| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۶۱۳ مطلب توسط «حسین عمرزاده» ثبت شده است

آورده اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت. اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد. بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت: آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم اما آنجا موشی زندگی می کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد. بازرگان گفت: راست می گویی! موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است. دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته. پس گفت: امروز به خانه من مهمان باش. بازرگان گفت: فردا باز آیم. رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد. چون بجستند از پسر اثری نشد. پس ندا در شهر دادند. بازرگان گفت: من عقابی دیدم که کودکی می برد. مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است، چگونه می گویی عقاب کودکی را ببرد؟ بازرگان خندید و گفت: در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد، عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟ مرد دانست که قصه چیست، گفت: آری موش نخورده است! پسر باز ده و آهن بستان.


کلیله و دمنه

  • حسین عمرزاده

احمد کسروی از بزرگترین اسطوره‌های خداناباوران ایرانی است؛ او را به عنوان حق‌شناس و حق‌گو و روشن‌گر می‌شناسند و به نشر کتاب‌هایش بسیار توجه دارند، تاجایی‌که او را در ردیف خردگرایان شمرده و تقدیر می‌کنند.


اما کسروی میلی به این وصلت شوم ندارد و در کتاب ورجاند بنیاد، به صراحت می‌گوید: «آنان‌که می‌پندارند با دانش‌های نوین به دین نیازی نمانده، این گمراهی دیگری از ایشان است!»


[ورجاوند بنیاد، ص ۵۵]

  • حسین عمرزاده

مقارن ظهور اسلام، تمام فرمانروایان جهان به‌خاطر نفوذ فرمان‌های خویش، همواره در تلاش بوده‌اند که به وسایل گوناگون در قلوب مردم، شکوه و جلال و ابهت و عظمتی برای خود ایجاد نمایند. مثلاً به میان توده‌های مردم نمی‌رفتند و بلکه همواره در مجلل‌ترین کاخ‌ها نشسته و به‌وسیله‌ی وزیر دربار فرمان‌های خود را به مردم اعلام می‌کردند، و رابطه‌ی آنها، رابطه‌ی برده‌داری با بردگان خود بود و کسراها و سزارها، اگر در سال یک مرتبه مردم را به حضور می‌پذیرفتند، هر یکی درحالی‌که تاج طلایی بر سر و جامه‌های ملیله‌ى طلایی و قباهای زربفت در بر، و شمشیر مرصّع و زرکوب در دست و چند کیلو طلا به‌صورت زینت‌آلات بر دوش و بر سینه‌ی او آویزان و بر کرسی عاج یا تخت طلایی ساکت و صامت می‌نشست و ژست شاهانه به خود می‌گرفت، به رژه رفتن مردم نیم‌نگاهی می‌کرد و اگر در سال یکی‌دو مرتبه به قصد شکار و تفریح هم از شهر بیرون می‌رفت با همان لباس و زینت‌آلات، بر اسب نایابی سوار می‌شد که دهنه‌ی طلایی و لجام زربفت و رکاب نقره‌ای و زین زرکوب و رخت طلا و مروارید بند و بقیه زینت‌آلاتش هوش و حواس هر ببیننده‌ای را می‌ربود و هیأت وزرا و خواص و غلامان که هر یک بر اسب ممتازی سوار و غرق در جواهرات، پروانه‌وار به دور او در حال حرکت بودند، به شکوه، عظمت و ابهت شاه می‌افزودند.


اما امیرالمؤمنین عمربن خطاب «رضی الله عنه» درحالی‌که برتری خود را بر تمام آنها نشان داد و قلمرو حکومت شاهنشاهی ایران و امپراتوری روم را به تصرف خود درآورد و بر دو قاره‌ى عظیم جهان «آسیا و آفریقا» فرمانروایی یافت و از قلب آسیای صغیر تا اعماق خاک افغانستان و از دریای خزر تا کرانه‌های اقیانوس هند را به قید فرمان خود درآورد، همواره در میان توده‌ی مردم بود و رابطه‌ی او با آنها، رابطه‌ی برادری بود و بی هیچ واسطه و ضابطه‌ای با آنها رابطه داشت.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص ۵۸۸ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده

"گرایش جنسی یک مرد (یک مرد درست) جز به زن نتواند بود. آنان که به پسران می‌گرایند و خودداری نتوانسته پی آنان می‌روند،‌‌ همان مردان نادرستی می‌باشند که می‌باید گفت: به سرشت آنان ذرات مادینه درآمیخته. از این‌جاست که مردان آن‌چنانی بسیار پست و بی‌ارج باشند. زیرا نه مرد باشند و نه زن، از داراک‌های ستودهٔ هر دو جنس بی‌بهره باشند."


(احمد کسروی-در پیرامون ادبیات، ص ۱۳۲)

  • حسین عمرزاده

«اگر مسلمانی تنها آب کافی برای وضویش داشته باشد و در عین حال حیوانی محترم  همراه وی باشد که تشنه است، واجب است که این مسلمان به جای وضو با آب، تیمم کند و آب را به آن حیوان بدهد.» 


منبع: [المجموع للنووی، ج۲، ص۲۴۵؛ حاشیة الدسوقی على الشرح الکبیر، ج۱، ص۱۶۲]

  • حسین عمرزاده


دریافت
عنوان: صداقت ابوهریره رضی الله عنه در روایت حدیث
مدت زمان: ۲ دقیقه ۵۸ ثانیه 
  • حسین عمرزاده

ثابت بن ثوبان (م ۱۲۱هـ به بعد )، می گوید: « عدی بن ارطاه - کارگزار عمر بن عبدالعزیز - به وی نوشت: امّا بعد، مردمی در کنار ما هستند که تا آنان را نیازاریم خراج نمی‌پردازند. عمر بن عبدالعزیز (رحمه الله) در پاسخ وی نوشت: امّا بعد، جای بسیار شگفتی است که تو برای آزار انسانها از من اجازه می‎خواهی(!) گویا من سپر تو از عذاب الله هستم (!) و گویا این من هستم که تو را از خشم الله نجات می دهم (!) هنگامی که نامه‌ی من به تو رسید، هر کس توانش را داشت و مالیاتش را به تو داد از وی بگیر، در غیر این صورت آنان را سوگند بده

به الله قسم اگر الله را با نافرمانی آنان ملاقات کنم بهتر از این است که الله را با شکنجه و آزار آنان ملاقات کنم.»


[الخراج – أبو یوسف، ص ۱۳۲ ؛ الأموال لابن زنجویه، ج ۱، ص ۱۶۵؛ أخبار أبی حفص عمر بن عبد العزیز- أبو بکر الآجری، ص ۷۸، از طریق ابویوسف سند صحیح است.]

  • حسین عمرزاده



دریافت
عنوان: هالوین
مدت زمان: ۱ دقیقه و ۴۵ ثانیه 
حجم: ۵۷.۲ مگابایت
  • حسین عمرزاده

نامه‌های سپاهیان اسلام که برای خانواده‌هایشان می‌فرستادند، امیرالمؤمنین آنها را به خانه‌ها می‌برد و در پشتِ در برایشان می‌خواند و جواب‌هایی را که آنها به او دیکته می‌کردند، به دست خود می‌نوشت و در اسرع وقت برای سپاهیان اسلام می‌فرستاد و همراه بچه‌های آنها به بازار می‌رفت و برای آنها خرید می‌کرد و آنها را به منزل می‌آورد.


در شهر بچه‌ای اگر از خانه‌اش دور می‌افتاد، دست او را می‌گرفت و در آن‌سوی شهر او را به دست پدر و مادرش می‌رساند. در شهر دست پیرمرد نابینای یهودی را می‌گرفت و او را به منزل خودش می‌برد و پس از پذیرایی، دستور می‌داد زندگی او را از بیت‌المال تامین کنند.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۸۹ |ماموستا عبدالله احمدیان «رحمه‌الله»

  • حسین عمرزاده

امیرالمؤمنین عمر فاروق «رضی‌الله‌عنه»:


«أعزکم الله بالإسلام؛ فمهما تطلبون العزّة بغیره، یذلّکم الله»


«خدا به‌وسیله‌ی دین اسلام به شما عزّت بخشیده است. هرگاه بخواهید به‌وسیله‌ی دیگری غیر از اسلام عزت پیدا کنید، خدا شما را خوار و ذلیل خواهد کرد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سیمای صادق فاروق اعظم |ماموستا عبدالله احمدیان

  • حسین عمرزاده

لرد ویلیام مویر مستشرق قرن نوزدهم و نویسنده سیره پیامبرمان محمد گفته است:


"نسخه کامل قرآن عثمان بدون هیچ تغییری به دست ما رسیده است .. و شاید کتاب دیگری در جهان نباشد که متن آن در طول دوازده قرن، دست نخورده مانده باشد".


منبع:the life of mohammad:23-22

  • حسین عمرزاده

دفاع و حمایت از اهل ذمّه (کفار معاهد) در مقابل دشمنانشان!


عمر بن خطاب (رضی الله عنه) هنگامی که در  بستر مرگ بود خلیفه [و مسلمین] بعد از خودش را چنین رهنمود و سفارش کرد:


 «وأوصیه بذمة الله وذمة رسوله خیرا، أن یقاتل من ورائهم، ولا یکلفون فوق طاقتهم» [1]  یعنی: «او را سفارش می کنم که با  کسانی که در ذمّه و پناه خدا و رسولش هستند به نیکی رفتار نماید و اینکه با دشمنان‌شان بجنگد و آنان را [به پرداخت مالیات] طاقت فرسا مجبور نسازد!»


شهاب الدین قرافی(م 684هـ)، در  کتاب « الفروق » می‌نویسد:


«ابن حزم در «مراتب الاجماع» نقل کرده، کسانی که اهل ذمّه هستند، و در این حال دشمن به سرزمین‌هایمان به قصد اهل ذمّه هجوم آورند بر ما واجب است که برای جنگ و مقابله با آنها با مرکب و سلاح خارج شویم و  در حفظ و صیانت آنها از رسیدن دشمن به کسانی که در ذمّه خداوند متعال و حضرت رسول (صلی الله علیه و سلم) هستند بمیریم، و رها کردن دشمن برای رسیدن به آنها بی‌ اعتنائی و بی توجهی به تعهد با اهل ذمّه است.» [2] و در این باره اجماع امّت نقل شده است. [3]


پی‌نوشت‌ها

[1] صحیح البخاری، ج 4، ص 69 ح 3052؛ السنن الکبرى للنسائی، ج 10، ص 294 ح 11517؛ الأموال لابن زنجویه، ص  333، لفظ حدیث از کتاب «الاموال» می‌باشد.

[2] الفروق – القرافی، ج 3 ، صص 14 – 15.

[3] منبع قبل. 

  • حسین عمرزاده

«شیخ الإلحاد و الملحدین...»


 الحاد بن ملحد بن عیرانی، روزی ناله بر آورد و جمع مریدان، سراسیمه گرد او جمع گشتند و تعجب کنان پرسیدند که ای شیخ، ۳۰ میلیون نفر به فدایت، چه شده است که نعره ها سر می دهی؟!

 چه شده؟! به ما هم گو تا ما هم نعره زنان جامه‌ها بدرانیم و سر به بیابان نهیم.


شیخ (درود خرد بر او باد) گفت: ای جمع مریدان من، با شما نصایحی گران‌بها دارم، آن را آویزه گوش خود کرده و به نسل های آینده خود انتقال دهید.

مریدان سر تا پا گوش، نظاره‌گر دهان شیخ‌شان بودند تا بدانند که چه می گوید و دیدند که اشک در چشمانش حلقه کرد و با صدای ماتم گرفته، خطاب به جمع گفت: ای مریدانم و ای سردمداران آینده، خردگرایی بر شما باد از مجادله کردن با علما و دانش آموخته‌گان دین خودداری ورزید، مریدان کف بر دهان بر آورده و با تعجب پرسیدند پس ما چگونه عقیده خود را منتشر سازیم؟!

شیخ گفت: ای ابلهان خموش بمانید تا سخنم را کامل سازم، هیچ گاه با بزرگان و علماء و حتی کسی که اندک علم ناچیزی در نزدش موجود است به مجادله بر نخیزید و برای نشر عقاید خود به نزد جوانان خام و پیران جاهل بروید، سعی کنید از جوانان، افرادی را انتخاب کنید که از وصال به معشوق، باز مانده‌اند یا در رسیدن به امور خویش در مانده هستند.

در میان کهتران، افرادی را برگزینید که در ایام شبابی روزها را با گناه به شب رسانیده و حال که به بستر مرگ نزدیک می‌شوند فکر عذاب قبر، آن‌ها را نجات نمی‌دهد و با انکار کردن «خداوند» او را از این فکر، رهایی بخشید.

"و زنهار بر شما که از بحث کردن با صاحبان دانش و لو اگر دانش‌شان اندک باشد پرهیز کنید"


مریدان دوباره کف بر دهان برآورده و هنگام سخن گفتن جمله، تف‌ها بر زمین پاشیدند و باز گفتند: ای شیخ حکمت این سخن تو در چیست؟!


شیخ سر در گریبان فرو برد و با صدای پر از حزن و اندوه گفت: در ایام جوانی که تازه با کتب "سران الحاد" آشنا و مخیّله‌ام سرشار از جملات نیچه و راسل و داوکنیز و هیچنز بود، به مسجد محل پا گذاشته و دیدم که پیر مردی دارد احکام نماز را به چندی از افراد حاضر می‌آموزد، من هم صدای خود را بلند کرده و گفتم: ای پیر خرفت، مردم در غرب به بیکران‌های آسمان سفر می کنند، و تو هنوز به ما احکام نماز را می‌آموزی؟!


پیر مرد در جوابم گفت: ای جوانک تو نه نمازت را خوانده‌ای و نه به کرانه‌های آسمان رخنه کرده‌ای چه می‌گویی؟!


شیخ با چشمانی گریان روی در مریدانش کرد و گفت: حال حکمتش را دانستید؟!


تنی چند از مریدان شیخ، با دیدنِ وضعیتِ شیخ‌شان بیهوش شدند، مریدان شیخ این نصیحت او را از ابتدا تا به امروز آویزه گوش خود کرده و با توجه به پیشرفت علم، شبهات و سؤالات آنان هیچ گونه پیشرفته نداشته، و هنوز در دوران یونان باستان قدم بر می‌آورند.

البته از لحاظ اخلاقی پیشرفت کرده‌اند و برای عمل شاهد بازی می‌گویند: چون در میان حیوانات رواج دارد پس طبیعی است و برای رد خداوند می‌گویند: چون جنگ وجود دارد، پس خدا وجود ندارد،

در حالی که در میان همین حیوانات هم جنگ وجود دارد!!


شاهد بازی:نوعی همجنس گرایی را می گویند که شخص تمایل به پسر نوجوان دارد.

  • حسین عمرزاده

ریچارد داوکینز از جمله بزرگترین مبلغان خداناباوری در عصر حاضر در توییتر رسمی خودش کلماتی را می نویسید که تمامی توهمات خدا ناباوران ایرانی را بر باد می دهد ریچارد داوکنیز می گوید:


در هزار سال قبل، در قرون طلائی اسلام، تمامی کتب و علوم دانش جهان در اختیار مسلمانان بود. آیا ما می توانیم دوباره یک عصر طلایی اسلامی  جدید  داشته باشیم؟


لینک تویت ریچارد داوکینز...


https://twitter.com/richarddawkins/status/678074638119882752?lang=en&fbclid=IwAR16ODnWBg0Tsn_IDGl8S2l6u6i9pqaqPxWXQ9sWTDHO-vvaeeTAOPU5_m


حال از ملحدینی که منکر تاثیر اسلام بر پیشرفت علم هستند سوال می‌کنیم که آیا ریچارد داوکنیز هم دروغ می‌گوید یا خرافاتی شده است و یا فردی متوهم است؟

  • حسین عمرزاده

به قلم استاکس روش (Staks Rosch) مبلغ خداناباوری و انسان‌شناس:


افسردگی یک مشکل جدی در جامعه خداناباوری است و در اکثریت اوقات منجر به خودکشی می‌شود، این چیزی است که اکثریت خداناباوران دوست ندارند به آن اعتراف کنند. اما این درست است.


بسیاری از خداناباوران دوست دارند که بگویند از انسان های مذهبی شاد تر هستند و من هم دوست دارم که اینگونه باشد ، ولی حقیقت گاهی اوقات متفاوت است. برخی افراد به سبب بی اعتقادی و بی اعتمادی به مذهب، دست به خودکشی می‌زنند. 


تصور کنید که شما یک جوان هستید و به این باور می‌رسید که خداوند وجود ندارد  و هر آنچه که والدین شما، به شما آموخته‌اند، حقیقت نداشته و خرافات است.


حال شما باید با سوالاتی از قبیل معنای زندگی، ادامه یک زندگی معنادار بدون خداوند، زندگی بدون ایمان به  بعد از مرگ و هدف زندگی جواب بدهید!


من دوستانی دارم که برخی مرده‌اند و برخی هم خودکشی کرده‌اند.


برخی از خداناباوران می‌گویند که آمار منتشر شده در مورد خودکشی خداناباوران غیر معتبر است ولی حتی اگر تعداد خودکشی های ما ، به اندازه مذهبی ها هم باشد باز باید در جهت کم کردن آن تلاش کنیم.


لینک مقاله:

https://www.huffingtonpost.com/entry/atheism-has-a-suicide-problem_us_5a2a902ee4b022ec613b812b


البته در بخش‌های از این مقاله آقای  Staks Rosch می‌گوید که برخی از افراد بعد از اعلان خداناباوریشان توسط خانواده و دوستان با فشار مواجه می‌شوند و به همین دلیل خودکشی می‌کنند!


در جواب به آن گفته می‌شود: پس چرا آتئیسم و جریان خداناباوری نمی‌تواند مریدانش را طوری تربیت کند که به خودکشی دست نزنند و در برابر مشکلات مقاوم باشند؟! مگر تازه مسلمانان غربی توسط خانواده‌ها و دوستانشان تحت فشار قرار نمی‌گیرند؟ پس چرا آنها خودکشی نمی‌کنند؟


چرا بزرگان خداناباوری به مانند فوکو، گی دوبور و ...، خودکشی کرده‌اند ولی در طول تاریخ حتی یک عالم معتبر اسلامی وجود ندارد که خودکشی کرده باشد! بلکه در آیات و احادیث صحیح به شدت از خودکشی نهی کرده و به اجماع علماء این عمل از گناهان کبیره قلمداد شده است.

  • حسین عمرزاده

به‌جای شمشیر -که اُمرا و فرمانروایان در دست می‌گرفتند- او فقط تازیانه‌ای در دست می‌گرفت و در شهر مدینه «مرکز جهان اسلام» امیرالمؤمنین یک خانه‌ی ساده‌ی گِلیِ یک طبقه و بدون دربان داشت و ورود بدون تفاوت برای هرکسی آزاد بود و چون با خانه‌های مجاور فرقی نداشت، افراد غریب غالباً با پرسش از همسایه‌ها خانه‌ی امیرالمؤمنین را پیدا می‌کردند.


غالباً شب‌ها در شهر مدینه نگهبانی می‌داد و در دل شب، کوله‌باری از روغن و آرد از بیت‌المال به خانه‌ی مستمندان تازه‌وارد می‌رسانید و مَشک آب آشامیدنی را به منازل بی‌آب می‌برد.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۹۰ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده

تفسیر قرآن و سخن از معانی آن بدون علم و برای کسی که اهلیت آن را ندارد حرام است، و احادیث در اثبات این امر بسیار است و اجماع علما نیز بر این امر منعقد شده است. 


اما تفسیر آن از سوی علما امری نیکوست و اجماع نیز بر این امر منعقد شده است.


پس کسی که اهلیت تفسیر را داشته باشد و علوم شرعی ای را که به وسیله ی آنها معانی قرآن شناخته می شود در خود جمع کرده باشد و غالب گمانش بر این باشد که مراد از فلان آیه چنین و چنان است می تواند آن را تفسیر کند، اگر از جمله ی مسایلی باشد که دایره ی اجتهاد در آن باز است... 


اما آن کسی که اهلیت ندارد و ادوات اجتهاد را در خود جمع نکرده است بر او حرام است که قرآن را تفسیر نماید، لیکن برای او جایز است که تفسیر آیات را از علمای معتمدی که اهلیت تفسیر را دارند نقل نماید. 


التبیان فی آداب حملة القرآن، النووی

  • حسین عمرزاده

ابراهام لینکلن رئیس جمهور آمریکا:


من هرگز نگفته‌ام و نخواهم گفت که مدافع برابری سیاسی نژادهای سفید و سیاه هستم؛ من نه خواهان اعطای حق رأی و قضاوت به سیاهان هستم؛ نه خواهان احراز صلاحیت آنان برای کسب مقام‌های کشوری و نه مدافع ازدواج آنان با سفیدپوستان؛ به علاوه، تفاوت فیزیکی میان سیاه و سفید به نظر من تا ابد مانع می‌شود که این دو نژاد بتوانند در شرایط اجتماعی و سیاسی برابر زندگی کنند. و از آنجا که زندگی برابر میان این دو نژاد ناممکن است، و در عین حال در کنار هم زندگی می‌کنند، باید رابطه‌ی فرادستی و فرودستی میان‌شان برقرار باشد، و من هم مثل همگان قبول دارم که موقعیت فرداستی باید به سفیدپوستان اعطا شود.


Abraham Lincoln (1809–1865). Political Debates Between Lincoln and Douglas  1897. Page 358

  • حسین عمرزاده

ریچار داوکینز زیست شناس خداناباور می گوید:


بسیار سخت است بتوان بدون مبانی دینی از مطلق گرایی اخلاقی دفاع کرد.


منبع: The God Delusion page 266

  • حسین عمرزاده

در این پست سعی در نشان دادن قطره‌ای از دریای ترشحات ذهنی [خداناباور مشهور نیچه] را در معرض دیدگان خوانندگان گرامی قرار دهیم و قضاوت را به عهده‌ی خوانندگان منصف واگذار می‌کنیم.


نیچه‌ی آتئیست دارای افکار نهیلیستی (پوچ‌گرایی) خطرناکی می‌باشد تا حدی که در "کتاب فراسوی نیک و بد" (ص 127) می‌نویسد: «فکر خودکشی آرام بخشی قوی است.»

کسانی هستند که زندگی را در هر برهه‌ی زمانی که به تنگ آمده، خودکشی را بهترین راه‌کار برای خاتمه‌ی زندگی می‌دانند، البته که صادق هدایت خداناباور نیز [پیرو همین تفکر خطیر بود] که بعد از 2 بار خودکشی، بالاخره بر اثر خودکشی موفق به عملی کردن این تفکر خطرناک شد!


آنچه از نوشته‌های نیچه بر می‌آید یک ادبیات «زن ستیزانه و نژاد پرستانه» همراه با توهین و فحاشی به مقام انسانیت و کرامت بشر است.(هر چند انسان و انسانیت در نزد ملحدین گنگ‌ترین واژه بشریت است)


از مشهورترین گفته‌های نیچه توهین عجیب به زنان است که می‌گوید: «به پیش زنانتان رفتید تازیانه را فراموش نکنید.»


حال برخی برای نشان دادن چهره‌ی خوب از نیچه فرمودند: این فقط از زبان یک پیر زن گفته شده نه از «جانب و باور نیچه»!

اما برتراند راسل ملحد در کتاب "تاریخ فلسفه‌ی غرب" (ص 571 و573)، این گفته‌ی نیچه را تایید می‌کند و می‌نویسد:

«نیچه هرگز از پرخاش کردن به زنان نمی‌آساید و متن‌های کتاب چنین گفت زرتشت را هم بازگو می‌کند... و در ادامه می‌گوید که زنان هنوز قابلیت دوستی پیدا نکردند، هنوز گربه و مرغند و گاوند ... »


اما نیچه فقط به این بسنده نکرده و در کتاب "چنین گفت زرتشت"(ص79) می‌گوید: «مرد را از زن هراس باید آنگاه که زن عاشق است. زیرا [مرد تنها در ژرفای روانش شریر است] اما [ زن بدذات] است.»


شاید این زن ستیزی نیچه را که راسل در کتابش "تاریخ فلسفه‌ی غرب" (ص573) بازگو کرده بهتر درک کنیم:

«مرد شریف نیچه که خود اوست در خیالبافی‌هایش موجودی است به کلی عاری از همدردی و بیرحم و حیله گر و سنگدل و فقط علاقه مند به قدرت خویشتن»


و راسل در همان منبع (ص575)  می‌گوید: «نیچه مکرر بر ضد همدردی موعظه می‌کند ... »


داستان این روشنفکر آتئیست آنجا جالب می‌شود که زنان را این چنین خطاب می‌کند:

خلقت زن دومین اشتباه خدا بود!

زنان مانند مار هستند(گمراه کننده)!

منشاء هر شر و بدی در دنیا زنان هستند!

the Anti christ ,chapter 48

http://www.lexido.com/EBOOK_TEXTS/THE_ANTICHRIST_.aspx?S=48


در این سایت نیز از نیچه چنین می‌خوانیم:

  Woman is not yet capable of friendship: women are still cats and birds. Or, at best, cows. 

زن لیاقت دوستی ندارد! زنان هنوز گربه‌اند و پرنده ... در حد اعلا ( بهترین حالت) گاوند!

http://www.theabsolute.net/misogyny/nietzschewom.html


در نهایت برای تایید بیشتر فردریش نیچه "در فراسویِ نیک و بد (Beyond Good and Evil) [ص123در قطعه‌ی 131] می‌نویسد: «بدینسان مرد زن را آرام می‌خواهد_اما زن هر چقدر هم که خوب تمرین کرده باشد که ظاهر آرام به خود بگیرد بطبع، مانند گربه ناآرام است.»


این زن ستیزی نیچه پایانی ندارد و در قطعه‌ی 127 بازهم این چنین زن را توصیف می‌کند: «علم با حیای زن راستین جور نیست.»



محقق: د.پشابادی

منابع:

چنین گفت زرتشت ترجمه‌ی داریوش آشوری، چاپ بیست و هشتم، پاییز 1387.

فرانسوی نیک و بد، ترجمه‌ی داریوش آشوری، چاپخانه دیبا.

 تاریخ فلسفه‌ی غرب نوشته‌ی برتراند راسل، ترجمه‌ی نجف دریابندری، چاپ 1340، نشر الکترونیکی بهمن ماه 1388.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest