میرزا محمد یزدی، شاعر، روزنامه نگار و مبارز سیاسی صدر مشروطیت به سال ۱۲۶۷ شمسی در یزد به دنیا آمد و با تشکیل حزب دمکرات توسط مشروطه خواهان به عضویت این حزب در یزد درآمد و به فعالیت مشروطه خواهانه پرداخت؛شهامت و صراحت وی در نفی استبداد و ترویج آزادی خواهی در حدی بود که حاکم وقت یزد دهانش را با نخ و سوزن دوخت! وی سردبیر نشریات متعددی از جمله نشریه طوفان نیز بود؛سرانجام در ۲۵ مهر ۱۳۱۸ در حالی که بر اثر مبارزات سیاسی در زندان بود،به دستور رضاخان و به وسیله آمپول هوا کشته و در مدفنی نامعلوم به خاک سپرده شد!
این شاعر مبارز در سروده ای مشهور که بازتاب باور عمیق وی به اسلام و دردمندی جدی او بابت فرودستی مسلمین است،ضمن یادآوری حسرت آمیز دوران شکوه مسلمین،به گونه ای ستایش آمیز و ستایش برانگیز، چنین از خلفای راشدین یاد کرده است :
حَبـــّـذا روزی که اسلام، طرفــداری داشت
چون رسولِ مدنی سیّد و سالاری داشت
صــدقِ صـدّیقی و فاروقِ فـداکاری داشت
عَم٘رو زنِ مِرحَب کُش، حیدر کرّاری داشت
روی حق، جلوەگر از حمزهٔ نام آور بود
پشتِ اســلام، قوی از مدد جعفــر بود!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داشت امروز گــر اســلام نگهبــانی چند
یا مسلمانی چون بوذر و سلمانی چند
یا که مانند زُبَـیــر اشجع، شَجعانی چند
کی شدی پامال از دست غَرَضرانی چند!
غازیان اُحـُـد و بــدر مگر در خـوابند،
که به دنیا ز پیِ نصرت ما نشتابند!
امام شافعی در شرح آیه مشهور اطاعت می فرماید:
"کل من کان حول مکة من العرب لم یکن یعرف إمارة، وکانت تأنف أن یعطی بعضها بعضا طاعة الإمارة. فلما دانت لرسول الله بالطاعة، لم تکن ترى ذلک یصلح لغیر رسول الله. فأُمروا أن یطیعوا أولی الأمر الذین أمَّرهم رسول الله، لا طاعة مطلقة، بل طاعة مستثناة، فیما لهم وعلیهم":
"قبایل عرب اطراف مکه،با فرهنگ حکومت آشنایی نداشتند و فرمانبرداری از یکدیگر را عار می پنداشتند و اگر هم فرمانروایی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) را گردن نهادند، این امتیاز را ویژه ایشان و غیرقابل تسری به دیگران می انگاشتند؛از این رو،فرمان یافتند که بر اساس حقوق و وظایف، از والیان مورد تأیید شریعت محمدی نیز اطاعت کنند؛البته اطاعت مشروط و استثنایی و نه به صورت مطلق".
الشافعی، الرسالة، ۱/۷۹
خشونت گرایی برخی مدعیان مسلمانی،آموزه های شرعی منع شکنجه را به حاشیه رانده و کم رنگ ساخته است و حتی کسانی گمان می کنند که متون اسلامی در این باره ساکت و بی طرف اند؛این در حالی است که نصوص دائر بر ضرورت مراعات اخلاق در اجرای حدود و کیفرها و منع شکنجه،به اندازه کافی یافت می شود؛به عنوان نمونه امام مسلم نیشابوری نقل می کند که :
حَدَّثَنَا أَبُو کُرَیْبٍ ، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ ، عَنْ هِشَامٍ ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ : مَرَّ هِشَامُ بْنُ حَکِیمِ بْنِ حِزَامٍ عَلَى أُنَاسٍ مِنَ الْأَنْبَاطِ بِالشَّامِ، قَدْ أُقِیمُوا فِی الشَّمْسِ، فَقَالَ : مَا شَأْنُهُمْ ؟ قَالُوا : حُبِسُوا فِی الْجِزْیَةِ. فَقَالَ هِشَامٌ : أَشْهَدُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ : " إِنَّ اللَّهَ یُعَذِّبُ الَّذِینَ یُعَذِّبُونَ النَّاسَ فِی الدُّنْیَا ":
امام مسلم نیشابوری با سند خویش روایت می کند که هشام پسر حکیم بن حزام، در منطقه شام از محلّی عبور کرد که در آن شماری از مردمان نَبَطی را جلوی آفتاب سوزان خوابانده بودند؛ پرسید:جریان چیست؟! در پاسخ گفتند قضیهٔ جِزیَه( یا مالیات سرانه) است!
هشام گفت:گواهی می دهم که از پیامبر، صلّیاللهعلیهوسلّم، شنیدم که فرمود:
"الله، کسانی را که در دنیا مردم را شکنجه کنند،شکنجه و عذاب خواهد کرد"!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
صحیح مسلم، حدیث شماره ۲۶۱۳
در طبقات الشافعیة آمده است که:
ربیع بن سلیمان رحمه الله که از دانش آموزان امام شافعی بود گیرایی ضعیفی داشت تا جاییکه یک بار امام شافعی یک مساله را چهل بار تکرار نمود اما ربیع رحمه الله آن را نفهمید.
در این حال ربیع به خاطر حیا و خجالت از مجلس امام شافعی برخاست.
امام شافعی او را در مکانی خلوت صدا زد و تا اندازه ای آن مساله را تکرار کرد تا اینکه ربیع بالاخره متوجه شد و آن را فهمید.
سپس امام شافعی فرمود:
ای ربیع!من اگر این توانایی را می داشتم که علم را به تو بخورانم قطعا این کار را انجام می دادم.
جاء فی طبقات الشافعیة ان الربیع بن سلیمان کان بطیء الفهم، فکرر علیه الشافعی مسألة واحدة اربعین مرة فلم یفهم فقام الربیع من المجلس حیاء، فدعاه الشافعی فی خلوة وکرر علیه حتى فهم، وقال له الشافعی: یاربیع لو قدرت ان اطعمک العلم لاطعمتک ایاه اخرجه البیهقی فی مناقب الشافعی.
سلطان صلاح الدین یوسُف ایّوبی،نامدارترین شخصیّت کُرد در جهان اسلام و رادمردی پاک سرشت بود که در جهانی شدن عنوان " کُرد " نقشی بسزا داشته است؛مولع عبادت و به ویژه ادای نماز به جماعت بود؛عطش او نسبت به قرآن چنان بود که در شب نشینی ها حاضران را به تلاوت قرآن دعوت می کرد و گاه تا چهار جزء قرآن را اشک ریزان و اندیشناک،با گوش جان استماع می کرد؛ در اوج توانگری،به برکت قوّت بصیرت و پختگی عقل،شکوه زهادت را به پاسداری از هیبت مجاهدت می گماشت و سادگی و خشونت معیشت را بر کامجویی و مال اندوزی ترجیح می داد و آن گاه که به خالق جان داد و از خلایق اشک ستاند،باقیمانده دارایی اش ۳۶ یا ۴۷ درهم بیشتر نبود!همگان را صمیمانه و با سیمای گشاده به حضور می پذیرفت و هر که را نزدش می رفت،حتی اگر کافر هم بود،حرمت می نهاد!بهره اش از شرم و آزرم چنان بود که از یاران و کارگزارانش هر که را آیین یاری و وفاداری فرو می نهاد و گوهر امانت به ننگ خیانت می آلود،نکوهش و رسوا نمی کرد،بلکه تنها به عزل او اکتفا و دستش را از مناصب کوتاه می کرد!
شامگاه چهارشنبه ۲۷ رمضان سال ۵۸۸ ه.ق،این اسطوره پارسایی و جهادگری، در حالی که ماههای پایانی عمرش را سپری می کرد،پسرش مَلِک ظاهر را فراخواند و در حضور کاتب فرهیخته خویش، قاضی بهاءالدین ابن شدّاد،سفارش هایی به او کرد که رمز و راز نیرومندی شهپر آن مرغ اوج اندیش را باز می گشاید و برای فرهیختگانی که گوش شهوت را در دست فتوّت و پویش عقل را در پرتو نبوّت می خواهند،درس صعود و رهنمود سلوک است و از آن جا که دریغ داشتن آن از اهل حکمت،تنگ چشمی و جفایی آشکار می نمود،تصمیم به ترجمه و اهدای آن به خوانندگان فرزانه گرفتم؛ اکنون این شما و این هم مجلس سه نفره صلاح الدین،قاضی ابن شدّاد و ملک ظاهر:
" أوصیک بتقوی الله تعالی فإنّها رأسُ کلّ خیرٍ ؛ و آمُرُکَ بِما أمَرَکَ اللهُ بهِ فإنّهُ سببُ نجاتِکَ؛ و أحَذّرُکَ مِنَ الدّماء و الدّخول فیها و التقلّدِ لها ، فإنّ الدّمَ لاینامُ ؛ و أوصیکَ بحفظِ قلوبِ الرّعیّهِ و النّظر فی أحوالهم ، فأنت أمینی و أمینُ الله علیهم ؛ و أوصیک بحفظِ قلوبِ الأمراءِ و أربابِ الدّولهِ و أکابرها ، فما بلغتُ ما بلغتُ إلّا بمُداراهِ النّاس ؛ و لاتَحقِد علی أحدٍ فإنّ الموتَ لایُبقی أحداً ؛ وَاحذََر ما بینکَ و بینَ النّاس ، فإنّهُ لایُغفَرُ إلّا برضاهم ، و ما بینکَ و بینَ الله یَغفِرُهُ اللهُ بتوبَتِکَ إلیه فإنّهُ کریمٌ ":
" تو را سفارش می کنم به پرهیزکاری و خداترسی که اوج وارستگی و سرچشمه تمام نیکی هاست.آنچه را خدای متعال فرموده است،به جا بیاور که سبب رستگاری توست.هشدار که گِرد قتل و خونریزی نگردی و در آن مشارکت نکنی و خونی را به گردن خود نیندازی که خون،نمی خوابد و گم نمی شود.دل زیردستان و مردم را نگهدار و جویای احوالشان باش که امانت من و امانت خدا نزد تو هستند.دل فرماندهان،مقامات حکومت و بزرگان آن را نگهدار که من بدین پایه که رسیده ام،نرسیده ام مگر به برکت سازگاری با مردم.با هیچ احدی خصومت و کینه مَوَرز که مرگ، کسی را امان نمی دهد!حقّ مردم را مخور که جز با رضایت آنان مورد عفو واقع نمی شود،حال آن که از حق الله هر چه نزد توست،اگر توبه کنی خدای متعال،همه را نادیده می گیرد، که او آمرزنده و بخشایشگر است !"
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
منبع:ابن شدّاد ، النوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه
رسول الله صلى الله علیه و سلّم فرمود:
«اللَّهُمَّ مَنْ وَلِیَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِی شَیْئاً فَشَقَّ عَلَیْهِمْ. فَاشْقُقْ عَلَیْهِ. وَمَنْ وَلِیَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِی شَیْئاً فَرَفَقَ بِهِمْ، فَارْفُقْ بِهِ»:
پروردگارا هر که مدیر بخشی از امور امت من شود و آنان را دچار سختی و دشواری می سازد، بر او سخت بگیر و هر مدیری که برای مردم آسایش فراهم می آورد او را مورد عطوفت و لطف خود قرار بده!
صحیح مسلم ،جزء۱۸ ص ۱۷
معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس میداد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم میخواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟»
پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «چهار!»
معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه.
معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.»
او به پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟»
پسر ناامیدی را در چشمان معلم میدید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: «چهار.»
یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث میشود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟»
پسر که خوشحالی را بر صورت معلم میدید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟»
معلم لبخند پیروزمندانهای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟»
پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!»
معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟»
پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.»
وقتی کسی جوابی به شما میدهد که متفاوت از آنچه میباشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجهگیری نکنید که او اشتباه میکند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکردهاید یا شناخت ندارید.
یکی از اساتیدِ دانشگاهیام دقایقی پس از ورود به کلاس، پرسشی مطرح کرد و خواست عدهای از دانشجوها را بهوسیلهی آن بسنجد.
یکی از دانشجوها در پاسخ، سخنی نامربوط و بی سَر و تَه گفت. استاد رو به وی، گفت: حاضری زیرِ این حرف که زدی، امضای خودت را بزنی؟!
حدود یک دقیقه کلاس در سکوت مطلق فرو رفت...
سپس خودِ استاد سکوت را شکست و گفت:
بچهها! نه فقط اینجا، بلکه هر جایی از این دنیا که بودید، تنها حرفهایی را بزنید که با کمالِ میل حاضر باشید امضایتان را زیرِ آن [حرف] درج کنید. و درصورتیکه با اسم و عنوانِ شما ثبت و ضبط گردد، احساس پشیمانی یا خجالت نکنید!
کاش میتوانستیم حرفهای امضادار بزنیم یا حدأقل سکوت کنیم. و چقدر هردویِ این کارها در عمل دشوارند!
پرفسور موشه شارون استاد دانشگاه اورشلیم در فلسطین اشغالی که یک مستشرق یهودی است می گوید:
در اینجا یک سوال وجود دارد که نگرش اسلام نسبت به تاریخ چگونه است؟ در حقیقت اگر ما اصل و اساس تاریخ را بررسی کنیم می بینیم که تمام تاریخ متعلق به اسلام است بدین معنی که تمام چهره های اصلی تاریخ اساسا مسلمان بوده اند در حقیقت این ها چیز هایی می گویند که حقیقت ندارد و البته شاید خودشان هم ندانند که این انبیاء نیز مسلمان بوده اند حقیقتا از آغاز پیدایش زمین یک دین وجود داشته است و آن هم اسلام است و اگر یک نفر بگوید این مکان متعلق به سلیمان است و این پرستشگاه را سلیمان ساخته است خوب یک مسلمان به تو می گوید تو راست می گویی ولی فراموش نکن سلیمان مسلمان بود و داوود هم مسلمان بود و ابراهیم و اسحاق و عیسی علیهم السلام هم مسلمان بودند و این اثبات می کند که (افراد تاثیر گذار )تاریخ مسلمان بوده اند و تو می دانی که با اسلامی بودن تاریخ می شود به مقوله اسلامی بود جغرافیا رسید؟ در هر مکانی که ارتباطی میان انبیاء و یا انسان های شاخص وجود داشته است که همه مسلمان بوده اند آن مکان یک مکان اسلامی محسوب می شود و اگر اسلام قبل از محمد صلی الله علیه و سلم در آن مکان وجود نداشته باشد منظورم از این مکان ها بخش هایی از خاورمیانه و یا سایر مکان ها که امروزه اسلام در آنها جریان ندارد همه این مکان ها باید آزاد شوند نه اینکه اشغال شوند نه باید آزاد شوند و اسلام در دوران محمد صلی الله علیه و سلم و یا دوره های مختلف در تاریخ به عنوان یک آزادی بخش ظاهر شده است اسلام یک اشغال گر نیست و اگر فردی مکانی را اشغال کند آن فرد از مسلمانان نیست بلکه افرادی دیگر هستند پس اسلام اشغال گر نیست بلکه تنها آزادی و آزاد سازی مختص به اسلام است.
لینک خبر از سایت اسرائیل آنلاین
https://www.israelnationalnews.com/News/News.aspx/148027
گفتگوی سایت روزنامه مترو چاپ لندن با اِوا تیامات مدوسا
این فرد در ابتدا یک مرد بود او در سال 1997 معاون رئیس یکی از مهمترین بانکهای آمریکا بود.
ولی با مثبت اعلام شدن آزمایش ویرویس HIV (ویرویس بیماری ایدز) کار در بانک را رها میکند و نا امیدی شدیدی به او دست میدهد، ناگهان تصمیم میگیرد که تغیر جنسیت دهد و جنسیت خود را از مرد به زن تغییر میدهد ولی این برای او کافی نبود. وی نزدیک به 42 هزار دلار صرف میکند تا بتواند خودش را به یک مار و یا یک اژدها تبدیل کند...
او شکل بینی خودش را تغییر میدهد، زبانش را دو تکه میکند، بخشهای زیادی از گوشهایش را حذف میکند و بر روی سرش شاخ میسازد و پوست بدنش را با خالکوبیهای فلس مانند میپوشاند.
او میگوید به عنوان یک انسان نمیخواهد بمیرد و هنوز طرحهای در ذهن دارد و میخواهد آنها را به اتمام برساند. او میگوید بدنش باز تغییر پیدا خواهد کرد و این امیدی است که به خاطر آن هر روز از خواب بیدار میشود و به این امید به زندگی ادامه میدهد .
او میگوید دو تا مادر دارد؛ یکی مادر واقعیاش که او را به دنیا آورده و دیگر مادرش خزندهها هستند، همان مارهای زنگی او ... در ادامه میگوید انسانها در مقایسه با سایر جانوران خطرناکتر و مخربتر هستند!!!
http://metro.co.uk/2018/02/27/trans-species-woman-identifies-reptile-spent-42000-turning-dragon-7345554/?ito=cbshare
تلنگر: حال سؤالی از همه عاقلان، به جز عدم ایمان صحیح به خداوند چه چیزی باعث میشود که یک انسان با بدن و جسم خودش اینگونه رفتار کند؟!
بی بی سی فارسی از فواید ختنه می گوید.
ختنه خطر ایدز و بیماریهای آمیزشی را 'کم میکند'
فواید
ختنه خطر انتقال اچآیوی هنگام رابطه جنسی را به میزان قابل توجهی (پنجاه تا شصت درصد) کاهش میدهد، به عبارت دیگر مردی که ختنه شده باشد در رابطه جنسی با زنی که اچآیوی دارد کمتر در خطر آلودگی به ویروس است.
علاوه بر این ختنه خطر آلودگی به تبخال تناسلی (Herpes) را ۳۰ تا ۴۰ درصد و خطر آلوده شدن به گونه های خطرناک ویروس پاپیلومای انسانی (HPV) را که با سرطان ربط دارد سی درصد کاهش میدهد.
بررسی ها نشان می دهند که ختنه احتمال انتقال اچآیوی از مرد به زن را کم نمیکند اما خطر ابتلای زنان به دیگر عفونت های آمیزشی مثل واژینوز باکتریایی، تریکومونا و HPV (زگیل تناسلی) را کاهش میدهد.
علاوه بر این دیگر بیماری های آمیزشی و سرطان آلت تناسلی در افراد ختنه شده کمتر است و همین طور خطر سرطان گردن رحم در زنانی که شریک جنسی شان ختنه شده پایین میآید.
در پسر بچه ها، ختنه احتمال عفونت ادراری را کم میکند.
عوارض
مرکز پیشگیری و مبارزه با بیماریهای آمریکا خطر ختنهای را که با رعایت ضوابط پزشکی انجام شود اندک میداند. ختنه بر فعالیت و لذت جنسی تاثیری ندارد یا تاثیر آن ناچیز است.
عوارض ختنه معمولا خونریزی و التهاب است و عوارض جانبی شدیدتر بینهایت نادر هستند. در این پیشنویس احتمال ایجاد عوارض جانبی خفیف در نوزادان نیم درصد، در کودکان نه درصد و در بزرگسالان پنج درصد ذکر شده است.
در مورد زمان ختنه کردن مرکز پیشگیری و مبارزه با بیماریهای آمریکا می گوید که ختنه در نوزادان و کودکان آسانتر و ارزانتر و کم خطرتر است، اما اگر ختنه تا دوران نوجوانی یا بزرگسالی به تعویق بیفتد، خود فرد هم می تواند در تصمیم گیری مشارکت کند.
مرکز پیشگیری و مبارزه با بیماریهای آمریکا ختنه را یکی از راههای موثر در کاهش انتقال اچآیوی بخصوص در مردان غیر همجنسگرا می داند، اما می گوید شواهد نشان نمیدهند که ختنه در مردان همجنسگرایی که صرفا سکس مقعدی دارند خطر انتقال اچآیوی یا بیماریهای آمیزشی دیگر را کاهش می دهد
http://www.bbc.com/persian/science/2014/12/141207_me_cdc_guidline_male_circumcision
قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ:مَنْ أَصْبَحَ مِنْکُمْ آمِنًا فِی سِرْبِهِ ، مُعَافًى فِی جَسَدِهِ ، عِنْدَهُ قُوتُ یَوْمِهِ ، فَکَأَنَّمَا حِیزَتْ لَهُ الدُّنْیَا:
پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم:
هر کدام از شما که روز را آغاز کند در حالی که از ایمنی در خانه،تندرستی و خوراک روزش برخوردار باشد،گویی مالک تمام دنیاست!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
رواه البخاری فی "الأدب المفرد" (رقم/۳۰۰) والترمذی فی "السنن" (۲۳۴۶) وقال : حسن غریب
سعدی در باب اول گلستان، حکایتی خواندنی را به تصویر میکشد:
مرد ستمپیشهای، هیزم درویشان را به قیمتی ناچیز از ایشان میخرید و به ثروتمندان، ارزان میفروخت. ناصحِ خیرخواهی از این کارش گِله کرد و گفت: ممکن است زورت برسد که ما را بفریبی، ولی خداوندِ دانا را چه میکنی؟
"زورت اَر پیش میرود با ما
با خداوند غیبدان نرود
زورمندی مکن با اهل زمین
تا دعایی بر آسمان نرود"
مرد را این نصیحت خوش نیامد و بدان التفاتی نکرد. از قضا، شبی شعلهها از مطبخِ وی، زبانه کشید و در انبارِ هیزمش درافتاد و هرچه داشت، طعمه کرد و او را به خاکِ سیاه نشاند. مرد ناصح از کنارش گذشت و شنید که به دوستانش میگوید: "ندانم این آتش از کجا در سرای من افتاد؟!"
او هم پاسخ داد: "از دلِ درویشان"
"حذر کن ز دردِ درونهای ریش
که ریشِ درون عاقبت سر کَنَد*
به هم بر مَکَن تا توانی دلی
که آهی جهانی بههم برکند"
* سر کردن ریش: باز شدن زخم
ماکسیم رودنسون فرانسوی:
از یک دوره معین به بعد،دنیای شرق در هر زمینه ای از نظر فنی(یا تکنولوژیکی ) در سطح پایین تر از اروپا قرار گرفت که علت آن را نمی توان در اسلام جستجو کرد؛ این امر، نخست از آن رو روشن است که در عصر پیش از این دوره، برتری فنی شرق اسلامی بر اروپا به گونه ای چشمگیر آشکار بود و اقتباس های متعدد اروپا از مسلمانان در این زمینه،خود به خوبی گواه این برتری است. ..در آیین اسلامی چیزی نمی توان یافت که به عنوان بازدارنده فعالیت فنی عمل کرده باشد؛ لویی گارده از مراجع تحقیق در این زمینه (یعنی در زمینه رابطه اسلام و پیشرفت تمدنی) گفته است:ممکن نیست که مطالعه علوم عملی و توسعه تکنولوژی و ابزار فنی،با اصول عقاید اسلامی مغایر بوده باشد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اسلام و سرمایه داری، ترجمه محسن ثلاثی، ص ۱۴۵،شرکت سهامی کتاب های جیبی، چاپ اول.
شبهه: «سر کلاس اندیشه اسلامی به استاده گفتم استاد یه سوال بپرسم...؟؟ گفت بپرس. گفتم چجوری زکریای رازی ٩٠٠سال پیش الکل رو کشف کرد بعد اسلام ١٤٠٠سال پیش الکل رو حروم کرد؟ یه نگاه کرد گفت پاشو گمشو بیرون!»
پاسخ:
اولاً. در هیچیک از نصوص اسلامی، ذکری از لفظ «الکل» به میان نیامده است و اگر آمده بود، اعتراض معترض تا حدودی وارد بود، اما زمانیکه چنین لفظی وارد نشده است، اصل شبهه ساقط میشود. اصل این شبهه میتواند به اثبات این امر منجر شود که منابع اسلامی تحریف شدهاند، اما این نکته به ذهن هیچکدام از ناشرین این شبهات سخیفه خطور نکرده است.
همچنین شبههپرداز توجه نکرده که میان «کشف یک چیز» و «اختراع» آن تفاوت وجود دارد! دربارهی «آتش»، واژهی «اختراع» را به کار نمیبرند، بلکه از «کشف» استفاده میکنند، زیرا انسان آتش را اختراع نکرده، تنها آن را در طبیعت یافته است. بشر قبل از آنکه «آهن» در جدول مندلیف جای گیرد و دانشمندان دربارهی آرایش الکترونی و سایر خصوصیاتش بحث کنند، آن را شناخته بود و سابقهی استفادهی از آن، به دو هزار سال پیش از میلاد باز میگردد! مثالی دیگر آن است که قارهی آمریکا پیش از آنکه توسط کریستف کلمب کشف شده و به جهان معرفی شود، موجود بوده است! پس چرا معترضین دربارهی کشف الکل تفکر نکردهاند و پیش از آنکه ذرهای عقل خود را به کار گیرند، دست به نوشتن این متون مضحک و بیاساس زدهاند؟!
ثانیاً. آنچه در کتاب خدا و احادیث صحیح از نوشیدنش نهی شده، آن چیزیست که مستکننده باشد و عقل انسان را دچار نقصان کند. خداوند فرموده است: {إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَْنْصَابُ وَالأَْزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَل الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ} [المائدة، 90]، یعنی: «ای مؤمنان! میخوارگی و قماربازی و بتان و تیرها پلیدند و عمل شیطان میباشند، پس از آنها دوری کنید تا رستگار شوید.» و در حدیثی صحیح آمده است که پیامبر اسلام فرمودند: «هر نوشیدنی که مستکننده باشد، حرام است.» [1] و آمده است: «هر مستکنندهای خمر و حرام است.» [2]
بنابراین نوشیدن هرچیز مستکنندهای حرام است، و اینکه نامش چه باشد، روی حکم تأثیری نمیگذارد، زیرا عبرت به اسم نیست، بلکه به مسمی و حقیقت آن چیز است.
ثالثاً. مشروبات مستکننده توسط رازی کشف یا اختراع نشدهاند؛ بشر از هزاران سال پیش با نوشیدنیهایی که سبب زوال عقل بودند، آشنا بود و نصوصی از عهد قدیم و جدید نیز بر این مطلب صحه میگذارند. برای مثال در یشوع آمده است: «و این مشکهای شراب که پر کردیم تازه بود واینک پاره شده...» و اگر معترض برگی از تاریخ ملل را خوانده بود، چنین مطلب سخیفی از او صادر نمیشد!
پینوشتها:
[1] امام بخاری (رقم 242) و امام مسلم (رقم 2001) آن را در صحیحین خود آوردهاند: «کل شراب أسکر فهو حرام.»
[2] امام بخاری (رقم 242) و امام مسلم (رقم 2001) آن را در صحیحین خود آوردهاند: «کل شراب أسکر فهو حرام.»
[3] یشوع، باب نهم، رقم 13
در این عمری که میدانی
فقط چندی تو مهمانی
به جان و دل،تو عاشق باش
رفیقان را مراقب باش
مراقب باش ﺗﻮ به آنی،
دل موری نرنجانی!
که در آخر تو می مانی و
مشتی خاک که از آنی...!
مولوی
امام عُمَر بن خَطّاب رَضِیَ اللهُ عَنهُ فرموده اند :
إِنَّ النَّاسَ لَمْ یَزَالُوا مُسْتَقِیمِینَ مَا اسْتَقَامَتْ لَهُمْ أَئِمَّتُهُمْ وَهُدَاتُهُمْ:
یعنی:مردم درستکار خواهند ماند تا زمانی که مدیران و راهنمایانشان درستکار باشند!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ابن سعد،الطبقات الکبری،ج ۳ ص۲۹۲