چهارمین خلیفهی راشد، علی بن ابیطالب رضی الله عنه به پسرش حسن رضی الله عنه فرمود:
با جسم خود در دنیا باش و با قلب خویش در آخرت.
حلیة الاولیاء لأبی نعیم ٤٦/٢
- ۰ نظر
- ۲۸ مرداد ۹۷ ، ۰۶:۵۰
چهارمین خلیفهی راشد، علی بن ابیطالب رضی الله عنه به پسرش حسن رضی الله عنه فرمود:
با جسم خود در دنیا باش و با قلب خویش در آخرت.
حلیة الاولیاء لأبی نعیم ٤٦/٢
بلال بن سعد رحمه الله گوید:
از کسانی مباش که در ظاهر، دوستدار الله متعالند؛ ولی در نهان دشمنش.
الإخلاص و النیة از ابن ابی الدنیا، ۵۴
حافظ ذهبی -رحمه الله- یکی از علل استقامت و ثباتِ امام احمد بن حنبل -رحمه الله- بهنگام فتنهی خلق قرآن را اینچنین اظهار نمودند:
" آشکارا و به حقّ صحبت کردن کار بزرگیست که نیازمندِ دارا بودن "قدرت" و "اخلاص" است. انسان مخلص بدون "قدرت کافی" از انجام آن عاجز می ماند، و انسان نیرومند "بدون اخلاص" خوار و ذلیل می گردد. پس انسان صدّیق کسی است که با هر دوی آنها برای بیان حقیقت قیام کند. "
الصدع بالحق عظیم، یحتاج إلى قوة وإخلاص، فالمخلص بلا قوة یعجز عن القیام به، والقوی بلا إخلاص یخذل، فمن قام بهما کاملاً، فهو صدیق.
سیر أعلام النبلاء: ج ۲۴۳/۱۱
امام احمد هرگاه از مردی صفاتی چون نیکوکاری، زهد، کوشیدن برای برپایى حقّ [و عدالت] و اطاعتِ دستورات دین میشنید، دربارهی او سوال میکرد، از احوالش میپُرسید، و [از روی دوستی] میخواست بابِ آشنایی و معاشرت میانشان گشوده شود.
مناقب الإمام أحمد: ۲۹۹
امام احمد بن حنبل -رحمهاللهتعالی- :
«برترین این امّت -پس از پیامبر- ابوبکر صدّیق است، سپس عمر بن خطّاب، سپس عثمان بن عفّان.
این سه تن را بر غیرشان مقدم میشماریم همانطور که اصحاب پیامبر آنان را مقدم و اولویتدار شمردند.
صحابه در این ترتیبِ مقام اختلاف ننمودند.
پس از این سه نفر، پنج نفرِ «شورای شش نفره» قرار میگیرند. علی بن ابی طالب، زبیر، طلحه، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقّاص.
همه آنها برای خلافت شایسته بودند و همه آنان ائمه هدایت بودند.»
طبقات الحنابلة: (ج۲-۱۶۹)
اگر فصاحت و حسن بیان شافعی را میدیدی، شگفتزده میشدی!
و اگر این کتابها را با همان ادبیاتی مینوشت که در مناظرات با ما سخن میگفت از خواندن آنها به خاطر اوج فصاحت و اصالت واژگان بَر نمیآمدیم.
منتها امام نوشتههایش را به زبان ساده مینوشت تا مردمان عادی هم بتوانند استفاده ببرند.
ربیع بن سلیمان، مناقب الشافعی (بیهقی) (ج۲-۴۹)
فضیل بن عیاض رحمه الله گوید؛
«جانها همانند سربازانی صف کشیده و تقسیم شده هستند،
آنهایی که یکدیگر را در یک صف مییابند، احساس آشنایی میکنند و آنهایی که با هم آشنایی ندارند، از هم دور میگردند، و امکان ندارد که صاحب سنّت به صاحب بدعتی تمایل پیدا کند ، مگر از روی نفاق.»
ابن بطه رحمه الله در تعلیق این قول گفتند؛ «راست گفت فضیل ابن عیاض رحمه الله، همانا به وضوح آنرا مشاهده می کنیم.»
قال الفضیل بن عیاض رحمه الله :
" الأرواح جنود مجندة، فما تعارف منها ائتلف، وما تناکـر منها اختلف، ولا یمکن أن یکون صاحب سنة یمالئ صاحب بدعة إلا من النفاق".
قال ابن بطة – معلقاً على قول الفضیل - : "صدق الفضیل - رحمه الله – فإنا نرى ذلک عیاناً".
[الإبانة لابن بطة [۲/۴۵۶]
امام ابن حبان رحمه الله فرموده است:
برادران را در مشکلات و سختیها می توان شناخت؛
وگرنه همه مردم در هنگام راحتی و رفاه، دوستان همدیگرند.
و بدترین برادران کسانی هستند که برادرانشان را در گرفتاری و هنگام احتیاج، تنها بگذارند.
روضة العقلاء، ص۲۲۱
امام ابن حبان رَحِمَهُ الله:
شخص عاقل، نه با انسان چندچهره دوستی می کند و نه با انسان دغل باز؛ برادری.
روضة العقلاء، ص۹۳
ابوالدرداء رضی الله عنه به همسرش امالدرداء رضی الله عنها فرمود:
* آنگاه که خشمگین میشوم، مرا خرسند گردان (و سعی کن راضیام کنی)
*و آنگاه که تو ناخرسند و خشمگین شوی، در خرسندیات میکوشم.
*و اگر اینگونه نباشیم، خیلی زود در میان ما جدایی میافتد.
روضة العقلاء، ۱۰۶
عطاء رحمه الله:
«چه بسا شخص در هنگام خشم و عصبانیت سخنی می گوید که عمل شصت یا هفتاد ساله اش تباه می گردد.»
فتح الباری از ابن رجب رحمه الله ٢٠٠/١
دعایى از امام احمد بن حنبل رحمه الله :
یا الله! هرکه از این امت، در مسیر حقیقت قرار ندارد و خود را بر حق مى پندارد، او را به سوى حق باز گردان تا از اهل حق گردد.
البدایة والنهایة ۳۲۹/۱۰
نسخه امام ذهبی در هنگام بروز فتنه
• به سنت چنگ بزن (و متمسک شو).
•بر خود سکوت را لازم بگیر.
•به مسایلی که به تو بی ربط است، نپرداز.
•و هر اشکال و ابهامی را که برایت پیش می آید، به کتاب الله ( یعنی قرآن) و سنت رسولش (یعنی احادیث صحیح) برگردان.
•بایست؛ درنگ و تأمل کن و بگو: الله بهتر می داند. (و در هر امری خود را صاحب نظر مپندار).
سیر أعلام النبلاء ۱۴۱/۲۰
بزرگان اهل سنت و جماعت سرزمین فارس
شیخ السنة امام ابوداود سیستانی رحمه الله - ٢٠٢- ٢٧٥ هجری
امام سلیمان بن اشعث ابوداود سجستانی در سال ٢٠٢ هجری قمری در سیستان چشم به جهان گشود.
وی از کودکی شیفتهی علم حدیث بود، لذا از محضر علما و دانشمندان شهر خود کسب فیض نمود.
سپس برای تحصیل دانش و جمعآوری حدیث به عراق، حجاز، مصر، شام و خراسان سفر کرد و از پیشوایان علم حدیث، اخذ حدیث نمود.
امام ابوداود رحمه الله در دوران طلایی امت؛ در قرن سوم هجری قمری میزیست. در قرنی که امامان و بزرگان اهل حدیث مانند: بخاری، مسلم، یحیى بن معین، احمد بن حنبل، ترمذی و نسائی رحمهم الله از نامآوران و سرآمدان حدیث بودند.
امام ابوداود رحمه الله همعصر چند تن از خلفای عباسی بود:
۱. مأمون
۲. المعتصم
۳. الواثق
۴. المتوکل
۵. المنتصر
۶. المستعین
۷. المعتز
۸. المهتدی
۹. المعتمد علی الله.
• شیوخ و اساتید امام ابوداود:
امام احمد بن حنبل
یحیی بن معین
قتیبه بن سعید
عثمان بن ابی شیبه
عبد الله بن رجاء
ابوالولید طیالسی
مسلم بن ابراهیم
ابراهیم بن بشار
اسحاق بن راهویه
عبد الله بن مسلمه قعنبی
سلیمان بن حرب.
اسحاق طالقانی
• شاگردان امام ابوداود:
ابو عیسی ترمذی
ابو عبد الرحمن نسایی
ابوبکر، عبدالله بن ابیداود (پسر امام ابوداود)
ابو عوانه یعقوب اسفرائینی
ابو علی محمد بن علی لولوئی
محمد بن ابی بکر بن داسه
محمد بن علی بن عثمان آجری
ابوبکر ابن ابی الدنیا
ابو سعید بن الأعرابی
احمد بن علی بن حسن بصری
محمد بن جعفر فریابی
محمد بن نصر المروزی
امام ابوبکر الخلال
امام حرب الکرمانی
• تألیفات امام ابوداود سجستانی:
امام ابوداود در زمینهی جمعآوری احادیث زحمات فراوانی متحمل گردید و آثار فراوانی از خود بهجای گذاشت:
۱.سنن ابوداوود
۲.کتاب المراسیل
۳.مسائل الامام احمد
۴.کتاب القدر
۵.الناسخ والمنسوخ
۶.کتاب الزهد
۷.اخبار الخوارج
۸.فضائل الأعمال
۹.الدعاء
۱۰.البعث و النشور
• منهج ابوداود رحمه الله:
وی، به سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم بسیار تمسک داشت و بر تطبیق سنت بسیار حریص بود و از جدل پرهیز میکرد و بر راه و روش اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار داشت.
• صفات و ویژگیهای اخلاقی امام ابوداود:
وی، مردی صالح و عابد؛ و صاحب اخلاق برجسته بود و در اظهار حق بسیار شهامت داشت.
• جایگاه اجتماعى امام ابوداود:
امام از جایگاه والایی در نزد علما و عوام مردم برخوردار بود و همهی علما او را میستودند. او، خود نیز علم و علما را بسیار گرامی میداشت. کتابش «سنن ابیداود» در زمان خودش انتشار یافت؛ بهطوریکه تشنگان علم حدیث، از این کتاب سیراب میگشتند.
•جایگاه امام در نزد حاکم:
حکایت است که امیر ابواحمد الموفق عباسی به نزد امام ابوداود رحمه الله تعالی آمد و از او خواست که به بصره برود و آنجا را مکان اقامت قرار دهد و حلقهی درس دایر کند تا طلاب علم از هر گوشه و کنار بهسوی حلقههای علم بشتابند و خرابی و ویرانی بصره که حاصل فتنهی زنجیان است، به آبادی و امنیت مبدل شود. وی همچنین از امام ابوداود خواست تا کتاب سنن را برای فرزندانش روایت کند و به آنها آموزش دهد.
• ستایش اهل علم از امام ابوداود:
• ابوبکر الخلال و حافظ موسی بن هارون گفتهاند که امام ابوداود در دنیا برای حدیث خلق شده بود و در آخرت برای جنت؛ و ما بهتر از او ندیدهایم.
• حاکم نیشابوری گفته است: امام ابوداود، امام اهل حدیث در عصر خویش بود.
• امام ذهبی گوید: برای ابوداود، همین افتخار بس که ترمذی و نسائی از شاگردانش بودند.
• ابراهیم حربی گوید: حدیث برای ابوداود چنان نرم و آسان بود که آهن برای داوود نبی علیه السلام نرم شده بود.
• امام ذهبی گوید: سیرت امام ابوداود همانند امام احمد ابن حنبل بود و سیرت امام احمد همانند وکیع بود و سیرت وکیع مشابه سفیان و سیرت سفیان مشابه منصور و سیرت منصور مشابه ابراهیم و سیرت ابراهیم مشابه علقمه و سیرت علقمه مانند ابن مسعود و سیرت ابن مسعود رضی الله عنه همانند سیرت رسولالله صلی الله علیه وسلم بود.
فرزندش عبدالله معروف به ابن ابوداود، حافظ و شیخ بغداد بود؛ بهطوریکه امام ذهبی گوید: دریای علم بود و برخی از اهل علم او را در علم از پدرش برتر میدانند.
• وفات امام ابوداود:
امام ابو داود رحمه الله در بصره در سال ۲۷۵ هجری قمری در سن ۷۳ سالگی وفات یافت و در جوار قبر سفیان ثوری رحمه الله دفن گردید.
رَحِمَهُ اللهُ تعالی
خالد بن خراش رحمهالله گوید:
به امام مالک رحمهالله گفتم: نصیحتم کن.
فرمود: تقوای الهی پیشه ساز و طلب علم از اهل آن را بر خود لازم بگیر.
ترتیب المدارک از قاضی عیاض، ج۱، ص۵۹
از امام ابوحنیفه رحمه الله سوال شد:
از کدام دسته از مردم هستی؟
وی در جواب فرمود:
از کسانی که بدگویی سلف (یعنی گذشتگان نیک امت) را نمی کنند و به قضا و قدر ایمان دارند و کسی را که مرتکب گناه می شود، تکفیر نمی کنند.
تاریخ بغداد۳۳۱/۱۳
•┈┈┈┈┈┈•✿❁✿•┈┈┈┈┈┈•
پی نوشت مهم متن:
بدین سان امام ابوحنیفه رحمه الله از چهار گروه اعلام برائت نمود:
۱. کسانی که در مورد صحابه رضی الله عنهم بد می گویند.
۲ و ۳ . قدری ها و جبری ها که در موضوع قضا و قدر به انحراف رفته اند.
۴. خوارج که مرتکب گناه کبیره را از دایره اسلام خارج می دانند.
امام ذهبى -رحمه الله- مى گوید:
امام بقی بن مخلد -رحمه الله- از اندلس با پای پیاده به طرف بغداد براى ملاقات امام احمد بن حنبل و فراگیرى دانش نزد ایشان مسافرت کرد.
بقی مى گویند: هنگامی که نزدیک بغداد شدم از ابتلا و آزمونی که امام احمد دچار آن شده بودند باخبر شدم و فهمیدم که از تجمع مردم نزد او و تدریس به آنها ممنوع شده و از این بابت بسیار اندوهگین گشتم، وقتی به بغداد رسیدم وسایلم را در اتاقی گذاشتم و به جستجوی منزل امام احمد پرداختم سپس او را یافتم و درِ منزل او را زدم در را برایم گشود، به او گفتم ای ابا عبدالله: مردی غریب و طالب حدیث و مقید و پاى بند به سنت نبوى هستم؛ هدف از آمدنم صرفا برای شماست،
به من فرمودند: وارد شو و مواظب باش کسی شما را نبیند، از من سوال کرد و فرمود: من از تعلیم وتدریس ممنوع شدم، به او گفتم مردی غریب هستم اگر به من اجازه بدهی هر روز با لباس فقرا و گدایان جلو در منزل شما می آیم و طلب صدقه ومساعدت (کمک) می کنم پس شما بیرون می آیید و چه بسا یک حدیث را به من بیاموزى.
بقی گفت: هر روز کنار منزل امام احمد می رفتم و می گفتم: رحمت الله بر شما باد همانا سزاوار پاداش هستید، سپس امام احمد از منزل خارج می شد و من را با خودش در محل رفت و آمد می برد و دو حدیث یا سه حدیث یا بیشتر به من یاد می داد تا این که تقریبا سیصد حدیث برایم انباشته گشت، سپس الله عزوجل سختى ها و آزمون ناگوارا امام احمد رحمه الله را از ایشان دفع و دور کرد، و بعد از آن هر وقت امام احمد را دیدار مى کردم او را مشغول تعلیم و آموزش در جلسات بزرگ مى دیدم که طلاب علم و دانش پژوهان به گرد او حلقه زده بودند، لذا جایی برای من در کنار خودش باز می کرد و به اصحاب حدیث می گفت: به این چنین شخص طالب علم گفته می شود.
سیر اعلام النبلاء للذهبی: ۲۹۲/۱۳
شیخ عبدالقادر گیلانی (رحمه الله تعالی رحمة واسعة) خطاب به اهل تصوف و صوفیان می فرمایند:
ای پشمینه پوش! بدان که تصوف از واژه «صفا» مشتق شده و صوفیِ صادق در تصوف خود، قلب خود را از غیر الله خالی و پاکیزه و پاک می گرداند و این چیزی است که فقط با تغییر پوشاک، زردی رخسار، جمع کردن شانه ها، لقلقه ی زبان به حکایت صالحان و تحرک انگشتان به تسبیح و تهلیل حاصل نمیگردد، بلکه آن صفت با صدق در طلب حق عزوجل، زهد و دوری از دنیا و بیرون کردن غیر الله از قلب به دست می آید!
الفتح الربانی؛ (ص ۱۱۵)
رسول الله صلی الله علیه وسلم:
.
《مَثَلُ الْجَلِیسِ الصَّالِحِ مَثَلُ الْعَطَّارِ إِنْ لَمْ یُصِبْکَ مِنْهُ أَصَابَکَ رِیحُهُ وَمَثَلُ الْجَلِیسِ السُّوءِ مَثَلُ الْقَیْنِ إِنْ لَمْ یُحْرِقْکَ بِشَرَرِهِ عَلِقَ بِکَ مِنْ رِیحِهِ》
.
《حکایت همنشین صالح، مانند عطرفروشیست که اگر از او چیزی به تو نرسد، بوی عطرش به تو میرسد و حکایت همنشین بد، مانند آهنگریست که هرچند شرارههای آتش کورهاش تو را نسوزاند، ولی باد و حرارت گرم آن به تو خواهد رسید.》
.
الراوی: أبو موسى الأشعری
.
المحدث: ابن حبان - المصدر: صحیح ابن حبان - الصفحة أو الرقم: ۵۷۹
خلاصة حکم المحدث: أخرجه فی صحیحه