| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

 

امام ذهبی رَحِمَهُ الله می‌فرماید: ابوبکر برقانی می‌گوید: دارقطنی "العلل" را از حفظ، بر من می‌خواند و من مکتوب می‌کردم! 

 

سپس ذهبی می‌فرماید: اگر کتاب "العلل" موجود را دارقطنی از حفظ بر او املاء می‌کرده؛ براستی که این امری عظیم است و باید گفت که او حافظ ترینِ مردم دنیاست!

 

منبع:"سیر أعلام النبلاء" (٤١٧/١٢) دار الحدیث-قاهرة

  • حسین عمرزاده

شخص فقیری زن خود را گفت که قدری پنیر بیاور که خوردن آن معده را قوت دهد و بنیه را محکم و اشتها را زیاد می‌کند.
زن گفت: پنیر در خانه نداریم!
مرد گفت: بهتر، به جهت آن که پنیر معده را به فساد می‌اندازد و بن دهان را سست می‌کند.
زن گفت: ای مرد! از این دو قول مختلف و متضاد کدام را اختیار کنم؟
مرد گفت: اگر پنیر باشد قول اول را و اگر نباشد قول دوم را!

  • حسین عمرزاده

کارل گوستاو یونگ (آلمانی: Carl Gustav Jung; زاده ۱۸۷۵ - درگذشته ۱۹۶۱) فیلسوف و روانپزشکی اهل سوئیس بود که با فعالیت‌اش در روانشناسی و ارائهٔ نظریاتی تحت عنوان روان‌شناسی تحلیلی شناخته می‌شود. به تعبیر «فریدا فوردهام» پژوهشگر آثار یونگ: «هرچه فروید ناگفته گذاشته، یونگ تکمیل کرده‌است.»

 

او در ۲۶ ژوئیه ۱۸۷۵م. در کسویل سوییس متولد شد. او تنها پسر یک کشیش پروتستان انجیلی اصلاح‌طلب سوییسی بود و خانواده او غرق مذهب بود.(ویکی پدیا)

 

یونگ در زندگینامه خود بنام " خاطرات، رؤیا ها، اندیشه ها " بعنوان یک مسیحی مؤمن می‌گوید: بدان گونه که سیارات به دور خورشید می‌چرخند، تمام افکار من گرد پروردگار می‌گردند و به نحوی مقاومت ناپذیر مجذوب او‌ می‌شوند .

 

 احساس می‌کنم اگر در برابر این نیرو کمترین مقاومتی نشان دهم . بزرگترین گناه را مرتکب شده ام .( ص 13 و 14)

 

  تا اینکه به بحث تثلیث رسیدم و در آن چیزی یافتم که توجهم را جلب کرد :« یگانگی در عین سه گانگی» این مسئله به علت تناقضی که درون خود داشت ، مرا جذب کرد و مشتاقانه تا هنگامی که به این مسئله برسیم، انتظار کشیدم.

 

 اما وقتی بدان رسیدیم، پدرم گفت: "حالا به تثلیث می رسیم  ولی از آن می گذریم، چون خود من هم واقعا چیزی از آن نمی فهمم." صداقت پدرم را ستودم ،  ولی عمیقا مأیوس شدم ...و دیگر نمی توانستم در ایمان همگانی سهیم باشم. ( ص 64 تا 67).

  • حسین عمرزاده

محمد بن سیرین رَحِمَه‌ الله:

إِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ خَطَايَا، أَكْثَرُهُمْ ذِكْرًا لِخَطَايَا النَّاسِ.

"خطاکارترین مردم، کسانی هستند که بیش از همه خطاهای دیگران را به یاد می‌آورند و بازگو می‌کنند."

[المجالسة وجواهر العلم، ج ۶، ص ۸۶]

این سخن ما را به دوری از عیب‌جویی فرا می‌خواند. هرچند انتقاد سازنده، اگر با نیتی خیرخواهانه و همراه با روش مناسب بیان شود، می‌تواند مفید باشد، اما موضوع عیب‌جویی که در این سخن مورد تأکید است، رفتار و نیتی متفاوت دارد.

از یک سو، این حکمت ما را به پرهیز از قضاوت‌های عجولانه و غیرمنصفانه دعوت می‌کند. پرداختن به خطاها (و گناهان) دیگران اغلب باعث می‌شود که از ضعف‌ها و کاستی‌های خود غافل شویم. افزون بر این، چنین رفتاری ممکن است غرور و خودبرتربینی را در فرد تقویت کند، حالتی که مانعی جدی برای رشد و ارتقای اخلاقی است.

از سوی دیگر، این سخن تأکیدی بر حفظ حرمت و کرامت انسانی دارد. بازگو کردن خطاهای دیگران، علاوه بر آسیب زدن به احساسات و جایگاه اجتماعی آنان، فضای اعتماد و همدلی را در جامعه تضعیف می‌کند. جمع و جامعه‌ای که افراد آن بیشتر به نکوهش یکدیگر مشغول باشند، به تدریج از انسجام و همکاری دور خواهد شد.

در عین حال، گاهی ممکن است افراد با نیتی خیرخواهانه به خطای دیگران اشاره کنند، اما اگر این کار بدون دقت و توجه به پیامدها یا با روشی نادرست انجام شود، نتیجه‌ای معکوس خواهد داشت. به همین دلیل، ضروری است پیش از انتقاد، تمام ابعاد موضوع را بررسی کنیم و با نیتی خالص و کامل و لحنی محترمانه و روشی شایسته، انتقاد خود را بیان کنیم.

افزون بر این، این سخن بر اهمیت تربیت فردی و خودسازی نیز تأکید دارد. پیش از هرگونه قضاوت یا عیب‌جویی از دیگران، هر فرد باید نگاهی دقیق به خویشتن داشته باشد و برای اصلاح کاستی‌های خود تلاش کند. خودسازی نه تنها مسیر رشد اخلاقی و شخصی ما را هموار می‌کند، بلکه موجب می‌شود رفتار و کلام‌مان الگوی مثبتی برای دیگران باشد.

در نهایت، پیام این سخن حکیمانه این است که انسان باید با فروتنی و تفکر به اصلاح خویش بپردازد، حرمت دیگران را حفظ کند و در مسیر همدلی و همبستگی، گامی مؤثر بردارد. این مسیر ما را به سوی کمال انسانی و اجتماعی هدایت خواهد کرد.

  • حسین عمرزاده

درویشی به دهی رسید. عدّه ای از بزرگان ده را دید که نشسته اند. پیش رفت و گفت: چیزی به من بدهید، 

وگرنه با این ده همان کاری را می کنم که با ده قبلی کردم.

آنها ترسیدند و هر چه خواسته بود به او دادند. 

بعد از او پرسیدند: با ده قبلی چه کردی؟

گفت: از آنها چیزی خواستم، ندادند، آمدم اینجا، شما هم اگر چیزی نمی دادید به ده دیگری می رفتم.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter YouTube Aparat Pinterest