وهب بن منبه رحمه الله تعالی فرموده است:
"نشانهی منافق آن است که نکوهش را ناپسند داشته، اما دوست دارد که ستوده شود!"
الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۳۰۲ - رجاله ثقات
- ۰ نظر
- ۱۹ آذر ۹۷ ، ۲۱:۲۱
وهب بن منبه رحمه الله تعالی فرموده است:
"نشانهی منافق آن است که نکوهش را ناپسند داشته، اما دوست دارد که ستوده شود!"
الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۳۰۲ - رجاله ثقات
از امام خلیل بن أحمد فراهیدی رحمه الله نقل شده که فرمودند:
"چیزی را نشنیدم که آن را ننویسم، و چیزی را ننوشتم که حفظ نکنم، و چیزی را حفظ نکردم مگر آنکه از آن سود بردم!"
جامع بیان العلم وفضله لابن عبد البر، ج ۱، ص ۳۳۵
میمون بن مهران رحمه الله:
بر زنان(نامحرم)وارد نشو (یعنی با آنان همنشینی و اختلاط نکن) حتی اگر بگویند :
"کتاب الله را به او بیاموز"
الحلیة ٨٥/۴
از ابوالحسن البوشنجی در رابطه با (معنا و حقیقت) جوانمردی (یا اصطلاحا همان مردانگی ای که برخی از مردم به آن افتخار می کنند) سوال شد...
در جواب گفت: از نظر من (مفهوم حقیقی) جوانمردی در آیه ای از کتاب الله (یعنی قرآن) و فرموده ای از پیامبر صلی الله علیه وسلم نهفته است.
آیه،این فرموده ی الله متعال است که : کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست میدارند، و در دلهای خود از آنچه (به مهاجران) داده شده احساس حسد (و نیازی) نمیکنند، و آنها را بر خود مقدم میدارند،هرچند خودشان نیازمند باشند. (آیه ۹ سوره حشر)
و حدیث،این فرموده ی پیامبر(صلی الله علیه وسلم) است که:بنده،مومن (واقعی) نخواهد شد (مگر) زمانیکه دوست بدارد برای برادر(دینی اش)آنچه را که برای خودش دوست دارد.
بنابراین هر شخصی که این دو(یعنی آیه و حدیث فوق) در او جمع و موجود باشند پس در نتیجه دارای خصوصیت جوانمردی ست.
------------------------------------------
سئل أبو الحسن البوشنجی عن الفتوَّة -أی:الرجولة التی یتفاخر بها بعض الناس-؟ فقال:الفتوَّة عندی فی آیة من کتاب الله،وخبر عن النبیِّ صلى الله علیه وسلم،فالآیة قوله تعالى:یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ،والخبر:لا یؤمن العبدُ حتى یحب لأخیه ما یحب لنفسه،فمن اجتمعتا فیه، فله الفتوَّة.
شعب الإیمان - بیهقی
در دوران زمامداری عبدالرحمن الناصر در اندلس(به اسپانیایی:Andalucía،یکی از ۱۷ بخش خودمختار کشور اسپانیا) قحط سالی همه جا را فرا گرفت.
خلیفه شخصی را به سوی قاضی منذر بن سعید بلوطی روانه کرد تا با مردم نماز استسقاء ( طلب باران ) برگزار کند،وقتی پیک خلیفه به قاضی رسید ایشان خطاب به قاصد فرمود: بگو خلیفه خود چه می کند؟
قاصد
گفت: او را خاشعتر و فروتنتر از امروز ندیدهام لباسی زمخت برتن کرده و
در خلوت خویش با گریه و زاری شدید مشغول دعاست و میگوید: خدایا همه چیز من
در قبضهی تو قرار دارد، به خاطر من بندگانت را عذاب مده!
قاضی فرمود: الله اکبر، به الله سوگند از آسمان برایتان باران میبارد، هرگاه جبار زمین فروتن شد جبار آسمان به رحم می آید…
سپس به غلامش گفت: برای ادای نماز طلب باران ندا بزن و چترم را برایم بیاور.
مردم همه جمع شدند و قاضی بر بالای منبر رفت..
مردم
همه مشتاق شنیدن سخنان قاضی منذر بن سعید بودند، قاضی سخنان خود را با این
آیه آغاز نمود: ﴿سَلَامٌ عَلَیْکُمْ ۖ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ
الرَّحْمَهَ ۖ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهَالَهٍ ثُمَّ
تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾؛ «سلام بر شما،
پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده که هر کس از شما از روی نادانی کار
بدی مرتکب شود؛ سپس بعد از آن توبه و درستکاری کند، البته او آمرزندهی
مهربان است». [سورهی انعام، آیهی ۵۶]
چندین بار این آیه را تکرار کرد…
مردم با شنیدن این آیات لرزه بر اندامشان افتاد و به گریه افتادند و صدای ضجه شان همه جا را فرا گرفت…
غرق در گریه و زاری و توبه و انابت بودند که ابرهای زیادی آسمان را فرا گرفت و بارانی شدید باریدن آغاز کرد.