| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نماز» ثبت شده است

از سفیان ثوری روایت شده است که گفت:


 

"عَشَرةُ أشياءَ من الجَفاءِ."

 

ده چیز از جفا و بی‌مروّتی است:

 

"أوَّلُها: رجلٌ أو امرأةٌ يدعو لنَفسِه ولا يدعو لوالِدَيه والمُؤمِنين.
والثَّاني: رَجُلٌ يقرَأُ القُرآنَ، ولا يقرَأُ في كُلِّ يومٍ مائةَ آيةٍ.
والثَّالِثُ: رَجُلٌ دَخَل المسجِدَ وخَرَج ولم يُصَلِّ ركعتينِ.
والرَّابعُ: رجُلٌ يمُرُّ على المقابِرِ ولم يُسَلِّمْ عليهم ولم يَدْعُ لهم.
والخامِسُ: رَجُلٌ دَخَل مدينةً في يومِ الجُمُعةِ، ثمَّ خَرَج ولم يُصَلِّ الجُمُعةَ.
والسَّادِسُ: رَجُلٌ أو امرأةٌ نَزَل في محلَّتِهما عالِمٌ، ولم يذهَبْ إليه أحَدٌ ليتعلَّمَ منه شيئًا من العِلمِ.
والسَّابعُ: رجُلانِ ترافَقا ولم يسأَلْ أحَدُهما عن اسمِ صاحِبِه.
والثَّامِنُ: رَجُلٌ دعاه رجلٌ إلى ضيافةٍ، فلم يَذهَبْ إلى الضِّيافةِ.
والتَّاسِعُ: شابٌّ يُضيعُ شبابَه وهو فارِغٌ، ولم يَطلُبِ العِلمَ والأدَبَ.
والعاشِرُ: رَجُلٌ شَبْعانُ وجارُه جائعٌ، ولا يُعطيه شيئًا من طعامِهـ."

 

 

۱. مرد یا زنی که فقط برای خودش دعا می‌کند و برای پدر و مادرش و برای دیگر مؤمنين دعایی ندارد.


۲. کسی که قرآن می‌خواند، اما هر روز دست‌کم صد آیه از آن را تلاوت نمی‌کند.


۳. کسی که وارد مسجد می‌شود و از آن بیرون می‌آید، بی‌آنکه دو رکعت نماز بخواند.


۴. کسی که از کنار قبرستان می‌گذرد، اما نه به اهل قبور سلام می‌دهد و نه برایشان دعا می‌کند.


۵. کسی که روز جمعه وارد شهری می‌شود و از آن خارج می‌گردد، بدون آنکه در نماز جمعه شرکت کند.


۶. مرد یا زنی که عالمی در محله‌شان حضور دارد، اما هیچ‌کس نزد او نمی‌رود تا چیزی از علم بیاموزد.


۷. دو نفری که مدتی با هم همراه (یا هم‌سفر) می‌شوند، اما حتی نام یکدیگر را هم نمی‌پرسند.


۸. کسی که به مهمانی دعوت می‌شود، ولی دعوت را نمی‌پذیرد و نمی‌رود.


۹. جوانی که جوانی‌اش را در بی‌کاری و بطالت هدر می‌دهد و به دنبال آموختن علم و ادب نمی‌رود.


۱۰. کسی که خود سیر است، در حالی که همسایه‌اش گرسنه مانده، و چیزی از غذایش به او نمی‌دهد.

 

 

تنبیه الغافلین، سمرقندی، ص ۱۴۴.

  • حسین عمرزاده

پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند:

 

 

"إِنَّ الدِّينَ يُسْرٌ، وَلَنْ يُشَادَّ الدِّينَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ، فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا، وَأَبْشِرُوا، وَاسْتَعِينُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَيْءٍ مِنَ الدُّلْجَةِ."

 

«دين آسان است؛ و هرکس دین را بر خود سخت بگيرد، سرانجام مغلوبش می‌کند (یعنی خسته و درمانده می‌شود). پس راه درست و ميانه را در پيش بگيريد و [به درستکاری و ميانه‌روی] شاد باشيد و از عبادت صبح و شام و پاسی از شب کمک بگيريد». [صحيح البخاري - ۳۹]

 

 

ابن المُنَيِّر رحمه‌الله می‌گوید:

 

 

"في هذا الحَديثِ عَلَمٌ مِن أعلامِ النُّبوَّةِ؛ فقد رَأينا ورَأى النَّاسُ قَبلَنا أنَّ كُلَّ مُتَنَطِّعٍ في الدِّينِ ينقَطِعُ، وليس المُرادُ مَنعَ طَلَبِ الأكمَلِ في العِبادةِ؛ فإنَّه مِنَ الأُمورِ المَحمودةِ، بل مَنعَ الإفراطِ المُؤَدِّي إلى المَلالِ، أوِ المُبالَغةِ في التَّطَوُّعِ المُفضي إلى تَركِ الأفضَلِ، أو إخراجِ الفَرضِ عن وقتِه، كمَن باتَ يُصَلِّي اللَّيلَ كُلَّه، ويُغالبُ النَّومَ إلى أن غَلَبَته عَيناه في آخِرِ اللَّيلِ، فنامَ عن صَلاةِ الصُّبحِ في الجَماعةِ، أو إلى أن خَرَجَ الوقتُ المُختارُ، أو إلى أن طَلَعَتِ الشَّمسُ فخَرَجَ وقتُ الفريضةِ."

 

«در این حدیث، نشانه‌ای از نشانه‌های نبوت نهفته است. ما و مردمان پیش از ما مشاهده کرده‌ایم که هر کس در دین سخت‌گیری بی‌رویه کند، رهاشده از آن بازمی‌ماند. منظور [از نهی در این حدیث] جلوگیری از طلب بهترین حالت در عبادت نیست — زیرا این خود امری پسندیده است — بلکه مقصود، بازداشتن از زیاده‌رویِ ملال‌آور یا افراط در نوافل است که ممکن است به ترکِ عمل برتر یا خارج شدن فریضه از وقتش بینجامد. مانند کسی که تمام شب را به نماز می‌ایستد و با خواب می‌جنگد تا آنکه در پایان شب، خواب بر چشمانش چیره می‌شود و از نماز صبح در جماعت بازمی‌ماند، یا تا زمانی که وقت اختیاری [نماز] می‌گذرد، یا تا طلوع خورشید که وقتِ فریضه به پایان می‌رسد.»

 

 

فتح الباری، ابن حجر، ج ۱، ص ۹۴.

  • حسین عمرزاده

امام ابن العربی مالکی رحمه‌الله می‌گوید:

 

 

"لقد دخلتُ نَيِّفًا على ألفِ قريةٍ من برِّيةٍ، فما رأيتُ أصونَ عيالًا، ولا أعفَّ نساءً من نساءِ نابلسَ التي رُمِي فيها الخليلُ -عليه السَّلامُ- بالنَّارِ، فإني أقمتُ فيها أشهُرًا، فما رأيتُ امرأةً في طريقٍ نهارًا إلَّا يومَ الجمُعةِ؛ فإنَّهنَّ يخرُجْنَ إليها حتى يمتلئَ المسجدُ منهنَّ، فإذا قُضِيت الصَّلاةُ، وانقلَبْنَ إلى منازِلهنَّ لم تقَعْ عيني على واحدةٍ منهنَّ إلى الجمُعةِ الأخرى. وسائرُ القرى تُرى نساؤها متبرِّجاتٍ بزينةٍ وعُطلةٍ، متفَرِّقاتٍ في كلِّ فِتنةٍ وعضلةٍ.
وقد رأيتُ بالمسجِدِ الأقصى عفائِفَ ما خرَجْنَ من معتَكَفِهنَّ حتى استُشهِدْنَ فيهـ."

 

 

«در سفرهایم، به بیش از هزار شهر از وارد شدم؛ اما هرگز خانواده‌هایی پاکدامن‌تر و زنانی عفیف‌تر از زنان نابلس ندیدم؛ همان سرزمینی که خلیلِ خدا، ابراهیم علیه‌السلام، در آن به آتش افکنده شد. چندین ماه در آن‌جا اقامت داشتم و در تمام این مدت، هیچ زنی را در راه‌ها در روز روشن ندیدم، جز در روز جمعه؛ زیرا زنان برای نماز جمعه بیرون می‌آمدند، تا آن‌جا که مسجد از حضور آنان پر می‌شد. و هنگامی که نماز به پایان می‌رسید و آنان به خانه‌هایشان بازمی‌گشتند، تا جمعه‌ی بعد حتی چشمم به یکی از آنان نمی‌افتاد.

در حالی که در دیگر شهرها، زنان با زینت و بی‌پروایی در انظار ظاهر می‌شوند و در هر آشوب و لغزشی، پراکنده و حاضرند.

 

و در مسجدالاقصی زنانی عفیف را دیدم که جز برای عبادت، از خلوتگاه‌های خود بیرون نیامدند، تا آن‌که همان‌جا به شهادت رسیدند.»

 

 

أحکام القرآن، ج ۳، ص ۵۶۹.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته


 

پریروز با همسرم درد دل می‌کردم. کمی دلم گرفته بود.
آدمیزاده دیگه، گاهی ضعیف میشه، فراموشکار میشه...

ایشون ۲ بار  این آیه رو بهم تذکر داد: {وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاة.} (از صبر و نماز کمک بگیر).

 

و این آیه، از اون آیاته که علاوه بر آثار بعد از عمل کردن بهش، شنیدنش هم قوت قلبه.

  • حسین عمرزاده

از ابن‌عباس رضی‌الله‌عنهما نقل شده است که خبر درگذشتِ برادرش قُثَم را، در حالی که در سفر بود، به او رساندند. پس «إنا لله و إنا إلیه راجعون» گفت، سپس از مسیر کنار رفت، شتر خود را خواباند و دو رکعت نماز خواند و و در تشهّد آن دو رکعت اندکی طولانی‌تر ماند. بعد بلند شد و به سمت سواری‌اش برگشت، در حالی که می‌گفت:

 

{ وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ }

«و از شکیبایی و نماز یاری جویید، و نماز؛ جز بر فروتنان، دشوار و گران است.» [البقرة: ۴۵]

 

 

تفسیر ابن کثیر.

 

 

ظاهراً به این دلیل نشستن موقع تشهد را کمی طولانی کرد که دعا کند؛ چراکه یکی از مواضع دعا در نماز، بعد از تشهد و قبل از سلام دادن است.

  • حسین عمرزاده

عمر بن خطاب رضي الله عنه، سلیمان بن ابی حَثمه را در نماز جماعت صبح ندید. صبح، راهی بازار شد — خانه سلیمان بین بازار و مسجد پیامبر ﷺ قرار داشت — که در راه به شفاء، مادر سلیمان، برخورد.

 

پرسید: «امروز سلیمان را در نماز صبح ندیدم!»

 

او پاسخ داد: «تمام شب را به نماز ایستاده بود و خواب بر چشمانش غلبه کرد.»

 

عمر گفت:

 

"لأن أشهَدَ صَلاةَ الصُّبحِ في الجَماعةِ أحَبُّ إليَّ مِن أن أقومَ لَيلةً."

«برای من، حضور در نماز جماعت صبح، از شب‌زنده‌داریِ تمام شب نیز محبوب‌تر است.»

 

 

الموطأ، امام مالک، ج ۱، ص ۱۳۱.

  • حسین عمرزاده

از ابوعثمان نَهْدی روایت شده است که:

 

 

"أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ، رَحِمَهُ اللَّهُ كَانَ يَقُومُ ثُلُثَ اللَّيْلِ، وَتَقُومُ امْرَأَتُهُ ثُلُثَ اللَّيْلِ، وَيَقُومُ ابْنُهُ ثُلُثَ اللَّيْلِ، إِذَا نَامَ هَذَا قَامَ هَذَا."

 

«ابوهریره رضی‌الله‌عنه، همسرش و پسرش، هر کدام یک‌سومِ شب را به عبادت می‌پرداختند؛ به‌گونه‌ای که هرگاه یکی می‌خوابید، دیگری برای عبادت برمی‌خاست.»

 

 

الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۱۴۵، ش ۹۸۸.

  • حسین عمرزاده

امام احمد رحمه‌الله دوران کودکی خود را در پناه مادری دلسوز و مهربان سپری کرد؛ مادری که او را پرورش می‌داد، به سوی برتری سوق می‌داد و استعدادهایش را در آغوش حمایت خود نگه می‌داشت تا شکوفا شوند، رشد کنند و خاموش یا کم‌رنگ نگردند. نشانه‌های هوش و نبوغ از همان سال‌های کودکی در او آشکار بود؛ از همان زمان، قدرت حفظ و فراگیریِ علم در او بسیار گسترده و چشمگیر بود.


گاه می‌خواست خیلی زود از خانه بیرون برود، اما مادرش لباس‌هایش را می‌گرفت و می‌گفت: صبر کن تا مردم اذان بگویند، یا تا صبح شود. خانواده‌اش از همان کودکی برای او انتخاب کرده بودند که مردی دین‌دار باشد؛ ازاین‌رو او را به حفظ قرآن کریم سوق دادند، و او قرآن را حفظ کرد و در آن به تسلط کامل رسید.

 

 

مسائل الإمام أحمد وإسحاق بن راهويه، المبحث الثالث طلبه للعلم، ج ۱، ص ۵۷.

  • حسین عمرزاده

مردی از صحابه گفت: کاش نماز می‌خواندم تا راحت می‌شدم.

 

کسانی که اطراف او بودند این سخن را بد دانستند و بر او عیب گرفتند، پس او گفت: شنیدم که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرمود:

 

"يا بلالُ، أقِمِ الصَّلاةَ، أرِحْنا بها."

ای بلال، نماز را اقامه کن، ما را با آن راحت کن.

 

 

أخرجه أبو داود (۴۹۸۵)، وابن أبي شيبة في ((مسنده)) (۹۴۰)، والإسماعيلي في ((معجم الشيوخ)) (۲۱۱) واللفظ لهم تامًا.

  • حسین عمرزاده

اگر می‌خوای برای نماز صبح (و ان‌شاء‌الله تهجد)، به‌موقع و راحت بیدار شی و در طول روز هم عبوس و بدخُلق نباشی، باید به‌موقع بخوابی.
بنابراین سعی کن از هر چیزی که زمان خوابت رو به‌هم می‌زنه دوری کنی؛ از جمله چای و قهوه. به جاش شیر یا دوغ بنوش.

 

ان‌شاءالله که به موقع بیدار شدی و توفیق پیدا کردی دستانت رو به درگاه خدا بلند کنی، من رو  از یادت نبر و در دعاهات شریکم کن.


بارك الله فیك 🌿🤍

  • حسین عمرزاده

اما لذت و شکوهِ گفتنِ «آمین» در مسجد و نماز جمعه...

 

تصور کن همه‌ی نمازها این‌گونه باشد؛
صفوف یک‌دست، پاها به‌هم چسبیده، و «آمین»ی که هم‌زمان از دل و زبان همه برمی‌خیزد...

  • حسین عمرزاده

ابو خلاد رحمه الله:

 


"ما من قوم فيهم من يتهاون بالصلاة ولا يأخذون على يديه إلا كان أول عقوبتهم إن ينقص من أرزاقهم."

«هیچ قومی نیست که در میانشان کسانی نماز را سبک بشمارند و دیگران آنان را باز ندارند، مگر آن‌که نخستین مجازات‌شان این است که از رزق و روزی‌شان کاسته می‌شود.»

 

 

فتح الباری، ابن رجب، ج ۳، ص ۱۴۴.

  • حسین عمرزاده

پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - فرمود:

 

«مَنْ خَافَ أنْ لا يَقُومَ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ، فَلْيُوتِرْ أوَّلَهُ، وَمَنْ طَمِعَ أنْ يَقُومَ آخِرَهُ فَلْيُوتِرْ آخِرَ اللَّيلِ، فَإنَّ صَلاَةَ آخِرِ اللَّيْلِ مَشْهُودَةٌ، وذَلِكَ أفْضَل»

 

«هرکس بيم دارد که آخر شب بيدار نشود، اول شب نماز وتر را بخواند و هرکس اميدوار بود که آخر شب بيدار می‌شود، نماز وتر را آخِر شب بخواند؛ زيرا نمازِ پايانِ شب با حضور ملائکه است و اين بهتر می‌باشد».  صحیح مسلم.

 

باز هم  روايت است که پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - به ابوبکر - رضي الله عنه - فرمود:

 

«کی نماز وتر را می‌خوانی؟» گفت: اول شب بعد از نماز عشاء، فرمود: «و تو ای عمر»، او گفت: آخر شب می‌خوانم. ايشان فرمودند: 

 

«أما أنت يا أبا بكر فأخذت بالثقة وأما أنت يا عمر فأخذت بالقوة»

 

«اما تو ا‌ی ابوبکر با اطمينان و احتياط کار می‌کنی و قصد داری که نماز شب را نيز بخوانی، و اما تو ای عمر با قدرت عمل می کنی و بر قدرت خود متکی هستی که آخر شب آن را بخوانی». به روايت احمد و ابوداود و حاکم و او گفته به شرط مسلم صحيح است.

 

در اواخر عمر، پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - بهنگام سحر نماز وتر را می‌خواند. 

 

ام‌المؤمنین عايشه  - رضي الله عنها - فرموده است: «پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - در اول و در وسط و در آخر شب نماز وتر را خوانده است سپس در آخر عمرش «وتر» او به «وقت سحر منتهی گرديد». به روايت گروه محدثين.

 

بهرحال پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - به ياران خود توصيه می‌فرمود که احتياطاً پيش از خواب، نماز «وتر» خود را بخوانند.

  • حسین عمرزاده

وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا

 

و (بندگان خاصِ الله رحمان) کسانی (هستند) که شب را برای پروردگارشان سجده‌کنان و قیام‌کنان می‌گذرانند. [الفرقان/۶۴]

 

ابن عباس رضي‌ الله عنهما در تفسیر این آیه می‌فرماید:

 


«من صلی رکعتین أو أکثر بعد العشاء فقد بات لله ساجدًا أو قائمًا.»

 

هر فردی که بعد از نماز عشاء دو رکعت یا بیشتر به‌جای بیاورد، مسلماً (مشمول آیه شده و) شب را برای الله سبحانه و تعالی در سجده و قیام سپری کرده است.

 

تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۷۲.

  • حسین عمرزاده

احمد بن سعید عابد از پدرش نقل می‌کند:

 

در کوفه جوانی بود اهل عبادت، همیشه در مسجد جامع بود و هیچ وقت آن‌جا را ترک نمی‌کرد. او چهره‌ای زیبا، قامتی خوش و رفتاری پسندیده داشت. زنی زیبارو و خردمند او را دید و دلش به او بست. این علاقه مدت‌ها در دلش ماند.

روزی جوان از مسجد به خانه می‌رفت. زن جلوی راهش ایستاد و گفت: «ای جوان! چند کلمه از من بشنو، بعد هر طور خواستی عمل کن.» جوان بی‌اعتنا گذشت. بار دیگر هم همان‌طور جلوی راهش ایستاد و همان حرف را زد. این بار جوان مدتی سکوت کرد و بعد گفت: «اینجا جای تهمت است. من دوست ندارم خودم را در معرض تهمت قرار دهم.»

زن گفت: «به خدا سوگند، من از روی نادانی اینجا نیامده‌ام. پناه بر خدا که اهل عبادت به چنین کاری آلوده شوند. اما حقیقت این است که چیزی مرا واداشت به سراغت بیایم: می‌دانم کوچک‌ترین لغزش شما نزد مردم بزرگ جلوه می‌کند. شما عبادت‌پیشگان مثل شیشه‌اید، کوچک‌ترین ضربه شما را می‌شکند. خلاصه‌ی حرفم این است که تمام وجودم به تو مشغول شده. پس خدا را در نظر بگیر، هم در حق من و هم در حق خودت.»

جوان به خانه رفت و خواست نماز بخواند، اما نتوانست تمرکز کند. پس کاغذی برداشت و چیزی نوشت. وقتی بیرون آمد، زن را دوباره همان‌جا دید. نامه را به سمت او انداخت و برگشت. در نامه نوشته بود:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم.


ای زن! بدان که خداوند تبارک و تعالی وقتی بنده‌اش گناه می‌کند، صبر می‌کند. اگر گناه تکرار شود، باز می‌پوشاند. اما اگر بنده در گناه پافشاری کند، خداوند چنان خشم می‌گیرد که از شدت آن آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها و درختان و همه موجودات به لرزه می‌افتند. چه کسی توان تحمل چنین خشمی را دارد؟

اگر حرف‌هایت دروغ باشد، من تو را به یاد روزی می‌اندازم که آسمان چون فلز گداخته می‌شود، کوه‌ها مثل پشم نرم فرو می‌ریزند، و همه امت‌ها در برابر خدای بزرگ به زانو درمی‌آیند. به خدا قسم، من حتی از اصلاح نفس خود ناتوانم؛ پس چگونه می‌توانم دیگری را اصلاح کنم؟

و اگر حرفت راست باشد، تو را به پزشکی راهنمایی می‌کنم که بهترین درمانگر زخم‌ها و دردهاست. او الله، پروردگار جهانیان است. به سوی او برو و با صدق دعا کن. زیرا من خود سرگرم این فرمایش خدای متعال هستم:

 

{وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلا شَفِيعٍ يُطَاعُ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الأَعْيُنِ وَمَا تخفي الصُّدُور}
 

{و آنان را از روز نزدیک (= قیامت) بترسان، آنگاه که دلها لبریز از غم به حنجره ها رسد، برای ستمکاران نه دوستی وجود دارد، و نه شفیعی که (شفاعتش) پذیرفته شود.(خداوند) خیانت چشم ها و آنچه را که سینه ها پنهان می دارند، می داند.


پس کجا می‌توان از این آیه گریخت؟»

 

چند روز بعد، زن دوباره سر راهش ایستاد. وقتی جوان او را از دور دید، خواست برگردد تا او را نبیند. زن گفت: «ای جوان! برنگرد! دیگر هیچ دیداری بین ما نخواهد بود، مگر در پیشگاه خدا.» سپس بسیار گریست و گفت: «از خدایی که کلید قلبت در دست اوست می‌خواهم کار دشوارت را آسان کند.»

بعد به دنبالش رفت و گفت: «بر من منّت بگذار و پندی به من بده که همیشه به یاد داشته باشم، و وصیتی کن تا به آن عمل کنم.»

جوان گفت: «توصيه می‌کنم که خود را از نفس خود حفظ کنی، و یادت می‌آورم این فرمايش خدا را:

 

{وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جرحتم بِالنَّهَارِ}


{و او کسی است که (روح) شما را درشب ( هنگام خواب) می گیرد و آنچه در روز کرده اید می داند}.»

 

زن سر به زیر انداخت و گریست؛ سخت‌تر از بار پیش. بعد آرام شد، به خانه برگشت و به عبادت پرداخت.

هر وقت اندوه بر او چیره می‌شد، نامه‌ی جوان را بر چشم می‌گذاشت. به او می‌گفتند: «آیا این فایده‌ای برایت دارد؟» می‌گفت: «آیا درمانی جز این برایم هست؟»

شب‌ها در محراب می‌ایستاد و عبادت می‌کرد، تا اینکه از شدت غم از دنیا رفت.

 

جوان هر وقت یادش می‌افتاد، می‌گریست. به او می‌گفتند: «تو که از او چشم پوشیدی، چرا گریه می‌کنی؟» می‌گفت: «من از همان آغاز امیدم را از او بریدم و این کار را ذخیره‌ای برای خود نزد خدا قرار دادم. و حالا از خدا شرم دارم که ذخیره‌ای را که نزد او سپرده‌ام پس بگیرم.»

 


ذم الهوى، ابن الجوزي، ص ۵۱۲-۵۱۴.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

در کتاب‌های فقه که الحمدلله بصورت فارسی هم موجوده، بگرد و بخش اذکار و اوراد پس از نماز رو بخون.

بطور مثال، احادیثی که در اهمیت خوندن آیة الکرسی بعد از نمازهای فرض وارد شده:

 

"من قرأ آیة الكرسی دبر كل صلاة لم یمنعه من دخول الجنة إلا أن یموت."

«کسی که بعد از هر نمازی «آیة الکرسی» بخواند، همین‌که مرد، داخل بهشت می‌شود.» [بروایت نسائی و طبرانی]

 

یا این حدیث شریف که:

 

"من قرأ آیة الكرسی فی دبر الصلاة المكتوبة كان فی ذمة الله إلى الصلاة الاخرى."

«هرکس بعد از نماز فرض «آیة ‌الکرسی» بخواند، تا نماز بعدی در حفظ و پناه خداوند است.» [بروایت طبرانی با اسنادی «حسن»]

 

و تو تصور کن که با خوندن یک بار آیة الکرسی، از نمازی تا نماز بعدی، در پناه و تحت حفاظت و عنايت ویژه خداوند قرار می‌گیری. فکر کن، مثلاً از نماز صبح تا موقع نماز ظهر. مگر مدت کم یا بی‌اهمیتیه در طول روز؟

و باقی اذکار و اوراد که وقت چندانی هم نمی‌گیرند.

به این شکل و با خوندن علت و فضیلت هر کدوم، بیشتر حریص و علاقمند میشی به رعایت و مداومت بر اونها، و البته با احتساب و در نتیجه، درک حلاوت و لذت انجام شون. ان شاء الله


بارك الله فیك.

  • حسین عمرزاده

پس از آن‌که اسلام آورد و شهادتین بر زبان جاری ساخت، یکی از تأثیرگذارترین چهره‌ها در مسیر ایمانش، مادربزرگش بود؛ بانویی سالمند، بیمار و بستری در بیمارستان، با قلبی ناتوان که روزهای واپسین زندگی‌اش را سپری می‌کرد.
با وجود شرایط جسمانی دشوار، هر بار که نوه‌اش به ملاقاتش می‌رفت، نسخه‌ای از ترجمه‌ی انگلیسی قرآن را همراه می‌برد و برایش می‌خواند. مادربزرگ، پس از هر بار شنیدن کلام قرآن می‌گفت:
«هر بار که این کتاب را برایم می‌خوانی، قلبم قوی‌تر می‌شود. آن‌ها نمی‌دانند من چه زمانی از اینجا خواهم رفت؛ تنها یک خداست که از آن آگاه است.»

او دیگر توان برخاستن نداشت، اما با این حال، اگر نوه‌اش برای اقامه‌ی نماز صبح از خواب برنمی‌خاست، گویی خود نیز نمی‌توانست از بستر جدا شود. همیشه پیش از طلوع آفتاب بیدار می‌شد، عصای چوبی‌اش را محکم بر زمین می‌کوبید و نوه‌اش را با لحنی جدی صدا می‌زد:
«هوارد! برخیز! برو کاری را که در حمام می‌کنی انجام بده، اندکی آب به صورتت بزن و برای نماز آماده شو... وقت زیادی باقی نمانده است.»

انگار همواره در کنار او بود تا به پیش راندش، تا او را در راه نگه دارد، وا ندارد که درنگ کند.
پیوسته تشویقش می‌کرد، سوقش می‌داد، و از ایستادن بازش می‌داشت...
هُل می‌داد، هُل می‌داد، هُل می‌داد...

تا آن‌که روزی، هنگامی‌که نوه‌اش به خانه بازگشت، مادربزرگ به چشمان او نگریست و گفت:
«هوارد، من آماده‌ام.»

او که نگران شد، پاسخ داد:
«نه، مادر بزرگ... تو نخواهی مُرد، مگر آن‌که الله بخواهد.»

اما زن سالمند با آرامشی خاص گفت:
«من آماده‌ی مرگ نیستم... آمادگی آن را دارم که شبیه تو شوم.»

پرسید:
«چه می‌خواهی بگویی؟»

پاسخ داد:
«می‌خواهم مانند تو باشم. باید چه کنم؟»

و نوه‌اش با طمأنینه گفت:
«فقط پس از من تکرار کن:
لا إلهَ إلّا الله، محمدٌ رسولُ الله.»

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

یکی از موضوعاتی که خیلی‌ها امروزه دچارش هستند و درگیرش شده‌اند، مسأله‌ی وسواس است؛ به‌ویژه وسواس در غسل، وضو و نماز.
بخش عمده‌ای از این مشکل، ریشه در استرس‌ها و تنش‌های فکری شدید دارد؛ و بخشی دیگر به ناآگاهی فرد از دین و احکام آن بازمی‌گردد. دینی که برای هر مشکل و مانعی، راه‌حل ارائه کرده و هیچ‌گاه آموزه‌ها و احکامش به‌گونه‌ای نبوده‌اند که فرد را در تنگنا و مشقت بیندازند.

شخصی را تصور کنید که ساعت‌ها وقت صرف انجام یک غسل می‌کند، اما باز هم در پایان کار دچار تردید است که آیا بخشی از بدنش خشک مانده یا نه؛ یا اصلاً آن را شسته یا خیر. در وضو نیز همین وضعیت پیش می‌آید؛ و در نماز، پیوسته در تعداد رکعات یا سایر اجزاء نماز شک و دودلی دارد.
این وسواس‌ها، در نهایت منجر می‌شوند - نعوذبالله - به ترک شدن برخی از فرائض، ناتوانی در انجام سنت‌ها و عبادات بیشتر، و مهم‌تر از همه، نچشیدن شیرینی و حلاوت عبادت.

این مسأله به‌گونه‌ای‌ست که اگر از راه درست درمان نشود، نه تنها ثابت نمی‌ماند، بلکه با گذر زمان شدت بیشتری می‌گیرد.
تأکید من بر "درمان از راه درست" به این دلیل است که گاهی افرادی پیدا می‌شوند که خودشان درک درستی از وسواس و راهکارهای آن ندارند، اما با این حال، اقدام به راهنمایی دیگران می‌کنند.
این نوع راهنمایی‌های ناآگاهانه، باعث می‌شود فرد بیشتر درگیر وسواس شود. به عنوان نمونه، خودم شخصاً شاهد بودم افرادی که شخصی مبتلا به وسواس طهارت را - که فقط پس از استفاده از توالت نسبت به قطرات مشکوک بود - بلافاصله بیمار به "سَلَس‌ُالبول" (یعنی ناتوانی در کنترل ادرار) تشخیص دادند.
چنین قضاوت‌های نادرستی می‌تواند آن فرد را سالیان سال در مشقت و رنج نگه دارد.

وسواس شدید از جانب شیطان است. و گاهی ممکن است ریشه در گناهانی داشته باشد که خود فرد بهتر از هرکسی از آن‌ها آگاه است، یا ناشی از تنش‌های ذهنی و فکری غیرعادی باشد که درگیر آن شده.
در هر حال، فرد باید بدون تأخیر برای درمان اقدام کند؛ چرا که این وسواس در بلندمدت منجر به فرسایش روانی و حتی جسمی می‌شود. و جالب آن‌که وقتی درمان آغاز شود، حتی بسیاری از همان درگیری‌های فکری و بی‌تمرکزی‌های ذهنی نیز از بین می‌رود.

اگر شما هم با این مشکل درگیر هستید، اصلاً ناامید نشوید.
اگر واژه‌هایی مانند «الوسواس القهري»، «الوسواس أثناء الغسل»، «الوسواس أثناء الوضوء» و «الوسواس أثناء الصلاة» را در اینترنت جست‌وجو کنید، خواهید دید که این مسأله در میان بسیاری از افراد - با توجه به معضلات زندگی مدرن - وجود دارد، و خوشبختانه راهکارهای مفید، امیدوارکننده، و در عین حال سریع و مؤثری برای آن ارائه شده است.

یکی از مهم‌ترین آن‌ها، آگاهی از میزان آبی‌ست که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم برای غسل و وضو استفاده می‌کردند، و نیز شناخت روش مواجهه‌ی ایشان و صحابه با فراموشی و سهو در عبادت؛ که همگی در چارچوب آسان‌گیری شرع قرار می‌گیرد و برای انسان بسیار راه‌گشاست.

و نباید فراموش کرد که اگر شیطان به سراغ کسی می‌آید، بی‌دلیل نیست. قطعاً در وجود او خیری دیده که می‌خواهد سد راهش شود.

در دوران تحصیل، هر هفته برای خودسازی و تهذیب نفس، به همراه دوستان و به توصیه‌ی اساتید، به محضر یکی از علما می‌رفتیم.
خوب یادم هست که یک بار فرمودند: «دزد هیچ‌گاه به خانه‌ای که در آن چیزی نیست و ویرانه است، وارد نمی‌شود. دزد به خانه‌ای می‌زند که می‌داند در آن مال و جواهر وجود دارد.»
و بعد ادامه دادند: «ماجرای شیطان با افراد دیندار و دلشان هم همین است. چون می‌داند اگر این فرد به دینش عمل کند، نه تنها خودش رشد می‌کند، بلکه می‌تواند برای دیگران هم موجب خیر و تقویت ایمان شود.»

خیلی از این وسوسه‌ها، از شدت دقت و علاقه‌ی فرد به درست انجام دادن عبادات ناشی می‌شود. و این خود نشان‌دهنده‌ی دینداری‌ست.
اما نباید با این مسأله به‌سادگی و سهل‌انگاری برخورد کرد. بلکه باید فوراً با مراجعه به علما و افراد آگاه و متخصص در این زمینه، مشکل را به‌درستی شناخت و هرچه زودتر برای درمان اقدام کرد، تا مبادا گسترش یابد و درمانش دشوارتر شود.

در نهایت، باید به این نکته توجه داشت که وسواس، هرچقدر هم که پیچیده و طاقت‌فرسا به نظر برسد، قابل درمان است. راه‌حل آن در آگاهی از احکام دین، صبوری در برخورد با مشکلات و عمل به راهنمایی‌های درست و اصولی است. زیرا شک‌ها و تردیدهایی که انسان درگیرشان می‌شود، در حقیقت تنها راهی برای فرسایش روان و دلسردی هستند.
چنانچه فرد با توکل به خداوند متعال و اعتماد به آموزه‌های دینی صحیح، گام‌های خود را در مسیر درمان این مشکل بردارد، مطمئناً کمک‌های الهی در راه خواهد بود.
اصل دین آسان است و خدایی که این دین را برای ما فرستاده، از خود ما به ما مهربان‌تر است.

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون

بی گمان او (شیطان) بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل می کنند ، (هیچ) تسلطی ندارد.[النحل : ۹۹]

  • حسین عمرزاده

نماز تراویح (که جمع ترويحة است) از نظر ساختار و منشأ، همان نماز شب است و عبادتی برخلاف سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم نیست. این نماز اساساً به این دلیل «تراویح» نام گرفت که صحابه و پیشینیان نیک ما در ماه رمضان آن را بسیار طولانی‌تر از امروزه می‌خواندند و پس از هر چهار رکعت، کمی استراحت (مکث) می‌کردند.


در موطأ امام مالک (رحمه‌الله) روایت شده است که اهل مدینه در ماه رمضان نماز تراویح را طولانی برگزار می‌کردند، به حدی که از شدت ایستادن زیاد مجبور می‌شدند بر عصا تکیه کنند!


‏أَمَرَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ ‏أُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ ‏‏وَتَمِيمًا الدَّارِيَّ ‏أَنْ يَقُومَا لِلنَّاسِ بِإِحْدَى عَشْرَةَ رَكْعَةً قَالَ وَقَدْ كَانَ الْقَارِئُ يَقْرَأُ ‏بِالْمِئِينَ ‏‏حَتَّى كُنَّا نَعْتَمِدُ عَلَى الْعِصِيِّ مِنْ طُولِ الْقِيَامِ وَمَا كُنَّا نَنْصَرِفُ إِلَّا فِي فُرُوعِ الْفَجْرِ ‏.۱


عمر بن خطاب، اُبَیّ بن کعب و تمیم داری را مأمور کرد تا برای مردم یازده رکعت نماز (تراویح) برپا کنند.

راوی می‌گوید: «امام در نماز از سوره‌های مِئین (سوره‌هایی که تعداد آیات آنها بیش از صد آیه است) می‌خواند، تا جایی که ما از شدت ایستادن طولانی مجبور می‌شدیم به عصا تکیه کنیم، و جز در اوقات پایانی شب (نزدیک طلوع فجر) نماز را به پایان نمی‌رساندیم.»


پی‌نوشت‌:


(وَقَدْ كَانَ الْقَارِيُّ يَقْرَأُ بِالْمِئِينَ) بِكَسْرِ الْمِيمِ وَقَدْ تُفْتَحُ وَالْكَسْرُ أَنْسَبُ بِالْمُفْرَدِ وَهُوَ مِائَةٌ وَكَسْرُ الْهَمْزَةِ وَإِسْكَانُ التَّحْتِيَّةِ أَيِ السُّوَرِ الَّتِي تَلِي السَّبْعَ الطُّوَلَ أَوِ الَّتِي أَوَّلُهَا مَا يَلِي الْكَهْفَ لِزِيَادَةِ كُلٍّ مِنْهَا عَلَى مِائَةِ آيَةٍ أَوِ الَّتِي فِيهَا الْقَصَصُ وَقِيلَ غَيْرُ ذَلِكَ.۲


(وَقَدْ كَانَ الْقَارِيُّ يَقْرَأُ بِالْمِئِينَ) و قاری قرآن، سوره‌های مِئین را تلاوت می‌کرد. واژه «المئین» با کسر میم (مِئین) تلفظ می‌شود، هرچند که فتح آن (مَئین) نیز جایز است، اما کسر آن مناسب‌تر است، زیرا با مفرد آن، یعنی «مائة» (صد)، سازگارتر است. همچنین، همزه آن مکسور (مِئین) و یاء ساکن است.منظور از «المئین»، سوره‌هایی است که پس از هفت سوره طولانی (السبع الطوال) قرار دارند، یا آن دسته از سوره‌هایی که نخستین آن‌ها پس از سوره کهف قرار دارد، زیرا هر یک از این سوره‌ها بیش از صد آیه دارند. یا این‌که سوره‌هایی هستند که در آن‌ها داستان‌هایی (قصص) بیان شده است. و درباره‌ی این تعریف، نظرات دیگری نیز مطرح شده است.

منابع:


۱) 

الموطأ، امام مالک، جلد ۱، صفحه ۱۱۵
۲) شرح الزرقاني على الموطأ، ج ۱، صص ۴۱۹-۴۲۰

  • حسین عمرزاده

ویلیام جیمز دورانت (به انگلیسی: William James Durant) (زادهٔ ۵ نوامبر ۱۸۸۵ – درگذشته ۷ نوامبر ۱۹۸۱)، فیلسوف، تاریخ نگار و نویسندهٔ آمریکایی در کتاب ارزشمند خود "تاریخ تمدن - The Story of Civilization" در بخش The Age Of Faith - عصر ایمان،تحت عنوان "اوضاع کشورهای اسلامی" معلومات و مشاهداتش از کیفیت ایمان و نحوه نمازگزاری مسلمانان را با خوانندگان به اشتراک می گذارد و می نویسد:

«پس از مال و زن،علاقه به رستگاری اخروی در آرزوهای انسانی مقامی معتبر دارد.وقتی که معده از غذا انباشته شد و غریزهٔ جنسی سیری گرفت،انسان فرصت کافی به دست می آورد که به سوی خدا توجه کند.با وجود تعدد زوجات،مسلمین وقت کافی برای اندیشیدن به پروردگار خویش داشتند و مبادی اخلاقی و شریعت و حکومتشان را بر اساس دین استوار می کردند.

اسلام از همهٔ دین ها روشنتر و ساده تر است.بر اساس اسلام شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله است،و در مرحلهٔ دوم ایمان به قرآن و مندرجات آن.

...

حدیثی هست که جبرائیل از پیامبر پرسید: «حقیقت اسلام چیست؟» و او جواب داد: «اسلام شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله،نماز کردن،زکات دادن،روزهٔ رمضان،و حج خانۀ خداست برای کسی که مستطیع باشد » . بنابراین نماز و زکات و روزه و حج «چهار عمل واجب» است که بر هر مسلمانی مقرر است و با شهادت الوهیت و نبوت «ارکان پنجگانۀ اسلام» به شمار می روند.

پیش از نماز وضو باید گرفت و چون در روز پنج نماز باید گزارد، نظافت، بحق از لوازم ایمان است.

...

پیامبر مسلمانان را از اهمال در کار وضو بر حذر می داشت و می فرمود که خدا نماز بی وضو را نمی پذیرد.تأکید می کرد که پیش از نماز دندان ها را تمیز کنند، ولی مسواك را از واجبات وضو قرار نداد. واجبات وضو، شستن صورت و دست و پاست ( مائده، 6). جُنُب باید غسل کند. زنی که از حیض پاك شده یا بار نهاده باشد باید پیش از نماز غسل کند.

در جامعه های اسلامی سپیده دم و ظهر و عصر و  غروب آفتاب و هنگام خواب مؤذن بر گلدسته بالا می رود و به وسیلۀ اذان مسلمانان را به نماز می خواند. اذان چنین است :

الله اکبر الله اکبر. الله اکبر الله اکبر. اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان محمداً رسول الله. اشهد ان محمداً رسول الله . حي علی الصلوة. حي علی الصلوة. حي علی الفلاح. حي علی الفلاح. الله اکبر الله اکبر. لا اله الا الله .

براستی چه نیرومند و شریف است این دعوت که مردم را پیش از طلوع آفتاب به بیداری دعوت می کند؛ چه خوب است انسان به هنگام نیمروز از کار بازایستد، و چه بزرگ و باشکوه است که خاطر انسان در سکوت شب به جانب خداوند جل جلاله توجه کند.

چه خوشاهنگ است صدای مؤذنان در گوش مسلمان و غیرمسلمان که این جانهای محبوس در پیکر خاکی را از فراز هزاران مسجد دعوت می کند که به سوی بخشندهٔ زندگی و عقل توجه کنند و به جان با او پیوند گیرند.

در این پنج وقت، هر مسلمانی در هر گوشۀ دنیا باید از کار خود، هر چه هست، دست بردارد، تطهیر کند، رو به جانب کعبه بایستد، و رسوم و تشریفات نماز را به همان صورت که مسلمانان دیگر در اوقات مختلف روز عمل می کنند به انجام برساند .

هر که وقت دارد و بخواهد، برای نماز به مسجد می رود؛ معمولا همیشه مسجد برای نمازگزاران گشوده است و هر مسلمان سنی یا بدعتگذاری برای وضو و نماز یا استراحت به آنجا می رود.

در زیر سقف مسجد مدرسان به شاگردان خود تعلیم می دادند، قاضیان دعاوی را حل و فصل می کردند، و فرمان یا سیاست خلیفه اعلام می شد. مردم در آنجا جمع می شدند تا دربارهٔ مسائل مورد علاقۀ خود سخن گویند، اخبار تازه بشنوند،و احیاناً دربارهٔ کارهای بازرگانی و مالی گفتگو کنند؛ زیرا مسجد، چون کنیسۀ یهود، مرکز کارهای روزانه و خانۀ عام جماعت بود.

روز جمعه، نیم ساعت پیش از نیمروز، مؤذن به پا می ایستد و، از پس صلوات پیامبر و خاندان و اصحاب وی، مسلمانان را به نماز می خواند. 

به روز جمعه بهتر است نمازگزاران پیش از حضور در مسجد غسل کنند، لباس پاکیزه بپوشند، و عطر بزنند. اگر غسل نکرده باشند، باید در مسجد وضو بگیرند.رسم چنین است که وقتی مردان به مسجد می روند، زنان در خانه بمانند تا حضورشان ولو در حجاب، بعضی مردان را از توجه کامل به خدا باز ندارد.

نمازگزاران کفش خود را دم در بیرون می آورند و پابرهنه یا با جوراب وارد می شوند و، چون وقت نماز می رسد، پهلوی هم، به یک یا چند صف، رو به محراب که به سوی قبله است می ایستند.

امام جماعت به پا می خیزد و ضمن خطبۀ کوتاهی مردم را وعظ می کند. 

آنگاه نماز به پا می شود و امام جماعت آیاتی از قرآن می خواند؛نمازگزاران دیگر نیز به دنبال او می خوانند، یا فقط به خواندن سورهٔ فاتحه اکتفا می کنند، و نماز را با رسوم معین از رکوع و سجود و تشهد و سلام به سر می برند.

در نماز مسلمانان سرود، تشریفات، آیین های مقدس، و نیمکت مخصوص نیست.چون به نزد مسلمانان دین و دولت یکی است، مخارج کارهای دینی از اموال عمومی پرداخت می شود.

امام مانند کشیش مسیحی موظف نیست، یک مرد معمولی است که معاش خود را از کاری دنیایی به دست می آورد؛ برای مدتی از طرف متولی مسجد به امامت مسجد تعیین می شود و دستمزد مختصری می گیرد .دین اسلام رسوم کاهنی و کشیشی ندارد. بعد از نماز مسلمانان آزادند و می توانند دنبال کار خود بروند. همین قدر کافی است که ساعتی به خدای خود توجه کرده اند و جانشان از کارهای اقتصادی و اختلافات اجتماعی اوج گرفته و،بدون آنکه توجه کنند، به وسیلۀ شرکت در مراسم نماز جماعت، دلهایشان به یکدیگر الفت یافته است.»

منبع:

William James Durant,The Story of Civilization,Volume4,Page 210-211-212-213-214

تصاویر منابع:

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest