| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۲۸ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت. عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن‌ها بزرگ شد. در تمام زندگیش، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند، برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار ، کمی در هوا پرواز می‌کرد. سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد.
روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد.
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید: «این کیست؟»
مرغی پاسخ داد: «این یک عقاب است، سلطان پرندگان! او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم.»
عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد زیرا فکر می کرد یک مرغ است.
  • حسین عمرزاده


دریافت
حجم: ۷۴.۶ کیلوبایت

  • حسین عمرزاده

نقل است که ربیع بن خُثَیم رحمه الله در پایان حیاتش فلج شده بود. برای حضور در نماز جماعت او را حمل می‌کردند، به او گفتند: «تو شرعاً رخصت داری که به نماز جماعت نروی، پاسخ داد:

«می‌دانم ولی ندای رستگار «حَىّ عَلَى الْفَلاَحِ» را می‌شنوم پس چطور نروم؟!».

الزهد: ۳۳۹


  • حسین عمرزاده

ربیع بن خُثَیم رَحِمَهُ الله در حالی که اشک بر گونه هایش جاری بوده گفته است:

«به محضر مردانی رسیده ایم که ما در برابر آنان دزدانی بیش نیستیم».

الزهد: ۳۳۷

پی نوشت:

صحابی(و به صورت جمع:صحابه و اصحاب):به مسلمانی گفته می شود که در حالیکه ایمان داشته است با پیامبر صلی الله علیه وسلم ملاقات کرده و با ایمان هم از دنیا رفته باشد.

تابِعی(جمع:تابعین):به مسلمانی اطلاق می شود که پیامبر صلی الله علیه وسلم را ندیده است اما با تعدادی از صحابه و یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم ملاقات داشته است و البته با ایمان نیز از دنیا رفته باشد.

ربیع بن خُثَیم نیز جزو تابعین و از شاگردان صحابی جلیل القدر عبدالله بن مسعود رضی الله عنه بوده است.

  • حسین عمرزاده

ربیع بن خُثَیم هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که بر اثر نماز تهجد آنقدر خسته می‌گشت که مادرش دلش به حال وی می‌سوخت و می‌گفت: «فرزندم! چرا نمی‌خوابی و کمی استراحت نمی‌کنی؟» اما او در جواب می‌گفت: «ای مادر مهربانم! کسی که به هنگام فرارسیدن تاریکی‌های شب، از گناهان خود هراس داشته باشد، سزاوار خواب و استراحت نیست». به سن بلوغ که رسید، مادرش دید که گریه و بی‌خوابی او افزونتر شده است، به او گفت: «پسرم! این همه بیتابی و بی‌خوابی که از تو می‌بینم، شاید در اثر قتل نفسی باشد که مرتکب شده‌ای و من خبر ندارم!». گفت: «آری مادر جان! من یکی را کشته‌ام». مادرش با تعجب گفت: «آن کس که کشته‌ای کیست تا برویم به او دیه بدهیم یا تقاضای بخشش کنیم؟ به الله سوگند اگر بدانند چقدر گریه و زاری و بی‌خوابی می‌کنی، به تو رحم خواهند کرد». گفت: «مادر عزیز! آنکس که من کشته‌ام نفس خودم است».

الزهد: ۳۴۰

  • حسین عمرزاده

ابوحیان از پدرش نقل می‌کند که گفت:

«هرگاه ربیع بن خثیم به بحث پیرامون امور دنیا می‌پرداخت زیر لب با خود می‌گفت: برای خودت در سرای آخرت چند مسجد بنا کرده‌ای؟».

الزهد: ۳۳۷

  • حسین عمرزاده

در روزگاری که اسب یکی از باارزش‌ترین سرمایه‌ها بود، اسب ربیع بن خُثَیم را دزدیدند و او را که در مجلسی نشسته بود از قضیه مطلع کردند، اهل مجلس گفتند: «چرا بر علیه دزد اسب دعا نمی‌کنید؟» گفت: «نه بلکه او را دعای خیر می‌گویم: خداوندا! اگر ثروتمند است قلبش را غنی گردان و اگر مستمند است توانگرش فرما».

الزهد: ۳۳۱

  • حسین عمرزاده

در سرگذشت ربیع بن خثیم آمده است که او در مسجد بود و مردی پشت سر او قرار داشت، چون به نماز برخاستند آن مرد گفت: مقداری جلوتر برو، اما ربیع در جلو خود فرجه‌ای برای رفتن نمی‌دید تا خواستِ او را اجابت کند، آن مرد خشمگین شد در حالی که ربیع را نمی‌شناخت، پس سیلی محکمی بر پشت گردن او زد، ربیع که چنین برخوردی از آن مرد دید، نگاهی به او کرد و گفت:

«رحمت الله بر تو باد، و دو مرتبه دعا را تکرار کرد، آن مرد که متوجه شد ربیع است، سر به گریبان خود فرو برد و گریستن آغاز کرد».

طبقات: ۶/۱۸۷

  • حسین عمرزاده

ربیع بن خثیم شاگرد صحابی بزرگوار عبدالله بن مسعود و یکی از پرهیزگارترین یاران ابن مسعود به شمار می‌رود. ورع و زهد او به مرتبه‌ای رسیده بود که ابن مسعود خطاب به او می‌گفت:

«ای ابا یزید! اگر رسول الله صلی الله علیه وسلم تو را می‌دید، دوستت می‌داشت و هرگاه من تو را می‌بینم به یاد بندگان مخلص الله می‌افتم»۱

«ربیع بن خثیم آن انسان شریفی بود که بر نگهداری جوراح خود از عصیان شدیداً حریص بود. هر وقت زنان داخل مسجد می‌شدند تا موقع خروج آنان چشمان خود را باز نمی‌کرد»۲

ابراهیم تیمی می‌گوید:«یکی از دوستان ربیع بن خثیم به من خبر داد و گفت: بیست سال تمام با ربیع رفیق و همنشین بودم و از وی کلمه‌ای نشنیدم که عیب شمرده شود»۳

این چگونه تربیتی است که ربیع را چنان وارسته بارآورده به گونه‌ای که توانسته است در این مدت طولانی اینگونه زبان خود را کنترل نماید؟! به نحوی که حتی کلمه‌ای را بر زبان نیاورد که عیب محسوب شود؟! با این وجود او کسی نبود که عیب‌های پنهان خود را نشناسد، بلکه می‌گفت: «گناه واقعی، گناهانی هستند که از چشم مردم پنهان مانده و باعث خشم الله می‌شوند»۴

به وی گفته شد: «ای ابا یزید! چرا شما ذم هیچکس نمی‌کنید؟» ربیع گفت: «زیرا از خودم راضی نیستم، تا این که بتوانم از دیگران بدگویی بکنم. مردم به خاطر گناه دیگران از الله می‌ترسند، ولی در مقابل گناهان خود از الله بیم ندارند»۵.

۱-سیر أعلام النبلاء:۴/۲۵۸

۲-طبقات ابن سعد:۶/ ۱۸۳-۱۸۴

۳-طبقات: ۶/۱۸۵

۴-طبقات:۶/۱۸۶

۵-طبقات:۶/۱۸۶

  • حسین عمرزاده

میمون بن مهران درباره علم و دانش عمر بن عبدالعزیز می‌گوید:

«علما به نزد وی شاگردانی بیش نبودند».

طبقات الفقهاء

  • حسین عمرزاده

مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود؛ پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.»
پسر دوم گفت: «نه، درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»
پسر سوم گفت: «نه، درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.»
پسر چهارم گفت: نه، درخت بالغی بود پربار از میوه ها و پر از زندگی و زایش.»
مرد لبخندی زد و گفت: «همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید. شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید. لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان بر می آید فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند.»
اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف داده اید. مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند. زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین. در راههای سخت پایداری کن. لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!
  • حسین عمرزاده

پیامبر صلی الله علیه وسلم:

«إِنَّ خَیْرَ التَّابِعِینَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ أُوَیْسٌ».

«برترین تابعین مردیست به نام اویس».

مسلم: ۲۲۴
  • حسین عمرزاده

ثابت بنانی که یکی از تابعین بزرگوار است، از یکی از پارسایان نقل می‌کند که گفته است:

من می‌دانم چه هنگامی پروردگارم دعای مرا استجابت می‌کند، همه از گفتۀ او تعجب کردند و گفتند: از کجا چنین می‌دانی؟

گفت: «هرگاه خوف بر قلبم مستولی گشت و پوست بدنم درهم شد و اشک از چشمم جاری شد و دعا به من الهام گردید، آن وقت است که می‌دانم دعایم مستجاب شده است».

صفة الصفوة: ۳/۲۶۱

  • حسین عمرزاده

امام حسن بصری روایت کرده است که امیرالمؤمنین عمر بن خطاب در دل شب از برادران خود یاد می‌کرد و می‌گفت:

«چقدر طولانیست این شب! و چون نماز صبح را ادا می‌نمود با شتاب به سوی ایشان می‌رفت و با آنان معانقه می‌کرد».

الاخوان: ۱۴۳

*با آنان معانقه می کرد؛یعنی آنان را بغل می کرد.

  • حسین عمرزاده

مطلب این که حرف، باد است. اما فکر، آتش است؛

آتش را باید اول گیراند...

باد خودش به آن دامن می زند...



 کلیدر/محمود دولت آبادی

  • حسین عمرزاده

امام ابو سلیمان دارانی رحمه الله:

«برای رقت قلب با پارسایان همنشین شو، و برای منور کردن قلب بر حزن و اندوه دوام کن و با دوام بر تفکر در جستجوی حزن باش، و راه‌های تفکر را در خلوت و عزلت‌نشینی به دست بیار، و با مخالفت با هوی و هوس از شیطان حذر کن، و با صدق و اخلاص در عمل، خود را برای ملاقات با ذات حق آراسته کن و برای برخورداری از عفو و گذشت الله، وقار و متانت خود را حفظ کن و الله را بر اعمال و رفتار خود شاهد و ناظر بدان و زیادی روزی را به شکرانه طلب کن و از نعمات و امکاناتی که از آن برخوردار هستی، نهایت استفاده را ببر، زیرا هر نعمتی پایان‌پذیر است».

صفة الصفوة: ۴/۲۳۱

  • حسین عمرزاده

عمر بن عبدالعزیز پسرِ برادرزاده عبدالله بن عمر:

«به هیچکس بخششی نداده‌ام مگر این که آن را کم دانسته‌ام، و من از الله متعال شرم می‌کنم که برای برادرم چیزی از او بخواهم، ولی خودم از بخشیدن همان چیز به او بخل ورزم، و در روز قیامت به من گفته شود؛ اگر تمام دنیا نیز در کف تو بود، بخل می‌کردی».


مجمع الزوائد: ۱۰/۲۲۸۵

  • حسین عمرزاده
عبدالله بن عُمَر رَضِیَ اللهُ عَنهُما:
«ما بیش از هرکس به برادران دینی خود کمک و نیازهای مادی آنان را برطرف می‌کردیم».

مسند امام احمد: ۱۲۳
  • حسین عمرزاده

امام حسن بصری رحمه الله:

«مؤمن برای برادر دینی خود مانند آینه است، اگر از وی چیزی ناخوشایند مشاهده کند به اصلاح آن می‌پردازد و آشکار و پنهان او را محافظت می‌کند».

الزهد: ۲۳۲

  • حسین عمرزاده

أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا

آیا در قرآن نمی اندیشند؟ که اگر از سوی غیر الله بود، قطعاً اختلاف بسیار در آن می یافتند.

النساء (۸۲) An-Nisaa
امام قرطبی می‌گوید:
«الله منافقان را سرزنش کرده است که چرا از تدبر در قرآن دوری جسته و در معانی آن تفکر نمی‌کنند. این آیه بر وجوب تدبر در قرآن دلالت دارد، تا معنای آن فهمیده شود».
تفسیر قرطبی: ۳/۱۸۶۰
  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest