در روزگار ما، پدیدهی گفتوگو و مناظره، که در اصل میتواند بستری برای تبیین حقیقت و ارتقای فهم جمعی باشد، گاه چنان از معنا و غایت اصیل خود تهی میشود که بیشتر به جدلهایی سطحی و بیثمر میماند. برخی افراد را میتوان دید که چنان شتابزده و بیقاعده به مجادله گرایش دارند که به محض آنکه بشنوند کسی، حتی در موضوعی فرعی و نه چندان حیاتی، اظهار نظری کرده است، بیدرنگ اعلامیهای منتشر میکنند و او را به «مناظره» فرا میخوانند! این رویکرد، در بسیاری موارد، نه از سر دغدغهی حقیقت، بلکه از انگیزههایی چون میل به دیدهشدن، شهرتطلبی یا گاه از روی خامی و ناپختگی فکری و اخلاقی نشأت میگیرد.
برای دقت بیشتر در فهم این پدیده، خوب است نگاهی به خود واژهی مناظره بیفکنیم. «مناظره» مصدر باب مفاعله از ریشهی «نظر» است و در اصل به معنای «نگریستن متقابل و سنجش اندیشهها با هدف رسیدن به حقیقت» آمده است. این واژه، برخلاف «جدال» که بیشتر بار منفی دارد، دلالت بر فرایندی عقلانی، متقابل و متین دارد که در آن دو طرف با نگاهی دقیق و استدلالی، به بررسی موضوعی میپردازند؛ نه برای غلبه بر دیگری، بلکه برای کشف حقیقت. با این حال، آنچه امروز گاه با نام مناظره عرضه میشود، در واقع چیزی جز جدلهای بیپایه نیست که بیشتر به هیاهوی رسانهای یا رقابتهای شخصی شباهت دارد.
حال آنکه اگر به سیرهی علمی و عملی پیشوایان دین بنگریم، درمییابیم که آنان، برخلاف این رویههای رایج و سطحی، بهشدت از جدلهای بیثمر پرهیز میکردند. پرهیز آنان نه از سر ضعف علمی، بلکه از آنرو بود که میدانستند مجادلهی بیضابطه، هم موجب اتلاف وقت است و هم به تضعیف اصول اخلاقی، معنوی و روشمند گفتوگو منجر میشود. در آثار این ائمه، مباحثه تنها در موارد معدود و پس از سنجش دقیق شرایط، نیتها، و تبعات آن پذیرفته شده است؛ و حتی در آن موارد نیز، مرز اخلاق و انصاف هرگز زیر پا گذاشته نمیشد.
مناظره، اگر با نیت کشف حقیقت، در فضایی عقلانی، اخلاقی و با رعایت آداب علمی انجام گیرد، میتواند بسیار پربرکت و سازنده باشد. اما هنگامی که به ابزاری برای خودنمایی، غلبهطلبی یا سرگرمی بدل شود، نهتنها ثمری ندارد، بلکه میتواند به انحطاط فرهنگی و افول اخلاقی بینجامد. از همین رو، بازگشت به سنت عقلانی و اخلاقیِ پیشوایان علم و دین، ضرورتی حیاتی برای سلامت فضای فکری جامعه است.
- ۰ نظر
- ۳۰ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۸:۲۸