دریافت تصویر
حجم: ۱۶۶ کیلوبایت
- ۱ نظر
- ۲۷ دی ۹۷ ، ۱۶:۳۵
شکست…
پیروزی…
این تعبیرات قالبی را نمیتوانم به کار برم.
پیروزیهایی هست که انسان را به شور در میآورد، پیروزیهای دیگری هم هست که انسان را به پستی میگرایاند.
شکستهایی هست که میکُشد و شکستهای دیگری هم هست که بیدار میکند.
زندگی با اعمال بیان میشود نه با اوضاع.
تنها پیروزی که دربارهی آن نمیتوانم شک داشته باشم، قدرتی است که در دل دانهها آشیان دارد.
همین که دانهای در دل خاک تیره کاشته شد، پیروز است. اما گذشت زمان باید تا شاهد پیروزی وی، در وجود گندم، شویم.
خلبان جنگ-آنتوان دوسنت اگزوپری
در شرح حال امام مسروق بن اجدع آمده است که «زیاد»، او را به عنوان «عامل» به نقطهای در عراق به نام سلسله فرستاد، چون از شهر خارج شد جمعی از قاریان اهل کوفه او را بدرقه کردند، جوانی اسب سوار در میان آنان بود، چون جمعیت بازگشتند، جوان در حالی که مسروق در میان یارانش بود نزدیک شد و گفت: ای مسروق! تو پیشوای قاریان کوفه و ناصح و مرشد آنان هستی، اگر سؤال شود که افضل اهل کوفه چه کسی است؟ همه در پاسخ میگویند: مسروق. و اگر گفته شود: بردبارترین و صبورترین اهل کوفه چه کسی است؟ میگویند: مسروق، و اگر بگویند آگاهترین فرد به فقه و شرعِ الله در میان شهر کوفه چه کسی است؟ در جواب خواهند گفت: مسروق. پس در حقیقت زینت تو، زینت اهل کوفه و عیب تو عیب آنان است. من شما را به الله قسم میدهم که به فکر فقر (یعنی زهد) و آرزوی دور و دراز باشی».
مسروق گفت: مرا برآنچه که برایم پیش آمده است یاری نمیدهی؟» گفت: «به الله سوگند من از این پُست و مقام تو راضی نیستم، پس چگونه تو را یاری دهم؟» سپس مرد جوان رفت و مسروق گفت: «هیچ موعظهای به اندازۀ موعظۀ این جوان در من اثر نکرده است».
الزهد: ۳۵۰
کتابخانه، لزوما از کتابهایی که خواندهایم یا حتی روزی خواهیم خواند، تشکیل نمیشود. لازم است که این را تصریح کنیم. کتابخانه از کتابهایی به وجود میآید که میتوانیم، یا احتمالا خواهیم توانست بخوانیم، حتی اگر هرگز آنها را نخوانیم.
از کتاب رهایی نداریم – صفحه ۲۶۱
امام مسروق بن اجدع رحمه الله سجده را بسیار دوست داشت، زیرا بهترین حالتی که انسان در آن از همۀ حالات به الله نزدیکتر است سجده است.
نقل است که به سفر حج رفت، تا روزی که برگشت جز بر هئیت سجده نخوابید.
سیر أعلام النبلاء: ۴/۶۵
وکیع رحمه الله میگوید:
مادر سفیان ثوری رَحِمَهُمَا الله به وی میگفت:
ای سفیان، همیشه در پی فراگیری علم باش و در اینمورد هیچگونه سهلانگاری و کوتاهی نکن، مخارج تحصیلیات را از بافتن پارچه و غیره تأمین میکنم.
در جای دیگر اینچنین گفت: ای سفیان، هرگاه ده حرف را فراگرفتی به خودت بنگر که آیا در وقار و بردباری خویش پیشرفتی احساس میکنی، اگر این احساس (افزایش وقار و عظمت علمی) ظاهر نگردد، به خوبی این حقیقت را بپذیر که فراگیری اینچنین علمی هیچگونه سودی در بر نخواهد داشت.
صفة الصفوة ۳/۱۱۶
دریافت تصویر
حجم: ۴۹۱ کیلوبایت
توضیحات: مسجد حضرت رسول/روستای صفی آباد-شهر جوانرود
انس بن سیرین از همسر مسروق بن اجدع نقل میکند که گفته است:
«مسروق آنقدر نماز میخواند که هردو پای او ورم میکرد، و بسیاری اوقات من از حسرت مینشستم و دلم به حال او سوخته و برایش میگریستم».
سیر أعلام النبلاء: ۴/۶۵
امام زین العابدین رَضِیَ اللهُ عَنه در اثر ترسی که از الله داشت، هر وقت وضو میگرفت چهرهاش به زردی میگرایید، اهل بیتش عرض میکردند: «این چه حالتی است که در هنگام وضو برایت حادث میشود؟» در پاسخ گفت: «میدانید که میخواهم در پیشگاه چه کسی بایستم؟!».
صفة الصفوة: ۲/۹۳
The qoran does permit men to take four wives, but this was not intended to pander to male lust, it was a matter of social welfare: it enabled widows and orphans to find a protector, without whom it was impossible for them to survive in the harsh conditions of 7th-century Arabia.
قرآن به مردان اجازه میدهد که چهار همسر داشته باشند اما این به معنای اجازه شهوترانی به مردان نیست و در واقع حکمی بر اساس اقتضای آن زمان بوده است که بیوهگان و یتیمان را از داشتن یک حامی و سرپرست برخوردار میکرده است، که در غیر این صورت زنده ماندن برای آنها در شرایط بسیار سخت آن زمان غیرممکن میشده است.
The qoran gives women legal rights of inheritance and divorce, which western women would not receive until the 19th century.
قرآن حق قانونی ارث و طلاق را به زنان داده است درحالیکه زن غربی در ابتدای قرن ۱۹ از این حقوق برخوردار میشود!
مردی به امام زین العابدین رضی الله عنه دشنام داد. ولی امام خود را به بیخبری زد، گو این که چیزی را نشنیده است، آن مرد گفت: «منظورم تو است». امام گفت: «من از تو چشمپوشی میکنم». روزی از مسجد خارج شد، مردی او را دشنام داد، مردم اطراف آن مرد گرد آمدند تا نگذارند بیشتر جسارت کند، امام گفت: «رهایش کنید» سپس رو به آن مرد کرد و گفت: «عیبهایی را که الله بر من پوشانده است بسیار بیشتر از آن است که تو میگویی، آیا میخواهید از آنها نیز به تو خبر دهم؟» آن مرد از گفتۀ امام شرمنده شد و سر به زیر انداخت. امام پیراهن خود را به او داد و امر کرد هزار درهم نیز به وی بدهند، از آن به بعد هرگاه آن مرد امام را میدید میگفت: «حقیقتاً شما فرزند پیامبر صلی الله علیه وسلم هستید».
البدایة والنهایة: ۹/۱۰۷
در شرح حال امام زین العابدین ( علی بن حسین بن علی بن ابی طالب) رَضِیَ اللهُ عَنه آمده است که کنیز آب وضو در دست او میریخت، ناگهان آفتابه از دستش بیفتاد و به صورت ایشان اصابت و آن را مجروح کرد، ایشان سرش را بلند کرد و به کنیز نگاه کرد. کنیز گفت: الله می فرماید: ﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ﴾ [آل عمران: ۱۳۴]. امام گفت: «خشم خود را فرو خوردم» کنیز گفت: ﴿وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِ﴾ [آل عمران: ۱۳۴]. امام گفت، «از تو درگذشتم، الله هم از تو درگذَرَد». کنیز گفت: ﴿وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣٤﴾ [آل عمران: ۱۳۴]. امام گفت: «تو را در راه الله از بردگی آزاد کردم».
وقال عبد الرزاق: سکبت جاریة لعلی بن الحسین علیه ماء لیتوضأ، فسقط الإبریق من یدها على وجهه فشجه، فرفع رأسه إلیها، فقالت الجاریة: إن الله یقول: { وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ } [آل عمران: ۱۳۴] .
فقال: و قد کظمت غیظی.
قالت: { وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ }.
فقال: عفا الله عنک.
فقالت: { وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ }.
قال: أنت حرة لوجه الله تعالى.
البدایة والنهایة: ۹/۱۰۷
هَرِمُ بنُ حَیّان رَحِمَهُ الله دوست و شاگرد صحابی جلیل القدر حُمَمَة رَضِیَ اللهُ عَنه:
«اگر به من گفته شود که تو اهل آتش هستی در این حالت نیز عمل صالح را ترک نخواهم کرد، مبادا در روز جزا نفسم به ملامت من برخیزد و بگوید چرا چنین و چنان کردی؟»(۱)
امام حسن بصری رحمه الله نقل میکند که هرم در یک روز تابستانی در یکی از غزوهها شهید شد. چون از دفن وی فارغ شدیم، ابری بر بالای آسمان قبرش قرار گرفت و آنقدر بر قبرش بارید که خاک قبرش کاملاً سیراب گشت، ولی خارج از محدودۀ قبرش بارانی فرود نیامد، سپس ابر بازگشت»(۲).
۱-صفة الصفوة:۳/۲۱۴
۲-الزهد: ۲۳۴
عُروَةُ بنُ محمد رحمه الله که سال ها بر یمن حکومت کرده بود در حالی از یمن خارج شد که چیزی جز شمشیر،نیزه و قرآنش را به همراه نداشت.
نقل شده زمانیکه وارد یمن شد اینگونه گفت:
ای مردم یمن،این وسیله نقلیه من است.اگر(هنگام پایان ماموریت و)خروجم از یمن بیش از این همراه داشتم بدانید که من دزد هستم.
وقال سفیان : حدثنی مولى لعروة بن محمد ، قال : خرج عروة بن محمد من الیمن ، وقد ولیها سنین ، وما معه إلا سیفه ، ورمحه ، ومصحفه ، قال : وبلغنی أنه لما دخل ، قال : یا أهل الیمن ، هذه راحلتی ، فإن خرجت بأکثر منها ، فأنا سارق.
تهذیب الکمال للمزی,عروة بن محمد بن عطیة السعدی الجشمی
امام مطرف در مناجاتش این دعا را فراوان زمزمه میکرد:
«پروردگارا! به تو پناه میآورم از شر سلطان و از شر قلم او، و به تو پناه میآورم از گفتهای که خشنودی تو در آن است، اما من از گفتن آن، خشنودی غیر تو را بجویم و به تو پناه میبرم از اندیشۀ امری که مرا به نزد تو شرمنده کند، و به تو پناه میبرم از این که دیگران نسبت به آنچه که به من آموختهای سعادتمندتر باشند و آنها از علم و دانش من سعادت بیشتری کسب کنند، و به تو پناه میآورم از این که مایۀ عبرت دیگران گردم و به تو پناه میآورم از این که برای دفع زیان و ضرر به معصیت تو متوسل شوم».
الزهد: ۲۴۲
امام مطرف رحمه الله:
«همنشینی با انسان صالح به مراتب بهتر از تنهایی، و تنهایی بسی بهتر از دوست ناباب است».
الزهد: ۲۴۱
امام مُطَرِّف بن الشِّخِّیر رَحِمَهُ الله:
«اگر شب را در خواب و استراحت سپری کنم، اما با پشیمانی و توبه از خواب برخیزم، به نزد من بهتر از آن است که شب را با قیام و دعا و استغفار سپری نمایم و کار خود را بزرگ پندارم و دچار خود بزرگبینی شوم».
سیر أعلام النبلاء: ۴/۱۹۰
در این پست،مطالبی از کتاب «زندگی در شرق مسلمان»؛ نوشته «پیر پونافیدن» که آن را به روسی نوشته و همسرش «اما کوشران پونافیدن» نیز آن را به انگلیسی برگرداندهاست تقدیم می گردد.
ترجمه انگلیسی کتاب در سال ۱۹۱۱ یعنی کمی بیش از ۱۰۰ سال پیش چاپ شده و حاوی خاطرات نویسنده از ۳۶ سال کار و زندگی بهعنوان کنسول پادشاهی روسیه در ایران و عثمانی، و سفرهای او به مناطق مختلف ایران، «عربستان ترکی» (حجاز، بغداد و بصره و بخشی از مناطق کردی عراق عرب) و «هندوستان» میشود: