اوضاع سیاسی،اجتماعی و اداری جامعه مسلمین - قسمت اول:
سعی می کنند به مردم القا کنند اسلام و حکومت اسلامی،خلا سیاسی اجتماعی (یا بنا بر ادعا:کمبود سواد و راهکار) دارد و نمی تواند حکومت کند و حتما حکومتش به خصوص در زمینه سیاست،اقتصاد،آزادی عقاید و آنچه تحت عنوان حقوق بشر مدعی آن هستند با شکست مواجه خواهد بود و به هر طریقی در قدم اول برای اسلام ستیزی،با اسلام سیاسی (که بخشی اساسی و موفق از شریعت و مجری اجرا و تطبیق آن است) مخالفت می کنند و می گویند بهتر آن است که اسلام فقط در مساجد و کنج خانه ها باشد!
در این بین،اسلام ستیزان ایرانیِ غرب زده که به نوعی در هنگام گفت و گو نام دکتر زرین کوب را همیشه بر زبان دارند،آمریکا و اروپا را به عنوان سرمشق و الگو معرفی می کنند.
می خواهیم با قلم دکتر زرین کوب در مورد وضعیت سیاسی و اجتماعی مردم در جامعه تحت مدیریت حکومت اسلامی بخوانیم و بدانیم.
او در کتاب کارنامه اسلام می نویسد:
«وسعت کم سابقه قلمرو اسلامی و تنوعی که از لحاظ اقلیم،نژاد،آداب،و رسوم گونه گون در جامعه وسیع مختلط اسلامی وجود داشت اداره چنین توده عظیم انسانی را دشوار می کرد و توفیق بزرگ مسلمین درین نکته بود که تمام این قلمرو پهناور را با یک قانون واحد اداره می کردند - شریعت اسلامی.
در واقع نزد مسلمین دین و قانون یک چیز بود - شریعت.
حتی سیاست و اداره نیز لا محاله از لحاظ نظری تابع شریعت بود.
...در طرز اداره حکومت اسلامی آنچه برای دنیا تازگی داشت انطباق آن بود با شریعت و وجود روح اخلاص و اخلاق بود در آن. بر خلاف جامعه عربی - جامعه جاهلیت - که مبتنی بر انساب و پیوندهای خویشاوندی بود،جامعه اسلامی بر اساس اخوت دینی قرار داشت.
...پیغمبر فضیلت را در تقوی اعلام کرده بود و این کسانی که به نام موالی خوانده می شدند غالبا در علم و تقوی نیز،مثل مراتب اداری،می توانستند فضیلت واقعی خود را در جامعه اسلامی احراز کنند.
...در جامعه اسلامی همیشه عامه مسلمین همان اصل اخوت اسلامی را اساس عمل می دانستند و امتیازات عناصر حاکمه و همچنین تعصبات شعوبی ضد آن را نیز به چشم یک تجاوز به قلمرو اخوت اسلامی می دیدند.
طبقه،به آن معنی که در روم قدیم و ایران ساسانی بود نزد مسلمین وجود نداشت.
حتی رفتار با اهل کتاب و یا بردگان نیز چنان با تساهل و مدارا توأم بود که ازین حیث جامعه اسلامی هنوز می تواند سرمشق خوبی برای آمریکا و آفریقای جنوبی باشد.
...در جامعه اسلامی استثمار طبقاتی آن شکل غیر انسانی را که در جامعه فئودال اروپا داشت نمی شناخت.
...اهل مذاهب اربعه - حنفی ها،شافعی ها،مالکی ها،و حنبلی ها - اگر در فروع مسائل با یکدیگر بعضی اختلافات داشتند غالبا با ذمی ها رفتارشان با تساهل و تسامح نسبی بی سابقه یی همراه بود.
حتی از زمان دوره اموی بقسمی از وجود این ذمی ها - خاصه نصارا - در امور اداری با تسامح و گشاده نظری استفاده می شد که از هیچ حیث برای آنها در قلمرو اسلام جای نگرانی نمی ماند.
در قلمرو اسلام وجود اقلیت های یهودی و مسیحی - به عنوان اهل کتاب - قابل تحمل بود اما مسیحیت قرون وسطی،در اندلس و سیسیل صقلیه نمی توانست اقلیت مسلمان را در داخل قلمرو خویش تحمل کند و بعد از سقوط قدرت مسلمین در اندلس و سیسیل،زندگی در قلمرو مسیحیت برای مسلمین تحمل پذیر نمی توانست باشد.
اگر اسلام در هرجا:در فرانسه،در سیسیل،در اسپانیا با شکست نظامی روبرو گشت و تدریجا آن سرزمینها را ترک کرد و در داخل قلمروخویش انزوا جست سببش عدم تسامح مسیحیت بود در تحمل اقلیت های دینی در قلمرو خویش.
از این روست که معامله مسلمین با این اقلیت ها از هر حیث قابل تحسین بود و در خور اعجاب.
این اقلیت ها در جامعه اسلامی تا حد امکان در حمایت قانون بودند - در حمایت شریعت.
در اجرای مراسم دینی خویش تا آنجا که معارض حیات اسلام نباشد غالبا آزادی کافی داشتند.
اگر جزیه یی از آنها دریافت می شد در ازاء معافیتی بود که از جنگ داشتند و در ازاء حمایت و امنیتی که اسلام،به آنها عرضه می کرد.
بعلاوه،این جزیه سالیانه از یک تا چهار دینار بیش نبود و ان را هم از کسانی اخذ می کردند که توانایی حمل سلاح داشتند.
از راهبان،زنان،و نا بالغان جزیه نمی گرفتند و پیران،کوران،عاجزان،فقیران،و بردگان از آن معاف بودند.»
منبع:کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب،انتشارات امیر کبیر،۱۳۸۶،فصل۲۰،ص۱۳۶-۱۳۵و۱۳۴