| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۰۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم» ثبت شده است

|چند‌خط‌تاریخ‌تمدن

 

 

ویلیام جیمز دورانت (به انگلیسی: William James Durant) (زادهٔ ۵ نوامبر ۱۸۸۵ – درگذشته ۷ نوامبر ۱۹۸۱)، فیلسوف، تاریخ نگار و نویسندهٔ آمریکایی در کتاب مطرح خود "تاریخ تمدن - The Story of Civilization" به بیان نقش حیاتی اسلام و مسلمانان در ایجاد و تعالی تمدن علمی بشر می پردازد و با قلم توانمند خود تصویری مستند برای مخاطب به نمایش می گذارد که برای بسیاری از ماها که کم و بیش دچار بیماری غرب زدگی و حس کمبود فرهنگی تاریخی هستیم به رویا و خواب و خیال می ماند.

 

او در جلد چهارم این کتاب که "The Age Of Faith - عصر ایمان" نام دارد،در مورد این تاریخ باشکوه می نویسد:

 

 

 

«علمای اسلام در قرون وسطی اقوام را به دو طبقه تقسیم می کردند،اقوامی که علم داشتند و اقوامی که علم نداشتند.
...
به دورانی که از آن سخن می گوییم مسلمانان همچنان در زمینهٔ علوم تفوق بی رقیب داشتند.

 

 

در رشتهٔ ریاضیات در مراکش و آذربایجان پیشرفت های جالبی رخ داد؛در اینجا یک بار دیگر شاهد طیف وسیع تمدن اسلام هستیم.

 

حسن مراکشی به سال ۶۲۷ ه‍ ق (۱۲۲۹ م) جدول هایی فراهم کرد که جیب زاویه را در هر درجه معین می کرد،و نیز جدول هایی آماده ساخت که جیب تمام،جیب قوس،و جیب اجزای قوس را نشان می داد.

 

یک نسل بعد،خواجه نصیر الدین طوسی نخستین رساله را تالیف کرد که ضمن آن علم مثلثات یک علم مستقل،و نه یکی از فروع علم نجوم،شمرده شده بود؛این کتاب،که «شکل القطاع» نام داشت،تا دو قرن بعد که رگیو مونتانوس کتاب «مثلثات» خود را نوشت در این زمینه بی رقیب بود.محتملا حساب مثلثاتی که به نیمهٔ دوم قرن سیزدهم در چین به وجود آمد مایهٔ عربی داشته است.

 

 

معروف ترین کتاب آن دوران در علم فیزیک کتاب «میزان الحکمه» بود که در سال ۵۱۶ ه‍ ق (۱۱۲۲ م) توسط یک غلام یونانی نژاد از مردم آسیای صغیر،به نام خازنی،تألیف شده بود.این کتاب تاریخچه ای از علم فیزیک به دست می دهد،قوانین اهرم را فرموله می کند،جداولی از وزن مخصوص بسیاری از مایعات و جامدات تنظیم می نماید،و فرضیهٔ جاذبه را،به عنوان یک نیروی عمومی که همه چیز را به سوی مرکز زمین می کشاند،مطرح می سازد.

 

 

مسلمانان دستگاه چرخ چاهی موسوم به «شادوف» را،که به نزد یونانیان و رومیان معروف بود،تکمیل کردند.صلیبیان این دستگاه ها را که از نهر العاصی (اورونتس) آب می کشید،دیدند و به آلمان بردند.

کار کیمیاگران بالا گرفته بود،چنانکه،به گفتهٔ عبداللطیف بغدادی،کیمیاگران «سیصد طریقه برای فریب دادن مردم» می دانستند.گویند یکی از کیمیاگران پول گزافی از نورالدین گرفته بود که در کار تحقیقات علمی خرج کند،و متواری شده بود.آنگاه یکی از ظرفا فهرستی از نام ابلهان فراهم آورده و نام نورالدین را بالای آن نوشته و گفته بود که اگر کیمیاگر باز گردد،نام او را به جای نورالدین خواهد نوشت.ظاهرا این شخص ظریف آزاری از سلطان ندیده است.

 

 

به سال ۴۷۴ هـ ق (۱۰۸۱ م) ابراهیم [ابن سعید] سهدی، یکی از علمای والنسیا، قدیمترین کره آسمانی را که در تاریخ از آن نام هست آماده کرد. این کره، که از برنج ساخته شده بود،۲۰۹ میلیمتر قطر داشت و بر سطح آن ۰۱۵`۱ ستاره ضمن ۴۷ صورت فلکی ثبت شده بود؛ ستارگان به ترتیب قدر نجومی نمودار بودند. خیرالدای اشبیلیه (۱۱۹۰ م ) هم مناره و هم رصدگاه بود، و جابر ابن افلح رصدهای خود را، که در کتاب «اصلاح المجسطی» انتشار داد (۶۳۸ هـ ق، ۱۲۴۰ م ) ، در آنجا فراهم کرده بود. در تألیفات ابواسحاق بطروجی قرطبی (آلپتراگیوس)، نظیر همین طغیان بر ضد نجوم بطلمیوسی شده بود؛ وی با نقد ویران کننده خویش بر فرضیۀ افلاک و دوایر متحدالمرکز فلکی،که بطلمیوس تشریح مسیرها و حرکتهای ستارگان را در آن جسته بود، راه را برای کوپرنیک هموار کرد.

 

 

این عصر، ادریسی و یاقوت حموی، دو دانشمند جغرافی دان را به وجود آورد که شهرتشان در همۀ قرون وسطی جهانگیر بود. ابوعبداالله محمد ادریسی (۴۹۳ ـ ۵۶۰ هـ ق، ۱۰۹۹ ـ ۱۱۶۵ م ) در سبته زاد، در قرطبه علم آموخت، و در پالرمو به تقاضای روژهٔ دوم، پادشاه سیسیل «کتاب الرجاری» را نوشت که ضمن آن زمین را از لحاظ آب و هوا به هفت اقلیم، هر اقلیم را به ده قسمت تقسیم کرده، و هر یک از هفتاد قسمت را با نقشۀ توضیحی مفصلی ترسیم کرده بود؛ نقشه های وی سرآمد نقشه کشی قرون وسطی و در کمال ،صحت، و گستردگی حیطه بی نظیر بودند.
ادریسی چون غالب علمای اسلام، در کروی بودن زمین تردید نداشت و آن را حقیقتی مسلم می دانست. ابوعبداالله یاقوت حموی (۵۷۵ ـ ۶۲۷ هـ ق، ۱۱۷۹ ـ ۱۲۲۹ م ) در افتخار پرچمداری علم جغرافیا در قرون وسطی با ادریسی شریک بود. یاقوت یونانی زاده ای از آسیاي صغیر بود که در جنگ اسیر شد و به عنوان برده در بازار به فروش رفت؛ولی تاجر بغدادی ای که او را خریده بود وی را بخوبی تعلیم داد و بعد آزادش کرد. یاقوت سفر بسیار کرد، نخست به عنوان یک تاجر، و بعدها به عنوان جغرافی دانی که مجذوب شهرها و اقوام، پوشاك، و روشهای مختلف زندگیشان شده بود.

 چقدر خوشدل شد که ده کتابخانۀ عمومی در مرو یافت که یکی از آنها ۱۲,۰۰۰ جلد کتاب داشت؛

رئیس کتابخانه به رعایت حال او اجازه داد که در یک نوبت تا دویست کتاب به منزل خود ببرد.

کسانی که این مایۀ حیاتی مردان بزرگ، یعنی کتاب، را دوست دارند حدس می زنند که یاقوت وقتی به این گنجینۀ عظیم معنوی دسترسی پیدا کرد چقدر خوشحال شد.

پس از آن به خیوه و بلخ رفت و در آنجا نزدیک بود مغولان ضمن پیشروی ویران کنندهٔ خود اسیرش کنند؛ ولی او بدون لباس فرار کرد، اما نوشته های خود را همراه برد و از ایران گذشت و به موصل رسید؛ در عین حال که با نان بخور و نمیر کار پاکنویسی روزگار می گذراند، کتاب معروف «معجم البلدان» را به پایان رسانید (۶۲۶ هـ ق، ۱۲۲۸ م) .

 

 

این یک دایرة المعارف مفصل جغرافیایی است که تقریباً همۀ معلومات جغرافیایی قرون وسطی را ضمن آن فراهم آورده و چیزی از مسائل نجوم، طبیعیات، باستان شناسی، جغرافیای انسانی، و تاریخ را فروگذار نکرده است؛ به علاوه، از اهمیت و فاصلۀ شهرها از همدیگر، و زندگی معاریف شهر و اعمالشان سخن آورده است.

کمتر کسی مانند این دانشمند بزرگ کرهٔ زمین را دوست می داشته است.

 

 

علم گیاه شناسی، که بعد از تئوفراستوس به دست فراموشی سپرده شده بود، به وسیلۀ مسلمانان این عصر زندگی از سر گرفت. ادریسی کتابی دربارهٔ گیاهان نوشته و ۳۶۰ نوع گیاه را وصف کرده بود. توجه او همه منحصر به مسائل طبی نبود، بلکه بیشتر از لحاظ علمی و گیاه شناسی بحث کرده بود. ابوالعباس اشبیلیه ای (۶۱۳ هـ ق، ۱۲۱۶ م ) به خاطر مطالعاتش دربارهٔ گیاهان مختلفی که مابین اقیانوس اطلس و دریای سرخ می رویید، به «نباتی» شهرت یافت.

ابن البیطار (۵۸۶ ـ ۶۴۶ هـ ق، ۱۱۹۰ ـ ۱۲۴۸ م ) ، با تبحری فوق العاده، همۀ معلومات گیاه شناسی اسلامی را در کتابی مفصل و پر مایه فراهم آورد که تا قرن شانزدهم در این زمینه مرجع و معتبر بود و او را به مقام بزرگترین گیاه شناس و داروساز قرون وسطی رساند.

 

 

از جملۀ مهمترین مؤلفات در علم زراعت کتاب «الفلاحه»، اثر ابن عوام اشبیلیه ای بود که ضمن آن از انواع خاک و کود سخن آورده، طریقۀ کشت ۵۸۵ نوع گیاه، ۵۰ نوع درخت میوه، روشهای پیوندزنی، و علایم بیماری گیاهان و راه علاج آن را شرح داده بود. کتاب وی کاملترین تحقیقات همۀ قرون وسطی در رشتۀ کشاورزی به شمار بود .

 

 

در این دوران نیز ، چون دوران ماقبلش، بزرگترین طبیبان آسیا و افریقا و اروپا از میان مسلمین برخاستند.

 

 

مهمترین عرصۀ تخصص این طبیبان بیماری های چشم بود، شاید از آن رو که این گونه امراض در دیار خاور نزدیک فراوان بود و در آنجا، مثل جاهای دیگر، مردم پول های گزاف برای علاج ـ و خیلی کم برای پیشگیری ـ خرج می کردند. چشم پزشکان آب آوردگی چشم یا آب مروارید را عمل می کردند.

 

 

خلیفه ابن ابوالمحاسن طبیب چنان به مهارت خود اعتماد داشت که آب آوردگی چشم مرد یک چشمی را عمل کرد.

ابن البیطار در کتاب الجامع لمفردات الادویة والاغذیه تاریخ طب گیاهی را نوشت و در آن هزار و چهارصد نوع گیاه و غذا و دارو ذکر کرد که سیصد نوع آن قبلا ناشناخته بودند؛ ترکیبات شیمیایی و قدرت شفابخشی آنها را معین کرد؛ و ملاحظات دقیقی دربارهٔ کیفیت استعمال آنها به قلم آورد. ولی معروف ترین طبیب مسلمان این دوران علی الاطلاق ابومروان بن زهر اشبیلیه ای (۴۸۴ ـ ۵۵۷ هـ ق، ۱۰۹۱ ـ ۱۱۶۲م) بود که در جهان طب اروپایی به نام اونزوئار معروف است.

ابن زهر نسل سوم از شش نسل طبیبان معروف بود، که همه از یک خانواده بودند، و هر یک پرچمدار طب دوران خود به شمار می رفت. وی کتاب التیسیر [ فی المداواة و التدبیر ] را به تقاضای دوست خود ابن رشد، که بزرگترین فیلسوف آن دوران بود و ابن زهر را بزرگترین طبیب جهان پس از جالینوس می شمرد، تألیف کرد.هنر وی در توصیف بالینی بود. وی آنالیزهای کلاسیکی از تومورها، التهاب غشای داخلی قلب، سل روده، و فلج حنجره به قلم آورده است. ترجمۀ عبری و لاتینی کتاب تیسیر در طب اروپایی نفوذ فوق العاده ای کرد.

 

 

اسلام در ایجاد بیمارستان های خوب و تهیۀ لوازم آن نیز پیشاهنگ جهان بود.
بیمارستانی که نورالدین محمود به سال ۵۵۶ هـ ق (۱۱۶۰ م) در دمشق ایجاد کرده بود سه قرن تمام بیماران را بدون دستمزد علاج می کرد و داروی رایگان نیز می داد. به گفتۀ تاریخ نویسان، اجاق این بیمارستان ۲۶۷ سال پیاپی مشتعل بود و خاموش نشد.

ابن جبیر، که به سال ۵۸۰ هـ ق (۱۱۸۴ م) به بغداد رفته بود؛ از دیدار بیمارستان بزرگ عضدی شهر،که چون قصرهای سلطنتی بر ساحل دجله سر برافراشته بود و بیماران را غذا و داروی رایگان می داد، تعجب کرد.

در قاهره نیز سلطان قلاؤون به سال ۶۸۴ هـ ق (۱۲۸۵ م) بیمارستان منصوری را پی افکند که علی الاطلاق بزرگترین بیمارستان قرون وسطی بود.
در داخل فضای وسیع محصور و چهارگوشی چهار بنا سر برآورده بود، و در میان آنها محوطه ای قرار داشت که با ایوان ها احاطه شده بود و حوض ها و جوی ها آب و هوای آن را خنک می کردند.

برای بیماری های مختلف و بیماران در حال نقاهت بخش های جداگانه داشت، همچنین دارای چند آزمایشگاه، یک داروخانۀ عمومی، کلینیک هایی برای بیماران سرپایی، چند آشپزخانه و حمام، یک کتابخانه، یک نمازخانه، و یک سالن سخنرانی داشت؛بویژه، مناظر دل انگیزی برای قسمت بیماران روانی به بیمارستان پیوسته بود. بیماران از زن و مرد، غنی و فقیر، آزاد و برده در آنجا بی دستمزد علاج می شدند.

به بیماران بهبود یافته هنگام خروج از بیمارستان مبلغی می دادند تا برای تحصیل قوت خود بلافاصله محتاج کار نباشند.

بیمارانی که به بیخوابی مبتلا می شدند به موسیقی ملایم و قصه گویان حرفه ای گوش می دادند، و احیاناً کتاب های تاریخی برای مطالعه دریافت می داشتند.
در همۀ شهرهای بزرگ اسلامی برای مراقبت دیوانگان تیمارستان هایی موجود بود».

 

William James Durant,The Story of Civilization,Volume4,Page328,329,330&331

تصاویر صفحات منابع:

 

  • حسین عمرزاده
این که برخی اصرار دارند بِگویند اعراب کتابخانه های ما را آتش زدند، صحیح نیست.زیرا ایرانیان تا پیش از حمله ی اعراب با ادب شفاهی مأنوس بودند و علاقه ای به ادب مکتوب و نوشتن نداشتند.
بعد از یورش اعراب بود که ایرانیان و جامعه ی زرتشتی روی به سوی ادب مکتوب آوردند و خیلی از این داستان های شفاهی و کتب دینی در طی کتابت دچار تغییر و کم و کاستی شدند.
همچنین پیچیدگی های زبان پهلوی و شلختگی ها و کم کاری‌ها را در نثر آن زمان نیز باید اضافه کرد و نکته ی مهم آن که در دوره ی ساسانیان بیشترعامّه ی مردم بی سواد بودند.
نبود کتابخانه ها را در ایران باستان باید نتیجه ی این مسأله و تنبلی ایرانیان در نوشتن و نثرِ خوب دانست.
پرویز رجبی،نویسنده،مترجم،تاریخ دان و ایران شناس:

«بسیاری از مورخان ایرانی خواسته اند به هر وسیله ای که شده است،عرب ها را مسئول نابودی کتاب های ایرانی بدانند... با این همه باید با قاطعیّت گفت که داستان هرگز این گونه که به نمایش گذاشته می شود نبوده است.


...معمولا بیش از حد درباره ی از میان رفتن نوشته های پیش از اسلام مرثیه خوانده شده است.در صورتی که به نظر من پیش از اسلام به سبب رونق ادب شفاهی،به ادب مکتوب توجه چندانی نمی شده است و نبود کتاب های گوناگون را باید نتیجه این مساله و تنبلی و کندی ایرانیان در نوشتن دانست.البته گناه این تنبلی و کندی را می توان پای ناهنجار بودن خطّ پهلوی نوشت.از همین روی است که در همه ی متن هایی که از زمان ساسانیان بر جای مانده اند نوعی شلختگی و عدم تمایل به درک زیبایی های نثر به چشم می خورد.
 
در جلد پنجم هزاره های گمشده،به هنگام گزارش ادب دوره ی ساسانی گفتیم که حتما نهضت فرهنگی بزرگی که در زمان انوشیروان به وجود آمد،وجود دانشگاه جندی شاپور،رفت و آمد دانشمندان خارجی،رابطه ی فرهنگی همه جانبه با شبه قارّه ی هند و گرمی میدان داد و ستدهای علمی و فرهنگی نیز در جهان بینی و پیرامون نگری مردم دوره ی ساسانی بی تاثیر نبوده است.
 
اما به رغم این تحول در این هم نباید تردید که پیش از اسلام بیش تر مردم عامّی و بی سواد بوده اند.کلا مساله ی سواد و همگانی بودن خواندن و نوشتن تا روشن شدن تکلیف و چگونگی خطّی همگانی همچنان بلاتکلیف خواهد ماند.
 
...با این همه کتاب هنوز در زمان ساسانیان به مرحله ای نرسیده بوده است که بتوان سخن از کتابخانه به میان آورد.در حقیقت دوره ی ساسانی را باید دوره ی احتضار زبان فارسی (مکتوب و غیر مکتوب) به شمار آورد.
 
...به گمان من نثر ایرانیان پیش از اسلام به مراتب بدتر از نثر پس از اسلام بوده است.امروز کسانی که متنی پهلوی را به فارسی بر می گردانند به راستی معجزه می کنند.ادب شفاهی و نبود عادت به خواندن،دیگر جایی را برای ادب مکتوب نگذاشته بود.
 
...هنجار انفعالی نثر فارسی را پس از آمدن اسلام به ایران،باید در زبونی نثر پهلوی جست که تنها در گهواره لرزیده بود و هرگز بزرگ نشده بود.
 
سماجتی کودکانه است که هنوز هم برخی می کوشند،گناه خامی نثر پارسی را به گردن عرب و ترک و مغول بیندازند،که آمدند سوختند و کشتند و بردند و گویا زبانمان را هم بند آوردند.و در جای دیگر رجز می خوانیم که زبان رسمی دربار خلفا و مغول ها و ایلخانان ترک،فارسی بوده است.
 
می خواهم بگویم که ایرانیان نخست پس از اسلامی شدن و تحت تاثیر موقعیّت خاصّی،که عرب ها و اسلام در زندگی اجتماعی ایرانیان فراهم آوردند،با نوشتن مانوس شدند و با آن خوی گرفتند.
 
حتی به قیمت انگیختن خشم برخی،نمی توانم باور نداشته باشم که ما نوشتن و تا حدودی سرودن را مرهون عرب ها هستیم.
 
ما دیر یا زود باید از اصطلاح عرب جاهلیّت فاصله بگیریم.منظور ما از جاهلیت متفاوت است از منظور عرب ها!
 
همین عرب ها بودند که با تماس با کاغذ دیگر دل از آن نکندند.آبشخور خطّ بیش تر ملت های جهان آرامی و سامی است.سه دین توحیدی بزرگ جهان نیز،که با رخنه به سراسر جهان جغرافیای سیاسی و مدنی و فرهنگی دنیا را دگرگون کرده اند،آبشخوری سامی دارند.
 
این را هم هرگز فراموش نکنیم که ما از مردمی جاهل نمی توانستیم شکست بخوریم.
 
عرب ها ظرف ده سال تا فرغانه را مانند کف دست خود می شناختند.ما بیش از یک هزاره با یونان و روم کَل کَل زدیم و کاری از پیش نبردیم،اما عرب ها در آغاز کار خود از جبل الطّارق گذشتند و قرطبه و غرناطه را چنان آذین بستند که هنوز هم این دو شهر مایه ی غرور اسپانیایی ها هستند و علی الحساب روزیشان دست توریست هایی است که از بناهای دوره ی اسلامی این دو شهر دیدن می کنند.ما دیر یا زود باید از اصطلاح عرب جاهلیّت فاصله بگیریم!»
 
منبع:سده های گمشده،جلد اول،پرویز رجبی،نشر پژواک کیوان،ص ۱۲۹تا۱۳۳
تصاویر مدارک:
  • حسین عمرزاده


سِر آیزاک (اسحاق) نیوتن Sir Isaac Newton ، ریاضی دان،فیزیک دان و اخترشناس:


“This most beautiful system of the sun, planets, and comets, could only proceed from the counsel and dominion of an intelligent and powerful Being. . . This Being governs all things, not as the soul of the world, but as Lord over all; and on account of his dominion he is wont to be called Lord God.”


«این زیباترین منظومه ی خورشید، سیارات و دنباله دارها، تنها می توانست از راهنمایی و فرمانروایی موجودی هوشمند و قدرتمند (خدا) سرچشمه بگیرد...این موجود بر همه چیز حکومت می کند، نه به عنوان روح جهان، بلکه به عنوان خداوند بر همه. و به دلیل تسلطش او را خداوند خدا می نامند.»


“When I wrote my treatise about our system, I had an eye upon such principles as might work with considering men for the belief of a Deity, and nothing can rejoice me more than to find it useful for that purpose.”

«وقتی رساله‌ام را درباره نظاممان نوشتم، به اصولی توجه داشتم که می‌توانست با در نظر گرفتن انسان‌ها برای اعتقاد به خدایی کار کند، و هیچ چیز نمی‌تواند بیشتر از این که آن را برای این منظور مفید بدانم، مرا خوشحال کند.»


“The true God is a living, intelligent and powerful Being . . . He governs all things, and knows all things that are or can be done.”

«خدای واقعی موجودی زنده، باهوش و قدرتمند است. . . او بر همه چیز حکومت می کند و همه چیزهایی را که هست یا می توان انجام داد می داند.»


"How came the Bodies of Animals to be contrived with so much Art, and for what ends were their several parts? Was the Eye contrived without Skill in Opticks, and the Ear without Knowledge of Sounds?... And these things being rightly dispatch'd, does it not appear from Phaenomena that there is a Being incorporeal, living, intelligent ...?"

«چگونه بدن حیوانات با این همه هنر ساخته شد و چندین بخش آنها برای چه هدفی بود؟ آیا چشم بدون مهارت در اپتیک (نور شناسی) و گوش بدون دانش صداها ساخته شده است؟... و این چیزها به درستی ارسال شده است. آیا از پدیدارها چنین برنمی‌آید که موجودی غیر جسمانی، زنده، باهوش وجود دارد...؟»



“I don’t know what I may seem to the world, but, as to myself, I seem to have been only like a boy playing on the sea shore, and diverting myself in now and then finding a smoother pebble or a prettier shell than ordinary, whilst the great ocean of truth lay all undiscovered before me.”


«نمی‌دانم ممکن است برای دنیا چه چیزی به نظر بیایم، اما برای خودم، به نظر می‌رسد که من فقط شبیه پسر بچه‌ای بوده‌ام که در ساحل دریا بازی می‌کند و گاهی اوقات خودم را به سمتی منحرف می‌کند که سنگریزه‌ای صاف‌تر یا صدفی زیباتر پیدا می‌کند. بیش از معمولی، در حالی که اقیانوس بزرگ حقیقت در برابر من کشف نشده بود.»

  • حسین عمرزاده

امام عبدالله بن مبارک می‌گوید: سفیان ثوری رَحِمَهُ الله به من نوشت:

 

علمت را منتشر کن، و از شهرت بترس.

«بُثَّ عِلْمَكَ , وَاحْذَرِ الشُّهْرَةَ»

حِلیَةُ الأولیاء: ۷/ ۷۰

  • حسین عمرزاده

 

 

آناستاس ماری کَرمِلّي کشیش،روزنامه نگار،تاریخ نگار و ادیب عراقی-لبنانی :

 

در مسجد جامع حیدرآباد بغداد، کتاب صحاح جوهری با خط یک زن موجود است که خطی زیبا دارد؛ نگارنده آن یعنی خانم مریم دختر عبدالقادر در اواخر قرن ششم هجری می‌گوید:

 

"امیدوارم کسانی که در کتاب، اشتباهی غیرعمدی می‌بینند مرا ببخشند چون در حالی که کتاب را با دست راستم می‌نوشتم گهواره پسرم را با دست چپم تکان می‌دادم".

 

 

كان في جامع الحيدر خانة صحاح الجوهري بخط امرأة وكان الخط جميلا. تقول كاتبته مريم بنت عبد القادر في أواخر القرن السادس للهجرة: أرجو من وجد فيه سهوا أن يغفر لي خطاي لأني كنت بينما اخط بيميني، كنت أهز مهد ولدي بشمالي وقد اغتيل هذا

منبع: مجلة لغة العرب العراقية از کَرمِلّي،ج ٦ ص ٧١٧-٧١٨ ، ۱۹۲۸ میلادی

 

پی نوشت :جریانات اسلام ستیز از جمله فمنیسم پشت شعارهای زیبای دفاع از حقوق زنان که در واقع عکس آن را دنبال می کنند معمولا سعی در ارائه تصویری متحجر،بسته و بیگانه با علم و دانش از زنان در جامعه اسلامی دارند.

ما بر اساس واقعیت ها و اسناد سخن می گوییم.

تاریخ و موسسات علمی معتبر جهان گواهی می دهند بر اینکه در زمانی که زن در جامعه موبدی ایران باستان از حقوق اولیه انسانی خود محروم بود چه رسد به فعالیت در عرصه های علمی و یا زمانیکه که زنان در جامعه مسیحی از دست زدن به کتاب مقدس خودشان هم ممانعت می شدند درست در نقطه مقابل این ها،زنان مسلمان در علم و علم آموزی پیشگام بودند.

 

 

کتاب "الصحاح جوهری" از مهمترین کتب مربوط به زبان عربی است که در ۶ جلد منتشر شده است.

نمونه تاریخی غیر اسلامی بیابید که یک بانو ضمن رعایت وظیفه مادری ( درست همان چیزی که فمنیسم ظلم و ستم و کسر شأن زنان معرفی می کند ) این چنین با انگیزه از کتابی با این حجم و اهمیت نسخه برداری کرده باشد.

  • حسین عمرزاده

همیشه می شنویم که می گویند اعراب ( مسلمانان ) هرجا که قدم گذاشته اند دست به خون ریزی و تجاوز و اهانت و اجبار در حق دگر اندیشان و دشمنی با علم و فرهنگ ها و سوزاندن کتاب و کتابخانه ها زده اند!

ادعاهایی که باتوجه به نظرات و نوشته های دانشمندان و اندیشمندان مطرح جهان نه تنها بی اساس،بلکه به قول خانم زیگرید هونکه در متنی که تقدیم می گردد،ساخته های بدون مهارت هستند.
قیل و قال هایی هستند که بنابر گفته مترجم کتاب،جناب مرتضی رهبانی در پاورقی،بیشتر نشات گرفته از دوران پهلوی و به گفته جلال آل احمد در کتاب : در خدمت و خیانت روشنفکران،جلد ۲ صفحه ۱۵۴ : به احساس حقارت و به دنبال مقصر گشتن و فرار از تقصیر تاریخ نویسان دوره ناصری بر می گردد.
 
خانم زیگرید هونکه Sigrid Hunke نویسنده،شرق شناس و دانشمند آلمانی در کتاب خورشید الله بر فراز مغرب زمین Allahs Sonne Überdem Abendland که به فارسی تحت عنوان فرهنگ اسلام در اروپا ترجمه شده است بعد از بیان وضعیت فجیع علمی جهان مسیحیت قبل از ورود فاتحان مسلمان و آن زمان که علوم پایه همچون ریاضی و شیمی را سحر و جادو می پنداشتند و کشیش ها و اسقف های مسیحی دستور مجازات دانشمندان و سوزاندن کتاب ها و کتابخانه های علمی را صادر می کردند،تحت تعبیر: "مصداقی از تفاهم و انسانیت  و عدالت اسلامی" ، به نمونه ای از نحوه برخورد مسلمانان با علم و اندیشه و چگونگی رفتار با غیر هم کیشان خود و رعایت و اعطای حق آزادی بیان به آنها در جامعه تحت حاکمیت خویش اشاره می کند که بسیار جای تامل دارد.
 
 
خانم هونکه می نویسد:
 
« در سال ۶۴۲ میلادی که اعراب اسلامی وارد اسکندریه شدند ، مدتها بود که دیگر کتابخانهٔ بزرگ رسمی در این شهر وجود نداشت.و تهمتی که به عَمرو بنُ العاص در پانصد سال بعد زدند ، که او کتابخانه های بزرگ اسکندریه را به آتش کشیده است ، واقعیت نداشته و بررسی های مکرر و دقیق نشان داده است که کاملا اتهامی ساختگی و آنهم یک ساختهٔ واقعا بدون مهارت می باشد.
ولی این اتهام که تاکنون با علاقهٔ زیاد و برای ایجاد وحشت در برابر اعراب و اسلام بکار می رود ، جریانش عیناً عکس اینست.
 
درست همان فاتح اسکندریه بود که در همان لشکرکشی فاتحانه اش ، مصداقی از تفاهم و انسانیت و عدالت اسلامی را پیش روی ما قرار می دهد و نشان می دهد ، فاتحان اسلامی ، در همه جا از تخریب و نابودی در شهرها جلوگیری می کنند.
اضافه بر این کاری می کند که برای آسیائی ها و مسیحیان کاملاً غیر عادی بنظر می رسید - اینکه او آزادی انجام تمام مراسم مذاهب مختلف را تعهد می کند . چنانچه در نمونه صلح نامه مسلمانان آمده است :
 
« این قرار داد شامل تابعین مسیحی و کشیش ها و راهب ها و راهبه ها می شود ، همچنین امنیت و محافظت آنان در هرکجا که باشند و محافظت محیط خارجی کلیسای آنان و خانه هایشان و زیارتگاههاشان ، همچنین آن مسیحیانی که به زیارت این اماکن می آیند ، اعم از آنان که از گرجستان یا حبشه می آیند ، آنها که دارای مرام های یعقوبی Jakobiten یا نصتریانی (نصرانی) Nastoriani و همهٔ آنها که پیغامبری عیسی را قبول دارند ، همهٔ اینها باید مورد تلطف قرار گیرند چونکه قبلا وسیله پیغمبر ( محمد صلی الله علیه وسلم ) مورد احترام بوده اند و با سندی که او با مهر خود مهمور کرده است ، در آن سند چنین دستور داده است که باید با آنان با ملاطفت باشیم و به آنان امان دهیم...»
و این یک قول پوچ نبود.»
 
منبع:فرهنگ اسلام در اروپا،زیگرید هونکه،ترجمه مرتضی رهبانی،نشر فرهنگ اسلامی،پاییز۶۲،جلد۲،صفحه۲۴۳و۲۴۴
  • حسین عمرزاده

آیا تا به حال فکر کردید چرا دانشمندان ایرانی در عصر تمدن اسلامی به وجود آمدند و رشد کردند و مایه ی فخر و مباهات علمی ما ایرانیان در دوران شکوفایی تمدن اسلامی رقم خورد . نه در دوران باستانِ زرتشتی و...؟!!

 

چرا این طور است؟

 

 

پروفسور جمشید گرشاسب چوکسی استاد زرتشتی دانشگاه ایندیانای امریکا :

 

« در طول تاریخ سواد در میان جامعهٔ زرتشتی منحصر به روحانیان،دبیران و بعضی از بزرگان و بازرگانان بود ، در حالی که آموزش برای همهٔ مسلمانان آزاد بود. »

ستیز و سازش ، جمشیدکرشاسب چوکسی ، ترجمه نادر میرسعید ، ص ۱۲۸

  • حسین عمرزاده

امام شافعی رَحِمَهُ الله :

 

اگر دوات و مرکب‌دان ها نمی بودند ، بی دین ها بر روی منبرها سخنرانی می کردند.

 

لَوْلَا المحابر لَخَطَبَتِ الزَّنَادِقَةُ عَلَى الْمَنَابِرِ.

 

ذَمُّ الكلام للهروي ٣/٣٤

  • حسین عمرزاده

از امام شافعی رَحِمَهُ الله نقل شده که مردی به شَعبي رَحِمَهُ الله گفت :

 
تعدادی سوال سخت و مشکل برای (پرسیدن از) تو جمع کردم!
 
او هم فرمود : آن سوال ها را برای برادرت شیطان نگاه دار.
 
قَالَ الشَّافِعِيُّ: قَالَ رَجُلٌ لِلشَّعْبِيِّ: عِنْدِي مَسَائِلُ شِدَادٌ خَبَأْتُهَا لَكَ. فَقَالَ: «اخْبِئِهَا لِأَخِيكَ الشَّيْطَانِ».
 
حِلیَةُ الأولیاء ۹/۱۲۹
  • حسین عمرزاده

امام أَوزاعي رَحِمَهُ الله :

 

هر مسلمان بر مرزی از مرزهای اسلام ایستاده؛ هر که می‌تواند اجازه ندهد از مرز او به اسلام ضربه بزنند، چنین کند.

 

مَا مِنْ مُسْلِمٍ إِلَّا وَهُوَ قَائِمٌ عَلَى ثَغْرَةٍ مِنْ ثُغَرِ الْإِسْلَامِ، فَمَنِ اسْتَطَاعَ أَلَّا يُؤْتَى الْإِسْلَامُ مِنْ ثَغْرَتِهِ فَلْيَفْعَلْ.

 

السُّنَّة لِلمَروَزي،ص ۱۳

  • حسین عمرزاده

حُذَیفَة بن یَمان رَضِيَ اللهُ عَنهُ :

 

«تا وقتی دینت را بشناسی فتنه به تو زیانی نخواهد رساند. فتنه هنگامی رخ می‌دهد که نتوانی حق را از باطل تشخیص دهی».

 

لَا تَضُرُّكَ الْفِتْنَةُ مَا عَرَفْتَ دِينَكَ إِنَّمَا الْفِتْنَةُ إِذَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ الْحَقُّ وَالْبَاطِلُ.

 

فَتحُ الباري ۱۳/۴۹

  • حسین عمرزاده

به ابن مبارک رَحِمَهُ الله گفتند :

 

تا کی به نوشتن علم ادامه خواهی داد؟

 

گفت: «شاید کلمه‌ای را که از آن سود می‌برم هنوز ننوشته باشم»!

قِيْلَ لَهُ: إِلَى مَتَى تَكتُبُ العِلْمَ؟
قَالَ: لَعَلَّ الكَلِمَةَ الَّتِي أَنْتَفِعُ بِهَا لَمْ أَكتُبْهَا بَعْدُ.

 

سِیَرُ أعلامِ النُّبَلاء ۸/ ۴۰۷

  • حسین عمرزاده

ویلیام جیمز دورانت،نویسنده و تاریخ نگار مشهور آمریکایی در کتاب « تاریخ تمدن » در مورد تاثیرات علمی و فرهنگی زیاد و البته بسیار مهم مسلمانان بر اروپای مسیحی می نویسد :

 

«اسلام در جهان مسیحی نفوذ گوناگون و بسیار داشت. اروپای مسیحی غذاها، شربتها، دارو، درمان، اسلحه، استفاده از نشانهای مخصوص خانوادگی، سلیقه، و انگیزهٔ هنری، ابزارها و فنون صنعت و تجارت، و قوانین و راههای دریایی را از اسلام فرا گرفت و غالباً لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد. واژه هایی مانند :

 

orange, lemon, sugar, syrup, sherbet, julep, elixir, jar, azure, arabesque, mat-tress, sofa, muslin, satin, fustian, bazaar, caravan, check, tariff, traffic, douane, magazine, risk, sloop, barge, cable, admiral. »

 

توضیح مترجمین کتاب:

با کمی تحریف همان کلمات نارنج، لیمو، شکر، شیره، شربت، گلاب، اکسیر، جره، ازرق، عربانه، مطرح، صفه، موصلی، ساباطی، فسطاطی، بازار، کاروان [فارسی]، شهمات [فارسی ـ عربی]، تعرفه، ترفیق، دیوان، مخزن، سلوب (کرجی یک دکلۀ جنگی) برکه [فارسی]، حبل، و امیرالماء است.

The Story of civizilation,william james durant,volume4,page342

  • حسین عمرزاده

سُفیان رَحِمَهُ الله  :

 

أَتَدْرُونَ أَيُّ النَّاسِ أَحْرَصُ عَلَى الْعِلْمِ؟ فَسَكَتُوا، قَالَ: أَعْلَمُهُمْ .

 

آیا می دانید از بین مردم چه کسی برای علم،حریص تر و مشتاق تر است؟

 

دوستانش پاسخی ندادند.

 

گفت : دانا‌ترین آنها .

 

[تاريخ أبي زَرعَة الدِّمَشقي، صفحة ٥٥٠]

 

یعنی : علاقه و حرص برای تحصیل علم فقط در وجود افرادی ست که نسبت به اهمیتش آگاه هستند.

  • حسین عمرزاده

امام شافِعی رَحِمَهُ الله :

 

هرکس که دنیا و آخرت را می خواهد ، باید که علم را لازم بگیرد.

 

مَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا فَعَلَيْهِ بِالْعِلْمِ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ فَعَلَيْهِ بِالْعِلْمِ.

المجموع شرح المهذب للنووي، ج١ ص ٢٠

 

پ‌ ن : در اصل برای اهمیت موضوع و ادای حق مطلب می بایست ترجمه به صورت جداگانه می بود :

هرکس که دنیا را می خواهد باید علم را لازم بگیرد

و هرکس که آخرت را می خواهد هم،باید علم مورد توجه اش باشد.

اما خب به جهت خوانش روان،ساده تر ترجمه شد.

نکته بعد : ضمن اینکه امام شافعی رحمه الله از آن دسته اندیشمندان مسلمان بودند که به علومی جز علم شرعی،همچون:طب،ریاضیات،ادبیات و...هم دانش داشتند و علم آموزی همیشه پسندیده و مفید است،اما معمولا اگرچه که منافاتی نیست هدف اصلی علم شرعی ست که سبب آبادی آخرت هم می گردد.

در هر صورت علم آموزی و علاقه به علم حتی اگر آورده مالی هم در بر نداشته باشد بدون شک در بهبود کیفیت و سلامت و پیشرفت زندگی فردی و اجتماعی پر تاثیر است.

همانگونه که بالعکس،جهل و نادانی،موجب نابودی دنیا و آخرت هر فرد یا اجتماع می شود.

  • حسین عمرزاده

امام شافِعي رَحِمَهُ الله :

 

کسی که علم را دوست ندارد خیری در او نیست.

بنابراین نباید بین تو و این چنین شخصی،آشنایی و دوستی ای باشد.

منْ لَا يُحِبُّ الْعِلْمَ فَلَا خَيْرَ فِيهِ فَلَا يَكُنْ بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ مَعْرِفَةٌ وَلَا صَدَاقَةٌ.

المجموع ج ۱ ص ۲۰

  • حسین عمرزاده

دکتر شریعتی :

 

ما ایرانی ها، ما که می‌خواهیم تاریخ ایران را بنویسیم و تحقیق کنیم و ایرانی را بشناسیم، اگر اسلام را نفی کنیم، اگر بگوئیم «اسلام تمدن و معنویتی نداشته، بر روی ایرانی هم تأثیر نداشته، و آن چه به نام تمدن اسلامی گفته می شود، تمدن ایرانی ها است، که مهم و درخشان هم نبوده، و تمدن درخشان ایرانی، تمدن ایران باستان است، که بعد عرب و اسلام آمده اند و آن را به محاق برده اند و به فراموشی سپرده و مضمحل کرده اند»، ما در برابر دنیای امروز و در برابر علم، خودمان و ملتمان را خلع سلاح کرده ایم، چگونه؟

تاریخ نشان می دهد که نژاد ایرانی، در طول تاریخ هزار ساله اش، که ما می شناسیم، هرگز در هیچ دوره ای به اندازه دوره اسلامی، یعنی قرون اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم - دوره شکوفایی نبوغ نظامی و سیاسی و اجتماعی و تمدنی و فرهنگی و علمی و هنری اسلامی - چنین فرصت و مجالی برای تجلی استعداد خاصش و شکوفایی نبوغ خاص خودش نداشته است.

اگر ما تمدن اسلامی را نفی کنیم و تأثیر اسلام و موقعیت اسلام را در تاریخ ایران نفی کنیم، ناچار برای نشان دادن عظمت و غنای فرهنگ ایرانی، باید به ایران باستان بپردازیم، یعنی به دوره ای که اسنادی از آن نداریم، شخصیت هایی غیر از بزرگمهر از آن نمی شناسیم و نبوغ ها و آثار علمی مشخص و مستند و آثار فرهنگی و فلسفی و هنری کاملاً بارز و جهانی نداریم، جز يك مقدار ويرانه‌هايي، كه از لحاظ معماري ارزش بسيار بزرگ دارد و یک مقدار نوشته های اواخر دوره ساسانی، که از نظر علمی هیچ ارزش ندارد! قبل از اینکه این نوشته ها و آثار پهلوی به زبان فارسی و فرانسه منتشر شود، می شد درباره اش خیلی سخن ها گفت؛ اما خوشبختانه این ها به زبان فارسی دری - که می توانیم بخوانیم و بنویسیم - منتشر شده، و می توانیم بخوانیم، و بخوانید، و می بینید که چیزی نیست که بشود به آن به عنوان افتخار فکر و نبوغ یک ملت بزرگ، مانند ملت ایران، استناد کرد!

نمی شود بر مجسمه های خراب شده، بر قیافه های موهوم، بر خاطره های بی پایه و بر افتخارات و حماسه های اساطیری متکی شد و در دنیای علم و منطق و تحقیق امروز ملتی را دارای نبوغ و استعداد خارق العاده شناساند.

اما برعکس، وقتی در تاریخ اسلام نگاه می کنیم، به یک معجزه بزرگ می رسیم. چه معجزه ای؟  معجزه اینکه همین ملتی که در دوره ساسانیان و در دوره اشکانیان، جز شخصیت های نظامی و سیاسی، کسی را از آن نمی شناسیم و یک نابغه، یک فیلسوف بزرگ و یک دانشمند جهانی از آن به یاد نداریم … بعد از اسلام، … بزرگترین نبوغ های جهانی در فلسفه، ادب، هنر، علم، سیاست و مسائل اجتماعی و فرهنگی عرضه می کند، کسانی که امروز می توانیم آن ها را به دنیا معرفی کنیم، و نبوغ و عظمت کارشان سندیت دارد و آثارشان موجود است و دنیا این آثار را می‌شناسد.

صدها بوعلی، خوارزمی، فردوسی، کندی و امثال این ها، در رشته های مختلف، در شیمی، در فیزیک و ... هستند. قوانین شکست نور، قوانینی هستند که ابن هیثم وضع کرده است. کلمه «جبر» که الان هنوز در اروپا [وجود دارد]، از اسلام رفته.

خود اروپا معتقد است که مایه های اساسی برای پی ریزی تمدن عظیم امروز را به وسیله جنگ های صلیبی از اسلام گرفته است. خود اروپای امروز معتقد است که «ما از فرهنگ اسلامی تغذیه کرده ایم. اسلام به ما بحر پیمایی را به جای رودخانه پیمایی و ساحل پیمایی یاد داد. اسلام به ما مرکزیت سیاسی آموخت.

...

کتاب پنج جلدی «پلوتز» را راجع به جنگ های صلیبی بخوانید: این مرد در پنج جلد به این نتیجه می رسد که «همه عواملی که باعث تکان خوردن اروپای خواب رفته قرون وسطی شده، همه عناصری که در تکوین تمدن و فرهنگ و علم جدید به کار رفت، همه بدون استثناء، از طریق جنگ های صلیبی و از تماس با مسلمین به اروپا رفت». تمام مورخین تاریخ فرهنگ و تمدن در دنیا معترف هستند که این فرهنگ و تمدن اسلام کاملترین و جامع ترین و درخشان ترین تمدن تاریخ گذشته است. ایرانی با اعتراف به این، با معرفی و اقرار به اینکه بزرگترین تمدن تاریخ بزرگ بشری، تمدن اسلامی است، می تواند غرور ملی خودش را هم سیراب ببیند، زیرا می بیند که مردان و نوابع و شخصیت های بزرگ علمی و هنری وفلسفی ایرانی بودند که در تکوین این تمدن عظیم درخشان سهمی بیشتر از همه نژادهای دیگر داشته اند (غرور خودش را می تواند در شکوفا شدن نبوغ های متعدد و متنوع ایرانی در فرهنگ و جامعه و روح اسلامی سیراب ببیند، به جای اشباح خیالی و اساطیری ایران کهن!). ما صدها سند و کتاب چاپ شده و ترجمه شده داریم که می توانیم به دنیای امروز ارائه بدهیم که، «ما چنینیم، ما چنین استعداد، چنین گذشته و چنین مفاخر علمی بزرگی داریم» در اسلام است که ایرانی شکفته. این اعتراف تنها از اروپایی ها نیست.

[دکتر‌علی‌شریعتی،علی حیات بارورش پس از مرگ]

  • حسین عمرزاده

گفته شده : 

"هر منطقه‌ای که چهار چیز در آن باشد ساکنانش از بلا و مصیبت در امان خواهند بود:

۱. حاکم عادلی که ستم نمی‌کند

۲. عالمی که بر راه و روش هدایت است

۳. پیرانی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و به طلب علم و قرآن تشویق می‌نمایند

۴. و زنان‌شان پوشیده باشند و خودآرایی جاهلیت نخستین را در پیش نگیرند".

 

[الجامع لأحکام القرآن از امام قُرطُبي رَحِمَهُ الله  (۷۶/۵)]

 

قيل : كل بلدة يكون فيها أربعة فأهلها معصومون من البلاء : إمام عادل لا يظلم ، وعالم على سبيل الهدى ، ومشايخ يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر ويحرضون على طلب العلم والقرآن ، ونساؤهم مستورات لا يتبرجن تبرج الجاهلية الأولى .

  • حسین عمرزاده

از ابوداود السِّجِستاني رَحِمَهُ الله پرسیده شد:

- بعد از شما با چه کسی هم‌نشینی کنیم؟

- گفت : کتاب ها .

سُئِلَ أبو داود السجستاني فقيل له: من تأمرنا أن نُجالِس بعدك؟ قال: الكتب!

" الفَوائِدُ المُنتَخَبَة وَالحِكاياتُ المُستَغرَبَة، لابن بَشكُوال ٤١٣ | ١ "

  • حسین عمرزاده

الشَّعبي رَحِمَهُ الله :

هرگاه چیزی شنیدی ؛ بنویس‌اش

اگرچه بر روی دیوار .

 

پ‌ن؛ کنایه از اهمیت نوت برداری از موارد مهم.

 

" إِذَا سَمِـعْـتَ شَيْـئـاً ؛ فَاڪْتُـبْـهُ ، وَلَـوْ فِـي الْحَـائِـطِ ".

العـلـمـ لأبـي خيثـمة، صـ | ٣٤

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest