آرمان و هدف نادرست...
پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۳۲ ق.ظ
مردی اکثر شب ها به دزدی رفتی و شبی چندان که سعی کرد چیزی نیافت. دستارخود بدزدید و در بغل نهاد. چون در خانه رفت زنش گفت: چه آورده ای؟ گفت: این دستار آورده ام. گفت: این که از آن خود توست. گفت: خاموش تو ندانی. از بهر آن دزدید ه ام تا آرمان دزدیم باطل نشود.
"رساله دلگشا (عبید زاکانی)"
- ۹۶/۱۰/۱۴