| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۷۳ مطلب با موضوع «چند خط کتاب» ثبت شده است

امام شافعی رحمه الله در کتاب الام خود در جلد ۴ صفحه ۷۸ می فرمایند : 


فقه و علم هردو در نزد معاویه رضی الله عنه جمع بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۷:۴۳

فاروق (یعنی عُمَر رَضِیَ اللهُ عَنهُ) نسبت به فرزندانش -اعم از دختر و پسر- مهر و عطوفت زیادی داشت. نخسین فرزند او پنج سال قبل از بعثت به دنیا آمد و نامش را «حَفصَه» گذاشت و برخلافِ بسیاری از اعراب، از تولد این نوزاد دختر به‌حدی مسرور گردید که از نام او کنیه‌ای برای خود ساخت و خود را «ابوحفصه/ابوحفص» نامید و حتی بعد از تولد دو نوزاد پسر در سال‌های بعد، کنیه‌ی خود را تغییر نداد.


او در زمان خلافت خود، برخلاف عادت اشراف عرب، پسر کوچکش را در آغوش می‌گرفت و چند مرتبه او را می‌بوسید و در اثنای نوشتن ابلاغِ فرمانداری برای شخصی، چون آن شخص از رفتار فاروق تعجب کرد و گفت: «من هرگز فرزندان خود را نبوسیده‌ام»، فاروق عصبانی شد و دستور داد ابلاغِ فرمانداری او را پاره کنند و به حاضرین گفت: «کسی‌که نسبت به فرزندان خود مهر و عطوفت نداشته باشد، چگونه نسبت به فرزندان مردم، اهل ترحم خواهد بود؟! و کسی‌که نسبت به مردم اهل ترحم و محبت نباشد، شایسته‌ی مقامِ فرمانداری نیست».


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۰ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۶

اروپائیان در گذشته بدترین و کریه ترین بوی ممکن را داشتند، به گونه ای که بوی آنها از طاقت و تحمل آدم خارج بود،

در زمانی که اندلس اسلامی توسط مسلمانان فتح شد در طول دوران حکومت رانی بر آن مناطق، به دلیل وجود نداشتن هیچ گونه محلی برای استحمام بیش از 500 حمام بنا شد.



در کتاب The Dirt on Clean تالیف کاترین اشنبرگ (katherine ashenburg) می خوانیم:


هیئتی از تزار روسیه به سوی پادشاه فرانسه لوئی چهاردهم  ارسال شدند و بوی لوئی چهاردم را اینگونه توصیف کردند: بوی لوئی آلوده تر و کثیف تر از بوی حیوانات وحشی بود"، همین سبب شد که بعد از ملاقات در وانی پر از عطر استحمام کند که بوی کریه آن افراد از آنها دور شود



{ این در حالیست که خود روسی ها نیز در وضعیت بهداشتی مناسبی به سر نمی بردند احمد بن فضلان در سفری که به روسیه داشت در سفرنامه خود آنها را اینگونه توصیف کرد: 

با کثیف ترین خلق خدا روبرو شدم مردمی که خود را از نجاسات و مدفوع پاک نمی کنند و قیصر آنها در داخل قصر و در حضور مردم قضای حاجت می نمود. }


در ادامه کتاب خانم کاترین اشنبرگ می خوانیم:


ملکه ایزابلای اول که دست به کشتار عظیم مسلمانان در اندلس زد و همگی آنان را از آن بلاد بیرون راند، در تمامی دوران زندگی خود هرگز حمام نکرد بجز دو مرتبه و علاوه بر این مساجد را رها کرد و دستور به تخریب تمامی حمام ها داد.


پادشاه اسپانیا فلیپ دوم نیز درتمامی کشورش استحمام کردن و ادمه دادن سنت مسلمانان را به طور کامل قدغن اعلام نمود حتی دختر ایشان یعنی ایزابل دوم نیز در حضور همگان قسم یاد کرد که هرگز لباس های داخلی خود را تعویض نگرداند، تا که حصار از شهر محاصره شده باز شود، و این حصار به سه سال طول کشید و همین ناپاکی و بیماری های سخت سبب مرگش شد.


این وضعیت پادشاهان این مناطق بود،چه بسا که وضعیت مردم و ساکنان عادی آنها بسیار ناخوشایند تر و نابسمان تر بود به گونه ای که انواع مرض و بیماری ها دامن گیر آنها شد، و طاعون نصف و یا شاید هم بیشتر از نصف مردم را از بین برد، یعنی در زمانی که بزرگترین شهرهای اروپا پاریس و لندن با 30 تا 40 هزار نفر جمعیت بودند، جمعیت شهرهای اسلامی  از میلیون ها نفر نیز تجاوز می کرد،


این بوی ناخوشایند اروپاییان به حدی بودکه هنگامی که برای اولین بار سرخ پوستان با مهاجمان اروپایی روبرو شدند، گیاهان معطر را در داخل بینی خود قرار می دادند که از بوی غیر قابل تحمل اروپاییان در امان باشند.


شهرت عطر وادکلن های ناب پاریس (فرانسه) نیز به سبب رهایی از این بوی کریه وناخوشایند است و در اصل هدف از اختراع ادکلن در نزد اروپاییان، استفاده سریع و رهایی از بوی ناخوشایند بود.


منبع:

Katherine Ashenburg‘s “The Dirt on Clean: An Unsanitized History


جهت مطالعه بیشتر و بیان احکام دینی مسیحیان و اروپاییان در مورد استحمام می توانید به کتاب تاریخ تمدن - ویل دورانت، ترجمه ابوالقاسم طاهری ج ۴ مراجعه کنید که به صورت مفصل به این موضوع پرداخته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۱

فاروق در میان افراد خانواده، نه تنها نسبت به فرزندان و برادران و خواهران خود که آزاری از آنها ندیده بود، نهایت محبت و عطوفت را داشت، بلکه نسبت به پدرش «خطاب» نیز که بسیار او را کتک زده و در حق وی خشونت‌های زیادی روا دیده بود، باز نهایت محبت و عطوفت و ارادت را داشت و تا در قید حیات بود، از خدمت و احترام به او کوتاهی نمی‌کرد و بعد از مرگ نیز همواره از او به نیکی یاد می‌کرد و تا روزی که رسول‌الله صلی الله علیه وسلم صریحاً او را منع نمود، همواره به سرِ پدرش قسم یاد می‌کرد و می‌گفت: «بِأَبی: به پدرم سوگند».


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۱ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۱۹:۳۴

روزی فردی را نزد فاروق آوردند که پشت سر هم مست کرده و مستحق مجازات شدید بود. فاروق در جهت تهدید به او گفت: «این تازیانه را به دست کسی می‌دهم که نسبت به تو هیچ گذشتی روا نبیند». آن‌گاه «مطیع بن اسود» را خواست و تازیانه را به او داد و برای اینکه مبادا مطیع تازیانه‌ها را خیلی تند یا بیشتر از اندازه‌ی خود بزند، خودش نیز همانجا ایستاد.


وقتی دید مطیع تازیانه‌ها را خیلی تند می‌زند، بر او فریاد کشید: «این مرد بیچاره را کشتی؛ از او دست بکش. چند تازیانه به او زدی؟». مطیع گفت: شصت تا! فاروق گفت:«به تلافی شدت این تازیانه‌ها، بیست تازیانه‌ی باقی را کسر کن و دیگر از این بیچاره دست بردار».


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۴ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۶:۳۶

ترحم و عطوفت فاروق (یعنی عُمَر رَضِیَ اللهُ عَنهُ)، به جایی می‌رسد که به‌صورت مرد ناشناخته، در شهر مدینه مدت‌ها هر روز به منزل پیر زن نابینایی می‌رود و منزل او را جارو می‌کشد و ظرف‌های او را می‌شوید. و در دل شب‌ها گاهی کوله‌بار سنگینی از آرد و روغن بر دوش خود گذاشته و در پیچ‌وخم کوچه‌های تاریک و خلوت، آن را به منزل زنی می‌برد که چند بچه‌ی گرسنه و بیچاره به‌دور او حلقه زده‌اند.


گاهی همراه همسرش «ام کلثوم» در دل شب با کوله‌باری از وسایل و مواد غذایی، به منزل مرد غریبی می‌رود که زنش در حال زایمان است. همسرش ماما می‌شود و خودش کار آشپزی را برای این خانواده‌ی غریب انجام می‌دهد.


گاهی در حال نگهبانی از شهر است که در ساعت‌های نیمه‌شب، چندمرتبه صدای گریه‌ی نوزادی را می‌شنود و معلوم می‌شود که گریه‌ی او به این علت است که بیمه‌ی زندگی کودکان بر اساس قانون، پس از مرحله‌ی شیرخوارگی آغاز می‌گردد. امیرالمؤمنین در جهت ترحم و عطوفت نسبت به این نوزاد و امثال او، این قانون را اصلاح و از این پس، بیمه‌ی زندگی نوزادان، از روز تولّدشان آغاز می‌شود.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۳ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۱۴

شاهزاده خانم عایشه، دختر سلطان عبدالحمید دوم در خاطرات خود نقل می کند که: سن من به ۱۱ سالگی ام رسیده بود، اما همچنان پدرم من را کودکی خردسال به شمار می آورد، تا اینکه یک روز به همراه پدرم برای شرکت در مراسم تحیت و سلام روز جمعه خارج شدم، از آنجایی که دختر بچه ای بیش نبودم در آن روز لباسی گلگون و پر زرق و برق پوشیده بودم


پدرم از مسجد (جامع) خارج شد و به سلام و تحیت های مردم پاسخ می داد، لحظه ای توقف کرد و به سوی وسیله ای نقلیه ای که من بر آن سوار بودم خیره شد، چراکه هیچ گاه عادت نبود که کسی از افراد خانواده سلطان از داخل وسیله نقلیه مشخص باشد این درحالی بود که من سرم را از پنجره وسیله نقلیه بیرون آورده بودم و با لبخند به مردم نگاه می کردم

شب شد و پدرم برای صرف شام به همراه مادرم حاضر شد و به او گفت:

امروز دخترمان را در کالسکه دیدم، از دور سنش بیشتر از آن چیزی که هست به چشم می خورد، و هرکس اورا نشناسد گمان می کند که دختری بزرگ سال است، پس از همین الان بر او واجب است که از نقاب استفاده کند، و همچنین حق خارج شدن از حرم  با صورت پوشیده نشده را ندارد،

مادرم اعتراض کرد و گفت: ای سلطان این چگونه ممکن است،  او تنها دختر بچه کوچکی ست

پدرم گفت: ای همسرم ( با توجه به بیشتر نشان دادن سنش از واقعیت ) آیا مردم نخواهند گفت که سلطان او را به حال خود رها کرده است و در معرض نمایش قرار داده ؟؟ مگر قرار نیست روزی بالاخره دخترمان نقاب بر صورت بزند ؟؟؟ پس اگر قرار بر این است پس بر او واجب است که از همین الان از نقاب استفاده کند ( چراکه ظاهرش همچون دختر بالغی به چشم می آید).


برگرفته از کتاب : 

پدر من سلطان عبدالحمید / والدی السلطان عبد الحمید الثانی 

تالیف: شاهزاده عائشه ( الأمیرة عائشة عثمان أوغلی )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۸

مـخـیریـق یـکـی از بزرگان و احبار یهودیان مدینه بود و همچنین  از سرمایه داران و پرنفوذترین یهودیان بود.

مـخـیریق روز شنبه ( شبات ) در حالیکه رسول الله صلی الله علیه وسلم در جنگ احد به سر می برد  به یهودیان گفت: ای یهودیان والله که شما دانستید که محمد پیامبر الله است  و پـیروزی او بر شما وعده حق الهی ست، پس به یاریش بشتابید.

اما یهودیان گفتند: امروز که روز شنبه ( شبات ) است.

مخیریق گفت: امروز برای شما دیگر شنبه (شبات) نیست.


پس سلاح و سپرش را گرفت و فرمود: اگر من در احد کشته شدم  تمامی دارایی ام به محمد تعلق می گیرد و هر آنگونه که دوست دارد آن را صرف کند.

به حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم شتافت و دوش به دوش ایشان به جهاد پرداخت تا اینکه به شهادت رسید ورسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: 

مخیریق بهترین یهود بود.


شبات: در دین یهودیان به تعطیلی روز شنبه، شبات می گویند، که به معنای هفتمین روز خلقت است و به روز استراحت و تعطیلی بین آنها مشهور است بطوریکه تورات می گوید: خداوند جهان را در شش روز آفرید و در روز هفتم دست نگه داشت.


منبع :  السیرة النبویة لابن هشام »  غزوة أحد » قتل مخیریق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۷ ، ۱۶:۱۴

در دوران خلافت فاروق (یعنی عُمَر رَضِیَ اللهُ عَنه) و در حال شدت جنگ‌های رهایی‌بخش، پیرمردی نزد او آمد و گفت: «ای امیرالمؤمنین! مدتی است پسرم در جبهه و جهاد اسلامی است و دلم برایش تنگ شده است».


فاروق فوراً دستور داد آن جوان به منزل بازگردد. سپس آن پیرمرد را خواست و پسرش را تحویل او داد. وقتی آن پیرمرد در حضور فاروق پسرش را در آغوش گرفت و پسر نیز پدرش را به آغوش کشید، فاروق به‌حدی تحت تأثیر تبادل عاطفه‌های این پدر و پسر قرار گرفت که زارزار گریه می‌کرد.


آن‌گاه به آن جوان دستور داد که «از این پس به هیچ وجه نباید از پدرت جدا شوی». و وقتی نظیر همین حالت برای «اُمیّه» و «اَبی خَراش» که فرزندان آنها نیز در جبهه بودند، رخ داد و فاروق به‌خاطر رعایت مهر و عاطفه‌ی پدری، فرزندان آنها را نیز از جبهه به منزل عودت داد، به‌اقتضای ترحم نسبت به پدران پیر، طی بخش‌نامه‌ها به تمام فرماندهان سپاه اسلام دستور داد: «هیچ جوانی را که پدر پیر و سالخورده داشته باشد، به جهاد و جبهه نفرستید؛ مگر هنگامی‌که خودِ پدران تقاضا نمایند».


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۲ -ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۶:۴۹

فردی شکایت نزد فاروق (یعنی عُمَر رَضِیَ اللهُ عَنه) آورد که «ابوموسی اشعری» استاندار، در مجازات یک نفر به جرم مِی‌خوارگی، اضافه بر زدن هشتاد تازیانه حد شرعی، روی او را نیز سیاه کرده و به مردم هم گفته است که با این مرد هم‌مجلس و هم‌سفر نشوید.


فاروق از او عذرخواهی کرد و برای جبران دل‌شکستگی و دلجویی از او، دویست درهم هم به او داد. و طی نامه‌ی تهدیدآمیزی به «ابوموسی اشعری» نوشت: «اگر این عمل را تکرار کنی، رویت را سیاه می‌کنم و تو را در میان مردم می‌گردانم. به محض رسیدن این نامه، مردم را به هم‌نشینی این مرد دعوت کن و به او فرصت بدهید که از اعمال بد خویش نادم گردد و پس از آنکه حالتی از ندامت در او ظاهر شد، شهادت را هم از او قبول کن».


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۵ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۴:۰۸

در حین محاصره مدینه در جنگ خندق ( سال ۵ هجری ) رسول الله صلی الله علیه وسلم زنان و کودکان را داخل قلعه هایی قرار داد تا بتوانند از خود مراقبت کنند، صفیه ( عمه پیامبر ) به همراه امهات المومنین و عده ای دیگر از زنان و کودکان در داخل قلعه حسان بن ثابت بودند و مراقبت از ایشان بر عهده خود حسان بود.


در این زمان یهودیان بنی قریظه نیز به رسول الله خیانت کرده بودند و بعد از پیمان شکنی رسما وارد این جنگ شدند.

در گرماگرم نبرد زمانی که مسلمانان به قتال مشغول بودند، شجاعتی از صفیه رضی الله عنها رخ داد که اصل ماجرا را از زبان خود ایشان پی می گیریم :



صفیه می گوید: مردی از یهودیان بر ما گذشت، و به گشت زدن پیرامون قلعه پرداخت. در آن اوان، بنی‌قریظه دیگر وارد جنگ شده بودند، و عهد و پیمان خودشان را با رسول‌ الله -صلى الله علیه وسلم- شکسته بودند، و میان ما و آنان کسی نبود که از ما دفاع کند. رسول‌ الله -صلى الله علیه وسلم- و مسلمانان نیز سخت با دشمن درگیر بودند، و اگر کسی به سراغ ما می‌آمد، نمی‌توانستند دست از دشمن بدارند و به حمایت از ما بشتابند. 


گوید: گفتم: ای حسان، این مرد یهودی، چنانکه مشاهده می‌کنی، پیرامون قلعه ما گشت می‌زند، و من به الله سوگند ایمن نیستم از اینکه وی این وضعیت آسیب‌پذیر ما را به یهودیان پشت سر ما خبر ندهد؛ رسول‌ الله -صلى الله علیه وسلم- نیز با اصحابشان درگیر جنگ با دشمن‌اند و نمی‌توانند به داد ما برسند؛ بر سر او فرود آی و او را به قتل برسان! 


حسّان گفت: به الله سوگند، تو می‌دانی که از من چنین کاری برنمی‌آید؟! 

صفیه گوید: کمربند خود را محکم کردم و عمودی آهنین به دست گرفتم، و از قلعه فرود آمدم و آهنگ آن مرد یهودی کردم، و با آن عمود بر فرق وی زدم و او را به قتل رسانیدم. آنگاه به قلعه بازگشتم و گفتم: ای حسّان، از قلعه فرود آی و جامه و اسلحه و لوازمش را برگیر؛ مرد بودن وی مانع آن گردید که من وسایل و لوازمش را از او بازگیرم! حسّان گفت: مرا نیز به وسایل و لوازم و اسلحه‌اش نیازی نیست!


{ سیرةابن‌هشام، ج ۲، ص ۲۲۸ }

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۳:۳۷

تئودر هرتزل بنیانگذار صهیونیسم در نامه ای به سلطان عبدالحمید نوشت که در ازای دریافت پول هایی هنگفت، به یهودیان اجازه دهد که به فلسطین مهاجرت کنند، چرا که در سر سودای تشکیل کشور اسرائیل را داشت


اما سلطان عبدالحمید در پاسخ به او چه گفت ؟؟؟


سلطان عبدالحمید دوم رحمه الله در پاسخ به هرتزل موسس و  بنیانگذار صهیونیسم گفت:


به دکتر هرتزل بگویید که در اینباره نقشه‌های جدیدی را طرح ریزی نکند، چرا که من نمی‌توانم حتی از یک وجب خاک فلسطین گذشت کنم. این سرزمین ملک من نیست بلکه ملک امت اسلامی است و این امت در حفظ این سرزمین تلاش بسیاری کرده است و آن را با خونش آبیاری کرده است. پس یهود پولهای میلیونی خود را نگه دارد و اگر روزی دولت خلافت پاره‌پاره گشت می‌توانند فلسطین را بدون هیچ بهایی بدست بیاورند. اما تا زمانی که من زنده هستم اگر بدنم تکه‌تکه شود برای من آسانتر از آن است که ببینم فلسطین از دولت عثمانی جدا گشته است و این امریست که هرگز متحقق نخواهد شد. من هرگز نمی‌توانم راضی شوم که بدن ما در حالی که زنده هستیم تکه‌تکه شود.


منبع: الدولة العثمانیة عوامل النهوض وأسباب السقوط



و بعدها با سیاست های عجیب و غریب یهودیان، دولت خلافت عثمانی پاره پاره گشت و مسجد الاقصی جگر گوشه اسلام به اشغال یهودیان در آمد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۳:۲۹

خبر آزاد کردن شهر شوشتر را به فاروق دادند.

فاروق پرسید: هیچ اتفاق ناگواری رخ نداده است؟

در جواب گفتند: بلی مردی که اسلام را پذیرفته بود، مرتد گردید.

فاروق با حالتی از دلهره و نگرانی گفت: خُب او را چه کردید؟

در جواب گفتند: او را کُشتیم؛ زیرا طبق قواعد اسلام مرتد کشته می‌شود.

فاروق درحالی‌که ناراحتی و دلهره‌اش بیشتر شده بود، بر سر آنها فریاد کشید: «چرا او را در اتاقی سکونت نمی‌دادید و در را بر او نمی‌بستید و هر روز غذایی به او نمی‌دادید و به او پیشنهاد نمی‌کردید که به اسلام برگردد؟ چه بسا پشیمان می‌شد».


آنگاه فاروق در نهایت تأثر، دست‌ها را به‌سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! تو می‌دانی که من آنجا نبوده‌ام و چنین دستوری هم نداده‌ام و وقتی این حادثه را به من گزارش کردند، متأثر و ناراضی شدم».


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۵ -ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۱:۱۹

فاروق (یعنی عمر بن خطاب رَضِیَ اللهُ عَنهُ) مرتد را فرصت می‌داد تا بعد از مدتی پشیمان شود و به اسلام برگردد؛ و اهل فسق را فرصت می‌داد تا بعد از مدتی پشیمان شود و اهل طاعت و عبادت شود و شهادت او قبول گردد؛ و مِی‌خواران ضعیف و بیمار را مهلت می‌داد که از بیماری شفا یابند و قوت و نیرو بگیرند و آن‌گاه حدّ شرعی را بر آنها اجرا می‌کرد.


کسانی‌که کم‌بضاعت بودند و در شرایط عادی از بیت‌المال؛ یا در شرایط قحطی از اموال مردم چیزی به سرقت می‌بردند، از اجرای حدّ شرعی کلاً معاف بودند.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۶ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۸

فاروق (یعنی عمر بن خطاب رَضِیَ اللهُ عَنهُ) در عین اینکه به‌خاطر فرود آوردن یک تازیانه که مجوز شرعی نداشت، متأثر می‌گردید و اصرار داشت که قصاص آن تازیانه از او گرفته شود، در شرایطی‌که ستمگری به ناموس و حیثیت کسی تجاوز می‌کرد و می‌خواست دامن پاکِ کسی را به زور آلوده نماید، حتی در برابر مقدماتِ عمل، سیل تازیانه‌ها به راه می‌افتاد و اگر عمل زشتی سر می‌زد، شمشیر هم به‌کار می‌افتاد. در این‌صورت، برعکسِ حالتِ نخست، فاروق نه متأثر می‌شد، نه عذرخواهی می‌کرد و در بارگاه خدا خود را مقصر می‌دانست.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۱۴ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۳


چقدر سخت خواهد بود پیدا کردن کسی که بگوید:


" به حدی ترسیده بودم که به سرعت خودم را به همسرم رساندم "


اما محمد صلی الله علیه وسلم در روزی که جبرئیل بر او نازل شد این کار را کرد


«باید آن زن، زن بزرگی باشد »


" گری میلر مبلغ مسیحی کانادایی سابق، بعد از گرویدن به اسلام"


 گری میلر در ادامه می گوید:


در حقیقت او [خدیجه] باید زن کاملی باشد زیرا هنگامی که برای اولین بار وحی بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شد، او از حالت دلهره و نگرانی خود به همسرش پناه برد. قطعاً در دوران کنونی نیز به سختی می توان عربی را پیدا نمود که بگوید هنگام ترس و نگرانی به سمت خانه اش می دود تا به زنش پناه برد. زیرا اصولاً عرب ها چنین نیستند. با این وجود محمد صلی الله علیه وسلم به اندازه ی کافی در کنار همسرش احساس راحتی وآسودگی  می کرد که به چنین عملی مبادرت ورزد. و این نشان می دهد که آن زن [خدیجه] تا چه اندازه مؤثر وقوی بوده است.


{ قرآن کتابی شگفت انگیز - تالیف: گری میلر }

 تصویر: عکس مکان قبر ام المومنین خدیجه رضی الله عنها و در جوارش قبر قاسم فرزند پسر ایشان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۱۹:۵۸

استنباط فاروق از قرآن و احادیث، این بود که تمام رذایل اخلاقی و مفاسد اجتماعی -از کفر و پوچ‌گرایی گرفته تا قتل و جنایت و بی‌عفتی و دزدی و دروغ و تملّق و بدبینی و خودبینی و...- عموماً در فضای مسمومِ بی‌عدالتی و ستم و استثمار و بهره‌کِشی رشد و پرورش پیدا می‌کنند. به همین دلیل، تمام قدرت و امکانات و نبوغ و فراست خود را در گسترش عدالت اجتماعی صرف نمود.


در قرون قبل از اسلام، محدوده‌ی اجرای عدالت، بسیار کم‌عرض‌وطول شده بود و فقط گوشه‌ی کوچکی از مسایل اقتصادی و حقوقی را دربر داشت (مانند رسیدگی به سرقت‌های آشکار، غصب اموال، خونریزی‌های نابه‌حق و...).


ولی اینکه اکثریت افراد جامعه از منابع طبیعی (آب، معادن، مراتع و جنگل‌ها) محروم شوند؛ با وجود لیاقت و شایستگی، از اداره‌ی امور جامعه و مزایای کار و فعالیت خویش بی‌بهره بمانند؛ به بهانه‌ی اختلاف رنگ، زبان، نژاد و ملیت از حق انتخاب عقیده و مراسم دینی خود منع شوند؛ از راه احتکار و ربا و قمار، استثمار شوند و خون‌شان مکیده شود و به‌صورت برده و بنده‌ی سرمایه‌داران و فئودال‌های خون‌آشام درآیند و در تار و پود دیوان‌سالاری و بروکراسی اداری، به برده‌های ذلیل، بی‌ارزش و مظلومِ کارمندانِ عالی‌رتبه‌ی دولت‌ها درآیند، هیچ‌کدام از این محرومیت‌ها و مظلومیت‌ها، ظلم و ستم به حساب نمی‌آمد و حتی خود ستم‌دیدگان هم بر اثر ناآگاهی از حقوق خویش، این مسایل را ستم به شمار نمی‌آوردند!


بنابراین جای هیچ تعجبی نبود که قبل از اسلام، انوشیروان ساسانی و شاه حمورابی و کوروش هخامنشی را شاهان دادگر و عدالت‌خواه می‌نامیدند!!!


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۴۶ |ماموستا عبدالله احمدیان (رحمه‌الله)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۲۵

ابن کثیر رحمه الله در تاریخش نقل می‌کند:


سائب بن الاقرع به نزد امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه آمد تا بشارت پیروزی های نبرد نهاوند را به وی بدهد


عمر رضی الله عنه از او درباره کشته های مسلمانان پرسید، او در جواب بزرگان و برجسته ها را بر شمرد و گفت : فلانی و فلانی و .. از بزرگان و اشراف و فرماندهان


و در آخر گفت و تعدادی دیگر از عوام و کسانی که امیرالمؤمنین آنها را نمی شناسد


همین جمله کافی بود تا اشک های امیرالمومنین سرازیر شود،و گفت : چه ضرری به آنها میرسد اگر عمر آنها را نشناسد ؟؟؟ اما خداوند آنها را می شناسد، و با شهادتشان آنها را تکریم نموده است، اما چه چیزی دستگیرشان می شد اگر عمر آنها را می شناخت ?؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۷ ، ۰۰:۵۱

هرودوت، مصریان را نخستین کسانی می داند که، برای خدایان، قربانگاه و مجسمه و معبد برپا کرده‌اند، مردم مصر وقتی می‌خواستند گاوی را قربانی کنند، قبلاً کاهنی می‌بایست آنرا آزمایش کند، اگر بر روی بدن حیوان حتی یک پشم سیاه دیده می‌شد آنرا ناپاک می‌دانستند،‌این کاهن، حیوان را خوابیده و ایستاده خوب وارسی می‌کرد، زبان آنرا بیرون می‌کشید تا آلودگی یا پاکی آنرا تشخیص دهد و نیز توجه می‌کرد که پشم‌های دم حیوان بطور عادی روئیده باشد، هرگاه حیوان از تمام این معایب معاف شد، آنرا با نواری از پاپیروس که به دور شاخ هایش می‌پیچیدند مشخص می‌کرد، بعد روی آن خاک رس چرب پاشیده به مهر خود مهمور می‌کرد هرکس گاوی را بدون این نشانه‌ها قربانی می‌کرد محکوم به مرگ بود، برای قربانی کردن، حیوان را نزدیک محراب قربانگاه می‌بردند، آتش می‌افروختند و در حالی که نام خدای را بر زبان می‌آوردند شراب بر سر حیوان می‌ریختند و بعد آنرا خفه می‌کردند و سرش را می‌بریدند، آنگاه بر سر بریده حیوان لعنت و نفرین نثار می‌کردند و آنرا نمی‌خوردند، اصطلاحی که برای نفرین و لعنت بکار می‌بردند این بود که هر بلایی که قرار است متوجه قربانی‌کنندگان یا سرزمین مصر گردد متوجه آن سر شود، پس از آنکه پوست گاو را می‌کندند و دعا می‌خواندند احشاء حیوان را خالی می‌کردند ولی دل و پیه و جگر و چربی را در بدنش باقی می‌گذاشتند، آنگاه پاها و رانها و کتف و گردن حیوان را جدا می‌کردند و باقیمانده اندام حیوان را از نانی که از آرد خالص فراهم شده بود و از عسل و کشمش و انجیر و کندر و صمغ و دیگر معطرات پر می‌کردند سپس روغن زیادی بر روی آن ریخته آنرا می‌سوزاندند، پیش از اهداء قربانی روزه می‌گرفتند و در موقعی که قربانی می‌سوخت همه حاضران خود را می‌زدند، پس از آنکه خود را به قدر کافی می‌زدند ضیافتی بزرگ ترتیب می‌دادند و آنچه را که از حیوانات قربانی باقی‌مانده بود می‌خوردند.


مصریان، فقط گاوها و گوساله‌های نر را قربانی می‌کردند و حق نداشتند گاوهای ماده را قربانی کنند زیرا آنها به خداوند ایزیس (زن ازیریس) اختصاص داشتند از تمام چهارپایان فقط گاو ماده بود که عموم مصریان احترام زیادی به آن معمول می‌داشتند.


پاره‌ای از مردم مصر، برای خدایان خود بز و پاره‌ای دیگر گوسفند قربانی می‌کردند، اهالی تب از مردم مصر، میش را قربانی نمی‌کردند و آنرا حیوان مقدسی می‌دانستند و با وجود این هرسال یکبار در روز جشن زئوس میشی می‌کشتند و تمام کسانی که به معبد آنجا وابسته بودند، به عزاداری، سینه می‌زدند و سپس آن را در تابوت مقدسی قرار می‌دادند، هرودوت، خوک و گاو نر و گوساله و بز و غاز را تنها حیواناتی می‌داند که مردم سراسر مصر حق داشتند آنها را قربانی کنند، خوک را حیوانی ناپاک می‌دانستند، خوکبانها تقریباً مطرود بودند و بغیر از خدای (سلنه) که ظاهراً همان ایزیس بوده، و ازیریس، برای هیچ خدای دیگر خوک قربانی نمی‌کردند.


وقتی مصریان در شهر سائیس جمع شدند، در شبی که مراسم قربانی انجام می دادند، چراغ‌های زیادی در هوای آزاد برمی‌افروختند که در تمام شب می‌سوخت، این جشن را جشن چراغانی می‌نامیدند، آن دسته از مصریان که نمی‌توانستند در این مجلس شرکت کنند همین که شب فرامی‌رسید چراغهای خود را روشن می کردند، به طوریکه نه تنها در سائیس بلکه در سراسر مصر، چراغها می‌سوخت، بسیاری از این مراسم قربانی با نواختن نی و ساز و آواز و باده‌گساری همراه بود.



خئوس، فرعون معروف مصر (سازنده بزرگترین اهرام، در حدود ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد) معابد را بست و مصریان را از اهداء قربانی منع کرد ولی فرزندش میکرینوس، در هنگام پادشاهی خود، اعمال پدر را تقبیح و معابد را گشود و مردم مصر را که دیگر خسته شده بودند، و در نهایت فقر می‌زیستند، آزاد گذارد که به کار خود بپردازند و قربانی اهدا کنند، این رفتار او موجب شد که مصریان بین تمام پادشاهانی که تا آن روز بر آنها سلطنت کرده بودند او را بیش از دیگران بستایند، قربانگاه های مصر جزء معابد بود و پاره‌ای از آنها دارای چند قربانگاه بودن، در این سرزمین نیز، قربانی انسانی بندرت وجود داشته است، یکی از فراعنه مصر (امیخوتپ دوم) وقتی آزادی‌خواهان سوریه را سرکوب کرد هفت تن از شاهان آنجا را به اسیری به شهر تبس (تب) آورد و آنگاه شش نفر از آنان را بدست خود در راه خدای (آمون) قربانی کرد.


تاریخ هرودوت ،ویل دورانت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۷ ، ۰۰:۳۰

حافظ المغرب ابن عبدالبر در کتاب ارزشمند خود بنام»جامع بیان العلم فصلی «(۲/۱۰۴-۲/۱) را درباره اینکه همانا اختلاف شامل خطا و اشتباه است وهمه اختلافات صحیح و درست نیستند، نوشته است مثال‌ها و نمونه‌های زیادی درباره اینکه صحابه و سلف همدیگر را به خطا و اشتباه متوصل کرده و بعضی از آنان بعضی دیگر را انکار کرده، در بعضی از اجتهادات با همدیگر به مباحثه و مناقشه پرداخته‌اند، حتی بعضی از آنان از رأی و نظر خود برگشته است 


و در(۲/۱۰۷-۱۰۸) می‌گوید: اگر بخواهیم انکارات و اعتراضات آنان را جمع کنیم، یک کتاب ظرفیت احاطه این موضوع را ندارد چه برسد به اینکه در یک فصل جمع گرددبه یقین می‌توان گفت در مورد آنچه که صحابه و سلف با هم اختلاف داشتند و همدیگر را انکار کرده‌اند، صحت و درستی آن موضوعات، یکی از دو طرف قضیه است و هر دو نظر صحیح و درست و مطابق کتاب و سنّت نیستند اگر هر دو طرف قضیه درست و صحیح می‌بودند هیچگاه سلف صالح یا صحابه بعضی از آنان، بعضی دیگر را به خطا و اشتباه متوسّل نمی‌کردند هیچ عقیده و نظر و رأی این را نمی‌پسندد و قبول ندارد که هر شیء با ضد آن مقبول و مورد پسند و درست باشد و به حقیقت زیبا گفته است آن کسی که می‌گوید:


«اثبات ضدین معاً فی حالٍ أقبح ما یأتی من المحال».

«اثبات دو چیز ضد در کنار هم در هر حالت وضعیتی قبیح تر و زشت تر از آوردن یک چیز محال است»


ابن عبدالبر(۲/۱۰۰) از امام مالک و اللیث –رضی الله عنهما – ذکر می‌کند که همانا آن دو در رابطه با اختلاف اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در ردّ و انکار گفته کسانی که می‌گویند همانا در اختلاف بین آنان وسعت و رحمت برای امت اسلامی وجود دارد. می‌گویند: اینگونه نیست، به حقیقت آن اختلافات شامل درست و نادرست، حق و ناحق می‌باشند یعنی اگر در چیزی اختلاف نظر وجود دارد حتماً یکی از آن دو درست وحق است و دیگری نادرست و ناحق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۷