در بسیاری از موارد، اسلامستیزان برای دشمنی با اسلام و حمله به آموزههای آن، نه به منابع اصیل و بنیادین شریعت رجوع میکنند و نه حقیقت این دین را در پرتو قرآن کریم، سنت پیامبر ﷺ (احادیث صحیح) و سیره صحابه و پیشوایان امت میسنجند. آنان بهخوبی میدانند که بسیاری از رفتارهای خلاف عقل و شرع که به برخی از مسلمانان نسبت میدهند، هیچ جایگاهی در این منابع معتبر ندارد. از اینرو، عمداً به رفتارها و باورهای نابخردانهٔ برخی افراد یا جوامع اشاره میکنند تا اسلام را بیپایه جلوه دهند؛ حال آنکه راه درست شناخت هر آیینی، مراجعه به منابع اصیل و معیارهای اصلی آن است، نه عملکرد کسانی که گاه در ظاهر مسلماناند اما در باطن از آموزههای دین فاصلهای بعید دارند.
سطح دینداری و آگاهی در میان همه مسلمانان یکسان نیست. برخی، به سبب معرفت عمیق و ایمان استوار، دینداری متعالی و مترقی دارند؛ و برخی دیگر، بر اثر جهل، ضعف ایمان یا نفوذ فرهنگهای بیگانه، به خرافات و رفتارهایی روی میآورند که از آموزههای اصیل دینی بسیار دور است. این واقعیت، هم در جوامع امروز دیده میشود و هم در طول تاریخ اسلامی، که منابع معتبر تاریخی آن را ثبت کردهاند.
یکی از نمونههای روشن این موضوع، روایتی است که عزالدین ابناثیر جزری (م ۶۳۰ق) در الکامل في التاریخ آورده و نشان میدهد چگونه عدهای از مردم، در اثر ناآگاهی و ضعف عقیده، گرفتار خرافات شگفتانگیز و رفتارهایی کاملاً بیاساس شدهاند:
فِي هَذِهِ السَّنَةِ (٤٥٦هـ)، فِي رَبِيعٍ الْأَوَّلِ، ظَهَرَ بِالْعِرَاقِ وَخُوزِسْتَانَ وَكَثِيرٍ مِنَ الْبِلَادِ جَمَاعَةٌ مِنَ الْأَكْرَادِ، خَرَجُوا يَتَصَيَّدُونَ، فَرَأَوْا فِي الْبَرِّيَّةِ خِيَمًا سُودًا، وَسَمِعُوا مِنْهَا لَطْمًا شَدِيدًا وَعَوِيلًا كَثِيرًا، وَقَائِلًا يَقُولُ: قَدْ مَاتَ سَيِّدُوكُ مَلِكُ الْجِنِّ، وَأَيُّ بَلَدٍ لَمْ يَلْطُمْ أَهْلُهُ عَلَيْهِ وَيَعْمَلُوا لَهُ الْعَزَاءَ قُلِعَ أَصْلُهُ، وَأُهْلِكَ أَهْلُهُ، فَخَرَجَ كَثِيرٌ مِنَ النِّسَاءِ إِلَى الْمَقَابِرِ يَلْطُمْنَ، وَيَنُحْنَ، وَيَنْشُرْنَ شُعُورَهُنَّ، وَخَرَجَ رِجَالٌ مِنْ سِفْلَةِ النَّاسِ يَفْعَلُونَ ذَلِكَ، وَكَانَ ذَلِكَ ضِحْكَةً عَظِيمَةً.
«در این سال (۴۵۶ هجری قمری)، در ماه ربیعالاول، در عراق و خوزستان و بسیاری از شهرها، گروهی از کردها پدیدار شدند که برای شکار بیرون رفته بودند. آنان در بیابان خیمههایی سیاه دیدند و از آن خیمهها صدای لطمههای شدید بر صورت و نالههای فراوان شنیدند، و کسی را شنیدند که میگفت: «آقای شما، پادشاه جنیان، مرده است؛ و هر شهری که مردمش بر او گرد نیایند و برایش مراسم سوگواری برپا نکنند، ریشهاش برکنده خواهد شد و اهلش نابود میگردند.»
پس بسیاری از زنان به سوی گورستانها بیرون آمدند، بر صورت میزدند، نوحهسرایی میکردند و گیسوان خود را پریشان میساختند، و مردانی از فرودستان و اوباش نیز چنین میکردند. این ماجرا مایه خنده و شگفتی بسیار بود.»
ابناثیر ادامه میدهد که در روزگار او نیز حادثهای مشابه رخ داده است:
وَلَقَدْ جَرَى فِي أَيَّامِنَا نَحْنُ فِي الْمَوْصِلِ، وَمَا وَالَاهَا مِنَ الْبِلَادِ إِلَى الْعِرَاقِ، وَغَيْرِهَا، نَحْوُ هَذَا، وَذَلِكَ أَنَّ النَّاسَ سَنَةَ سِتِّمِائَةٍ أَصَابَهُمْ وَجَعٌ كَثِيرٌ فِي حُلُوقِهِمْ، مَاتَ مِنْهُ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ، فَظَهَرَ أَنَّ امْرَأَةً مِنَ الْجِنِّ يُقَالُ لَهَا أُمُّ عُنْقُودٍ، مَاتَ ابْنُهَا عُنْقُودٌ، وَكُلُّ مَنْ لَا يَعْمَلُ لَهُ مَأْتَمًا أَصَابَهُ هَذَا الْمَرَضُ، فَكَثُرَ فِعْلُ ذَلِكَ، وَكَانُوا يَقُولُونَ: يَا أُمَّ عُنْقُودٍ اعْذُرِينَا قَدْ مَاتَ عُنْقُودٌ مَا دَرِينَا وَكَانَ النِّسَاءُ يَلْطُمْنَ، وَكَذَلِكَ الْأَوْبَاشُ.
«و نظیر این حادثه در روزگار ما نیز روی داد: در موصل و نواحی وابسته به آن تا عراق و دیگر جاها، در سال ششصد هجری، مردم دچار دردی سخت در گلو شدند که بسیاری را به کام مرگ کشاند. آنگاه شایع شد که زنی از جنیان، که او را «امّ عنقود» مینامند، پسرش «عنقود» مرده است، و هر کس برای او مراسم عزاداری نگیرد، به این بیماری گرفتار خواهد شد. پس چنین آیینی بسیار رواج یافت و مردم میگفتند:
«ای مادر عنقود، ما را ببخش، عنقود مرده و ما خبر نداشتیم.»
زنان در این مراسم بر صورت میزدند و اوباش نیز همین کار را میکردند.»
منبع: الکامل في التاریخ: جلد ۸، صص ۱۹۷-۱۹۸.
این روایت تاریخی، افزون بر ثبت یک رخداد اجتماعی، بازتابدهندهٔ نگاه و داوری نویسنده نیز هست. ابناثیر با عباراتی همچون «وَخَرَجَ رِجَالٌ مِنْ سِفْلَةِ النَّاسِ يَفْعَلُونَ ذَلِكَ» (و مردانی از فرودستان چنین میکردند) و «وَكَانَ ذَلِكَ ضِحْكَةً عَظِيمَةً» (این ماجرا مایه خنده و شگفتی بسیار بود)، صریحاً دیدگاه انتقادی و تمسخرآمیز خود را نسبت به این رفتارها بیان میکند.
این نوع گزارشها نشان میدهد که در تاریخ جوامع مسلمان، همواره افرادی بودهاند که بهعلت ضعف آگاهی دینی یا تأثیرپذیری از باورهای بیاساس، به خرافات روی آوردهاند. اما وجود چنین رفتارهایی نه تنها دلیلی بر ضعف آموزههای اسلام نیست، بلکه دلیلی روشن بر ضرورت بازگشت به منابع اصیل دین برای اصلاح باورها و رفتارهاست.
اسلام را باید با قرآن، سنت صحیح و سیره پیشوایان امت سنجید، نه با اعمال نادرست کسانی که نام مسلمان بر خود نهادهاند ولی از حقیقت ایمان و معرفت به دور ماندهاند.
- ۰ نظر
- ۲۰ مرداد ۰۴ ، ۱۹:۳۲