| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۵۵ مطلب با موضوع «دانش عمومی» ثبت شده است


• آیا می دانستید در غرب وحشی جعبه ای به اسم "صندوق خلاصی از نوزادان" وجود دارد که مادران  به راحتی می‌توانند خود را از نگهداری فرزندان خلاص کنند ؟


همانطور که در کشورهای غربی به آسانی می توانید زباله های خود را در درون سطل زباله بیندازید به همین سهولت نیز این امکان برای شما فراهم است که از شر نوزادانتان خلاص شوید.


در خیابان های آمریکا و ایتالیا و آلمان و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی جعبه ها و صندوق هایی مختص به کودکان نامرغوب یا ناپسند والدین تعبیه شده است. که کودکان رها شده که طبیعتا اکثریت آنها نتیجه روابط نامشروع و قبیح غربیان است و مادر بعد از وضع حمل قصد نگهداری کودک را ندارد، نوزادش را در داخل این صندوق ها می گذارد تا شاید کلیسا یا مرکزی خیریه یا سازمانی که مسئول نگهداری کودکان بی سرپرست است نوزاد را تحت حمایت خود قرار دهد، 


این صندوق ها که در کشورهای اروپایی از قرون وسطی موجود بوده است، اما بدلیل نامناسب بودن صندوق های قدیمی در سالیان گذشته اکثر نوزادان یا از شدت سرما هلاک شده بودند و یا در حالت هایی به مراتب بدتر خوراک حیوانات وحشی و سگان می شدند.


آمریکا و آلمان و هلند به ترتیب سه کشوری هستند که بیشترین تعداد صندوق های "خلاصی از نوزادان" را دارا می باشند، که تنها در ولایت ایندایانای آمریکا بیش از 2000 صندوق " خلاصی از نوزادان" وجود دارد که بطور میانگین روزانه 370 کودک در این صندوق ها یافت می شود.


و جالب است بدانید که هر ساله در آمریکا چهارصد هزار کودک نامشروع متولد می شود که 40% از آنها هرگز پدر و مادر خود را نمی شناسند، یا به صندوق های خلاصی از نوزادان سپرده می شوند و یا به خانواده هایی که صاحب فرزند نمی شوند فروخته می شوند.



منبع: روزنامه تلگراف

کافیست کلمات کلیدی baby hatch یا baby box را سرچ بفرمایید.



یک اسکناس به ارزش پنج پوند استرلینگ چاپ شده توسط حکومت منطقه‌ی جبل طارق با تصویر فرمانده مسلمان، طارق بن زیاد رحمه الله.

منطقه‌ی خود مختار جبل طارق تابع حکومت بریتانیا می‌باشد. با وجود گذشت بیش از سیزده قرن از وفات این فرمانده بزرگ، همچنان تنگه و منطقه‌ی جبل طارق به نام او (Gibraltar) شناخته می‌شود.

دریافت تصویر
حجم: ۹۱.۷ کیلوبایت

پطروشفسکی در کتاب «اسلام در ایران» می‌نویسد:


«در حقوق جنائی اسلامی بسیاری نکات دیگر هست که نه تنها از قوانین اروپای غربی در دوران تعالی فئودالیزم (قرنهای یازدهم تا پانزدهم) پیشی جسته، بلکه از قوانین زمان حکومت مطلقه (قرن شانزدهم تا هیجدهم) نیز متعالی‌تر است. مثلاً طبق فقه اسلامی فقط شخص بالغ و حُرّ که از لحاظ روحی سالم باشد کاملاً مسئول عمل تجاوز به قانون است، و اشخاص صغیر و مجنونان و بردگان مسئول اعمال خویش نیستند، یا اینکه مسئولیتشان محدود است. فقه اسلامی شکنجه را اجازه نمی‌دهد (و حال آنکه در بسیاری از کشورهای اروپایی حتی در قرن هیجدهم نیز به شکنجه متوسل می‌شدند) و همچنین «قضاوت خدایی» («اردالیا» یا آزمایش با آب و یا آتش و یا «جنگ تن به تن قضائی» میان مدعی و مدعی علیه که در اروپای غربی و روسیه در قرون وسطی معمول بوده) را مجاز نمی‌داند و زندان دراز مدت را هم – مگر در موارد نادره - جایز نمی‌شمارد. دادرسی جنائی اسلامی سریع بوده و از قرطاس بازیی که از ویژگی‌های محاکم اروپای غربی و روسیه حتی در قرن نوزدهم شمرده می‌شده و موجب می‌گردیده که گاه محاکمه سال‌ها به درازا کشد و از طرفین دعوی مخارج خانه بر باد دهی را تحمل کنند، بیگانه و به دور بوده است.» 


[اسلام در ایران، پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز، (تهران: انتشارات پیام، چاپ هفتم، ۱۳۶۳)، ص ۱۷۵ – ۱۷۶]

انس رضی الله عنه فرمود:


«اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم هرگاه همدیگر را ملاقات می‌کردند با هم مصافحه می‌کردند، و هرگاه از سفر باز می‌گشتند معانقه می‌کردند».



عن أنس رضی اللّه عنه قال: «کان أصحاب النّبیّ صلّى اللّه علیه وسلّم إذا تلاقوا تصافحوا، وإذا قدموا من سفر تعانقوا».


هیثمی (۸/ ۳۶) گفته: طبرانی در معجم الأوسط روایت کرده و رجال سند آن رجال صحیحی هستند.‏


مصافحه: دست دادن.

معانقه: در آغوش گرفتن، به گردن هم دست درآوردن.

خاورشناس «شاتلی» در کتاب خود با عنوان "تهاجم به جهان اسلام" صفحه ۲۶۴ می نویسد:


"هرگاه خواستید به اسلام هجوم ببرید و شکوه و شوکتش را تضعیف کنید و عقیده اش را از بین ببرید که سبب نابودی همه عقاید پیش و پس از خود شده و سبب نخست و اصلی عزت و افتخار مسلمانان و سبب سروری و هجومشان به جهان شده است، می بایست که تمام تلاش خویش را در راستای نابودی جوانان مسلمان و امت اسلام از طریق کشتن روح افتخار به گذشته آنان و بالیدن به کتابشان «قرآن» انجام دهید، همچنین آنان را بوسیله انتشار فرهنگ و تاریخ تان، نشر روح بی بند وباری و بسترسازی برای عوامل نابودی معنوی از افتخار به گذشته و قرآن شان رویگردان نمایید".

امام حصکفی حنفی رحمه الله در کتابش الدر المختار می فرماید:

ناپسند است که زن شوهرش را به اسمش صدا بزند

ابن عابدین رحمه الله در حاشیه میفرماید:

باید از الفاظی استفاده کند که معنی احترام و بزرگداشت بدهد مانند "سیّدی" (آقایم) یا مانند آن ...

و عثمان بن عطاء از پدرش نقل می کند،همسر سعید بن مسیب گفت :

ما با شوهرانمان همانطور صحبت می کردیم که شما با امراء و حاکمانتان صحبت می کنید ،(با جملاتی هنچون) الله امورش را اصلاح کند ، الله او را مورد عفو قرار دهد.


ام درداء هرگاه از شوهرش حدیث نقل می کرد می گفت :

حدیث بیان کرد برایم "سیّدی"(آقایم)


همچنانکه در صحیح مسلم حدیث (۲۷۳۲) از طریق طلحه بن عبیدالله بن کریز آمده است

ام درداء گفت:"سیّدی " (آقایم) شنید از رسول الله صلی الله علیه و سلم که می فرماید: هرکس برای برادرش در غیابش و پشت سرش دعا کند مَلَکی که بالای سرش می باشد می گوید:آمین و برای تو هم مثل همان 

امام نووی در شرح صحیح مسلم می فرماید: ام درداء حدیث بیان کرد و گفت :حدیث نقل کرد "سیّدی"(آقایم) ،یعنی شوهر ام درداء و این (نکته) برداشت می شود که جواز دارد زنی شوهرش را "سیدی" (آقایم) صدا بزند و او را بزرگ‌ بدارد.

بزرگان اهل سنت و  جماعت سرزمین فارس 



شیخ السنة امام ابوداود سیستانی رحمه الله - ٢٠٢- ٢٧٥ هجری

 

امام سلیمان بن اشعث ابوداود سجستانی در سال ٢٠٢ هجری قمری در سیستان چشم به جهان گشود.

وی از کودکی شیفته‌ی علم  حدیث بود، لذا از محضر علما و دانشمندان شهر خود کسب فیض نمود.

سپس برای تحصیل دانش و جمع‌آوری حدیث به عراق، حجاز، مصر، شام و خراسان سفر کرد و از پیشوایان علم حدیث، اخذ حدیث نمود.


امام ابوداود رحمه الله در  دوران طلایی امت؛  در قرن سوم هجری قمری می‌زیست. در قرنی که امامان و بزرگان اهل حدیث مانند: بخاری، مسلم، یحیى بن معین، احمد بن حنبل، ترمذی و نسائی رحمهم الله از نام‌آوران و سرآمدان حدیث بودند.


 امام ابوداود رحمه الله هم‌عصر  چند تن از خلفای عباسی بود:


۱. مأمون

۲. المعتصم

۳. الواثق

۴. المتوکل

۵. المنتصر

۶. المستعین

۷. المعتز

۸. المهتدی

۹. المعتمد علی الله. 


• شیوخ و اساتید امام ابوداود:


امام احمد بن حنبل

یحیی بن معین

قتیبه بن سعید

عثمان بن ابی شیبه

عبد الله بن رجاء

ابوالولید طیالسی

مسلم بن ابراهیم

ابراهیم بن بشار

اسحاق بن راهویه

عبد الله بن مسلمه قعنبی

سلیمان بن حرب.

اسحاق طالقانی


• شاگردان امام ابوداود:


ابو عیسی ترمذی

ابو عبد الرحمن نسایی

ابوبکر، عبدالله بن ابی‌داود (پسر امام ابوداود)

ابو عوانه یعقوب اسفرائینی 

ابو علی محمد بن علی لولوئی

محمد بن ابی بکر بن داسه

محمد بن علی بن عثمان آجری

ابوبکر ابن ابی الدنیا

ابو سعید بن الأعرابی 

احمد بن علی بن حسن بصری

محمد بن جعفر فریابی

محمد بن نصر المروزی

امام ابوبکر الخلال

امام حرب الکرمانی


• تألیفات امام ابوداود سجستانی:

امام ابوداود در زمینه‌ی جمع‌آوری احادیث زحمات فراوانی متحمل گردید و آثار فراوانی از خود به‌جای گذاشت‌:


 ۱.سنن ابوداوود

۲.کتاب المراسیل

۳.مسائل الامام احمد

۴.کتاب القدر

۵.الناسخ والمنسوخ

۶.کتاب الزهد

۷.اخبار الخوارج

۸.فضائل الأعمال

۹.الدعاء

۱۰.البعث و النشور


• منهج ابوداود رحمه الله:


وی،  به سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم بسیار تمسک داشت و بر تطبیق سنت بسیار حریص بود و از جدل پرهیز می‌کرد و بر راه و روش اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار داشت. 


• صفات و ویژگی‌های اخلاقی امام ابوداود:


وی، مردی صالح و عابد؛ و صاحب اخلاق برجسته بود و در اظهار حق بسیار شهامت داشت.


• جایگاه اجتماعى امام ابوداود:

 

امام از جایگاه والایی در نزد علما و عوام مردم برخوردار بود و همه‌ی علما او را می‌ستودند. او، خود نیز علم و علما را بسیار گرامی می‌داشت. کتابش «سنن ابی‌داود» در زمان خودش انتشار یافت؛ به‌طوری‌که تشنگان علم حدیث، از این کتاب سیراب می‌گشتند.


•جایگاه امام در نزد حاکم:


حکایت است که امیر ابواحمد الموفق عباسی به نزد امام ابوداود رحمه الله تعالی آمد و از او خواست که به بصره برود و آنجا را مکان اقامت قرار دهد و حلقه‌ی درس دایر کند تا طلاب علم از هر گوشه و کنار به‌سوی حلقه‌های علم بشتابند و خرابی و ویرانی بصره که حاصل فتنه‌ی زنجیان است، به آبادی و امنیت مبدل شود. وی همچنین از امام ابوداود خواست تا کتاب سنن را برای فرزندانش روایت کند و به آنها آموزش دهد. 


• ستایش اهل علم از امام ابوداود:


• ابوبکر الخلال و حافظ موسی بن هارون گفته‌اند که امام ابوداود در دنیا برای حدیث خلق شده بود و در آخرت برای جنت؛ و ما بهتر از او ندیده‌ایم.


 • حاکم نیشابوری گفته است: امام ابوداود، امام اهل حدیث در عصر خویش بود.


• امام ذهبی گوید: برای ابوداود، همین افتخار بس که ترمذی و نسائی  از شاگردانش بودند.


• ابراهیم حربی گوید: حدیث برای ابوداود چنان نرم و آسان بود که آهن   برای داوود نبی علیه السلام نرم شده بود.


• امام ذهبی گوید: سیرت امام ابوداود همانند امام احمد ابن حنبل بود و سیرت امام احمد همانند وکیع بود و سیرت وکیع مشابه سفیان و سیرت سفیان مشابه منصور و سیرت منصور مشابه ابراهیم و سیرت ابراهیم مشابه علقمه و سیرت علقمه مانند ابن مسعود و سیرت ابن مسعود رضی الله عنه همانند سیرت رسول‌الله صلی الله علیه وسلم بود. 


 فرزندش عبدالله معروف به ابن ابوداود، حافظ و شیخ بغداد بود؛ به‌طوری‌که امام ذهبی گوید: دریای علم بود و برخی از اهل علم او را در علم از پدرش برتر می‌دانند.


• وفات امام ابوداود:


امام ابو داود رحمه الله در بصره در سال ۲۷۵ هجری قمری در سن ۷۳ سالگی وفات یافت و در جوار قبر سفیان ثوری رحمه الله دفن گردید.


رَحِمَهُ اللهُ تعالی

منظور از تعدیل صحابه، یعنی آن‌ها بصورت عمدی مرتکب کذب و انحراف در روایات خود از پیامبر صلی الله علیه وسلم نمی‌شوند. چه کسانی از آن‌ها که در زمان فتنه و اختلاف حضور نداشتند و چه آن‌هایی که در این اختلافات بودند، زیرا حضور آن‌ها در آن مشاجرات بر اجتهاد آن‌ها حمل می‌شود. ابن عبدالبر/ می‌گوید: «اهل حق یعنی اهل سنت و جماعت اجماع کرده‌اند که همه اصحاب عادل و درستکارند». (الاستیعاب ۱/۸).


خطیب بغدادی می‌گوید:


اگر الله چیزی در مورد آن‌ها نمی‌گفت باز هم هجرت و جهاد و جانفدایی آن‌ها برای اسلام و بذل اموال در راه الله و جنگیدن با پدران و برادران و خیرخواهی در راه دین و قوّت ایمان و یقین، دلیلی قطعی برای عدالت آن‌هاست و باید در پرتو آن به پاکی و اینکه آن‌ها از همه پاکان و درستکارانی که بعد از آن‌ها تا ابد خواهند آمد افضل و بهتر است باید معتقد بود. 


(الکفایة فی علم الروایة ص ۹۶).


حافظ ابن حجر عسقلانی رَحِمَهُ الله: 


«اهل سنت همه بر این اتفاق دارند که همه‌‌ی اصحاب عادل و درستکارند، و در این مورد جز افرادی از اهل بدعت کسی مخالفت نکرده است».


(الاصابة ۱/۱۷).

صاحب بدائع الصنائع می‌گوید: ابو یوسف از ابو حنیفه رحمه‌الله روایت کرده این عبارت را که می‌گوید:

«کان أبو حنیفه رضی الله عنه یقول: لا عذر لأحد من الخلق فی جهله معرفه خالقه لأن الواجب على جمیع الخلق معرفه الرب –سبحانه وتعالى- وتوحیده لما یرى من خلق السموات والأرض وخلق نفسه وسائر ما خلق الله –سبحانه وتعالى- فأما الفرائض فمن لم یعلمها ولم تبلغه فإن هذا لم تقم علیه حجه حکمیه بلفظه».

ترجمه: «ابو حنیفه رضی الله عنه می‌گفت: برای احدی از خلق عذری در جهلش به شناخت خالقش وجود ندارد، برای اینکه بر جمیع خلق، شناخت پروردگار و توحیدش سبحانه و تعالی، به خاطر آنچه از خلقت آسمان‌ها و زمین و خلقت نفس خودش و سایر آنچه که خداوند خلق کرده است، واجب است. و اما فرائض، پس کسی که فرائض را نداند و به او ابلاغ نشود، پس در این مورد، بر او حجت حکیمانه ای با زبان او بر او اقامه نشده است».

– بدائع الصنائع جـ۷ ص۱۳۲ –دار الکتب العلمیه.

امام نووی در تعلیق بر حدیث: «اذهب بنعلی هاتین فمن لقیت من وراء هذا الحائط یتشهد أن لا إله إلا الله مستیقناً بها قلبه فبشره بالجنه»؛ «(خطاب به ابوهریره) با این دو کفش من برو و هرکسی را بیرون این باغ دیدی و او به یگانگی معبود گواهی دهد و قلباً اطمینان داشته باشد، او را به بهشت بشارت بده»… می‌گوید: این حدیث دلالت آشکاری برای مذهب اهل حق دارد به اینکه اعتقاد توحید بدون نطق کردن نفع نمی‌رساند و نه نطق کردن بدون اعتقاد نفع می‌رساند، بلکه باید بین آن دو را جمع کند که توضیح آن در ابتدای باب آمد.

– صحیح مسلم بشرح النووی جـ۱ ص۲۳۷٫

این توهینات شرمناک و کذبیات وقیح در تورات، کتاب پیدایش، فصل ۳۲ چنین آمده است:

 

۲۱ پس‌ ارمغان‌، پیش‌ از او عبور کرد و او آن‌ شب‌ را در خیمه‌گاه‌ بسر برد.
۲۲ و شبانگاه‌، خودش‌ برخاست‌ و دو زوجه‌ و دو کنیز و یازده‌ پسر خویش‌ را برداشته‌، ایشان‌ را از معبر یبوق‌ عبور داد.
۲۳ ایشان‌ را برداشت‌ و از آن‌ نهر عبور داد، و تمام‌ مایملک‌ خود را نیز عبور داد.
۲۴ و یعقوب‌ تنها ماند و مردی‌ با وی‌ تا طلوع‌ فجر کشتی‌ می‌گرفت‌.
۲۵ و چون‌ او دید که‌ بر وی‌ غلبه‌ نمی‌یابد، کف‌ ران‌ یعقوب‌ را لمس‌ کرد، و کف‌ ران‌ یعقوب‌ در کشتی‌ گرفتن‌ با او فشرده‌ شد.
۲۶ پس‌ گفت‌: «مرا رها کن‌ زیرا که‌ فجر می‌شکافد.» گفت‌: «تا مرا برکت‌ ندهی‌، تو را رها نکنم‌.»
۲۷ به‌ وی‌ گفت‌: «نام‌ تو چیست‌؟» گفت‌: «یعقوب‌.»
۲۸ گفت‌: «از این‌ پس‌ نام‌ تو یعقوب‌ خوانده‌ نشود بلکه‌ اسرائیل‌، زیرا که‌ با خدا و با انسان‌ مجاهده‌ کردی‌ و نصرت‌ یافتی‌.»
۲۹ و یعقوب‌ از او سؤال‌ کرده‌، گفت‌: «مرا از نام‌ خود آگاه‌ ساز.» گفت‌: «چرا اسم‌ مرا می‌پرسی‌؟» و او را در آنجا برکت‌ داد.
۳۰ و یعقوب‌ آن‌ مکان‌ را «فِنیئیل‌» نامیده‌، (گفت‌:) «زیرا خدا را روبرو دیدم‌ و جانم‌ رستگار شد.»
۳۱ و چون‌ از «فِنوئیل‌» گذشت‌، آفتاب‌ بر وی‌ طلوع‌ کرد، و بر ران‌ خود می‌لنگید.
۳۲ از این‌ سبب‌ بنی‌اسرائیل‌ تا امروزعِرق‌النساء را که‌ در کف‌ ران‌ است‌، نمی‌خورند، زیرا کف‌ ران‌ یعقوب‌ را در عِرق‌النسا لمس‌ کرد.

توهین زشت و قبیح و افترای عظیم یهودیان به لوط علیه السلام، اینکه او با دو دختر خود زنا کرده است العیاذ بالله.
این افترای عظیم در تورات (عهد عتیق)، کتاب پیدایش، فصل ۱۹ چنین آمده است:


۲۹ و هنگامی‌ که‌ خدا شهرهای‌ وادی‌ را هلاک‌ کرد، خدا ابراهیم‌ را به‌ یاد آورد، و لوط‌ را از آن‌ انقلاب‌ بیرون‌ آورد، چون‌ آن‌ شهرهایی‌ را که‌ لوط‌ در آنها ساکن‌ بود، واژگون‌ ساخت‌.
۳۰ و لوط‌ از صوغر برآمد و با دو دختر خود در کوه‌ ساکن‌ شد زیرا ترسید که‌ در صوغر بماند. پس‌ با دو دختر خود در مَغاره‌ سُکْنی‌ گرفت‌.
۳۱ و دختر بزرگ‌ به‌ کوچک‌ گفت‌: «پدر ما پیر شده‌ و مردی‌ بر روی‌ زمین‌ نیست‌ که‌ برحسب‌ عادت‌ کل‌ جهان‌، به‌ ما در آید.
۳۲ بیا تا پدر خود را شراب‌ بنوشانیم‌، و با او همبستر شویم‌، تا نسلی‌ از پدر خود نگاه‌ داریم‌.»
۳۳ پس‌ در همان‌ شب‌، پدر خود را شراب‌ نوشانیدند، و دختر بزرگ‌ آمده‌ با پدر خویش‌ همخواب‌ شد، و او از خوابیدن‌ و برخاستن‌ وی‌ آگاه‌ نشد.
۳۴ و واقع‌ شد که‌ روز دیگر، بزرگ‌ به‌ کوچک‌ گفت‌: «اینک‌ دوش‌ با پدرم‌ همخواب‌ شدم‌، امشب‌ نیز او را شراب‌ بنوشانیم‌، و تو بیا و با وی‌ همخواب‌ شو، تا نسلی‌ از پدر خود نگاه‌ داریم‌.»
۳۵ آن‌ شب‌ نیز پدر خود را شراب‌ نوشانیدند، و دختر کوچک‌ همخواب‌ وی‌ شد، و او از خوابیدن‌ و برخاستن‌ وی‌ آگاه‌ نشد.
۳۶ پس‌ هر دو دختر لوط‌ از پدر خود حامله‌ شدند.
۳۷ و آن‌ بزرگ‌، پسری‌ زاییده‌، او را موآب‌ نام‌ نهاد، و او تا امروز پدر موآبیان‌ است‌.
۳۸ و کوچک‌ نیزپسری‌ بزاد، و او را بن‌عَمّی‌ نام‌ نهاد. وی‌ تا بحال‌ پدر بنی‌عمون‌ است‌.

تعداد تابعین بسیار زیادند و امکان محصور کردن آن‌ها به تعداد مشخصی وجود ندارد، و آن‌ها سه طبقه هستند: کبری و صغری و مابین آن دو.

طبقه‌‌ی کبری: کسانی هستند که بیشتر روایتشان از صحابی است، مثل: سعید بن مسیب، وعروه بن زبیر، وعلقمه بن قیس.

طبقه‌‌ی صغری: کسانی هستند که بیشتر روایتشان از تابعین بوده و جز تعداد کمی از صحابه را ملاقات نکرده‌اند، مثل: ابراهیم نخعی، وابی الزناد، ویحیى بن سعید.

طبقه‌‌ی وسط: کسانی که روایت‌های زیادی را هم از صحابی و هم از کبار تابعین نقل کرده‌اند، مانند: حسن بصری، ومحمد بن سیرین، و مجاهد، و عکرمه، و قتاده، و شعبی، و زهری، و عطاء، و عمر بن عبد العزیز، و سالم بن عبد الله بن عمر بن الخطاب.

۱– برخی از علما مثل ابن سعد تابعین را به چهار طبقه تقسیم کرده‌اند، و برخی دیگر مثل حاکم آن‌ها را به پانزده طبقه تقسیم کرده است که اولین طبقه آن‌هایی هستند که ده نفر از صحابه را ملاقات کرده باشند. (تیسیر مصطلح الحدیث، ص۱۷۹).

۲– از جمله کبار تابعین می‌توان به فقهای سبعه اشاره نمود که عبارتند از: سعید بن المسیب، قاسم بن محمد، عروه بن الزبیر، خارجه بن زید، ابوسلمه بن عبدالرحمن، عبیدالله بن عتبه و سلمان بن یسار.

افضل تابعین:

علما در تعین افضل تابعین اقوال گوناگونی دارند، و قول مشهور آنست که افضل آن‌ها سعید بن مسیب است. و ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی گفته:

الف: اهل مدینه می‌گویند: سعید ابن مسیب.

ب: اهل کوفه می‌گویند: اویس قرنی.

ج: و اهل بصره می‌گویند: حسن بصری افضل تابعین است.

و ابوبکر بن ابی داود گفته: سیده‌‌ی تابعیات «حفصه بنت سیرین» و «عمره بنت عبدالرحمن» هستند که مادر آن‌ها ام درداء صغری (که اسم او هجیمه یا جهیمه زن أبی درداء صحابی) است. (تیسیر مصطلح الحدیث؛ ص ۱۸۰).


علم و فرق بین گوشت خوک و چهارپایان اهلی:



حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ 


(گوشت) مردار، و خون و گوشت خوک و آنچه (هنگام ذبح) نام غیر الله بر آن برده شود، و (حیوانات) خفه شده، و با ضربه مرده، و از بلندی افتاده، و به ضرب شاخ (حیوان دیگری) مرده، و آنچه درندگان خورده باشند،- مگر آنکه ذبح (شرعی) کرده باشید- ، و آنچه برای بتها ذبح شده، و آنکه با تیرهای فال؛ بخت و قسمت طلب کنید (همه) بر شما حرام شده، و (روی آوردن به تمام) اینها فسق و نافرمانی است.


بخشی از آیه شماره ۳ المائدة


همه ما می دانیم که خداوند متعال بدنی به خوک داده که سازگار با هضم چیزهای آلوده و پس-مانده ها و کثافتهایی است که بعنوان یک منبع طبیعی غذایی آنها را می خورد و بدین گونه انسان را از این کثافتها در مزارع و... خلاص می کند، به همین دلیل مشاهده می کنیم که بدن خوک دارای اختلافاتی با بقیه پستانداران دیگر بویژه چهارپایانی است که کشاورزان پرورش می دهند و از گوشت آنها می خورند، و این اختلافات در بدن خوک بصورتی طبیعی است که با آن متولد می شود و می میرد صرف نظر از نوع چیزهایی که می خورد (یعنی فرقی به حال خوک نمی کند اگر در مکان پاکی آن را پرورش بدهی و غذای پاکی به آن بخورانی باز هم چنین است) و سؤالی که اکنون سعی داریم بدان برسیم اینست که:

گوشت خوک عملا (و از لحاظ علمی) تا چه حدی با گوشت چهارپایان اهلی تفاوت دارد؟ و گوشتش تا چه اندازه برای انسان مضر است؟


ابتدا با مقایسه بین خوک و چهارپایان و حالتهای انتقال ویروسهای التهاب معده (نورو ویروس) توسط آنها، بحث را آغاز می کنیم..

چنانکه تحقیقی که دانشمندانی از کانادا انجام دادند و در شماره ۶ این مجله در سطح جهان در زمینه علوم بیماریهای مسری منتشر کردند بین میانگین انتشار ویروسهای التهاب معده Noroviruses در خوک و چهارپایان مقایسه صورت داده است.


عنوان:

Human Noroviruses in Swine and Cattle


لینک:

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC2828081/


چنانکه ویروسهای التهاب معده سبب التهابی می شود که عوارض آن: استفراغ، درد شکم و ضعف در کل بدن می باشد و بسیاری از بیمارانی که بدان مبتلا هستند برای درمان در بیمارستانها بستری می شوند و گاها نیز سبب وفات شخص می گردد بویژه اینکه کودکان را نیز مبتلا ساخته و بدین دلیل در معرض فشار و آزار دو چندان قرار می گیرند.


منبع:

Norovirus Disease in the United States


لینک:

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3739528/


خلاصه پژوهش مذکور به شرح زیر می باشد:


۱. ویروسهای التهاب معده خوک با ویروسهایی که انسان را مبتلا می سازد نزدیک و شبیه است طوری که خوک را یکی از عوامل اصلی ابتلای انسان به این ویروس قرار می دهد.


منبع:

Porcine noroviruses related to human noroviruses


لینک:

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/16485473/


۲. ویروسهای التهاب معده در چهارپایان کمترین شباهت را به ویروسهایی دارد که انسان را مبتلا می سازد به گونه ای که فرصتهای ابتلای انسان به این بیماری از طریق گوشت چهارپایان را کاهش می دهد.


منبع:

Molecular characterization of bovine enteric caliciviruses: a distinct third genogroup of noroviruses (Norwalk-like viruses) unlikely to be of risk to humans


لینک:

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/12552024/


۳. هنگام انجام آزمایشات و تحقیقات بر روی مدفوع خوکها و گاوها در مزارع کانادا دریافتند که در یک چهارم خوکها (25%)، ویروسهایی وجود دارد که انسان را مبتلا می کند.. در مقابل دریافتند که در چهارپایان، فقط (1.6%) از این ویروسها وجود دارد!! (یعنی این نسبت بیش از ۱ تا ۱۵ برابر بین خوک و گاو است).


۴. بهمین دلیل پژوهشگران ترجیح دادند که خوکها، عامل انتقال این ویروسها به انسان از طریق خوردن گوشتشان یا تماس با آنها یا با محیطی است که خوک ممکن است آلوده کرده باشد.

ستیتة محاملی بغدادی، فقیه، عالم و ریاضی دان برجسته (رحمها الله):

وی محدث، فقیه، عالم و حافظ کتاب الله "قرآن کریم" بود، و در علم ریاضیات، به ویژه در علم حساب و فرائض (علم تقسیم ارث بر ورثه) سرآمد گردید.


امام خطیب بغدادی (رحمه الله) می‌گوید:


"او قرآن و نیز فقه بر مذهب شافعی و فرائض و حساب و نحو و علوم دیگر را حفظ نمود و زنی بخشنده بود، بسیار صدقه می داد، اهل خیر بود و حدیث از وی به نگارش درآمده است." [۱]


حافظ ابن کثیر (رحمه الله) درباره‌ی او اظهار داشته است:


"قرآن را خواند و فقه و فرایض و حساب و نحو و... را حفظ نمود، و از عالم‌ترین افراد زمان خود به مذهب شافعی بود." [۲]


امام صفدی (رحمه الله) نیز درباره‌ی وی می‌گوید:


"امة الواحد دختر قاضی ابوعبدالله حسین بن اسماعیل محاملی، از پدرش و اسماعیل وراق و عبدالغافر بن سلامه روایت نموده و قرآن را حفظ کرد و در مذهب شافعی به فقاهت رسید و در علم فرائض و علوم زبان عربی و دیگر علوم اسلامی به شهرت رسید، و حسن بن عبدالله بن خلال و دیگران از او روایت نموده‌اند. و او مادر قاضی ابوالحسین محمد بن احمد بن قاسم محاملی و نامش سُتیته است، که برقانی گوید: او به همراه ابوعلی ابن ابوهریره فتوا می‌داد، و در ماه رمضان سال ۳۷۷ وفات یافت." [۳]


بنت المحاملی به مقام فتوادادن رسیده بود، امام ذهبی (رحمه الله) گوید:

"دختر محاملی، أمة الواحد دختر حسین، عالم، فقیه ومفتی بود، او نزد پدرش فقه آموخت و از وی و اسماعیل وراق و عبدالغافر حمصی روایت کرد. قرآن و نیز فقه شافعی را حفظ نمود و در علم فرایض و علوم زبان عربی سرآمد شد. نامش ستیته است... و دیگران گفته‌اند: از فقیه‌ترین افراد بود." [۴]



پی‌نوشت‌ها:

[۱] تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی (۴۶۳ ه‍ــ)، دار الکتب العلمیة، ج ۱۴، ص ۴۴۳

[۲] البدایة و النهایة، ابن کثیر الدمشقی (۷۷۴ ه‍ــ)، دار الفکر، ج ۱۱، ص ۳۰۶

[۳] الوافی الوفیات، صلاح الدین الصفدی (۷۶۴ ه‍ــ)، دار إحیاء التراث، ج ۹، ص ۲۲۱

[۴] سیر أعلام النبلاء، شمس الدین الذهبی (۷۴۸ ه‍ــ)، مؤسسة الرسالة، ج ۱۵، ص ۲۶۴