| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۶۳۹ مطلب توسط «حسین عمرزاده» ثبت شده است


دریافت
حجم: 67.7 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۲۹

چنگیز خان مغول در پیشروی به سوی ایران به شهر بامیان رسید اما ساکنان آن مقاومت کرده و با تیر و منجنیق با مغولان جنگیدند، در این جنگ خونین به ناگاه تیری بر پسر جغتای که محبوب ترین نواده چنگیز بود اصابت کرد و او را هلاک نمود چنگیز خان چون شهر را بگشود دستور داد


«هر جانور که باشد از اصناف بنى آدم تا انواع بهائم تمامت را بکشند و ازیشان کس را اسیر نگیرند و تا بچّه در شکم مادر نگذارند و بعد ازین هیچ آفریده در آنجا ساکن نگردد و عمارت نکنند.» و آن را «ماوو بالیغ نام نهاد؛ فارسى آن دیه بَد باشد و تا این غایت هیچ آفریده در آنجا ساکن نشده است.»


-------------------------------------------------------------------------------


جوینى، ص: 211 - 212. و تاریخ مختصرالدول، ص 327، و نیز نگاه کنید به تاریخنامه هرات، سیف بن محمد بن یعقوب الهروى، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1383 ش، ص 87 - 88.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۲۳

غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد، اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند.

مدتی گذشت، پادشاه از غلامش پرسید:


«اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟» 

غلام گفت:

«خداوند مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۳۱

ته صف بودم. به من آب نرسید. بغل دستیم لیوان آب را  داد دستم. گفت من زیاد تشنه ام نیست. نصفش را تو بخور. فرداش شوخی شوخی به بچّه ها گفتم از فلانی یاد بگیرید. دیروز نصف آب لیوانش را به من داد. یکی گفت لیوان ها همه اش نصفه بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۲۲

بعد از نابودی و تسخیر ممالک ایوبیان (از نوادگان صلاح الدین ایوبی) توسط هلاکو خان مغول، آخرین امیر آنان به نام ملک ناصر کُرد گریخت و سردار مغول یعنی کتبوغا در جستجوی اخبار ملک ناصر بود تا اینکه به مکان وی پی برد.

کتبوغا گروهى از سپاه را از پى او فرستاد  اینان او را گرفتند و نزد هولاکو آوردند. چون ملک ناصر حاضر آمد، ایلخان از دیدنش شادمان شد و به او وعده هاى جمیل داد و گفت که او را به کشورش باز مى گرداند. در این ایام هولاکو در جبال طاق بود.

اما در همین احوال خبر رسید که قوتوز ترکمانى، که والى مصر بود، در نبردی سهمگین سپاه مغول را درهم شکسته و کتبوغا را کشته و فرزندانش را نیز به اسارت گرفته است. این واقعه در بیست و هفتم ماه رمضان سال 658 بود. چون هولاکو این خبر بشنید به خشم آمد و ملک ناصر کُرد و برادرش ملک ظاهر و همه کسانى را که با او بودند به قتل رسانید.


----------------

تاریخ مختصرالدول، ابن العبرى، ترجمه عبد المحمد آیتى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، 1377 ش، ص 383 و نیز نگاه کنید به سیر أعلام النبلاء، شمس الدین الذهبی، القاهرة: دار الحدیث، الطبعة: 1427 هـ-2006 م، ج 16،ص 396 - 398.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۲۵

در عهد قدیم، سفرملوک ثانی به مهاجرت اجباری و اسارت یهودیان ازمناطق خود به سوی بابل، آشور و سرزمین های ماد اشاره شده است. از جمله اینکه پادشاه آشور تغلث فلاسر یهودی ها را به اسارت روانه آشور کرده است.(1)

پادشاه دیگر آشور به نام شلمانصر، یهودی ها را به اسارت گرفته وبه شهرهای جلخ، خابور و نهر جوزان در شهرهای ماد فرستاد (2) و پادشاه بابل یعنی نبوخذ ناصر اورشلیم رادر حصار گرفت، سپس اهالی آن را به اسارت به سوی بابل فرستاد. (3)

بنابراین سرازیر شدن یهودیان در مناطق کردنشین ازجمله آشور که مورخان اسلامی سرزمین آشور را اقور یا اثور نامیده اند و اثور همان سرزمین جزیره می باشد که ابن فضل الله العمری (4) بدان اشاره کرده است نشان از وجود یهودیان در مناطق کردنشین جزیره دارد. و نیز یهودیانی که به خابور و شهرهای ماد و بابل سرازیر گشته اند به همان طور بوده است تا شهرهای دیگر کردنشین نیز یهودی نشین شوند. 

و بنیامین تطیلی نیز آمار مبالغه آمیزی از یهودیان به دست می دهد او آمار یهودیان شهر عمادیه را بیست و پنج هزار نفر، (5) نصیبین دو هزار نفر، (6) جزیره ابن عمر چهار هزار نفر (7) و موصل را هفتصد یهودی (8) می داند. بلاذری (9) نیز به محله یهودیان در موصل اشاره می کند. 

بنابراین وجود یهودیان در مناطق کردنشین نشان از همان مهاجرت اجباریی بوده است که پادشاهان بابل و آشور به آن دست زده اند. همان یهودیانی که به مناطق کردنشین وارد گشتند به تبلیغ دین خود در میان کردها نپرداختند چرا که آیین یهود را مختص بنی اسرائیل می دانستند اما به مرور زمان آداب، رسوم و فرهنگ کردها را به خود گرفتند اما باید گفت با اینکه بیش از 2000 هزار سال در میان کُردها زیستند اما باز خود را یهودی می دانستند و بر آیین و مسلک خود باقی ماندند تا جایی که با تشکیل دولت اسرائیل آنان مناطق کُردنشین را ترک کرده به سوی عبرانی های دیگر رفتند. 

اگر چه هنوز در مناطق کُردنشین می توان یهودی کُرد شده را دید اما تعداد آنها بسیار کم شده است. در صورتی که پدران ما به وجود یهودیان مخصوصاً در شهر روانسر و کامیاران اشاره دارند اما اکنون تعداد آنها بسیار کم شده است چرا که به اسرائیل باز گشتند.


-------------------------------------------------------

(1) - تورات، سفر ملوک ثانی، اصحاح15: 29.

(2) - همان، اصحاح17: 3 - 6.

(3) - همان، اصحاح24: 10 - 16.

(4) - العمری، ج5، ص168.

(5) - تطیلی، ص325.

(6) - همان، ص285.

(7) - همان، ص287.

(8) - همان، ص287.

(9) - بلاذری، فتوح البلدان، ص323.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۳۸

عَفیف طَبَّارَه به نقل از دکتر گوستاولویون در کتاب تمدن غرب می نویسد:

وقتی در مورد فتوحات عرب و عوامل پیروزی های ایشان به بحث و بررسی می پردازیم، خواننده به خوبی متوجه می شود، که عامل انتشار و گسترش قرآن قدرت و زور نبوده است. به حقیقت عرب ها ملت های مغلوب را در رعایت اصول و شعایر دینشان آزاد می گذاشتند. اگر بعضی اوقات برخی از قبایل و شعوب نصرانی به تمامی به اسلام روی می آوردند و اسلام را به جای مسیحیت انتخاب می نمودند، و زبان و لغت عربی را به عنوان زبان رسمی خود بر می گزیدند، همه به خاطر این بود که عرب های فاتح و پیروز، به عدالت و مساوات متصف بودند، که مردم نظیر آنها را ندیده بودند، به خاطر این بود که اصول و مبادی اسلام به اندازه ای سهل و ساده و قابل فهم بود،که هیچ دین دیگری دارای چنین امتیازی نبود.

منبع:عفیف عبدالفتاح طباره، روح الدین اسلامی، چاپ اول، ترجمه ابوبکر حسن زاده (سقز: انتشارات محمدی، 1375ش) ص710 - 711.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۵۷



دریافت نسخه فارسی
حجم: 26.8 کیلوبایت

دریافت نسخه انگلیسی
حجم: 33.2 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۴۷

پرسش ۲۵:

مردی که از دین زرتشتی به اسلام تغییر مذهب دهد آیا ما یملکی (اموالی) که در دورانی که دین زرتشتی داشت و به او متعلق بود اکنون هم که مسلمان شده به او تعلق می گیرد یا خیر؟ اگر کسی آن اموال را غصب کند آیا قانونی خواهد بود؟ اگر نه، آن اموال به کدام مرجع باید ارجاع شود.

پاسخ ۲۵:

اگر در پرسش مطروحه نکته تلویحی دیگری نهفته نیست که مستلزم پاسخ دیگری باشد، کسى که دینش را تغییر داده و از زرتشتى به اسلام گراییده، در دم مرتکب گناه تناپوهل شده است. 
اگر در دوران یک سال به دین اصلى اش "زرتشتى" برنگردد، به مجرد خاتمه سال سزایش مرگ خواهد بود.
هر مال و ثروت و در آمدى که در زمان زرتشتى بودنش داشته تابع "قانون انسان هاى بدوى" مى گردد.
قانون انسان هاى بدوى این است که:
هر زرتشتى که به آن اموال قبل از همه دست یافت، صاحب آن خواهد شد.
اگر براى شخص غاصب این امکان باشد که آن را در تصاحب خود نگاه دارد و به آن مسلمان شده پس ندهد، غاصب، محقّ است که آن را براى خود نگاه دارد.
اگر غاصب قادر نباشد که آن را براى خود نگاه دارد باید آن را به کسى که در زمان زرتشتى بودنش صاحب آن بوده، پس بدهد.

روایت اِمید اَشَوَهیشتان، ترجمه: نزهت صفای اصفهانی، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹.

تصاویر از منبع:

دریافت تصویر اول

دریافت تصویر دوم

دریافت تصویر سوم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۰۱

کتزیاس(طبیب یونانى اردشیر دوّم) می گوید: ترتیب خفه کردن در خاکستر چنین بود، که اطاق یا برجى را پر از خاکستر می کردند و بعد محکوم باعدام را در آن می انداختند و او خردخرد در خاکستر فرو میرفت، تا اینکه خفه می شد. سغدیان توسط برادرش (داریوش دوم) اینگونه کشته شد.(1)

در وقایع بعدیِ زمان داریوش دوم، همسرش پروشات (که خاله یا خواهرش) بود وی را به قتل برادر دیگرش آرسی تس و فرمانده یاغیش که هر دو به شرط امان تسلیم شده بودند به وعده خود وفا نکرده یک شب هر دو را از خواب بیدار کردند و با مجازات خاکستر مرگ اعدامشان کردند. (2)

والی لیدیه (پى سوت نس) که یاغی شده و بعد از مدتی به شرط امان تسلیم شده بود توسط داریوش دوم به مجازات خاکستر مرگ کشته شد. (3)


-----------------------------------------


(1) تاریخ ایران باستان، حسن پیرنیا، تهران، چاپ اول، ش 1375، ج 2، ص 955.

(2) همان، ص 957- 959.

(3) همان، ص 559.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۲۶

منابع تاریخى حکایت دارد، که مغولان در هنگام غذا به هیچ وجه حفظ آداب نظافت را نمى کردند. به هریک از حاضران یک قطعه گوشت داده مى شد و او آن را با دست و اغلب بی آن که به قطعات کوچکتر تقسیم کند، مى خورد.


 بریدن گوشت، حتى وقتى که میزبان آن را در اختیار مهمان مى گذارد، مجاز نبود و به طورى که ناظران گزارش داده اند، خوردن گوشت به این صورت همراه با ناملایمات فراوان بود. مقدار گوشتى که مصرف نمى شد، معمولا براى زمان هاى بعد در درون خیکى جاى مى گرفت.


مغولان در صورت ضرورت اسب هاى خود را زخمى مى کردند، و از این زخم ها خون آن ها را مى مکیدند. و نیز آنان به روایت رشید الدین و مورخان مغرب زمین گوشت انسان را مى خوردند. اما این قوم در تحمل گرسنگى نیز استاد بوده است.


اگرچه مغولان در آغاز مى کوشیدند، که با نحوه تغذیه مسلمانان از جمله کشتار شرعى گوسفند مخالفت کنند، ولى آنان پس از مدتى شیوه غذا خوردن مردم مغلوب را پذیرفته اند. این وضع در ایران نیز به وجود آمد، و مغولان نحوه استفاده از آرد و خوردن نان را که برایشان تازگى داشت، در این سرزمین آموختند.


-----------------------------------------------------


تاریخ مغول در ایران، برتولد اشپولر(متوفی 1990م)، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ نهم،1386ش، ص 441.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۵۱

گاسپار دروویل صاحب منصب نظامی فرانسوی که در زمان فتحعلی شاه قاجار به ایران آمده بود در سفرنامه خود درباره کُردها می نویسد: 


کُردها هرگز لب به شراب نمى زنند و کیفر کسى که مرتکب این خلاف بشود، فوق العاده وحشتناک است.


 چنین خلافکارى را از دو پا به یک درخت آویزان مى کنند و غالبا دوازده ساعت او را به همین حالت در هوا معلق نگاه مى دارند و چنانچه براى بار دوم دست به چنین کارى بزند علاوه بر آویزان کردن او را شلاق هم مى زنند.


--------------------------

 سفر در ایران، گاسپار دروویل، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، تهران: شباویز، چاپ چهارم، 1370ش، ص 318.

دریافت عکس نوشته
حجم: 212 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۷

در قصر شاهنشاه غذاهاى مطبوع و گوارا بسیار مورد توجه بود. از جمله طعام هایى که براى پادشاه ولاش مهیا میکردند، یکى «خورش شاهى» نام داشت، که مرکب بود از گوشت گرم و گوشت سرد، و برنج فسرده، برگ معطر، و مرغان مسمن، و خبیص، و طبرزد؛ 

دیگر از طعام ها «خورش خراسانى» بود، که از گوشت کباب شده بسیخ، و گوشت پخته در دیگ، و کره و عصارات، ترکیب مى یافت؛ دیگر «خورش رومى» که گاه با شیر و شکر، و گاه با تخم مرغ و عسل، و گاه برنج با کره و شکر و شیر ساخته میشد؛


دیگر «خورش دهقانى» که عبارت بود از گوشت گوسفند نمکسود، و نارسود (گوشتى که در رب انار بخوابانند)، و تخم مرغ پخته.


------------------------------

ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، آرتور، ترجمه رشید یاسمی. تهران: صدای معاصر، 1378ش، ص 621- 622.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۲۵

حکم زنی که کودکی مُرده به دنیا بیاورد از دیدگاه آیین زرتشت:


دریافت عکس نوشته۱
حجم: 164 کیلوبایت

دریافت عکس نوشته۲
حجم: 130 کیلوبایت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۲۰

(زمانی که دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم هنوز آشکار نشده بود) مسلمانان براى خواندن نماز به درّه ها و کوهها می رفتند و در خفاء و پنهانى نماز می خواندند.

پس روزى همچنان که سعد بن ابى وقاص با جمعى از مسلمانان مشغول نماز بودند چند تن از مشرکان سر رسیدند، و بدانها که مشغول نماز بودند ناسزا گفته و بر این کارشان آنها را ملامت و عیبجوئى کردند.

سخن دنباله پیدا کرد و کم کم کار به زد و خورد کشید پس سعد بن ابى وقاص با استخوان فک شترى که در آنجا افتاده بود به سر مردى از مشرکین زده و سرش را بشکست، و این نخستین خونى بود که بخاطر اسلام ریخته شد.(1)


حمد الله مستوفی متوفی قرن هشتم این وقایع را به نظم درآورده که شایسته است ذکر گردد:

به کوه حرى مؤمنان چند تن

 برفتند با سعد از آن انجمن


به کار پرستیدن کردگار

بکردند بر وى نماز آشکار


کهن کافرى بود آن جایگاه 

از ایشان شد از کین دین رزمخواه


بزد سنگ بر سعد وقّاص مرد

دو نوبت چو حقّ را همى سجده کرد


چو شد سعد فارغ ز کارِ نماز

مکافات را دست کردش دراز


یکى استخوان مردِ یزدانشناس

بزد بر سر کافرِ ناسپاس


شکسته شدش سر بدان استخوان

فرورفت خونش ز سر بر رخان


بُد این اوّلین زخم کاسلامیان

زدند از پىِ دین برآن کافران


پُر از خون سر و جامه، کافر برفت

از آنگه به مکّه شتابید تفت


بر او گِرد گشتند آن کافران

همى هریکى کرد تیزى در آن


ولیکن ز بیم بنى زهره کس

ندیدند بر سعد کس دسترس


که سردارِ آن قوم بود و بزرگ

به تن بود مردى دلیرِ ستُرگ  (2)


___________________________________


 (1)السیرة النبویة، ابن هشام(متوفی 218) ترجمه: سید هاشم رسولی، تهران: انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، 1375ش، ج1،ص 165.

و تاریخ بناکتى‏، ابو سلیمان داود بن ابى الفضل محمد بناکتى‏(متوفی 730هـ) تصحیح جعفر شعار، تهران: انجمن آثار ملى‏، 1348 ش‏، ص 83.


(2) ظفرنامه قسم الاسلامیه، حمد الله مستوفى قزوینى، تصحیح مهدى مداینى و پروین باقرى و منصور شریف زاده، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، چاپ اول، 1380ش، ج 1، ص 54-55.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۰۴

ویل دورانت (Will Durant) می‌گوید:

 «ده زن و دو کنیز وی مایه حیرت و خرده‌گیری مردم مغرب زمین شده‌اند، ولی باید به یاد داشته باشیم که کثرت مرگ و میر مردان در میان سامیان عصر قدیم و آغاز قرون وسطی تعدد زوجات را در نظر آنها به مقام یک ضرورت حیاتی و تقریباً یک وظیفه اخلاقی بالا برده بود. در نظر پیامبر نیز تعدد زوجات یک موضوع عادی و بی اشکال بود، بدین جهت، با خاطری آسوده، زنان مکرر می‌گرفت، اما هدف وی اشباع تمایلات جنسی نبود. ... بعضی ازدواج‌های وی به سائق نیکوکاری و ترحم به بیوه‌های فقیری بود که از پیروان یا دوستان وی به جا مانده بودند؛ بعضی دیگر ازدواج‌های مصلحتی بود، مانند ازدواج با حفصه، دختر عمر، که می‌خواست به وسیله آن مناسبات خود را با پدرش محکم کند، یا با دختر ابوسفیان که می‌خواست بدین وسیله دوستی قدیم را جلب کند. شاید بعضی از ازدواج‌ها را به این امید می‌کرد که پسری داشته باشد.»

----------------------------------------------

تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه: احمد آرام و دیگران، (تهران: اقبال: فرانکلین، 1337)، ج4، ص223.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۲

بعضی ها را دیده ام که از وقت کم شکایت می کنند . 

آنها می گویند: 

حیف که نمی رسیم،

گرفتاریم،

وقت نداریم،

عقبیم ....

اینها واقعاً بیمار خیالبافی های کاهلانه خود هستند.

وقت علی الاصول بسیار بیش از نیاز انسان است..

ما وقت بی مصرف مانده و بوی نا گرفته بسیاری در کیسه هایمان داریم: 

وقتی که فنا می کنیم، 

می سوزانیم، 

به بطالت می گذرانیم...


نادر ابراهیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۸ ، ۰۰:۰۸

امام نووی در (5/306) المجموع می گوید: 

امام شافعی و مولف(شیرازی) و سایر اصحاب تصریح کرده اند که نشستن در یک خانه و تجمع در مکان خاص برای تعزیت گفتن، مکروه است. بلکه بهتر است که اولیای میت دنبال کارهای خود بروند و هر کس در هر کجا یکی از آنان را ببیند، تعزیت گوید. کراهیت اجتماع در محل مخصوص برای زنان و مردان یکسان است. 

سنت است که خویشاوندان و همسایگان، برای اهل میت غذا درست کنند. چنانکه در روایت عبدالله بن جعفر رضی الله عنه آمده است: 

«لَمَّا جَاءَ نَعْیُ جَعْفَرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اصْنَعُوا لآِلِ جَعْفَرٍ طَعَامًا فَقَدْ أَتَاهُمْ مَا یَشْغَلُهُمْ». ترمذی (2/143) ابن ماجه (1/490) 

(پس از آنکه خبر شهادت جعفر رسید، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: برای فرزندان جعفر طعام درست کنید. زیرا آنان با مشکلی مواجه شده اند که فرصت تهیه غذا را ندارند). 

بنابراین عایشه دستور می داد که نوعی غذای محلی برای بیمار و تمامی کسانیکه به مصیبتی گرفتار شده بودند تدارک ببینند. (بخاری و مسلم) 

همچنین امام شافعی می گوید: من دوست دارم که همسایگان و خویشاوندان میت برای اهل میت تا یک شبانه روز غذا تهیه بکنند. این هم سنت است و هم عمل نیک و خیر خواهانه ای است که پیشینیان به آن عمل کرده اند. (الام:1/247)."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۶:۰۰

عبد الحسین خان سپهر در ذکر وقایع سال 1317 قمری درباره قحطی کُردستان (در زمان مظفرالدین شاه قاجار) می نویسد: قحطى در کُردستان به حدى بود که چندین روز مردم نان پیدا نمى کردند و برگ درخت مى خوردند چنان که زنى که به حسن و کثرت مو معروف کردستان بود و چند طفل داشت و از براى آنها نان پیدا ننمود، ناچار گیس خود را مقراض(قیچی) کرد و به خانه اى برده به سه هزار و ده شاهى فروخت و آن همه پول را به بازار برد و نان نیافت.

 (عاقبت) در روز 9 صفر 1317، مردم کُردستان شوریدند و ( به احتشام السلطنة حاکم وقت کُردستان) گفتند پول حاضر است. باید گندم از هرجا ممکن است حاضر کنى والا تو را پاره پاره خواهیم کرد. احتشام السلطنه قبول کرد که گندم حاضر نماید.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرآت الوقایع مظفرى، عبد الحسین خان سپهر، تصحیح عبدالحسین نوایى، تهران: میراث مکتوب، چاپ اول 1386، ج 1، ص 402- 403.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۸ ، ۱۹:۰۸

روی پای خانم مُسنی که جلوی تاکسی نشسته بود، سبدی حصیری بود که گربه لاغری وسط آن نشسته بود و به خانم مسن نگاه می‌کرد ! پسربچه‌ای که با مادرش عقب تاکسی نشسته بود از خانم مسن پرسید : «چرا گربه‌تون اینقدر زشته؟» زن گفت : «اینکه خیلی خوشگله، تازه نابغه هم هست!» مادر پسربچه گفت : «نابغه است؟» زن مُسن با افتخار گفت : «بله... جدول ضرب رو حفظه.» پسربچه گفت : «دروغ نگو.» زن مسن رو به گربه گفت : «دو دو تا؟» گربه چهار تا میو گفت. زن مسن گربه را ناز کرد و گفت : «سه دو تا؟» گربه شش بار میو گفت. بچه رو به گربه گفت : «چهار دو تا؟» گربه جوابی نداد و فقط به پیرزن نگاه کرد ! پسربچه پرسید : «پس چرا نگفت؟» خانم مسن گفت : «فعلاً فقط دو دو تا و سه دو تا رو بلده... ولی اگه زنده بمونم بقیه‌اش رو هم یادش میدم.» بچه پرسید: «زود یاد می‌گیره؟» زن مسن گفت: «آره خیلی علاقه داره.» بچه رو به گربه گفت: «چهار دو تا میشه هشت تا.» گربه به زن مسن خیره شده بود. زن مسن گفت: «آخی... نازی.» کمی جلوتر زن مسن با گربه زشت نابغه‌اش پیاده شدند ...

مادر پسربچه گفت : «چقدر دلم برای خانمه سوخت.» پسربچه گفت : «چرا؟» مادر گفت : «چه می‌دونم... طفلکی زندگیش همین بود که به گربه‌اش جدول ضرب یاد بده... خیلی تنها بود ...»

راننده رادیو را روشن کرد. چند دقیقه‌ای که گذشت پسربچه پرسید : «مامان هفت هشت تا چند تا میشه؟» مادر گفت: «پنجاه و شش تا.»

گوینده رادیو از نزدیک شدن یک توده هوای سرد خبر می‌داد .


سروش صحت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۸ ، ۰۳:۰۵