اسلام در ایران؛حقیقت ایمان یا افسانه زور؟
ابواسحاق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری مشهور به کرخی (تاریخ فوت: ۳۴۰ ه.ق/۹۵۱م یا ۳۴۶ ه.ق/۹۵۷م) جغرافی دان و نقشهنگار برجسته ایرانی در سده۴ ه.ق/ ۱۰م است. نام او برگرفته از شهر باستانی اصطخر (استخر) در استان فارس ایران است.
اصطخری، که خود از ایرانیان بوده، گزارشی ارزشمند از چند قرن پس از فتح ایران ارائه میدهد که نشاندهنده فراوانی آتشکدهها در استان فارس است؛ بهگونهای که هر روستا و ناحیهای دارای آتشکده بوده است.
او می نویسد:
«هیچ ناحیتی و روستایی نیست که نه درو آتشگاهی هست.آنچه بزرگترست و معروف تر از آن یاد کنیم.
کاریان آتشگاهی است نزدیک برکه جور و آن را بارین خوانند و به زبان پهلوی بر آن نبشته اند کی سی هزار دینار بر آن هزینه شده است.
آتشگاهی بر در سابور هست شبرخشین خوانند.هم در سابور آنجا کی باب ساسان گویند آتشگاهی هست،گنبد کلوشن خوانند.
به کازرون آتشگاهی هست آن را چفته خوانند.و دیگری هست کلازن خوانند.
و به شیراز آتشکده ای هست مسوبان خوانند.
و در گبرکی چنانست کی هر زنی کی به وقت آبستنی یا به وقت حیض زنا کند پاک نشود تا آنگاه به آتشگاه آید و پیش هربذ ۱ برهنه شود و به گمیز گاو ۲ خویشتن را بشوید.»۳
پ.ن ها:
(۱) : هیربُد یا هیربَد یا هیربَذ (پارسی میانه: hērbed، اوستایی: aēθrapaiti) یکی از پیشوایان آئین مزدیسنا است. در اوستا به صورت ائثَرپئتی به معنی آموزگار یا استاد یا آموزنده آمده و در زبان پهلوی ایرپت یا هیرپت و در فارسی هیربد گفته میشود. در نوشتههای پهلوی از واژهٔ هیربد غیر از مفهوم آموزگار، پیشوای دینی نیز اراده میشود. هیربد در جایگاه آموزگار دین مزدیسنا است و در رتبهٔ پایینتری نسبت به موبد (پیشوا) جای دارد. پس از آن موبد موبدان است که در جایگاه پیشوای پیشوایان دینی قرار دارد و تنها یک نفر میتواند چنین جایگاهی داشته باشد.
(۲) : منظور از گمیز،ادرار گاو است.
(۳) :منبع:مسالک و ممالک،ابواسحاق ابراهیم اصطخری،به اهتمام ایرج افشار،انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب ۱۳۴۰،بفرمان محمدرضا شاه پهلوی،ص۱۰۶
این نقل قولها نشان میدهند که در سالها و قرون پس از فتح ایران توسط مسلمانان، دین زرتشتی هنوز در بسیاری از مناطق ایران، بهویژه در استان فارس، پایدار بوده است و آتشکدهها به عنوان نمادهای فرهنگی و مذهبی در این مناطق فعال بودند و رسومات آیینی در این آتشکده ها بدون هیچگونه ممانعتی اجرا می شده اند.
این حقیقت تاریخی به وضوح نشان میدهد که ایرانیان با زور و اجبار مسلمان نشدند.
اسلام، در دوران فتح، با سیاستهایی مبتنی بر احترام به آزادی دینی و تحمل عقاید دیگران وارد ایران شد. مسلمین در مدتهای طولانی از طریق مباحثههای علمی، فرهنگی، و تجاری با ایرانیان تعامل داشتند، و در این روند، مردم ایران از روی میل و علاقه به اسلام گرایش پیدا کردند. آشنایی ایرانیان با اصول انسانی، اخلاقی، و اجتماعی اسلام، که بر پایه عدالت و صلح استوار بود، زمینهای فراهم کرد تا آنان بهطور قلبی و عمیق این دین را پذیرفته و به آن گرایش پیدا کنند.
این نوع رفتار و سیاستها به شکلگیری رابطهای مبتنی بر احترام متقابل و گرایش قلبی به اسلام در میان ایرانیان انجامید. از همین رو، اسلام در دل مردم ایران ریشه دواند و به تدریج در فرهنگ و زندگی آنان ادغام شد.
تصاویر مستندات: