| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سخنان ناب» ثبت شده است

خداوند در قرآن به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرماید:

قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ

«به زنان مؤمن بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرم) فرو گیرند.» (سوره نور، آیه ۳۱)

ابن کثیر رحمه‌الله در تفسیر این آیه می‌نویسد:

هذا أمر من الله تعالى للنساء المؤمنات ، وغيرة منه لأزواجهن ، عباده المؤمنين ، وتمييز لهن عن صفة نساء الجاهلية وفعال المشركات .

«این فرمانی است از سوی خداوند متعال برای زنانِ مؤمن، و نیز بیانگر غیرت الهی نسبت به همسرانِ آنان، بندگانِ مؤمن اوست؛ و نیز وسیله‌ای برای متمایز ساختن آنان از ویژگی‌های زنانِ جاهلیت و رفتارهای زنان مشرک.»

فقوله تعالى : ( وقل للمؤمنات يغضضن من أبصارهن ) أي : عما حرم الله عليهن من النظر إلى غير أزواجهن . ولهذا ذهب [ كثير من العلماء ] إلى أنه : لا يجوز للمرأة أن تنظر إلى الأجانب بشهوة ولا بغير شهوة أصلا . واحتج كثير منهم بما رواه أبو داود والترمذي ، من حديث الزهري ، عن نبهان - مولى أم سلمة - أنه حدثه : أن أم سلمة حدثته : أنها كانت عند رسول الله صلى الله عليه وسلم وميمونة ، قالت : فبينما نحن عنده أقبل ابن أم مكتوم ، فدخل عليه ، وذلك بعدما أمرنا بالحجاب ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " احتجبا منه " فقلت : يا رسول الله ، أليس هو أعمى لا يبصرنا ولا يعرفنا؟ فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " أو عمياوان أنتما؟ ألستما تبصرانه " .

ثم قال الترمذي : هذا حديث حسن صحيح

«در مورد فرمایش خداوند متعال که می‌فرماید:

وقل للمؤمنات يغضضن من أبصارهن
«و به زنان مؤمن بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرم) فرو گیرند.»(سوره‌ی نور، آیه‌ی ۳۱)

یعنی:

از آنچه خداوند نگاه کردن به آن را بر آنان حرام کرده، چشم‌پوشی کنند؛
از جمله، نگاه به مردان بیگانه‌ای که همسر آنان نیستند.

و به همین دلیل، بسیاری از علما بر این نظرند که:
برای زن جایز نیست که به مردان نامحرم نگاه کند،
خواه با شهوت و خواه بی‌هیچ قصد شهوت، در هر حال جایز نیست.

و گروه زیادی از علما به این روایت برای اثبات نظر خود استدلال کرده‌اند؛
روایتی که ابو داود و ترمذی نقل کرده‌اند، از طریق زهری، از نُبهان ـ غلام آزادشده‌ی امّ‌سلمه ـ
که او از امّ‌سلمه، همسر پیامبر، روایت کرده که گفت:

ما (یعنی من و میمونه) نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم بودیم. در همین هنگام، ابن‌ام‌مکتوم وارد شد، و این در زمانی بود که دستور حجاب به ما داده شده بود. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: "خودتان را از او بپوشانید (حجاب کنید)."
من گفتم: ای رسول خدا! مگر او نابینا نیست؟ ما را نمی‌بیند و نمی‌شناسد.
پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: "مگر شما دو نفر هم نابینا هستید؟ آیا او را نمی‌بینید؟"

و ترمذی در پایان می‌گوید:
این حدیث، حسن و صحیح است.»

  • حسین عمرزاده

امام ابن حجر رحمه‌الله می‌نویسد:

"يُقَالُ إِنَّ كُلَّ مَنْ كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ فَشَهْوَتُهُ أَشَدُّ لِأَنَّ الَّذِي لَا يَتَّقِي يَتَفَرَّجُ بِالنَّظَرِ وَنَحْوِهِ."

گفته‌اند:

هر اندازه انسان نسبت به خداوند پارساتر و پرهیزکارتر باشد، نیروی شهوت در او قوی‌تر و بیشتر خواهد بود؛
زیرا کسی که اهل تقوا نیست، بخشی از خواسته‌های نفسانی خود را از راه چشم‌چرانی و سرگرم شدن به لذت‌های سطحی – چون نگاه‌های آلوده و مشابه آن – فرو می‌نشاند و تخلیه می‌کند.

(اما فرد باتقوا، نگاه را فرو می‌گیرد و دل را از آن سرگرمی‌های ظاهری بازمی‌دارد؛
و درست از همین رو، شهوت در درونش فشرده‌تر و شعله‌ورتر باقی می‌ماند.)

فتح الباری، جلد ۶، صفحه ۴۶۲


امام قرطبی رحمه‌الله نیز گفته است:

"وَيُقَالُ: إِنَّ كُلَّ مَنْ كَانَ أَتْقَى فَشَهْوَتُهُ أَشَدُّ، لِأَنَّ الَّذِي لَا يَكُونُ تَقِيًّا فَإِنَّمَا يَتَفَرَّجُ بِالنَّظَرِ وَالْمَسِّ، أَلَا تَرَى مَا رُوِيَ فِي الخبر: (العينان تزنيان واليدان تَزْنِيَانِ). فَإِذَا كَانَ فِي النَّظَرِ وَالْمَسِّ نَوْعٌ مِنْ قَضَاءِ الشَّهْوَةِ قَلَّ الْجِمَاعُ، وَالْمُتَّقِي لَا يَنْظُرُ وَلَا يَمَسُّ فَتَكُونُ الشَّهْوَةُ مُجْتَمِعَةٌ فِي نَفْسِهِ فَيَكُونُ أَكْثَرَ جِمَاعًا. وَقَالَ أَبُو بَكْرٍ الْوَرَّاقُ: كُلُّ شَهْوَةٍ تُقَسِّي الْقَلْبَ إِلَّا الْجِمَاعَ فَإِنَّهُ يُصَفِّي الْقَلْبَ، وَلِهَذَا كَانَ الْأَنْبِيَاءُ يَفْعَلُونَ ذَلِكَ."

و نیز چنین گفته‌اند:

هر که تقوایش بیشتر باشد، میل جنسی‌اش نیز شدیدتر است؛
زیرا انسانی که از تقوا تهی‌ست، خواهش‌های خود را از راه‌هایی چون نگاه شهوت‌آلود و تماس بدنی فرو می‌نشاند و به آرامش ظاهری می‌رسد.
آیا نشنیده‌ای آنچه در حدیث آمده است: «چشم‌ها زنا می‌کنند، و دست‌ها نیز زنا می‌کنند»؟
پس اگر نگاه و لمس، بخشی از شهوت را ارضا کند، میل به آمیزش کاهش می‌یابد.
اما آن‌که اهل تقواست، نه چشم به حرام می‌گشاید و نه دست به لمس می‌برد،
و همین پرهیز، آتشِ میل را در درون او انباشته می‌سازد؛
از این رو، آمیزش جنسی در او بیشتر، و نیاز درونی‌اش افزون‌تر است.

و نیز ابوبکر وَرّاق گفته است:

هر شهوتی دل را تیره و سخت می‌کند، مگر آمیزش، که دل را صیقل می‌دهد و پاک می‌گرداند؛
و از همین رو بود که پیامبران بدان روی می‌آوردند.

تفسیر قرطبی، جلد ۵، صفحه ۲۵۳


نکته‌ی پایانی:

یادآوری این نکته ضروری‌ست که آنچه در بالا گفته شد، به هیچ‌وجه به معنای نسبت دادن ضعف اراده یا ناتوانی به اهل تقوا نیست.
برعکس، تقوا یعنی داشتن نیروی اراده برای ایستادن در برابر خواهش‌های نفس و پرهیز از نافرمانی خدا.
کسانی که اهل تقوا هستند، این تمایلات را انکار نمی‌کنند، بلکه با آگاهی و انتخابی درست، آن‌ها را از راهی سالم، مشروع و حلال پاسخ می‌دهند.

از نکات قابل تأملی که می‌توان از این سخنان برگرفت، دو نکته‌ شایان توجه‌اند:

۱. افراد باتقوا نباید نسبت به این‌گونه تمایلات طبیعی دچار اضطراب، احساس گناه یا درگیری ذهنی بیش از حد شوند.
این میل‌ها بخشی از سرشت انسان‌اند، و آنچه مهم است، شیوه‌ی مواجهه و مدیریت آن‌هاست، نه صرف وجودشان.

۲. در عین حال، نباید هم به نفس خود اعتماد بی‌جا داشت یا خیال کرد که چون انسان باتقواست، دیگر از خطر لغزش‌ها در امان است.
این‌گونه تمایلات نیز مانند بسیاری از عرصه‌های زندگی، می‌توانند آزمونی الهی باشند؛ فرصتی برای رشد، پاداش معنوی، و نزدیک‌تر شدن به خداوند.

  • حسین عمرزاده

عبدالله بن مسعود رضي الله عنه:



لو لم يبقَ من الدهر إلا ليلة، لأحببتُ أن يكون لي في تلك الليلة امرأة.


«اگر از روزگار جز شبی باقی نمانده باشد، دوست دارم در آن شب، زنی (همسری) داشته باشم.»


مصنف ابن أبي شيبة، ج ٩، ص ١٥٨.

  • حسین عمرزاده

امام ابن‌حزم اندلسی (رحمه‌الله) در کتاب الفصل في المِلَل والأهواء والنِّحَل، پس از آنکه بخش‌هایی از تورات را نقل می‌کند که پر از تناقض‌ و سخنان ناراست است، می‌نویسد:


وَهَذَا الْفَصْل شَاهد عدل وبرهان تَامّ وَدَلِيل قَاطع وَحجَّة صَادِقَة فِي أَن توراتهم مبدلة وَأَنَّهَا تَارِيخ مؤلف كتبه لَهُم من تحرض بجهله أَو تعمد بفكره وَأَنَّهَا غير منزلَة من عِنْد الله تَعَالَى.

«این فصل، گواهی‌ای عادلانه، برهانی تمام، دلیلی قاطع و حجتی راستین است بر اینکه توراتِ آنان دگرگون شده؛ و آن چیزی نیست جز متنی تاریخی و ساختگی که کسی آن را برای ایشان نوشته، یا از روی تحریک نادانی‌اش، یا عمداً و با اندیشه؛ و در نتیجه، آن کتابی نیست که از سوی الله متعال نازل شده باشد.»

ابن حزم الأندلسي، الفصل في المِلَل والأهواء والنِّحَل، ج‍ ١، ص‍ ١٤١.

  • حسین عمرزاده

امام ابن کثیر رحمه‌الله در تفسیر این آیه:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا

(به یقین دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را؛ یهود ومشرکان خواهی یافت)،

می‌نویسد:


ما ذٰكَ إِلَّا لِأَنَّ كُفْرَ اليَهُودِ عِنادٌ وَجُحُودٌ وَمُبَاهَتَةٌ لِلْحَقِّ، وَغَمْطٌ لِلنَّاسِ، وَتَنَقُّصٌ بِحَمَلَةِ الْعِلْمِ. وَلِهٰذَا قَتَلُوا كَثِيرًا مِنَ الْأَنْبِيَاءِ، حَتَّى هَمُّوا بِقَتْلِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَيْرَ مَرَّةٍ، وَسَحَرُوهُ، وَأَلَّبُوا عَلَيْهِ أَشْبَاهَهُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ – عَلَيْهِمْ لَعَائِنُ اللهِ الْمُتَتَابِعَةُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.


جز به این دلیل نیست که کفر یهود، برخاسته از لجاجت، انکار آگاهانه، ستیز با حقیقت، تحقیر مردم، و کوچک شمردن حاملان علم است. از همین رو بود که آنان بسیاری از پیامبران را به قتل رساندند، و حتی بارها قصد جان پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ را کردند، او را سحر نمودند، و هم‌کیشان مشرک خود را بر ضد او شوراندند. ـ لعنت‌های پی‌درپی خدا تا روز قیامت بر آنان باد.


تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۵۰.

  • حسین عمرزاده

امام ابن حَزم اندلسی رَحِمَهُ الله:


«الدَّيُّوثُ مُشتَقٌّ من التَّدييثِ، وهو التَّسهيلُ، وما بَعْدَ تَسهيلِ مَن تَسمَحُ نفسُه بهذا الشَّأنِ تَسهيلٌ! ومنه بَعيرٌ مُدَيَّثٌ، أي: مُذَلَّلٌ. ولَعَمْري إنَّ الغَيرةَ لَتُوجَدُ في الحيوانِ بالخِلقةِ، فكيف وقد أكَّدَتْها عندنا الشَّريعةُ؟! وما بَعْدَ هذا مُصابٌ.»


«الدَّيُّوث» واژه‌ای است که از «التَّدييث» گرفته شده است، و «التَّدييث» به معنای تسهیل و آسان کردن است. هر کس که نفسش اجازه دهد چنین عملی را انجام دهد، در واقع او نیز در این کار تسهیل‌کننده است. از این رو، «بَعيرٌ مُدَيَّثٌ» به معنای شتری است که کاملاً تسهیل شده و رام شده است.


و به خدا قسم، غیرت در حیوانات نیز به طور طبیعی وجود دارد، پس چگونه ممکن است که در انسان‌ها که شریعت نیز آن را تأکید کرده است، وجود نداشته باشد؟! و هیچ چیزی بدتر از این مصیبت نیست.


منبع: طوق الحمامة، ص ۲۷۹.

  • حسین عمرزاده

امام ابن‌حَجَر رَحِمَهُ‌الله می نویسد:


أصَحُّ ما وقَفْتُ عليه مِن ذلك أنَّ الصَّحابيَّ: مَن لَقِيَ النَّبيَّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم مُؤْمِنًا به، ومات عَلى الإسلامِ؛ فيَدخُلُ فيمَن لَقِيَه مَن طالَت مُجالَسَتُهُ لهُ أو قَصُرَت، ومَن روى عنه أو لم يَرْوِ، ومَن غزا مَعَه أو لم يَغْزُ، ومَن رَآه رُؤيةً ولَو لم يُجالِسْه، ومَن لم يَرَه لِعارِضٍ كالعَمَى. ويَخرُجُ بقَيدِ الإيمانِ مَن لَقِيَه كافِرًا ولَو أسلَمَ بَعدَ ذلك إذا لم يَجتَمِعْ به مَرَّةً أخرى. وقَولُنا: «به» يُخرِجُ مَن لَقِيَه مُؤْمِنًا بغَيرِه، كمَن لَقِيَه مِن مُؤمِني أهلِ الكِتابِ قَبلَ البَعثةِ... ويَدخُلُ في قَولِنا: «مُؤْمِنًا به» كُلُّ مُكَلَّفٍ مِنَ الجِنِّ والإنسِ؛ فحينَئِذٍ يَتَعَيَّنُ ذِكْرُ مَن حَفِظَ ذِكْرَه مِنَ الجِنِّ الَّذينَ آمَنوا به بالشَّرطِ المَذكورِ... وخَرجَ بقَولِنا: «ومات عَلى الإسلامِ» مَن لقيَه مُؤْمِنًا به ثُمَّ ارتَدَّ، ومات عَلى رِدَّتِه والعياذُ باللَّهِ. وقَد وُجِدَ مِن ذلك عَدَدٌ يَسيرٌ... ويَدخُلُ فيه مَنِ ارتَدَّ وعادَ إلى الإسلامِ قَبلَ أن يَموتَ، سَواءٌ اجتَمَعَ به صلَّى اللهُ عليه وسلَّم مَرَّةً أخرى أم لا، وهَذا هو الصَّحيحُ المُعتَمَدُ، والشِّقُّ الأوَّلُ لا خِلافَ في دُخولِه، وأبدى بَعضُهم في الشِّقِّ الثَّاني احتِمالًا، وهوَ مَردودٌ؛ لِإطباقِ أهلِ الحَديثِ عَلى عَدِّ الأشعَثِ بنِ قَيسٍ في الصَّحابةِ، وعَلى تَخريجِ أحاديثِه في الصِّحاحِ والمَسانيدِ، وهوَ مِمَّنِ ارتَدَّ ثُمَّ عادَ إلى الإسلامِ في خِلافةِ أبي بَكرٍ.

وهَذا التَّعريفُ مَبنيٌّ عَلى الأصَحِّ المُختارِ عِندَ المُحَقِّقين؛ كالبُخاريِّ، وشَيخِهِ أحمَدَ بنِ حَنبَلٍ، ومَن تَبعَهما.


«صحیح‌ترین تعریفی که دربارهٔ صحابی یافتم این است که صحابی کسی است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم را در حالی ملاقات کرده که به او ایمان داشته و بر اسلام از دنیا رفته باشد.

در این تعریف، هر کسی که پیامبر را ملاقات کرده باشد، خواه نشست‌های طولانی با او داشته یا کوتاه، خواه از او روایت نقل کرده یا نکرده، خواه با او در جنگ شرکت کرده یا نکرده، و حتی کسی که او را فقط دیده باشد، بدون اینکه همنشینی کند، و حتی کسی که به دلیل عارضه‌ای مانند نابینایی او را ندیده باشد، داخل می‌شود.

اما قید «ایمان» کسانی را که پیامبر را در حالی که کافر بودند ملاقات کردند (هرچند بعداً اسلام آوردند اما دیگر او را ندیدند) از این تعریف خارج می‌کند. همچنین قید «به او» کسانی را که به غیر او ایمان داشته‌اند، مانند مؤمنان اهل کتاب که پیش از بعثت او را دیده‌اند، خارج می‌کند.

همچنین، «ایمان به او» شامل تمام مکلفان از انس و جن می‌شود، بنابراین ذکر نام آن دسته از جن‌هایی که با این شرط ایمان آوردند، لازم است.

و قید «بر اسلام از دنیا رفته» نیز کسانی را که او را در حال ایمان ملاقات کردند اما سپس مرتد شدند و بر ارتداد خود مردند (و پناه بر خدا) از این تعریف خارج می‌کند.

مواردی اندک از این نوع یافت شده است. اما کسی که مرتد شد و پیش از مرگ دوباره به اسلام بازگشت، خواه بار دیگر پیامبر را ملاقات کرده باشد یا نه، در این تعریف داخل می‌شود. این نظر صحیح و معتبر است. در مورد این حکم، در بخش نخست (کسی که مجدداً پیامبر را دیده است) هیچ اختلافی وجود ندارد، اما برخی دربارهٔ بخش دوم (کسی که پس از ارتداد بدون دیدار دوباره اسلام آورد) تردید کرده‌اند که مردود است، زیرا اهل حدیث به اتفاق نظر، اشعث بن قیس را در شمار صحابه آورده و احادیث او را در کتاب‌های صحیح و مسانید نقل کرده‌اند، در حالی که او پس از ارتداد در زمان خلافت ابوبکر دوباره به اسلام بازگشت.

و این تعریف بر اساس صحیح‌ترین و برگزیده‌ترین نظر در نزد محققان بنا شده است، مانند امام بخاری و شیخش احمد بن حنبل و کسانی که از آنان پیروی کرده‌اند.»


منبع:ابن حجر العسقلاني، الإصابة في تمييز الصحابة، ج ۱، ص ۱۵۸ـ۱۵۹.

  • حسین عمرزاده

از ابن مبارک (رحمه‌الله) پرسیدند:


«چرا وقتی با ما نماز می‌خوانی، در کنار ما نمی‌نشینی؟»


او پاسخ داد:

«من نزد صحابه و تابعین می‌روم.»


گفتند: «مگر صحابه و تابعین کجا هستند؟!»


گفت: «به دانشم (و کتاب‌هایم) سر می‌زنم، آثار و سخنانشان را می‌خوانم و از آن‌ها بهره می‌برم.

چرا با شما بنشینم، در حالی که شما غیبت مردم را می‌کنید؟»


قِيلَ لِابْنِ الْمُبَارَكِ: إِذَا صَلَّيْتَ مَعَنَا لِمَ لَا تَجْلِسُ مَعَنَا؟: قَالَ: " أَذْهَبُ مَعَ الصَّحَابَةِ وَالتَّابِعِينَ , قُلْنَا لَهُ: وَمِنَ أَيْنَ الصَّحَابَةُ وَالتَّابِعُونَ , قَالَ: أَذْهَبُ أَنْظُرُ فِي عِلْمِي فَأُدْرِكُ آثَارَهُمْ وَأَعْمَالَهُمْ فَمَا أَصْنَعُ مَعَكُمْ أَنْتُمْ تَغْتَابُونَ النَّاسَ.


الحلیة، ج ۸، ص ۱۶۴

  • حسین عمرزاده

از امام شافعی (رحمه‌الله) پرسیدند:


چه چیزهایی شأن مردان را پایین می‌آورد؟

فرمود:


  • پرحرفی
  • برملا کردن راز
  • و اعتماد بی‌جا به هر کس.


سُئِلَ أَيُّ الأَشْيَاءِ أَوْضَعُ لِلرِّجَالِ فَقَالَ كَثْرَةُ الْكَلامِ وَإِذَاعَةُ السِّرِّ وَالثِّقَةُ بِكُلِّ أَحَدٍ.

ابن عبد البَر، الإنتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء، ص ۱۰۰

  • حسین عمرزاده


امام ذَهَبي،در زندگی‌نامه‌ی امام مُزَنِي (رَحِمَهُمَا الله) می‌نویسد:


وامتلأَتِ البِلاَدُ بـ (مختصَرِهِ) فِي الفِقْهِ، وَشرحَهُ عِدَّةٌ مِنَ الكِبَارِ، بِحَيْثُ يُقَالُ: كَانَتِ البِكْرُ يَكُوْنُ فِي جهَازِهَا نُسْخَةٌ بـ (مُخْتَصرِ) المُزَنِيِّ.


"کتاب «مختصر» او در فقه آن‌قدر فراگیر شد که بسیاری از بزرگان آن را شرح دادند. حتی می‌گفتند: نسخه‌ای از این کتاب را در جهیزیه‌ی دختران تازه‌عروس می‌گذاشتند!"


[سِیَر أعلامِ النُّبَلاء، چاپ مؤسسه الرسالة، ج ۱۲، ص ۴۹۳]

پ.ن:


اینکه در جهیزیه‌ی دختران تازه‌عروس نسخه‌ای از «مختصر» مزنی قرار می‌دادند، نشان‌دهنده‌ی چند نکته‌ی مهم درباره‌ی جامعه‌ی اسلامی آن روزگار است:


۱. اهمیت علم و دانش در فرهنگ اسلامی


قرار دادن یک کتاب فقهی در جهیزیه، نشان می‌دهد که علم، به‌ویژه علوم دینی، در میان مسلمانان جایگاه والایی داشته است. این نشان‌دهنده‌ی رواج سوادآموزی و ارزش قائل شدن برای یادگیری احکام شرعی حتی در میان زنان بوده است.


۲. جایگاه فقه و آموزه‌های دینی در زندگی خانوادگی


اینکه یک کتاب فقهی، به‌عنوان بخشی از جهیزیه‌ی یک دختر قرار می‌گرفت، نشان می‌دهد که احکام دینی، اصول زندگی روزمره و روابط خانوادگی را شکل می‌دادند. زنان برای اداره‌ی خانه، تربیت فرزندان، و تعاملات روزمره نیاز به آگاهی از احکام شرعی داشتند، و چنین کتاب‌هایی در این مسیر راهنما بودند.


۳. نقش زنان در حفظ و انتقال دانش دینی


این موضوع نشان می‌دهد که زنان فقط پیرو احکام نبودند، بلکه خودشان مسئول یادگیری و آموزش آن‌ها نیز بودند. در بسیاری از جوامع اسلامی، زنان در کنار مردان به فقه، حدیث و سایر علوم دینی علاقه داشتند و در انتقال این دانش به نسل‌های بعدی نقش مهمی ایفا می‌کردند.


۴. اهمیت جهیزیه فراتر از وسایل مادی


در بسیاری از فرهنگ‌ها، جهیزیه صرفاً شامل وسایل مادی مانند لباس، ظروف و وسایل خانه است. اما این روایت نشان می‌دهد که در جامعه‌ی اسلامی آن دوران، جهیزیه فقط شامل امور مادی نبود، بلکه محتواهای فکری و دینی نیز بخشی از آن را تشکیل می‌دادند. این بیانگر آن است که یک زندگی مشترک ایده‌آل، تنها بر پایه‌ی دارایی‌های مادی نیست، بلکه نیاز به دانش و آگاهی دینی نیز دارد.


۵. دسترسی زنان به منابع دینی و فقهی


وجود این کتاب در جهیزیه نشان می‌دهد که زنان به منابع معتبر فقهی دسترسی داشتند و مطالعه‌ی آن‌ها امری رایج و پذیرفته‌شده بوده است. این برخلاف برخی تصورات نادرست است که زنان در گذشته‌ی اسلامی از یادگیری علوم محروم بوده‌اند.


۶. جایگاه ویژه‌ی «مختصر مزنی» در میان مسلمانان


این موضوع نشان می‌دهد که کتاب «مختصر مزنی» به حدی در جامعه‌ی اسلامی مورد توجه و اعتماد بود که مردم آن را یک منبع ضروری برای زندگی می‌دانستند. محبوبیت این کتاب نشان از اعتبار علمی و فقهی آن دارد.


نتیجه:

این روایت تصویری روشن از اهمیت علم، نقش زنان در یادگیری دین، جایگاه فقه در زندگی روزمره، و ارزش‌های فرهنگی مسلمانان آن دوران ارائه می‌دهد. قرار دادن یک کتاب فقهی در جهیزیه، فراتر از یک سنت نمادین بوده و نشان از یک جامعه‌ی آگاه و متکی بر دانش دینی دارد.

  • حسین عمرزاده

عبدالله بن عیسی رَحِمَهُ الله :


"همواره این امت در خیر و خوبی به سر خواهد برد مادامی که کودکانش قرآن بیاموزند".


«لَا تَزَالُ هَذِهِ الْأُمَّةُ بِخَيْرٍ مَا تَعَلَّمَ وِلْدَانُهَا الْقُرْآنَ»

العِیال لابن أبي الدنیا، ۳۰۹
  • حسین عمرزاده

 

یحیی الغساني می گوید:

زمانی که عمر بن عبدالعزیز رَحِمَهُ الله مرا والی موصل کرد، وارد شهر شدم و دیدم که یکی از شهرهای پر از دزدی و سرقت است!

پس به او نامه نوشتم و وضعیت مردم را شرح دادم و از او پرسیدم: آیا مردم را بر اساس ظن و گمان بازداشت کنم و آن‌ها را به خاطر اتهاماتی که به آن‌ها وارد است، تنبیه کنم یا باید طبق دلیل واضح و آشکار و همان‌طور که سنت ایجاب می‌کند عمل کنم؟

او در پاسخ نوشت که باید مردم را بر اساس مدرک روشن دستگیر کنی و مطابق با سنت عمل کنی. اگر حقیقت نتوانست آن‌ها را اصلاح کند، الله آنها را اصلاح نکند.

یحیی می گوید: پس من همین کار را انجام دادم و پیش از آنکه از موصل خارج شوم، آنجا به یکی از اصلاح‌شده‌ترین شهرها تبدیل شد و سرقت و دزدی در آن به طرز چشمگیری کاهش یافت.۱

در روایت دیگری این چنین آمده که:

یکی از کارگزاران نامه‌ای به عمر بن عبدالعزیز رَحِمَهُ الله نوشت که :

«عده ای از کارگزاران بخشی از مال خداوند (بیت المال) را به‌ ناحق تصاحب کرده‌اند و مقدار آن بسیار زیاد است.

من نمی‌توانم آن را از آنان بازپس گیرم مگر اینکه مجازات یا سختی‌ای بر آنان وارد شود. اگر امیرالمؤمنین اجازه دهد، ممکن است در این مورد اقدام کنم؟»

عمر به او نوشت:

«اما بعد، شگفتا! اینکه تو از من برای شکنجه انسان‌ها اجازه می‌خواهی !

گویی من برای تو سپری در برابر عذاب الله هستم، و گویی رضایت من تو را از خشم الله نجات خواهد داد.

پس بنگر: هرکس که گواهی و مدرکی علیه او وجود دارد، طبق همان مدرک عمل کن. هرکس به گناهی اقرار کرد، او را بر اساس همان اقرار مجازات کن. اما اگر کسی منکر شد، او را به الله متعال سوگند بده و سپس او را رها کن.

به الله سوگند، اینکه آنان با گناهانشان الله را ملاقات کنند، برای من خوشایندتر است از اینکه من،با ریختن خون آنان الله را ملاقات کنم.»۲

 

پ.ن ها:

(۱) : تاریخ الخلفاء،جلال الدین سیوطي،ص ۱۷۸

(۲) :سیرة عبدالملك بن عمر بن عبدالعزيز،ابن رجب حنبلي،ص ۵۰۲

  • حسین عمرزاده

حق جلّ و علا می بیند و می پوشد و همسایه نمی بیند و می خروشد.



نعوذ بالله اگر خَلق غیب دان بودی
کسی به حال خود از دستِ کس نیاسودی



گلستانِ سعدی، باب هشتم در آداب صحبت

  • حسین عمرزاده

سفیان ثوری نزد ابراهیم بن ادهم رَحِمَهُمَا الله که می رفت به او می گفت:

ای ابراهیم ! از الله بخواه ما را در حالیکه موحد و یکتاپرست هستیم از دنیا ببرد.

«كَانَ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ يَأْتِي إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَدْهَمٍ فَيَقُولُ يَا إِبْرَاهِيمُ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَقْبِضَنَا عَلَى التَّوْحِيدِ.»



الثبات عند الممات،ابن الجوزي،ص ۸۰

  • حسین عمرزاده

امام شافعی رَحِمَهُ الله:

از جمله اسباب ذلیل ساختن علم، این است که با هر کس که با تو مناظره کرد مناظره کنی و با هرکس که با تو بحث کرد بحث کنی.

من إِذَالَةِ العلم أن تناظر كلَّ من ناظرك وتُقاوِلَ كلَّ من قَاوَلَك.

مناقب الشافعي للبيهقي ١٥١/٢

  • حسین عمرزاده

علي ابي طالب رَضِيَ اللهُ عَنهُ در ماجرای فتح نهاوند :

 
«ما از عهد پیغمبر باز،هرگز به کثرت سپاه بر دشمن پیروز نشده ایم که پیروزی ما به حق بوده است نه به زور.»
 
منبع:دو قرن سکوت،دکتر عبدالحسین زرین کوب،فانوس سپهر،۱۴۰۱،ص۶۸
  • حسین عمرزاده

 

هرگز ایمن ز مار ننشستم

که بدانستم آنچه خصلت اوست

زخم دندان دشمنی بَتَر است

که نماید به چشم مردم دوست

 

سعدی-گلستان

  • حسین عمرزاده


هر که با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان درو اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد و گر به خراباتی رود به نماز کردن،منسوب شود به خمر خوردن.

طلب کردم ز دانایی یکی پند

مرا فرمود با نادان مپیوند

سعدی،گلستان،حکمت ۸۱
  • حسین عمرزاده

امید از حق نباید بریدن، امید سَرِ راهِ ایمنی ست، اگر در راه نمی روی، باری سر راه را نگاه دار، مگو که: کژی ها کردم!.

تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نمانَد، راستی همچون عصای موسی ست، آن کژی ها همچون سِحر هاست،

چون راستی بیاید، همه را بخورد، اگر بدی کرده ای با خود کرده ای، جفای تو بِوِی کجا رسد؟!


فیه ما فیه-مولوی

  • حسین عمرزاده


ابن رجب رَحِمَهُ الله :


چگونه انسان مؤمن در فراق رمضان اشکش سرازیر نشود، درحالی که نمی داند آیا عمرش باقی خواهد ماند تا دوباره رمضان دیگری را دریابد یا نه؟!


كيف لا تجري للمؤمن على فراق رمضان دموع ؛ وهو لا يدري هل بقي له في عمره إليه رُجوع.

لطائف المعارف ٢١٧

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest