- ۰ نظر
- ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۲۹
غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد، اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند.
مدتی گذشت، پادشاه از غلامش پرسید:
«اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟»
غلام گفت:
«خداوند مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.»
در عهد قدیم، سفرملوک ثانی به مهاجرت اجباری و اسارت یهودیان ازمناطق خود به سوی بابل، آشور و سرزمین های ماد اشاره شده است. از جمله اینکه پادشاه آشور تغلث فلاسر یهودی ها را به اسارت روانه آشور کرده است.(1)
پادشاه دیگر آشور به نام شلمانصر، یهودی ها را به اسارت گرفته وبه شهرهای جلخ، خابور و نهر جوزان در شهرهای ماد فرستاد (2) و پادشاه بابل یعنی نبوخذ ناصر اورشلیم رادر حصار گرفت، سپس اهالی آن را به اسارت به سوی بابل فرستاد. (3)
بنابراین سرازیر شدن یهودیان در مناطق کردنشین ازجمله آشور که مورخان اسلامی سرزمین آشور را اقور یا اثور نامیده اند و اثور همان سرزمین جزیره می باشد که ابن فضل الله العمری (4) بدان اشاره کرده است نشان از وجود یهودیان در مناطق کردنشین جزیره دارد. و نیز یهودیانی که به خابور و شهرهای ماد و بابل سرازیر گشته اند به همان طور بوده است تا شهرهای دیگر کردنشین نیز یهودی نشین شوند.
و بنیامین تطیلی نیز آمار مبالغه آمیزی از یهودیان به دست می دهد او آمار یهودیان شهر عمادیه را بیست و پنج هزار نفر، (5) نصیبین دو هزار نفر، (6) جزیره ابن عمر چهار هزار نفر (7) و موصل را هفتصد یهودی (8) می داند. بلاذری (9) نیز به محله یهودیان در موصل اشاره می کند.
بنابراین وجود یهودیان در مناطق کردنشین نشان از همان مهاجرت اجباریی بوده است که پادشاهان بابل و آشور به آن دست زده اند. همان یهودیانی که به مناطق کردنشین وارد گشتند به تبلیغ دین خود در میان کردها نپرداختند چرا که آیین یهود را مختص بنی اسرائیل می دانستند اما به مرور زمان آداب، رسوم و فرهنگ کردها را به خود گرفتند اما باید گفت با اینکه بیش از 2000 هزار سال در میان کُردها زیستند اما باز خود را یهودی می دانستند و بر آیین و مسلک خود باقی ماندند تا جایی که با تشکیل دولت اسرائیل آنان مناطق کُردنشین را ترک کرده به سوی عبرانی های دیگر رفتند.
اگر چه هنوز در مناطق کُردنشین می توان یهودی کُرد شده را دید اما تعداد آنها بسیار کم شده است. در صورتی که پدران ما به وجود یهودیان مخصوصاً در شهر روانسر و کامیاران اشاره دارند اما اکنون تعداد آنها بسیار کم شده است چرا که به اسرائیل باز گشتند.
-------------------------------------------------------
(1) - تورات، سفر ملوک ثانی، اصحاح15: 29.
(2) - همان، اصحاح17: 3 - 6.
(3) - همان، اصحاح24: 10 - 16.
(4) - العمری، ج5، ص168.
(5) - تطیلی، ص325.
(6) - همان، ص285.
(7) - همان، ص287.
(8) - همان، ص287.
(9) - بلاذری، فتوح البلدان، ص323.
روایتِ اِمیدِ اَشَوَهیشتان (Rivāyatī Ēmēdī Ašawahištān) یکی از آثار اصلی دینی به زبان پارسی میانه در اواخر سدهٔ نهم و اوایل سدهٔ دهم میلادی (سدههای سوم و چهارم قمری) است. این اثر، مجموعهای از قانونهای مذهبی، اجتماعی و مدنی زرتشتیان و بازتاب موثقی از آیینها و عادات روزگار ایرانی ساسانی است و به موضوعات گوناگون از جمله قانون خانواده، انواع ازدواج، مسائل طهارت و غیره میپردازد. روایت امید اشوهیشتان چهارمین و واپسین روایت از روایات پارسیگ بهشمار میآید، که توسط موبدان دورهٔ اسلامی نوشته شده است. نویسندهٔ این کتاب، امید پسر اشوهشت، موبد موبدان دورهٔ خود و از نوادگان آذرباد مهرسپندان بود. روایت امید اشوهیشتان دربرگیرندهٔ چهلوچهار پرسش است، که از سوی موبدی به نام آذرگشنسب، پسر مهرآتش، نوهٔ آذرگشنسب از امید اشوهیشتان پرسیده میشود.
پرسش بیستوپنجم این کتاب، یکی از مهمترین بخشهای آن است که به موضوع تغییر دین و پیامدهای اجتماعی و حقوقی آن برای زرتشتیانی که مسلمان میشدند، میپردازد:
پرسش ۲۵:
مردی که از دین زرتشتی به اسلام تغییر مذهب دهد آیا ما یملکی (اموالی) که در دورانی که دین زرتشتی داشت و به او متعلق بود اکنون هم که مسلمان شده به او تعلق می گیرد یا خیر؟ اگر کسی آن اموال را غصب کند آیا قانونی خواهد بود؟ اگر نه، آن اموال به کدام مرجع باید ارجاع شود.
پاسخ ۲۵:
اگر در پرسش مطروحه نکته تلویحی دیگری نهفته نیست که مستلزم پاسخ دیگری باشد، کسى که دینش را تغییر داده و از زرتشتى به اسلام گراییده، در دم مرتکب گناه تناپوهل شده است.
اگر در دوران یک سال به دین اصلى اش "زرتشتى" برنگردد، به مجرد خاتمه سال سزایش مرگ خواهد بود.
هر مال و ثروت و در آمدى که در زمان زرتشتى بودنش داشته تابع "قانون انسان هاى بدوى" مى گردد.
قانون انسان هاى بدوى این است که:
هر زرتشتى که به آن اموال قبل از همه دست یافت، صاحب آن خواهد شد.
اگر براى شخص غاصب این امکان باشد که آن را در تصاحب خود نگاه دارد و به آن مسلمان شده پس ندهد، غاصب، محقّ است که آن را براى خود نگاه دارد.
اگر غاصب قادر نباشد که آن را براى خود نگاه دارد باید آن را به کسى که در زمان زرتشتى بودنش صاحب آن بوده، پس بدهد.
منبع: روایت اِمید اَشَوَهیشتان، ترجمه: نزهت صفای اصفهانی، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹.
در تحلیلهای رایج اسلامستیزان، همواره با تکرار ادعاهایی مواجهیم که در آنها، اسلام بهمثابهی عامل اصلی عقبماندگی جوامع اسلامی معرفی میشود؛ در مقابل، چهرهای آرمانی، بینقص و بدون خشونت از ایران و دین زرتشتی در دوران پیش از اسلام ترسیم میگردد. ادعای فقدان اجبار دینی، انکار حکم ارتداد و تأکید بر شعار «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» در زرتشتیگری، محور اصلی این گفتمان است. اما بررسی مستندات تاریخی و دینی مربوط به همان دوران، ازجمله روایت دینی پارسی میانهی اِمید اَشَوَهیشتان، این تصویر را بهچالش میکشد.
مطابق این روایت معتبر و متعلق به سدههای اولیهی اسلامی، فرد زرتشتیای که به اسلام گرایش پیدا کند، از نظر شرعی مرتد و مستوجب مرگ تلقی میشود، مگر آنکه ظرف یک سال به آیین پیشین بازگردد. حتی اموال چنین فردی نیز از سوی جامعهی زرتشتی قابل مصادره است و «قانون انسانهای بدوی» که در همین متن بهصراحت ذکر شده، تصریح میکند که اولین زرتشتیای که به آن اموال دست یابد، مالک آن تلقی میشود. این نظام فکری، نهتنها ارتداد را با شدیدترین مجازات پاسخ میدهد، بلکه با سلب اموال و حذف اجتماعی تازهمسلمان، نوعی سیاست هراساننده را بهکار میگیرد تا از گرایش به اسلام جلوگیری کند.
حال پرسش اینجاست: اگر ایرانیان با زور شمشیر مسلمان شدند، چرا تازهمسلمانان از سوی دین پیشین خود تهدید میشدند؟ اگر آزادی دینی در آیین زرتشتی حکمفرما بود، پس منطق چنین احکام سختگیرانه چیست؟ این نمونهی روشن نشان میدهد که در ایرانِ پس از فتوحات، برخلاف آنچه مدعیان تحریفشدهی تاریخ بیان میکنند، انتخاب اسلام نه تنها از سر اجبار نبود، بلکه با مخاطرات جدی برای تازهمسلمانان همراه بود که منشأ آن، جامعهی زرتشتی سابق بود، نه ساختار سیاسی اسلامی.
از سوی دیگر، اسلام نه تنها پذیرش خود را بر پایهی اختیار قرار داده، بلکه با وضع احکام منطقی و اصولمحور همچون ارتداد، نه برای سرکوب عقیده، بلکه برای صیانت از حرمت دین، نظام اجتماعی و مقابله با ورود ابزارگرایانه و بازیگونه به قلمرو دین، ساختاری منسجم ارائه کرده است. حکم ارتداد، تدبیری است که ناظر بر پیوند ایمان با مسئولیت اجتماعی، حقوقی و اخلاقی است و مانع از آن میشود که دین به ابزاری برای فریب، سواستفاده یا فرصتطلبی تبدیل گردد.
نکتهی قابلتأمل آنکه، همین مدعیان، هنگامی که با متون معتبر تاریخی یا دینی چون روایت امید اشوهیشتان مواجه میشوند، ناگهان تاریخ را غیرقابلاعتماد میخوانند و میگویند: «تاریخ را فاتحان نوشتهاند!»؛ غافل از آنکه در اینگونه اسناد، نهتنها فاتحی مسلمان دخیل نبوده، بلکه سخن از دل اسناد دینی زرتشتی صادر شده است. در واقع، این تناقضگوییها و تقلیلگراییهای ناراستمدارانه، بیش از آنکه نتیجهی مطالعهی انتقادی تاریخ باشند، بازتاب پروژهای فکریاند که هویتگریز، دینگریز و ایدئولوژیک است؛ نه حقیقتجو.
تصاویر منبع:
گاسپار دروویل صاحب منصب نظامی فرانسوی که در زمان فتحعلی شاه قاجار به ایران آمده بود در سفرنامه خود درباره کُردها می نویسد:
کُردها هرگز لب به شراب نمى زنند و کیفر کسى که مرتکب این خلاف بشود، فوق العاده وحشتناک است.
چنین خلافکارى را از دو پا به یک درخت آویزان مى کنند و غالبا دوازده ساعت او را به همین حالت در هوا معلق نگاه مى دارند و چنانچه براى بار دوم دست به چنین کارى بزند علاوه بر آویزان کردن او را شلاق هم مى زنند.
--------------------------
سفر در ایران، گاسپار دروویل، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، تهران: شباویز، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش، ص ۳۱۸.
سخن گاسپار دروویل درباره سختگیری کردها نسبت به مصرف مشروبات الکلی، هرچند از دیدگاه او عجیب به نظر میرسید، اما نشاندهنده درک عمیق این قوم از پیامدهای ویرانگر آن است. کردها که همواره بر اصولی چون شرف، آبرو و غیرت پایبند بودهاند، مصرف مشروب را نه صرفاً تخلفی دینی، بلکه تهدیدی برای بنیانهای اخلاقی، خانوادگی و آینده جامعه میدانستند. برخورد آنان با این ناهنجاری، نه مقطعی و ظاهری، بلکه ریشهای و پیشگیرانه بود، چرا که تجربه نشان داده جوامعی که در این زمینه سهلانگاری میکنند، با پیامدهای جبرانناپذیری مواجه میشوند.
حتی در کشورهایی که مصرف مشروب آزاد است، هرگز آن را امری مثبت تلقی نکردهاند. وجود مراکز متعدد ترک اعتیاد به الکل و محدودیتهای قانونی در اماکن عمومی نشان میدهد که خطرات آن انکارناپذیر است. پزشکان نیز تأکید دارند که حتی مصرف کم الکل نیز برای سلامت جسم و روان مضر است. علاوه بر این، آمارهای جهانی نشان میدهند که بسیاری از جرائم خشونتآمیز، از قتل و خیانت گرفته تا اختلافات خانوادگی و فساد اجتماعی، ارتباط مستقیمی با مصرف مشروبات الکلی دارند.
در چنین شرایطی، جوامعی که به ارزشهای اخلاقی و سنتهای خود پایبند بودهاند، اجازه ندادهاند که این ناهنجاری عادی شود. کردها، که همواره به حفظ اصالت و هویت خود شهرت داشتهاند، در برابر این انحراف ایستادگی کردند، چرا که میدانستند اگر سلامت اخلاقی جامعه از بین برود، نه تنها فرد، بلکه نسلهای آینده نیز آسیب خواهند دید. این سختگیریها صرفاً مجازاتی مقطعی نبود، بلکه سدی آیندهنگرانه در برابر سقوط اخلاقی جامعه و راهی برای تضمین آیندهای سالمتر و استوارتر بود.
دریافت عکس نوشته
حجم: 212 کیلوبایت
در قصر شاهنشاه غذاهاى مطبوع و گوارا بسیار مورد توجه بود. از جمله طعام هایى که براى پادشاه ولاش مهیا میکردند، یکى «خورش شاهى» نام داشت، که مرکب بود از گوشت گرم و گوشت سرد، و برنج فسرده، برگ معطر، و مرغان مسمن، و خبیص، و طبرزد؛
دیگر از طعام ها «خورش خراسانى» بود، که از گوشت کباب شده بسیخ، و گوشت پخته در دیگ، و کره و عصارات، ترکیب مى یافت؛ دیگر «خورش رومى» که گاه با شیر و شکر، و گاه با تخم مرغ و عسل، و گاه برنج با کره و شکر و شیر ساخته میشد؛
دیگر «خورش دهقانى» که عبارت بود از گوشت گوسفند نمکسود، و نارسود (گوشتى که در رب انار بخوابانند)، و تخم مرغ پخته.
------------------------------
ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، آرتور، ترجمه رشید یاسمی. تهران: صدای معاصر، 1378ش، ص 621- 622.
(زمانی که دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم هنوز آشکار نشده بود) مسلمانان براى خواندن نماز به درّه ها و کوهها می رفتند و در خفاء و پنهانى نماز می خواندند.
پس روزى همچنان که سعد بن ابى وقاص با جمعى از مسلمانان مشغول نماز بودند چند تن از مشرکان سر رسیدند، و بدانها که مشغول نماز بودند ناسزا گفته و بر این کارشان آنها را ملامت و عیبجوئى کردند.
سخن دنباله پیدا کرد و کم کم کار به زد و خورد کشید پس سعد بن ابى وقاص با استخوان فک شترى که در آنجا افتاده بود به سر مردى از مشرکین زده و سرش را بشکست، و این نخستین خونى بود که بخاطر اسلام ریخته شد.(1)
حمد الله مستوفی متوفی قرن هشتم این وقایع را به نظم درآورده که شایسته است ذکر گردد:
به کوه حرى مؤمنان چند تن
برفتند با سعد از آن انجمن
به کار پرستیدن کردگار
بکردند بر وى نماز آشکار
کهن کافرى بود آن جایگاه
از ایشان شد از کین دین رزمخواه
بزد سنگ بر سعد وقّاص مرد
دو نوبت چو حقّ را همى سجده کرد
چو شد سعد فارغ ز کارِ نماز
مکافات را دست کردش دراز
یکى استخوان مردِ یزدانشناس
بزد بر سر کافرِ ناسپاس
شکسته شدش سر بدان استخوان
فرورفت خونش ز سر بر رخان
بُد این اوّلین زخم کاسلامیان
زدند از پىِ دین برآن کافران
پُر از خون سر و جامه، کافر برفت
از آنگه به مکّه شتابید تفت
بر او گِرد گشتند آن کافران
همى هریکى کرد تیزى در آن
ولیکن ز بیم بنى زهره کس
ندیدند بر سعد کس دسترس
که سردارِ آن قوم بود و بزرگ
به تن بود مردى دلیرِ ستُرگ (2)
___________________________________
(1)السیرة النبویة، ابن هشام(متوفی 218) ترجمه: سید هاشم رسولی، تهران: انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، 1375ش، ج1،ص 165.
و تاریخ بناکتى، ابو سلیمان داود بن ابى الفضل محمد بناکتى(متوفی 730هـ) تصحیح جعفر شعار، تهران: انجمن آثار ملى، 1348 ش، ص 83.
(2) ظفرنامه قسم الاسلامیه، حمد الله مستوفى قزوینى، تصحیح مهدى مداینى و پروین باقرى و منصور شریف زاده، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، چاپ اول، 1380ش، ج 1، ص 54-55.
یکی از روایتهای نادرست و تحریفشدهای که اسلامستیزان تلاش در جا انداختن آن دارند، این است که در دوران ساسانیان و پیش از اسلام، آزادی دینی وجود داشته و هیچکس به دلیل تغییر دین تحت تعقیب یا مجازات قرار نمیگرفته است. این افراد یا از روی ناآگاهی یا با آگاهی کامل و با هدف تخریب اسلام، تلاش میکنند تصویری آرمانی و بینقص از حکومتهای پیشااسلامی ارائه دهند. اما آیا واقعیت تاریخی نیز چنین چیزی را تأیید میکند؟
فردوسی در شاهنامه، که خود بازتابی از فرهنگ و سنتهای ایران کهن است، بهصراحت به این موضوع اشاره میکند که سرپیچی از دین رسمی، با مجازاتهای شدید همراه بوده است:
که زر دشت گوید باستا و زند
که هرکس که از کردگاربلند
بپیچد بیک سال پندش دهید
همان مایهٔ سودمندش دهید
سرسال اگر بازناید به راه
ببایدش کشتن بفرمان شاه
چو بر دادگر شاه دشمن شود
سرش زود باید که بیتن شود ۱
این ابیات بهوضوح بیان میکنند که اگر کسی از دین رسمی حکومت عدول میکرد، ابتدا برای مدتی تلاش میشد تا او را بازگردانند، اما در صورت عدم بازگشت، حکم مرگ برای او صادر میشد.
علاوه بر آنچه در شاهنامه آمده، شواهد تاریخی نیز بر وجود اجبار دینی و برخورد شدید با مرتدان در دوران ساسانیان دلالت دارند. بهعنوان نمونه، آرتور کریستینسن در کتاب ایران در زمان ساسانیان ماجرای موبدی (روحانیای زرتشتی) را روایت میکند که پس از مطالعهی آموزههای مسیحیت به این دین گروید. واکنش دستگاه حکومتی به این اتفاق، نشاندهندهی سیاستهای سختگیرانهی دینی در آن روزگار است:
«در زمان یزدگرد دوم موبدى بسیار دانا بود، که از فرط تبحر در امور فقهى او را همگ دین لقب داده بودند. این مرد مکرر نصاراى ارمنستان را بعقوبت و فشار مبتلا کرد و عاقبت چنان از استوارى و ثبات عیسویان متأثر شد، که کیش نصارى گرفت.
بنابر روایت الیزئوس، ناظر ارزاق، که ریاست انجمن تحقیق و تفتیش دینى را داشت، چون از این واقعه آگاه شد، ترسید که به مسئولیت خود خون یکى از روحانیان بزرگ را بریزد، قصه را بشاهنشاه عرض کرد. شاه فرمود تدبیرى کن تا مردم آن ناحیه موبد را متهم بخیانت نسبت بسلطنت نمایند وى چنین کرد و آن موبد گرفتار و محکوم به مرگ بوسیله گرسنگى شده، در بیابانى دور و بی آب و علف جان سپرد.» ۲
این روایت تاریخی نیز نشان میدهد که در آن دوران، آزادی دینی نهتنها وجود نداشته، بلکه حکومت برای جلوگیری از تغییر دین، افراد را به مرگ محکوم میکرده است. در این مورد خاص، چون اعدام مستقیم یک مقام مذهبی ممکن بود هزینههایی برای دستگاه حاکمیت داشته باشد، ابتدا بهانهای سیاسی برای محکومیت او ساختند و سپس او را به مرگ تدریجی محکوم کردند.
با توجه به شواهدی که ارائه شد، روشن است که برخلاف ادعاهای جریانهای تحریفگر، در دوران پیش از اسلام ایران، اجبار دینی امری رایج بوده و خروج از دین رسمی نهتنها به انزوا یا طرد اجتماعی، بلکه به مجازات مرگ منجر میشده است.
اما نکتهی مهمتر این است که همین جریانهایی که تلاش میکنند ایران باستان را سرزمین آزادی دینی جلوه دهند، احکام اسلامی دربارهی ارتداد را نیز بهشدت تحریف کرده و آن را غیرعادلانه معرفی میکنند. در حالی که در اسلام، اگر هم احکام ارتداد وجود دارد، این احکام دارای نظم و چارچوب مشخصی هستند و هیچگاه کسی بهطور خودکار یا بدون بررسی دقیق و عادلانه به ارتداد متهم نمیشود و این احکام بر اساس اصول مشخصی صادر میشوند که قابل استدلال و دفاع است.
تفاوت اساسی اینجاست که مسلمانان، برخلاف این گروهها که ادعای پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک دارند، باورهای دینی خود را تحریف نمیکنند و اگر به چیزی معتقد باشند، آن را صریحاً بیان کرده و دلایلش را هم ارائه میدهند. در مقابل، این جریانها برای آنکه خود را بینقص و مثبت جلوه دهند و همزمان اسلام را تخریب کنند، حتی تاریخ و متون دینی خود را نیز منکر می شوند. آنها بدیهیات اعتقادی آیین خود را نیز انکار میکنند، تنها به این دلیل که پذیرفتن آنها، تصویری متفاوت از آنچه میخواهند ارائه دهند، به نمایش میگذارد.
منابع: ۱) شاهنامه،
فردوسی، پادشاهی خسروپرویز ۲) ایراندرزمانساسانیان،
آرتور کریستینسن، ترجمه رشیدیاسمی، دنیایکتاب، چاپششم، ص ۴۲۰ تصاویر مستندات:
اسد رستم (تاریخپژوه شهیر نصرانی):
اولین کسانی که به تنظیم نقد روایات تاریخی پرداختهاند و برای آن قواعدی قرار دادهاند، علمای دین اسلام بودند!
منبع: مصطلح التاریخ،تراث، ص ۳۹
لورد کالون یکی از مشهورترین فیزیکدانان تاریخ بریتانیا گفته است:
"دلایلی قاطع و قوی مبنی بر وجود طراحی هوشمند و هدفمند پیرامون خود مشاهده میکنیم بر همین اساس، اندیشه الحادی تا حدی احمقانه است که نمیتوان این حماقت را با واژهها توصیف کرد".
منبع: Journal of Victoria Institute, vol. 124, p. 267
اردشیر بابکان در آغاز کار با خویشاوندان خود از طایفه بازرنگی و غیره مشغول زد و خورد شد و پیش از دست اندازی بەکرمان و سایر ولایات مجاور در فارس عشایر فارس را مطیع خویش کرد. در شاهنامه اشاره بەاین مصافها شده است.
سپاهی ز استخر بی مر ببرد
بشد ساخته تا کند جنک کُرد
چو شاه اردشیر اندر آمد به تنگ
پذیره شدش کرد بی مر بەجنگ
یکی کار بد خوار و دشوار گشت
ابا کرد کشور همه یار گشت
یکی لشگری کرده بد پارسی
فزونتر ز کُردان یکی دو بسی
یکی روز تا شب بر آویختند
سپاه جهاندار بگریختند
اردشیر پس از فرار بار دیگر بەکُردان شبیخون برد:
چو شب نیم بگذشت و تاریک شد
جهاندار با کُرد نزدیک شد
همه دشت از ایشان پر از خفته دید
یکایک دل لشگر آشفته دید
چو آمد سپهبد ببالین کـرد
عنان بارۀ تیز تک را سپرد
همه بومهاشان بتاراج داد
سپه را همه بدره و تاج داد
از این داستان بر می آید که کُردان در پارس بسیار بوده اند بحدی که در برابر پادشاە جوان و نیرومندی چون اردشیر مقاومت می کرده اند.
منبع ابیات:فردوسی-شاهنامه-پادشاهی اشکانیان
خریدار برای خرید طوطی به پرنده فروشی رفت. قیمت طوطی را سؤال کرد. فروشنده گفت ۵ میلیون تومان! خریدار گفت چه خبره! چقدر گران! مگر این طوطی چه میکند! جواب شنید که او دیوان حافظ را از حفظ دارد! خریدار گفت خوب آن طوطی دیگر چقدر میارزد؟ پاسخ شنید آن هم ده میلیون قیمت دارد، چون دیوان مولوی را حفظ کرده!
خریدار که دیگر مأیوس شده بود از قیمت طوطی سوم سؤال کرد و پاسخ شنید ۲۰ میلیون تومان! سؤال کرد این یکی، دیگر چه هنری دارد؟
پاسخ شنید این طوطی هیچ هنری ندارد! فقط دو طوطی دیگر به او میگویند استاد!!
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه بهسوی ارگ و قصر خود روانه میشد. در راه، پیرمردی دید که بار سنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند. لنگلنگان قدم برمیداشت و نفسنفس صدا میداد.
پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت: مردک! مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی میبری؟ هر کسی را بهر کاری ساختهاند؛ گاری برای بار بردن، سلطان برای فرماندادن و رعیت برای فرمانبردن.
پیرمرد خندهای کرد و گفت: اعلیحضرت! اینگونه هم که فکر میکنی، فرمان در دست تو نیست. به آن طرف جاده نگاه کن، چه میبینی؟
پادشاه گفت: پیرمردی که بار هیزم بر گاری دارد و بهسوی شهر روانه است.
پیرمرد گفت: میدانی آن مرد، اولادش از من افزونتر است؛ ولی فقرش از من بیشتر است؟
پادشاه گفت: باور ندارم! از قرائن برمیآید فقر تو بیشتر باشد؛ زیرا آن گاری دارد و تو نداری، و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد.
پیرمرد گفت: اعلیحضرت! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب، گریهی کودکانش مرا آزار میداد. چون فقرش از من بیشتر بود، گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد. بار سنگین هیزم، با صدای خندهی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک میشود. آنچه به من فرمان میراند، خندهی کودکان است و آنچه تو فرمان میرانی، گریهی کودکان است!
امام محمد بن ادریس شافعی رَحِمَهُ الله:
"لیسَ لأحدٍ دونَ رسول اللهﷺأن یقولَ إلا بِالإستدلالِ"
«هیچکس (در مسائل دینی)، جز رسول الله ﷺ، حق ندارد بدون استدلال سخن بگوید.»
منبع:الرسالة-المقدمة -باب کیف البیان-باب البیان الأول
یعنی اعتبار منطقی و شرعی آراء و فتاوا، مبتنی بر دلایل است، نه اشخاص.
دریافت تصویر
حجم: 376 کیلوبایت
در جنگ اُحُد،طلحه بن عثمان پرچم دار مشرکین ایستاد و گفت:ای یاران محمد،همانا گمان می کنید که خداوند با شمشیر شما ما را به جهنم و با شمشیر ما شما را به بهشت وارد می کند؟چه کسی می خواهد تا با شمشیرم او را به بهشت اندازم؟و یا او مرا به جهنم اندازد؟
علی بن ابی طالب رضی الله عنه ایستاد و گفت:سوگند به الله که جانم در دست اوست یا با شمشیرم تو را به جهنم خواهم انداخت یا تو با شمشیرت مرا به بهشت.
علی ضربتی بر او زده پای وی را قطع کرد و در نتیجه عورتش نمایان گشت،طلحه گفت ای پسر عمو بر من رحم کن! علی نیز او را نکشت، رسول الله تکبیر گفت و سپس به علی فرمود:چه چیزی مانع شد که وی را نکشتی؟
علی گفت:وقتى عورت پسرعمویم نمایان گشت مرا قسم داد و من نیز از او شرم کردم.
منابع:تاریخ الطبری، ابوجعفر الطبری، بیروت: دار التراث، چاپ دوم ١٣٨٧ ق، ج٢، ص ٥٠٩- ٥١٠.
و الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ اول، ١٤١٧ق، ج٢، ص ٤٣-٤٢.
تلنگر:آنها حتی در جنگ و مبارزه هم اهل شرم و حیا بودند چه رسد به زندگی روز مره
رَضِیَ اللهُ عَنهُم اجمَعین
دریافت عکس نوشته
حجم: 241 کیلوبایت
"ادامه پست قبلی"
عهدنامه ی آذربایجان:
چون مسلمانان در پیشرویهای خود در ایران به آذربایجان رسیدند آذربایجان را به صلح فتح کردند میان مردم آذربایجان و عتبه بن فرقد فرمانده مسلمان، عهدنامه ای بسته شد که متن زیر بخشی از این عهد نامه ی خواندنی را شامل می شود:
بر اساس عهدنامه آذربایجان: هیچ کس کشته نشود کسی به اسارت گرفته نشود، آتشکده ای ویران نگردد و متعرض کُردهای بلاشجان، سبلان و ساترودان نشوند و اهل شیز را از رقصیدن در عیدهایشان و از انجام مراسمشان منع نکنند.
منبع:بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۱۷
تلنگری برای نا آگاهان بی ادب:و متعرض کُردهای بلاشجان،سبلان و ساترودان نشوند.
شیز:تخت سلیمان نام محوطهٔ تاریخی بزرگی در نزدیکی تَکاب و روستای شهر تخت سلیمان (در گذشته نصرتآباد) دراستان آذربایجان غربی و ۴۵ کیلومتری شمال شرقی این شهر است که زمانی به شیز معروف بود همان شهر مشهوری است که بنا به برخی روایتها، زادگاه زرتشت بوده است.
دریافت عکس نوشته
حجم: 236 کیلوبایت
چون مسلمانان در پیشرویهای خود در ایران به آذربایجان رسیدند آذربایجان را به صلح فتح کردند میان مردم آذربایجان و عتبه بن فرقد فرمانده مسلمان، عهدنامه ای بسته شد که مورخ بزرگ ابن جریر طبری متن آن را اینگونه نوشته اند:
بسم الله الرحمن الرحیم
این امانیست که عتبه بن فرقد عامل امیر المؤمنین عمر بن خطاب به اهل آذربایجان، از اهالی دشت و کوه، اطراف، دره ها و اهل ادیان می دهد که تمام آنها بر جان ها، اموال، ادیان و شریعت های خود درامانند بر این مبنا که به قدر توان جزیه بدهند. بر کودک، زن، بیماری که دارایی ندارد و عابد خلوت نشین که دارایی ندارد جزیه نیست
اهل آذربایجان باید یک شب و روز سپاه مسلمین را مهمانی و راهنمایی کنند. هر کس به سپاه مسلمین بپیوندد جزیه آن سال را نمی دهد و هر کس که خواست در آذربایجان اقامت نکند و برود در امان است. جُندب آن را نوشت و بکیر بن عبدالله لیثی و سِماک بن خَرَشَه انصاری شاهد شدند.
منابع:طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص153 - 155/مسکویه، ج1، ص399 - 400/بلعمی، ج3، ص529 - 530/ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص27/ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج7، ص122/ابن خلدون، ج2، ص561/بلاذری، فتوح البلدان، ص317.
دریافت عکس نوشته
حجم: 500 کیلوبایت
احمد کسروی مینویسد:
زنیکه آزادانه با مردان در می آمیزد بدشواری خواهد توانست خود را نگه دارد، بدشواری خواهد توانست فریب مردان را نخورد .
چیزیست بسیار آزموده : زن از بازار آمیزش آزادانه سرمایه باخته بیرون آید . آمیزش آزادانه زن را لغزشگاهیست که خود بلغزد و دیگران را نیز بلغزاند.
زنهای ایران دو چیزِ بد را از اروپا یاد میگیرند: یکی آراسته بمیان مردان درآمدن و شیکترین رختهای خود را برای کوچه و خیابان نگاه داشتن، دیگری با مردان آزادانه درآمیختن و به بزمها خودسرانه رفتن . اینها هر دو غلطست . هر دو بزیان خود زنهاست.
بانوان ایران باید بدانند که زن در اروپا ارجمند نیست. اروپاییان زن را گرامی نمیدارند. باید فریب آن سخنانیکه در روزنامه هاست نخورند. اروپاییان در بسیار چیزها گمراهند و یکی هم داستان زنهاست.
بیشتر اروپاییان زنها را افزاری برای خوشگذرانی و کامگزاری مردان شناخته اند و بیش از این معنایی بزنان نمی دهند . اینست آنها را ببزمها می کشانند، پردههاشان میدرند، از جایگاه خود پایین می آورند.
در همان اروپا میلیونها زن بیشوهرند . میلیونها دختر بی نگهبان درماندهاند .
ما داستانهایی می خوانیم که فلان جوان رومانی سیصد دختر را فریب داده، بهمان آدمکش فرانسه ای دویست زن را بزنی گرفته و کشته. اینها نمونه هاییست که چگونه زن در اروپا بی ارج و زیر پا ریخته میباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواهران و دختران ما، احمد کسروی، ص ۱۵.
ریشه عمیق باورهای اهل سنت و جماعت در خاک پهناور ایران زمین
حکیم نظامی گنجوی در ستایش چهار یار والا مقام پیامبرمان این چنین می سراید:
صدیق به صدق پیشوا بود****فاروق ز فرق هم جدا بود
وآن پیر حیائی خدا ترس****با شیر خدای بود همدرس
هر چار زیک نورد بودند****ریحان یک آبخورد بودند
زین خلیفه شد ملک راست**** خانه چهار حد مهیاست
از یک نورد بودن: همانند بودن، برابر بودن، مساوی بودن با یکدیگر در صفات( لغت نامهی دهخدا ج۱۹ص۲۲۸۲۹)
منبع:نظامی، مثنوی لیلی و مجنون قصیدهی نعت رسول اکرم نظامی، براساس متن علمی و انتقادی آکادمی علوم شوروی، تهران، ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۰ص۴۸۱ ابیات ۳۶تا۳۹
دریافت تصویر
حجم: 145 کیلوبایت
به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عُمَر نیز خالی نِیَم
همیدون در این چشم روشن دماغ
ابوبکر شمعست و عثمان چراغ
بدان چار سلطان درویش نام
شده چار تکبیر دولت تمام
منبع:شرف نامه/بخش۴-در معراج پیغمبر اکرم
پ ن :جمالالدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلص به نظامی و نامور حکیم نظامی (زادهٔ ۵۳۵ هـ. ق در گنجه– درگذشتهٔ ۶۰۷–۶۱۲ هـ. ق) شاعر و داستانسرای ایرانی و پارسیگوی حوزهٔ تمدن ایرانی در سده ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که بهعنوان پیشوای داستانسرایی در ادب پارسی شناخته شدهاست.
منبع:جلال متینی،حکیم نظامی شاعری اندیشه ور،در ایران شناسی،سال سوم،شماره ۳،پاییز ۱۳۷۰،صفحه ۴۵۳