زرتشت بیان می کند که اقوام،دوستان و همکارانش حرف او را گوش نمی دهند و از این بابت گله مند است. ۱
بی اعتنایی مردم به سخنان زرتشت به حدی است که در مدت ده سال تبلیغ فقط ۱ نفر را می تواند زرتشتی کند! ۲
به همین دلیل متوجه می شود که مردم علاقه ای به پذیرفتن و شنیدن سخنان او ندارند و باید از قدرت و حکومت برای زرتشتی شدن مردم استفاده کند.
لذا منطقه خود را ترک می کند و به نزد پادشاهی به نام گشتاسپ می رود و با کمک ایزدان و استفاده از خوراندن بنگ (حشیش)،پادشاه،زرتشتی می شود. ۳
بعد از این اتفاق آیین زرتشت با زور شمشیر گسترش پیدا می کند.
برای نمونه اسفندیار که از عوامل حکومتی است و تازه زرتشتی شده است در میدان مبارزه بیان می کند:
کنون کارهایی که من کرده ام
ز گردنکشان سر بر آورده ام
نخستین کمر بستم از بهر دین
تهی کردم از بت پرستان زمین ۴
نکته:مهم ترین عامل گسترش آیین زرتشت،دادن بنگ و مواد مخدر توسط زرتشت به دیگران بوده است.(کتاب دینکرد هفتم)
منابع:
مجموعه آرتا (ویرایش شده)
اسطوره زندگی زردشت،ژاله آموزگار و احمد تفضلی،چاپ و انتشار کتابسرای بابل،ص۱۰۰
۱:اوستا،جلیل دوستخواه،انتشارات:مروارید،چاپ:نوزدهم،ج۱،یسنا،هات۴۶
۲:وزیدگیهای زادسپرم،زادسپرم جوان جم هیربد سیرجان،محمدتقی راشد محصل،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی۱۳۸۵،ص۷۱
۳:دینکرد هفتم،محمدتقی راشد محصل،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی۱۳۸۹،ص۲۴۵-۲۴۶
۴:شاهنامه،فردوسی،داستان رستم و اسفندیار
- ۰ نظر
- ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۴۵