| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخوت اسلامی» ثبت شده است

عبدالله بن مسعود رضي الله عنه:

 

 

"إِنَّ مِنَ الْإِيمَانِ أَنْ يُحِبَّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ لَيْسَ بَيْنَهُمَا نَسَبٌ قَرِيبٌ وَلَا مَالٌ أَعْطَاهُ إِيَّاهُ وَلَا مَحَبَّةٌ إِلَّا لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ."


«از جمله‌ی ایمان آن است که انسان، دیگری را نه به سبب خویشاوندی و نه به خاطر مالی که به او می‌بخشد، دوست بدارد؛ بلکه محبتش تنها به خاطر خداوند عزّ‌و‌جل باشد.»

 

الإخوان لابن أبي الدنيا، ص ۶۰.

  • حسین عمرزاده

«بَراء رَضِيَ اللهُ عَنهُ می‌گوید: روز جنگ احزاب، رسولُ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم را دیدم آنقدر خاک خندق را جا به جا کرده بودند که دیگر نمی توانستیم پوست شکم ایشان را ببینیم، با وجود آنکه شکم ایشان پر موی بود.

در آن هنگام، شنیدم که با اشعار ابن رَواحه، ضمن جا به جا کردن خاک ها، رجز می خوانند و می گویند:

 

اللَّهُمَّ لَوْلَا أنْتَ ما اهْتَدَيْنَا ... ولَا تَصَدَّقْنَا ولَا صَلَّيْنَا
فَأَنْزِلَنْ سَكِينَةً عَلَيْنَا ... وثَبِّتِ الأقْدَامَ إنْ لَاقَيْنَا
إنَّ الأُلَى قدْ بَغَوْا عَلَيْنَا ... وإنْ أرَادُوا فِتْنَةً أبيْنَا

 

پروردگارا! اگر تو نبودی، ما هدایت نمی‌شدیم، نماز نمی‌خواندیم و صدقه نمی‌دادیم. پس بر ما آرامش نازل کن و هنگام رویارویی با دشمن، ما را ثابت قدم بگردان. آنان بر ما ستم کردند و دشمنی ورزیدند. هرگاه، اراده فتنه و فساد کنند، جلوی آنان را خواهیم گرفت.

وقتی به مصراع آخر این اشعار می رسیدند، صدایشان را بلند می کردند».

 

منبع:البخاري 4106 ومسلم 1803

 

 

 

 

دریافت نشید
حجم: 3.11 مگابایت

 

  • حسین عمرزاده

در جهان بینی اسلامی یک جهان وطنی کامل و بی نقص نهفته است.

برادری و پیوند در جهان اسلام فراتر از خاک و گِل و نسب و نژاد و رنگ پوست و زبان و هر مرز سستِ فانی و کودکانه دیگری است.

اجتماع دور حق،اصلی است که ایجاد تمدن اسلامی را سبب شد و اسلام ستیزان همیشه از آن ترس داشته و در طول تاریخ با طرح مرزبندی های نژادی و جغرافیایی سعی کرده اند مسلمانان را از آن دور کنند.

اقبال لاهوری،شاعر پارسی سرای خردمندِ مسلمان،در ابیاتی زیبا،جهان وطنی مسلمانان را که بنیانش بر عقیده (توحید و محبت پیامبر صلی الله علیه وسلم) استوار است،اینگونه بیان می کند:

 

«اصل ملت در وطن دیدن که چه

باد و آب و گل پرستیدن که چه

 

بر نسب نازان شدن نادانی است

حکم او اندر تن و تن فانی است

 

ملت ما را اساس دیگر است

این اساس اندر دل ما مضمر است

 

حاضریم و دل بغایب بسته ایم

پس ز بند این و آن وارسته ایم

 

رشته این قوم مثل انجم است

چون نگه هم از نگاه ما گم است

 

تیر خوش پیکان یک کیشیم ما

یک نما یک بین یک اندیشیم ما

 

مدعای ما مآل ما یکیست

طرز و انداز خیال ما یکیست

 

ما ز نعمتهای او اخوان شدیم

یک زبان و یک دل و یکجان شدیم»۱

 

«نیست از روم و عرب پیوند ما

نیست پابند نسب پیوند ما

 

دل به محبوب حجازی بسته ایم

زین جهت با یکدگر پیوسته ایم

 

رشته ما یک تولایش بس است

چشم ما را کیف صهبایش بس است

 

مستی او تا بخون ما دوید

کهنه را آتش زد و نو آفرید

 

عشق او سرمایه جمعیت است

همچو خون اندر عروق ملت است

 

عشق در جان و نسب در پیکر است

رشته عشق از نسب محکم تر است

 

عشق ورزی از نسب باید گذشت

هم ز ایران و عرب باید گذشت

 

امت او مثل او نور حق است

هستی ما از وجودش مشتق است

 

نور حق را کس نجوید زاد و بود

خلعت حق را چه حاجت تار و پود»۲

 

منابع:

 

۱) اقبال لاهوری،رموز بیخودی،بخش ۵

۲) همان،بخش ۳۰

  • حسین عمرزاده

امام حسن بصری روایت کرده است که امیرالمؤمنین عمر بن خطاب در دل شب از برادران خود یاد می‌کرد و می‌گفت:

 


«چقدر طولانیست این شب! و چون نماز صبح را ادا می‌نمود با شتاب به سوی ایشان می‌رفت و آنان را به آغوش می‌کشید.»

 

 

الإخوان لابن أبي الدنيا، ص ۱۳۴.

  • حسین عمرزاده

عمر بن عبدالعزیز رحمه الله:

 

 

" مَا أَعْطَيْتُ أَحَدًا مَالًا إِلَّا وَأَنَا أَسْتَقِلُّهُ وَإِنِّي أَسْتَحْي مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِنْ سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لِأَخٍ مِنْ إِخْوَانِي وَأَبْخَلُ عَنْهُ بِالدُّنْيَا وَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ قِيلَ لِي: لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا بِيَدِكَ كُنْتَ أَبْخَل ".

 

«به هیچکس بخششی نداده‌ام مگر این که آن را کم دانسته‌ام، و من از الله متعال شرم می‌کنم که برای برادرم چیزی از او بخواهم، ولی خودم از بخشیدن همان چیز به او بخل ورزم، و در روز قیامت به من گفته شود؛ اگر تمام دنیا نیز در کف تو بود، بخل می‌کردی».

 

الإخوان لابن أبي الدنيا، ص ۲۰۳.

  • حسین عمرزاده

دو برادر با هم در مزرعه‌ی خانوادگی کار می‌کردند. یکی از آن‌ها ازدواج کرده بود و خانواده‌ی بزرگی داشت و دیگری مجرد بود.
شب که می‌شد، دو برادر همه‌چیز، از جمله محصول و سود را با هم نصف می‌کردند.
یک روز، برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:
«درست نیست که ما همه‌چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم، ولی او خانواده‌ی بزرگی را اداره می‌کند.»
بنابراین، شب که شد، یک کیسه‌ی پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
در همین حال، برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت:
«درست نیست که ما همه‌چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته‌ام، ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده‌اش تأمین شود.»
بنابراین، شب که شد، یک کیسه‌ی پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
سال‌ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره‌ی گندمشان همیشه با یکدیگر مساوی است، تا آن‌که در یک شب تاریک، دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند.
آن‌ها مدتی به هم خیره شدند و سپس، بی‌آن‌که سخنی بر لب بیاورند، کیسه‌هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.


رابطه‌ها و افرادی وجود دارند که از هر مال و ثروتی ارزشمندترند؛ قدرشان را بدانیم.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest