاقی و اجتماعی می‌پردازد و از قدرت بیان و خردمندی خویش برای تبیین درس‌های تاریخ بهره می‌گیرد. او در اشعارش، بی‌عدالتی و ستم را به‌عنوان بزرگ‌ترین آفت حکومت‌ها و جوامع انسانی معرفی کرده و سرانجام شوم آن را به‌روشنی تصویر می‌نماید.

در ابیاتی که در ادامه آمده است، شاعر به‌طور ویژه به ظلم و ستم شاهان ایران باستان/ایران پیش از اسلام، اشاره دارد.

او با نگاهی عبرت‌آموز به سرگذشت پادشاهان پیش از اسلام سرزمین مان، این حقیقت را بازگو می‌کند که قدرت و شوکت آنان، به دلیل بی‌عدالتی و بیدادگری، به نابودی انجامید. سعدی از تاریخ عبرت گرفته و از خسروان عجم که به زیردستان ستم روا می‌داشتند، یاد می‌کند و با بیانی حکیمانه تأکید دارد که نه آن شکوه باقی ماند و نه آن ظلم پایدار.

این اشعار، از یک‌سو تصویری از فرجام حتمی بیدادگری و زوال حکومت‌های ظالم است و از سوی دیگر، ستایشی از عدل و عدالت‌طلبی که در تعالیم اسلامی به آن سفارش شده است. سعدی با استفاده از این نمونه تاریخی، پیامی اخلاقی و جهانی ارائه می‌دهد که همواره در دل فرهنگ اسلامی و آموزه‌های دینی جایگاهی برجسته داشته است.

بی‌گمان، این ابیات نمایانگر دیدگاه تاریخی و اجتماعی سعدی درباره ضرورت عدالت در هر حکومتی است و یادآور این نکته که پایداری دولت‌ها در گرو مهرورزی، انصاف و رعایت حقوق مردم است.

 

 

خبر داری از خسروان عجم

که کردند بر زیردستان ستم؟

 

نه آن شوکت و پادشایی بماند

نه آن ظلم بر روستایی بماند

 

خطا بین که بر دست ظالم برفت

جهان ماند و با او مظالم برفت

 

خنک روز محشر تن دادگر

که در سایهٔ عرش دارد مقر

 

به قومی که نیکی پسندد خدای

دهد خسروی عادل و نیک رای

 

چو خواهد که ویران شود عالمی

کند ملک در پنجهٔ ظالمی

 

سگالند از او نیکمردان حذر

که خشم خدای است بیدادگر

 

بزرگی از او دان و منت شناس

که زایل شود نعمت ناسپاس

 

اگر شکر کردی بر این ملک و مال

به مالی و ملکی رسی بی زوال

 

وگر جور در پادشایی کنی

پس از پادشایی گدایی کنی

 

حرام است بر پادشه خواب خوش

چو باشد ضعیف از قوی بارکش

 

میازار عامی به یک خردله

که سلطان شبان است و عامی گله

 

چو پرخاش بینند و بیداد از او

شبان نیست،گرگ است،فریاد از او

 

بدانجام رفت و بد اندیشه کرد

که با زیر دستان جفا،پیشه کرد

 

به سختی و سستی بر این بگذرد

بماند بر او سالها نام بد

 

نخواهی که نفرین کنند از پست

نکو باش تا بد نگوید کست

 

منبع:کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی،چاپخانهٔ بروخیم،۱۳۲۰،تهران،باب اول،ص۳۸-۳۹

 

  • حسین عمرزاده

شنیدم که از نیکمردی فقیر

دل آزرده شد پادشاهی کبیر

مگر بر زبانش حقی رفته بود

ز گردن‌کشی بر وی آشفته بود

به زندان فرستادش از بارگاه

که زورآزمای است بازوی جاه

ز یاران کسی گفتش اندر نهفت

مصالح نبود این سخن گفت، گفت

رسانیدن امر حق طاعت است

ز زندان نترسم که یک ساعت است

همان دم که در خفیه این راز رفت

حکایت به گوش ملک باز رفت

بخندید کاو ظن بیهوده برد

نداند که خواهد در این حبس مرد

غلامی به درویش برد این پیام

بگفتا به خسرو بگو ای غلام

مرا بار غم بر دل ریش نیست

که دنیا همین ساعتی بیش نیست

نه گر دستگیری کنی خرمم

نه گر سر بری بر دل آید غمم

تو گر کامرانی به فرمان و گنج

دگر کس فرومانده در ضعف و رنج

به دروازهٔ مرگ چون در شویم

به یک هفته با هم برابر شویم

منه دل بر این دولت پنج روز

به دود دل خلق، خود را مسوز

نه پیش از تو بیش از تو اندوختند

به بیداد کردن جهان سوختند؟

چنان زی که ذکرت به تحسین کنند

چو مردی، نه بر گور نفرین کنند

نباید به رسم بد آیین نهاد

که گویند لعنت بر آن، کاین نهاد

وگر بر سرآید خداوند زور

نه زیرش کند عاقبت خاک گور؟

بفرمود دلتنگ روی از جفا

که بیرون کنندش زبان از قفا

چنین گفت مرد حقایق شناس

کز این هم که گفتی ندارم هراس

من از بی زبانی ندارم غمی

که دانم که ناگفته داند همی

اگر بینوایی برم ور ستم

گرم عاقبت خیر باشد چه غم؟

عروسی بود نوبت ماتمت

گرت نیکروزی بود خاتمت

سعدی-بوستان

  • حسین عمرزاده

محبت صحابه در فرهنگ و ادب فارسی؛ بازخوانی یک حقیقت مغفول

فرهنگ ایرانی، از دیرباز، آمیخته با حکمت، دین‌باوری و اخلاق بوده است؛ فرهنگی که ایمان را در پوشش ادب عرضه کرده و با بزرگداشت شخصیت‌های دینی، بر ارکان معنوی جامعه استواری بخشیده است. در دل این سنت کهن، محبت و ارادت نسبت به صحابهٔ گران‌قدر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، نه برخاسته از تعصب، بلکه جلوه‌ای از درک تاریخی، ایمان فرهنگی و عقلانیتِ اخلاق‌محور ایرانیان است.

یکی از روشن‌ترین شواهد بر این حقیقت، جایگاه رفیع یاران پیامبر اسلام در متون کلاسیک فارسی است. ادبیاتی که همواره در جستجوی حکمت، عدالت و نیکی بوده، چگونه می‌توانسته از همراهان راستین پیام‌آور رحمت، چشم بپوشد؟

سعدی شیرازی، شاعر بلندآوازهٔ اخلاق و معرفت، در بوستان خویش با بیانی استوار، نه‌تنها پیامبر، بلکه یاران وفادار او را نیز می‌ستاید؛ اشعاری که تنها نغمهٔ ادب نیستند، بلکه سندی گویایند بر باور تاریخی و فرهنگی ملت ایران:

چه نعت پسندیده گویم ترا؟
علیک‌السلام ای نبی‌الورا
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پیروان تو باد

و سپس، چهار تن از برجسته‌ترین یاران رسول خدا را چنین توصیف می‌کند:

نخستین، ابوبکر، پیرِ مُرید
عمر، پنجه بر پیچ دیو مرید
خردمند، عثمان شب‌زنده‌دار
چهارم، علی شاه دلدل‌سوار

در این ابیات، سعدی نه‌فقط به نام‌ها اشاره می‌کند، بلکه صفات ممتاز هر یک را نیز برجسته می‌سازد: ابوبکر، پیر طریقت و بزرگ‌مشرب؛ عمر، قاطع و دشمن‌ستیز؛ عثمان، شب‌زنده‌دار و اهل تأمل؛ و علی، دلیر و پیشوای میدان. این توصیف‌ها، برگرفته از معرفتی است که سعدی با روح و جان، از تاریخ اسلام برگرفته؛ معرفتی که در کلام او، به زبانِ ادب و حکمت، جان گرفته است.

بر همین اساس، تلاش برای انکار یا بی‌ارزش جلوه دادن این محبت عمیق، نوعی تغافل نسبت به حافظهٔ فرهنگی این ملت است. حافظه‌ای که از فردوسی تا سنایی، از ناصرخسرو تا مولوی، با حرمت و ادب از صحابه یاد کرده و آنان را جزء جدایی‌ناپذیر از منظومهٔ معنویات این سرزمین دانسته‌اند.

و سعدی، با همان لحن صادق و نگاه حکیمانه‌اش هشدار می‌دهد:

بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به خردی برد

این بیت، تنها توصیه‌ای اخلاقی نیست، بلکه معیاری است برای ارزیابی سلامت فرهنگی و فکری یک جامعه. جامعه‌ای که نتواند از بزرگان خود با حرمت یاد کند، در واقع از ریشه‌های خود بریده و در مسیر افول معنوی قرار گرفته است.

جمع‌بندی

محبت نسبت به صحابه، در فرهنگ ایرانی، صرفاً یک گرایش مذهبی نبوده، بلکه بخشی ژرف از نظام معنایی و ارزشی ماست؛ نظامی که بر بنیاد احترام، عقلانیت و اخلاق بنا شده است. بازخوانی این جایگاه، نه تکرار تاریخ، بلکه بازشناسی پیوند ناگسستنی دین و فرهنگ در بستر تجربهٔ ایرانی است؛ تجربه‌ای که در آن، «ایمان» همواره با «فرهیختگی» همراه بوده است.

در روزگاری که گاه هیاهوی بی‌محتوا، صدای خِرَد و وقار را می‌پوشاند، بازگشت به سخن متین و اندیشیدهٔ سعدی، نه صرفاً رجوعی ادبی، بلکه یادآور حقیقتی بنیادین است:

این‌که اخلاق‌مداری، ادب و نزاکت، به‌خودیِ‌خود، نشانه‌ای روشن از سلامت عقیده و صداقت ایمان است؛ و در برابر آن، بی‌ادبی و جریحه‌دار کردن احساسات مؤمنین، نه نشانهٔ آزادی، بلکه پرده‌ای از تزلزل درونی و ناسازگاری ادعا و باور است.

سعدی، که نماد حکمت و متانت در سنت ماست، با زبانی سرشار از احترام، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم و یاران گرامی‌اش را چنین می‌ستاید:

درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پیروان تو باد

این کلام، نه تنها شعر، که تجلی دیدگاهی‌ست عمیق، که میان ایمان، ادب و فرهنگ پیوندی ناگسستنی برقرار می‌سازد. سخنی که در برابر موج بی‌نزاکتی‌ها، چون چراغی فروزان، راه را از بی‌راهه بازمی‌شناساند.

منابع:

سعدی، بوستان، در نیایش خداوند، بخش ۲، فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام

سعدی، گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان، حکایت شمارهٔ ۴۱

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest