| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۳۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

گریه به تنهایی دلیلی بر صداقت و پرهیزگاری شخص نیست. 


برادران یوسف با مکر و حیله درحالی که او را در چاه انداخته بودند، برای راستگو جلوه دادن خودشان نزد یعقوب علیه السلام گریه کردند:


( وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یَبْکُونَ ) 


و (برادران یوسف) شبانگاه گریان به نزد پدرشان آمدند


یوسف (۱۶) Yusuf



آری به دروغ گریه کردند!


و چه بسیارند کلاهبرداران دینی ای که گریه‌های ساختگی می‌کنند!

محمد بن عبید طنافسی می‌گوید که از امام سفیان ثوری رحمه الله شنیدم، که می‌گفت: 


علم را با [عمل کردن] خودتان تزیین کنید و نه اینکه خودتان را با علم تزیین کنید.


_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_


عن مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدٍ الطَّنَافِسِیُّ، قَالَ: سَمِعْتُ سُفْیَانَ الثَّوْرِیُّ، یَقُولُ: زَیِّنُوا الْعِلْمَ بِأَنْفُسِکُمْ وَلَا تَزَیَّنُوا بِالْعِلْمِ.



أخرجه أبو نعیم فی الحلیة ۶/ ۳۶۱

از امام عبد الله بن مبارک رحمه‌الله نقل شده که امام سفیان ثوری رحمه‌الله فرمودند:


«از فتنه‌ی عابد جاهل و عالم فاجر به الله متعال پناه ببرید، زیرا فتنه‌ی این دو، هر کسی که دچار فتنه شده را در بر می‌گیرد.»



_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_


عن عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُبَارَکِ , عن سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ قَالَ: یُقَالُ: «تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ فِتْنَةِ الْعَابِدِ الْجَاهِلِ , وَفِتْنَةِ الْعَالِمِ الْفَاجِرِ , فَإِنَّ فِتْنَتَهُمَا فِتْنَةٌ لِکُلِّ مَفْتُونٍ»


أخرجه الآجری فی أخلاق العلماء ص۸۷

از عبدالعزیز بن ابان رحمه‌الله نقل شده که گفت سفیان ثوری رحمه‌الله فرمود:


«از غیبت و از قرار گرفتن در [حقوق] مردم برحذر باش! چراکه دینت را نابود می‌کند»


_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_


عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ أَبَانَ، قَالَ: قَالَ سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ: «إِیَّاکَ وَالْغِیبَةَ، إِیَّاکَ وَالْوُقُوعَ فِی النَّاسِ، فَیَهْلِکَ دِینُکَ»


أخرجه الأصبهانی فی التوبیخ والتنبیه ص۸۲

سفیان ثوری رحمه‌الله:


اولِ علم: سکوت

دوم: شنیدن

سوم: حفظ

چهارم: عمل به آن

پنجم: انتشار آن است.


-------------------------------------

قَالَ سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ: أَوَّلُ الْعِلْمِ: الصَّمْتُ،وَالثَّانِی: الِاسْتِمَاعُ.وَالثَّالِثُ: الْحِفْظُ.وَالرَّابِعُ: الْعَمَلُ بِهِ.وَالْخَامِسُ: نَشْرُهُ.



سمرقندی در تنبیه الغافلین ۴۳۶ و با لفظ دیگر أبو نعیم در الحلیة ۳/۳۶۱

از یوسف بن اسباط نقل شده که گفت از سفیان ثوری رَحِمَه‌ُالله شنیدم که می‌گفت:

 

هرگاه دیدی که قاریِ قرآن [یا عالمی] به بارگاه حاکم پناه می‌جوید، به یقین بدان که دزد [دین] است. و هرگاه دیدی که به بارگاه ثروتمندان پناه می‌جوید، یقین بدان که ریاکار است!



_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_


عن یُوسُفَ بْنَ أَسْبَاطٍ، قال : سَمِعْتُ سُفْیَانَ الثَّوْرِیَّ، یَقُولُ: إِذَا رَأَیْتَ الْقَارِئَ یَلُوذُ بِبَابِ السُّلْطَانِ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لِصٌّ، فَإِذَا رَأَیْتَهُ یَلُوذُ بِبَابِ الْأَغْنِیَاءِ فَاعْلَمْ أَنَّهُ مُرَاءٍ


أخرجه أبو نعیم فی الحلیة ۶/۳۸۷

در "هواپیما" آرام می گیری در حالی  که نمی دانی "خلبان" آن کیست...!


در "کشتی" آرام می گیری در حالی که   نمی دانی "ناخدای" آن چه کسی است...!


پس چگونه در "زندگی" ات آرام نمی گیری در حالی که می دانی مدیر و مدبر آن *«الله»* است...؟!!


به پروردگارت اطمینان داشته باش...

امام ابن رجب رحمه الله فرمود :


خاشع آن نیست که از شدت خشوع و ترس آنچنان گریه کند که چشمانش خیس شوند ، بلکه خاشع آن است که میل به حرام و توانایی انجام حرام را داشته باشد ، ولی آن را (ازترس الله) ترک کند.


       

رسائل ابن رجب ۱/۱۶۳


پی نوشت:منظور امام ابن رجب رحمه الله جمع بین این دو صفت (تضرع و گریستن به درگاه الله متعال و ترک حرام هنگام وجود توانایی انجام آن) است.زیرا فقط گریه و زاری و اشک بار بودن چشم ها کافی نیست و خشوع و ترس واقعی از هیبت و عظمت و عذاب الله متعال زمانی معنا پیدا می کند که انسان به انجام اوامر شرع اشتیاق و از انجام گناه و نافرمانی واهمه داشته باشد.

به ابن مبارک گفتند :تا به کی به نوشتن ادامه خواهی داد ؟


گفت : شاید کلمه ای را که از آن سود می برم هنوز ننوشته باشم .


سیر أعلام النبلاء ٤٠٧/٨

زهری رحمه الله: 


قسم به الله اگر ندا دهنده ای از آسمان ندا دهد که دروغ گفتن حلال است ، من (باز هم) دروغ نمی گفتم .


قال الزهری رحمه الله :"والله لو نادى منادٍ من السماء "إن الکذب حلالٌ"  ما_کذبتُ"


تاریخ دمشق٣٢٧/٥


پی نوشت:یعنی چنان به احکام و شریعت الله و پیامبرش ایمان دارم و پایبند هستم که به هیچ عنوان حرام الله متعال را حلال نخواهم دانست و انجام نخواهم داد.

 به امام اوزاعی رحمه الله گفته شد:


مردی می گوید : من هم با اهل سنت هم نشینی می کنم و هم با اهل بدعت.

 امام اوزاعی فرمودند: این مرد می خواهد بین حق و باطل مساوات ایجاد کند.


قیل للأوزاعی رحمه الله  :‌‏إن رجلا یقول : أنا أجالس أهل السنة وأجالس أهل البدع.

 فقال الأوزاعی رحمه الله:  هذا رجل یرید أن یسوی بین الحق والباطل.



الإبانة ۴۳۰

دو سوره در قرآن با ویل آغاز شده است:


(وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِین) «وای به حال کاهندگان (از جنس و کالای مردمان به هنگام خرید و فروش با ایشان)»! 


(وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) «وای به حال هر که عیبجو و طعنه‌زن باشد»! 


آیه اول: در مورد اموال مردم است.

آیه دوم: در مورد آبروی مردم است.


پس مبادا آنها را نادیده بگیری و نزدیک شان شوی.

هدهد در نقل اخبار بادقت بود:


(وَجِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ) «من برای تو از سرزمین سبا یک خبر قطعی و مورد اعتماد آورده‌ام». 


او نگفت: شنیدم یا خواندم یا آنطور به من رسیده و...


همچنین موضع گیری سلیمان پیامبر علیه السلام نیز همانند بسیاری از ما "تایید بی چون و چرا" نبود!


بلکه فرمود:


(سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ) «تحقیق می‌کنیم تا ببینیم راست گفته‌ای یا از زمره‌ی دروغگویان بوده‌ای». 


اطمینان از یک خبر پیش از تصدیق یا قبول آن، منهج انبیاست.

پیامبر ﷺ و ابوبکر رضی الله عنه در غار: 


(إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) «قطعا الله با ما است».


یونس علیه السلام در شکم ماهی:


(لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ) «هیچ خدای بحقی جز تو نیست». 


یوسف علیه السلام در زندان:


(مَا کَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَیْءٍ) «ما (انبیاء) را نسزد که چیزی را شریک الله سازیم».


اصحاب کهف رحمهم الله در دل کوه:


(لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَٰهًا) «ما هرگز غیر از او معبودی را نمی‌خوانیم».

خاورشناس «شاتلی» در کتاب خود با عنوان "تهاجم به جهان اسلام" صفحه ۲۶۴ می نویسد:


"هرگاه خواستید به اسلام هجوم ببرید و شکوه و شوکتش را تضعیف کنید و عقیده اش را از بین ببرید که سبب نابودی همه عقاید پیش و پس از خود شده و سبب نخست و اصلی عزت و افتخار مسلمانان و سبب سروری و هجومشان به جهان شده است، می بایست که تمام تلاش خویش را در راستای نابودی جوانان مسلمان و امت اسلام از طریق کشتن روح افتخار به گذشته آنان و بالیدن به کتابشان «قرآن» انجام دهید، همچنین آنان را بوسیله انتشار فرهنگ و تاریخ تان، نشر روح بی بند وباری و بسترسازی برای عوامل نابودی معنوی از افتخار به گذشته و قرآن شان رویگردان نمایید".

دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند ...


یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌بَرَد، اما به محض آنکه بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را می‌خورد به دام می‌افتد ...!


ولی شیر دوم موفق می‌شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می‌افتد و به باغ وحش بازگردانده می‌شود حسابی چاق و چله است ...!


شیر نخست که در آتش کنجکاوی می‌سوخت از او پرسید : کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی ...؟!


شیر دوم پاسخ می‌دهد : توی یکی از ادارات دولتی ! هر سه روز در میان، یکی از کارمندان اداره را می‌خوردم و کسی هم متوجه نمی‌شد ...!


شیر نخست پرسید : پس چطور شد که گیر افتادی ...؟!


شیر دوم پاسخ می‌دهد : اشتباهاً آبدارچی را خوردم چون تنها کسی بود که کاری انجام می‌داد و غیبت او را متوجه شدند ...!

امام حصکفی حنفی رحمه الله در کتابش الدر المختار می فرماید:

ناپسند است که زن شوهرش را به اسمش صدا بزند

ابن عابدین رحمه الله در حاشیه میفرماید:

باید از الفاظی استفاده کند که معنی احترام و بزرگداشت بدهد مانند "سیّدی" (آقایم) یا مانند آن ...

و عثمان بن عطاء از پدرش نقل می کند،همسر سعید بن مسیب گفت :

ما با شوهرانمان همانطور صحبت می کردیم که شما با امراء و حاکمانتان صحبت می کنید ،(با جملاتی هنچون) الله امورش را اصلاح کند ، الله او را مورد عفو قرار دهد.


ام درداء هرگاه از شوهرش حدیث نقل می کرد می گفت :

حدیث بیان کرد برایم "سیّدی"(آقایم)


همچنانکه در صحیح مسلم حدیث (۲۷۳۲) از طریق طلحه بن عبیدالله بن کریز آمده است

ام درداء گفت:"سیّدی " (آقایم) شنید از رسول الله صلی الله علیه و سلم که می فرماید: هرکس برای برادرش در غیابش و پشت سرش دعا کند مَلَکی که بالای سرش می باشد می گوید:آمین و برای تو هم مثل همان 

امام نووی در شرح صحیح مسلم می فرماید: ام درداء حدیث بیان کرد و گفت :حدیث نقل کرد "سیّدی"(آقایم) ،یعنی شوهر ام درداء و این (نکته) برداشت می شود که جواز دارد زنی شوهرش را "سیدی" (آقایم) صدا بزند و او را بزرگ‌ بدارد.

امام حسن بصری رحمه الله تعالی  می فرماید:


در مغازه پارچه فروشی در شهر مکه جهت خرید لباس توقف نمودم که مغازه دار از اجناس خود تعریف(های زیادی و نابجا) می کرد و سوگند یاد می کرد، 

پس او را ترک کرده و با خود گفتم: شایسته نیست که از افرادی همچون این شخص خرید کنم، و از شخصی دیگر خرید کردم.


پس از آن ; دو سال بعد حج نمودم ، پیش همان شخص رفتم، نشنیدم که تعریف کند و سوگند یاد کند،

 به وی گفتم آیا شما همان شخصی نیستی که چند سال قبل پیش شما آمدم؟؟

گفت: بله

به وی گفتم : چه چیزی تو را بر آن داشت که از حالت قبل به این حال برگردی؟  نمی بینم که تعریف کنی و سوگند یاد کنی!!!


گفت: من همسری داشتم; اگر با درآمد روزانه کم پیش او می رفتم آن را تحقیر می نمود و اگر با درآمد روزانه زیاد پیش او می رفتم آن را اندک می شمرد، سپس الله تعالی او را میراند.


بعد از او همسر دیگری برگزیدم، وقتی صبحگاه میخواستم به بازار بروم لباسایم را می گرفت و می گفت : 

ای فلان!  تقوای الهی پیشه کن و جز زرق پاک و حلال به ما نده ،  اگر با اندک چیزی پیش ما بیایی آن را بسیار می شماریم، و اگر چیزی به ما ندادی با دوک ریس بافی تو را یاری می کنیم.


▪ دوک ریس بافی( وسیله ای که در قدیم  با آن از  پشم گوسفندان نخ می بافتند)

زن به همسرش می گوید: چیزی جز رزق حلال به ما نده اگر در توان نداشتی خودم نخ می بافم و خرج خانواده را می دهم.


(المجالسة و جواهر العلم۵/۲۵۱)