- ۰ نظر
- ۰۴ آذر ۰۳ ، ۰۰:۱۱
«فاطمه دختر منذر بن زبير بن عوام»:
همسرش هشام بن عروه میگوید: «با من ازدواج کرد و هیچ مردی او را ندید تا این که به دیدار الله شتافت».
«ما رآها رجل حتى لقيت الله.»
سفیان ثوری نزد ابراهیم بن ادهم رَحِمَهُمَا الله که می رفت به او می گفت:
ای ابراهیم ! از الله بخواه ما را در حالیکه موحد و یکتاپرست هستیم از دنیا ببرد.
«كَانَ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ يَأْتِي إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَدْهَمٍ فَيَقُولُ يَا إِبْرَاهِيمُ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَقْبِضَنَا عَلَى التَّوْحِيدِ.»
الثبات عند الممات،ابن الجوزي،ص ۸۰
امام حسن بصری رَحِمَهُ الله :
"آیا زنانتان را رها میکنید که در بازارها با مردان بیگانه و بیماردل قاطی شوند؟!
الله زشت گرداند چهرهی کسی را که غیرت ندارد".
أتدعون نساءكم ليزاحمن العلوج في الأسواق،قبح الله من لا يغار
منبع: إحیاء علوم الدین ج۲ ص۴۶
ابن رجب رَحِمَهُ الله :
«محمدﷺ،سراج مُنیر (چراغ فروزان/تابان) نام گرفته است،زیرا نور [معنویتش] برای جهان مانند خورشید همهگیر، بلکه کاملتر، گستردهتر و سودمندتر است.»
سُمّي مُحَمداًﷺ سِراجًا مُنيرًا؛لأنَّ نورَه للدُّنيَا كَنُورِ الـشَّمسِ وأتَمّ وأَعظَم وأَنفَع.
فتح الباري ۴/۳۴۰
امید از حق نباید بریدن، امید سَرِ راهِ ایمنی ست، اگر در راه نمی روی، باری سر راه را نگاه دار، مگو که: کژی ها کردم!.
تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نمانَد، راستی همچون عصای موسی ست، آن کژی ها همچون سِحر هاست،
چون راستی بیاید، همه را بخورد، اگر بدی کرده ای با خود کرده ای، جفای تو بِوِی کجا رسد؟!
فیه ما فیه-مولوی
یونس الصَّدفي رَحِمَهُ الله می گوید:
«عاقل تر از شافعی ندیدم،یک روز در مورد موضوعی با او مناظره کردم سپس از هم جدا شدیم
با من که روبرو شد دستم را گرفت و گفت:
ای ابو موسی؛مگر امکان پذیر نیست که برادر باشیم حتی اگر در مساله ای با هم به توافق نرسیده باشیم!»
ما رأيت أعقل مِن الشَّافعي، ناظرته يومًا في مسألة، ثمَّ افترقنا، ولقيني، فأخذ بيدي، ثمَّ قال: يا أبا موسى، ألَا يستقيم أن نكون إخوانًا وإن لم نتَّفق في مسألة.
سِيَر أعلامِ النُّبَلاء للذَّهَبي ١٠/١٦
معتقدم درک و فهم انسان به مرور زمان در ارتباط با سخن ها یا متون و کتاب ها تغییر می کند و اغلب این درک و فهم اصطلاحا پخته تر می شود.
بنابراین به نظرم باید برخی سخن ها و متون مفید را بصورت دوره ای مرور کرد.
سال ها پیش وقتی استاد،حدیث ذیل را تدریس می کرد آنچه که از متن یا توضیح حدیث متوجهمی شدم محدود به دانش ترجمه لغات از عربی به فارسی بود اما این روزها که روزهای پایانی ۳۰ سالگی ام را سپری می کنم درک دیگری نسبت به این روایت دارم.نه تنها کهنه نشده و گرد و غبار نگرفته بلکه تازگی دوچندان پیدا کرده و برایم سرشار از درس است.
دوست دارم این درس زیبا و خردمندانه را با شما نیز به اشتراک بگذارم.
پیامبر صلی الله علیه وسلم دست بر روی شانه یار و صحابی گرانقدرشان عبدالله فرزند عمر بن خطاب رَضِيَ اللهُ عَنهُما گذاشتند و در قالب پند به ایشان فرمودند:
كُنْ في الدُّنيا كأنَّك غريبٌ أو كعابرِ سبيلٍ
یعنی ای عبدالله؛در دنیا همچون فردی غریب یا یک رهگذر و مسافر باش.
عبدالله رَضِيَ اللهُ عَنهُ هم با الگو قرار دادن این فرمایش پیامبر صلی الله علیه وسلم به دیگران می گفت:
إذا أصبحتَ فلا تنتظِرِ المساءَ ، وإذا أمسيْتَ فلا تنتظِرِ الصَّباحَ ، وخُذْ من صِحَّتِك لمرضِك ، وفي حياتِك لموتِك
یعنی:وقتی بامداد بر تو آمد،منتظر شب نباش
و وقتی شب شد،منتظر صبح نباش
در موقع تندرستی و سلامتی،برای روزهای بیماری ات توشه برگیر
و در زندگی،برای مرگ و مردنت هم توشه فراهم کن.
منبع : صحیح بُخاري ۶۴۱۶
پ ن:این روایت به معنای به اصطلاح بریدن از زندگی یا القای افسردگی و نا امیدی نیست
بلکه می توان برداشت های مثبت بسیاری از آن داشت.
وقتی ارزش وقت و فرصت را بدانی آن را غنیمت می شماری
صبح هنگام آغاز کار و زندگی یا شب هنگام استراحت و خواب به بهانه داشتن عمر و فرصتی طولانی برای جبران،بدی یا گناه نمی کنی و تمام سعی و تلاش ات را بر فراهم کردن توشه ای نیک و خوب می گذاری و نعمت سلامتی و داشتن وقت را غنیمت می شماری.
عُروَةُ بنُ الزُّبَیر رَحِمَهُ الله :
بهترین و مطلوب ترین نعمتی که در دنیا به بندگان اعطا شده،عقل
و ارزشمندترین نعمت در آخرت،رضایت و خشنودی الله عَزَّ وَ جَلّ است.
«أَفْضَلُ مَا أُعْطِيَ الْعِبَادُ فِي الدُّنْيَا الْعَقْلُ وَأَفْضَلُ مَا أُعْطُوا فِي الْآخِرَةِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»
منبع:كتاب العقل و فضله،لابن أبي الدنيا-٣٣
ذو النّون مصری - رَحِمَهُ الله - :
«صُدُورُ الْأَحْرَارِ قُبُورُ الْأَسْرَارِ»
سینه مردمان آزاده،گورستان رازهاست.
[الحِلیَة ۹/۳۷۷]
نبش قبر در شریعت روا نیست،بنابراین چون رازی به دل سپرده شد کتمان آن لازم و افشای آن نارواست.
از دعاهای همیشگی ابراهیم بن ادهَم رَحِمَهُ الله این بود که:
اللَّهُمَّ انْقِلْنِي مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَتِكَ إِلَى عِزِّ طَاعَتِكَ
خداوندا !
مرا از ذلت و خواری معصیت خود،به شکوه و سربلندی فرمانبرداری ات برسان.
التَّوبَة لابن أبي الدُّنيا ٦٩/٥٥
دو تابِعي* بزرگوار،مالک بن دینار و محمد بن واسِع رَحِمَهُمَا الله در جایی گرد هم آمدند.
مالک گفت:من غبطه می خورم به حال مردی که دینش را همراه دارد،مقداری درآمد برای گذران زندگی دارد و از پروردگارش عَزَّ وَ جَلّ هم خشنود است.
محمد بن واسع گفت:(اما) من به حال آن مردی غبطه می خورم که دین (و اعتقاداتش) را به همراه دارد و (بنا به هر دلیلی) هیچ چیزی از (مال و اموال) دنیا ندارد و با این همه باز هم از پروردگارش خشنود و خرسند است!
اجْتَمَعَ مَالِكُ بْنُ دِينَارٍ، وَمُحَمَّدُ بْنُ وَاسِعٍ قَالَ مَالِكٌ: " إِنِّي لَأَغْبِطُ رَجُلًا مَعَهُ دِينُهُ، لَهُ قَوَامٌ مِنْ عَيْشٍ رَاضٍ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَجَلَّ. فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ وَاسِعٍ: إِنِّي لَأَغْبِطُ رَجُلًا مَعَهُ دِينُهُ لَيْسَ مَعَهُ شَيْءٌ مِنَ الدُّنْيَا رَاضٍ عَنْ رَبِّهِ ".
حِلیَةُ الأولیاء ۲/۳۴۹
* تابِعي به صورت مفرد و تابعین به صورت جمع:در فرهنگ اعتقادی اهل سنت و جماعت،به افرادی گفته می شود که با یک یا چند تن از صحابه و یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم ملاقات و توفیق همراهی داشته اند،به نیکی از آنها پیروی کرده اند و با ایمان نیز از دنیا رفته اند.
وَهب بن مُنَبِّه رَحِمَهُ الله :
«همه چیز در آغاز کوچک به نظر میرسد، سپس بزرگ میشود، به جز مصیبت که در آغاز بزرگ به نظر میرسد سپس کوچک میشود».
«مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يَبْدُو صَغِيرًا ثُمَّ يَكْبُرُ، إِلَّا الْمُصِيبَةُ فَإِنَّهَا تَبْدُوَ كَبِيرَةً ثُمَّ تَصْغُرُ»
حِلیَةُ الأولیاء ۴/ ۶۳
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا
(ای پیامبر!) بگو :«آیا شما را به زیان کارترین(مردم) در کارها، خبر دهیم .
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا
کسانی که تلاش و کوشش شان در زندگی دنیا تباه و ضایع شده، وبا این حال گمان می کنند که کار نیک انجام می دهند».
[کهف: ۱۰۳ ـ ۱۰۴]
امام قُرطُبي رَحِمَهُ الله می فرماید:
این نشان میدهد که برخی از مردم کارهایی انجام میدهند که گمان میکنند نیکوکارند در حالی که زحمتشان به هدر رفته است. آنچه باعث به هدر رفتن تلاش میشود
۱. یا فساد اعتقاد است
۲. و یا ریاکاری.
فيه دلالة على أن من الناس من يعمل العمل وهو يظن أنه محسن وقد حبط سعيه ، والذي يوجب إحباط السعي إما فساد الاعتقاد أو المراءاة...
الجامِع لِأحکامِ القرآن
امام عبدالله بن مبارک میگوید: سفیان ثوری رَحِمَهُ الله به من نوشت:
علمت را منتشر کن، و از شهرت بترس.
«بُثَّ عِلْمَكَ , وَاحْذَرِ الشُّهْرَةَ»
حِلیَةُ الأولیاء: ۷/ ۷۰