امام احمد بن حنبل (رَحِمَهُالله) یکی از زنان محرم خود را فرستاد تا از زنی خواستگاری کند.
وقتی برگشت، گفت: «او را پسندیدم.»
امام احمد پرسید: «آیا هنگام گفتوگوی شما کسی حضور داشت؟»
پاسخ داد: «بله، خواهرش هم آنجا بود، اما او یکچشم است!»
امام احمد گفت: «برو و همان خواهر یکچشم را برای من خواستگاری کن!»
بنابراین، آن زن رفت و برای او همان خواهر را خواستگاری کرد و امام احمد با او ازدواج نمود.
پس از هفت سال زندگی مشترک، همسرش از او پرسید:
«پسرعمو! آیا تاکنون چیزی در من دیدهای که تو را ناراحت کرده باشد؟»
امام احمد پاسخ داد:
«نه، فقط کفش تو هنگام راهرفتن صدا میدهد!»
یعنی تنها چیزی که پس از هفت سال زندگی مشترک او را ناراحت کرده بود، صدای کفش همسرش هنگام راهرفتن بود!
در روایت دیگری نیز آمده است که گفت:
لَا، إلَّا هَذا النَّعْلُ الَّذيْ تَلْبِسِيْنَهُ، لَم يَكُنْ عَلَى عَهْدِ رَسُوْلِ الله ﷺ
یعنی: «نه، جز این کفشی که میپوشی، زیرا در زمان رسولالله صلیالله علیه و سلم چنین چیزی نبود.»۱
همسرش نیز بلافاصله آن کفش را فروخت و کفشی سادهتر خرید و آن را میپوشید.
مشیّت الهی چنین بود که این همسر (ریحانه) برای او فرزندی به دنیا بیاورد به نام عبدالله؛ مردی ثقه و ثابت در روایت که بهتنهایی روایتکنندهی مسند پدرش بود و نزدیک به ۲۷ هزار حدیث را از او نقل کرد.
امام احمد، پیش از ازدواج با این بانو، همسر دیگری داشت به نام عَبَّاسَة که از دنیا رفته بود.
دربارهی آن همسرش نیز چنین میگفت:
أَقَامَتْ أمُّ صَالِحٍ مَعِي عِشْرِيْنَ سَنَةً فَمَا اختَلَفْتُ أَنَا وَهِيَ في كَلِمَةٍ.
یعنی: «مادر صالح ۲۰ سال با من زندگی کرد و در این مدت حتی در یک کلمه هم با یکدیگر اختلاف نداشتیم.»۲
درست و زیبا زندگی کردند، و با به جای گذاشتن نسلی نامدار و آثاری ارزشمند، به زیبایی هم دنیا را ترک کردند.
رَحِمَهُمُ اللهُ تَعالی
منابع:
۱) مناقب الإمام أحمد، ص ۴۰۳-۴۰۴ و طبقات الحنابلة، ج ٢، ص ۵۸۴
۲) طبقات الحنابلة، ج ٢، ص ۵۸۳
- ۰ نظر
- ۰۹ فروردين ۰۴ ، ۱۹:۱۹