| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اناشید» ثبت شده است

لِغَيرِكَ ما مَدَدتُ يَدًا
وَغَيرُكَ لا يَفيضُ نَدًا
وَلَيسَ يَضيقُ بابُكَ بِي
فَكَيفَ تَرُدُّ مَن قَصَدًا؟
وَرُكنُكَ لَم يَزَل صَمدًا
فَكَيفَ تَذودُ مَن وَرَدًا؟
وَلُطفُكَ يا خَفيَّ اللُّطفِ
إِن عادَى الزَّمانُ عَدَى

عَلى قَلبي وَضَعتَ يَدًا
وَنَحوكَ قَد مَدَدتُ يَدًا

سَرى لَيلي بِغَيرِ هُدى
وَلا أَدرِي لِأَيِّ مَدى
يُطَارِدُنِي الأَسى أَبَدًا
وَيَرعانِي الجَوى أَمَلًا
وَأَطوِي الجِيدَ طَويَةً
كَأَنِّي فِي الفَضاءِ صَدًى

نَهارِي وَالهَجيرُ لَظَى
وَلَيلِي وَالظَّلامُ رَدًى
فَوا كَبِدَا إِذَا أَضحَى
وَإِن أَمسَى فَوا كَبِدِي
وَلَيسَ سِوَاكَ لِي سَنَدٌ
فَقَدْتُ الأَهلَ وَالسَّنَدَا

-----

هرگز برای غیر تو دست نیازی دراز نکرده‌ام،
و جز تو، هیچ بخششی از کسی جاری نمی‌شود.
درگاه تو حتی برای من تنگ نمی‌شود،
پس چگونه ممکن است کسی را که به سوی تو آمده است، بازگردانی؟
و تکیه‌گاه تو، همواره استوار و بی‌زوال است،
پس چگونه ممکن است کسی را که به درگاهت آمده، از خود برانی؟
و لطف تو،ای صاحب لطف نهان،
حتی اگر زمانه دشمن شود، همچنان با من است.

دستی بر قلب من نهادی،
و من نیز، با تمام وجود، دست نیاز به سوی تو بلند کردم.

شبم، در بی‌راهگی و بی‌هدفی سپری می‌شود،
و نمی‌دانم این سرگردانی تا کجا خواهد رفت.
اندوه همیشه مرا تعقیب می‌کند،
اما اشتیاق، کورسویی از امید را در دلم روشن نگه می‌دارد.
گردنم را در برابر سختی‌ها خم کرده‌ام،
چنان که گویی پژواکی در فضای بی‌پایان هستم.

روزهایم، آتشین و سوزان همچون گرمای ظهر است،
و شب‌هایم، در ظلمت و نابودی فرو می‌رود.
آه از سوز دل، چه هنگام صبح و چه هنگام شب، آه از این درد بی‌پایان!
و جز تو، هیچ تکیه‌گاهی ندارم،
خانواده و پشتیبانم را از دست داده‌ام.



دریافت
حجم: 1.93 مگابایت

«بَراء رَضِيَ اللهُ عَنهُ می‌گوید: روز جنگ احزاب، رسولُ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم را دیدم آنقدر خاک خندق را جا به جا کرده بودند که دیگر نمی توانستیم پوست شکم ایشان را ببینیم، با وجود آنکه شکم ایشان پر موی بود.

در آن هنگام، شنیدم که با اشعار ابن رَواحه، ضمن جا به جا کردن خاک ها، رجز می خوانند و می گویند:

 

اللَّهُمَّ لَوْلَا أنْتَ ما اهْتَدَيْنَا ... ولَا تَصَدَّقْنَا ولَا صَلَّيْنَا
فَأَنْزِلَنْ سَكِينَةً عَلَيْنَا ... وثَبِّتِ الأقْدَامَ إنْ لَاقَيْنَا
إنَّ الأُلَى قدْ بَغَوْا عَلَيْنَا ... وإنْ أرَادُوا فِتْنَةً أبيْنَا

 

پروردگارا! اگر تو نبودی، ما هدایت نمی‌شدیم، نماز نمی‌خواندیم و صدقه نمی‌دادیم. پس بر ما آرامش نازل کن و هنگام رویارویی با دشمن، ما را ثابت قدم بگردان. آنان بر ما ستم کردند و دشمنی ورزیدند. هرگاه، اراده فتنه و فساد کنند، جلوی آنان را خواهیم گرفت.

وقتی به مصراع آخر این اشعار می رسیدند، صدایشان را بلند می کردند».

 

منبع:البخاري 4106 ومسلم 1803

 

 

 

 

دریافت نشید
حجم: 3.11 مگابایت

 

Telegram Instagram Facebook Twitter YouTube Aparat Pinterest