| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خلفای راشدین رَضِیَ اللهُ عَنهُم» ثبت شده است

شیخ مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی،شاعر و نویسنده نامدار قرن هفتم هجری یکی از بزرگترین متفکران و شاعران و ادیبان ایران است که در تمام خطّه ایران زمین یکّه تاز میدانهای فصاحت و بلاغت و سخنوری می باشد.این شاعر بلند پایه،استاد مسلّم غزلِ سبک عراقی و نثر مسجّع یعنی نوشته آهنگدار و موزون است.و غزلیات،قصائد،قطعات و ترکیب بندهایش به روانی آب زلالند و دو اثر جاویدانش گلستان و بوستان قرن ها بر عقول و قلوب ایرانیان حکومت می کنند.

گلستان دارای نثری مسجّع آمیخته با شعر، و بوستان شعری است در قالب مثنوی در بحر متقارب  (هم وزن با شاهنامه فردوسی) که در زمینه‎های اجتماعی، اخلاقی، عرفانی، دینی و... سروده شده است.

سعدی در نظامیه بغداد از محضر جمال الدین عبدالرحمن ابوالفرج بن جوزی دوم (درگذشته به سال 636) مدّرس مدرسه مستنصریّه، و عارف معروف شیخ شهاب‎الدین ابوحفص عمر بن محمّد سهروردی صاحب «عوارف المعارف» (درگذشته به سال 632) تلمذ نمود . و از علم و دانش و عرفان هر دو نهایت استفاده کرده است.

اینک در باغ کلیات  سعدی که شامل دیوان اشعار، بوستان و گلستان است به گشت و گذار می‎پردازیم:

۱- ابیاتی در وصف پیامبر صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدینش

در ابیاتی در وصف پیامبر صلی الله علیه وسلم خلفای راشدین را چنین نیکو می‌ستاید.

چه نعت پسندیده گویم ترا؟ /علیک السّلام ای نبیّ الورا

درود مَلَک بر روان تو باد/ / بر اصحاب و بر پیروان تو باد

نخستین ابوبکر پیر مُرید / عُمَر پنجه بر پیچ دیو مرید

خردمند، عثمان شب زنده دار / چهارم علی شاه دلدل سوار

 (بوستان- 209)

سعدی عارفی است که از قید و بند قشری گری گذشته و در سایۀ سلوک و مصاحبت با عارف آزاد مردی چون شهاب الدین سهروردی به کمالات معنوی رسیده است.

 

۲- عجز ابوبکر صدیق از معرفت الهی

سعدی، ادیب نکته پرور و قافیه پرداز دفتر معانی در «رساله در عقل و عشق» کمال معرفت صدّیقان را در شناخت کمال الهی ناتوان می‎داند:

«امیرالمؤمنین ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ نکو گفته است که «یا مَن عَجَزَ عَن مَعرِفَتِهِ کمالُ مَعرِفَةِ الصدّیقینَ»، معلوم شد که غایت معرفت هرکس مقام انقطاع اوست به وجد از ترقی» .

۳- ستایش سالار عادل، عمر

قطعات دلنشین بوستان به انسان درس آزادگی و فضیلت و شرف می‌دهند، و رنگ آمیزی صحنه‎ها چنان است که بهتر از آن نمیتوان سرود. این معمار کاخ رفیعِ اخلاق و کرامت انسانی سالار عادل عُمَر را اینگونه می‎ستاید:

 

گدائی شنیدم که در تنکجای / نهادش عُمَر پای بر پشتِ پای

ندانست درویش بیچاره کوست / که رنجیده، دشمن نداند ز دوست

بر آشفت بر وی که کوری مگر؟ / بدو گفت سالار عادل، عُمَر

نه کورم و لیکن خطا رفت کار / ندانستم از من گنه در گذار

چه مُنصف بزرگان دین بوده‎اند / که با زیر دستان چنین بوده‎اند

بنازند فردا تواضع کنان / نگون از تواضع سر گردِ نان

اگر می بترسی ز روز شمار / از آن کز تو ترسد خطا در گذار

مکن خیره بر زیر دستان ستم  /  که دستیست بالای دست تو هم

(بوستان – 338، 339)

۴- ستایش شاه مردان علی

شاه مردان، علی مرتضی نمونه و فصل الخطاب جوانمردی و کرم است. در حکایتی پند آموز، راه آزادگی و گرفتن دست افتاده چنین ترسیم می‎شود.

بزارید وقتی زنی پیش شوی / که دیگر مخر نان ز بقال کوی

به بازار گندم فروشان گرای / که این جو فروشیست گندم نمای

نه از مشتری کز دحام  مگس / بیک هفته رویش ندیدست کس

بدلداری آن مرد صاحب نیاز / بزن گفت کای روشنائی بساز

بـه امید مـا کلبـه اینجا گـرفت / نه مردی بود نفع از او واگرفت

ره  نیک  مـردان آزاده  گیر / چه استاده‌ای دست افتاده گیر

ببخشای کانان که مرد حقند / خریدار دکـان  بی  رونقند

جوانمرد اگر راست خواهی ولی‌ست / کـرم ، پیشـۀ  شـاه  مـردان  علی‌ست

(بوستان – 272)

۵- قصیده‎ای غرّا و بلیغ در مدح خلفا

در قصیده‎ای غرّا و بلیغ در ستایش خداوند و پیامبرصلی الله علیه و سلم  و یارانش چنان به سلاست و روانی دُر افشانی می‎کند که بلندای قصیده را با لطافت و نرمی حریر گونۀ غَزَل می‌آراید:

یارب به دست او که قمر زان دو نیم شد / تسبیح گفت در کف میمون او حصا

کافتادگان شهوت نفسیم دست گیر / ارفق بمن تجاوز واغفر لمن عصا

تریاق در دهان رسول آفریده حق / صدیق را چه غم بود از زهر جانگزا؟

ای یار غار سید و صدیق نامور / مجموعهٔ فضائل و گنجینهٔ صفا

مردان قدم به صحبت یاران نهاده‌اند / لیکن نه همچنانکه تو در کام اژدها

یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند / تا در سبیل دوست به پایان برد وفا

دیگر عمر که لایق پیغمبری بدی / گر خواجهٔ رسل نبدی ختم انبیا

سالار خیل خانهٔ دین صاحب رسول / سردفتر خدای پرستان بی‌ریا

دیوی که خلق عالمش از دست عاجزند / عاجز در آنکه چون شود از دست وی رها؟

دیگر جمال سیرت عثمان که برنکرد / در پیش روی دشمن قاتل سر از حیا

آن شرط مهربانی و تحقیق دوستیست / کز بهر دوستان بری از دشمنان جفا

خاصان حق همیشه بلیت کشیده‌اند / هم بیشتر عنایت و هم بیشتر عنا

کس را چه زور و زهره که وصف علی کند / جبار در مناقب او گفته هل اتی

زورآزمای قلعهٔ خیبر که بند او / در یکدگر شکست به بازوی لافتی

مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود / تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود / جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا

دیباچهٔ مروت و سلطان معرفت / لشکر کش فتوت و سردار اتقیا

فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست / ماییم و دست و دامن معصوم مصطفی

پیغمبر، آفتاب منیرست در جهان / وینان ستارگان بزرگند و مقتدا

 (قصائد فارسی – 882-883)

۶- تشبیه علاءالدین عطا ملک جوینی به مسیح و عمر بدعت شکن

در قصیده‎ای در ستایش علاء الدین عطا ملک جوینی، او را به مسیح و عُمَر بدعت شکن تشبیه می‌کند:

چنان رمند و دوند اهل بدعت از نظرش  / که از مسیحا دجّال و از عُمَر، شیطان

(قصائد فارسی – 932)

۷- علی زاهد شب و پیکارگر روز

علی زاهد شب و پیکارگر روز، در نهایت فروتنی و عظمت روحی، نظرِ مخالف عقیده خود را در مجلس می‎پذیرد:

کسی مشکلی برد پیش علی / مگر مشکلش را کند منجلی

امیر عدو بند مشکل گشای / جوابش بگفت از سر علم و رای

شنیدم که شخصی در آن انجمن / بگفتا چنین نیست یا باالحسن

نرنجید از او حیدر نامجوی / بگفت ارتو دانی از این به بگوی

بگفت آنچه دانست و بایسته گفت / به گل چشمهٔ خور نشاید نهفت

پسندید از او شاه مردان جواب / که من بر خطا بودم او بر صواب

به از من سخن گفت و دانا یکی است / که بالاتر از علم او علم نیست

 (بوستان -337، 338)

برگرفته شده از کتاب : خلفای راشدین در قلمرو نظم و نثر فارسی ، تألیف: فریدون سپهری

  • حسین عمرزاده

چهار یار برگزیده پیامبر اسلام و نقش برجسته آنان در ادبیات کهن ایران

 

جمال‌الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید، که با تخلص نظامی و لقب حکیم نظامی شناخته می‌شود (زادهٔ ۵۳۵ هـ. ق در گنجه – درگذشتهٔ ۶۰۷–۶۱۲ هـ. ق)، شاعر و داستان‌سرای ایرانی و پارسی‌گوی در سده ششم هجری (دوازدهم میلادی) است. او به‌عنوان استاد بی‌نظیر داستان‌سرایی در ادب پارسی شناخته می‌شود.

نظامی از گویندگان توانای شعر پارسی است که روش و سبک خاص خود را دارد و تأثیر او بر شاعران پس از خودش بسیار آشکار است. او دارای دانش‌های گسترده‌ای از علوم ادبی، نجوم، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عرب بود که در شعرهایش به وضوح دیده می‌شود. روز ۲۱ اسفند در تقویم رسمی ایران به‌عنوان روز بزرگداشت نظامی گنجوی نامگذاری شده است.

نظامی گنجوی، شاعر و داستان‌سرای بزرگ ایرانی، با آثار بی‌نظیر خود جایگاهی ویژه در ادبیات و فرهنگ ایران دارد. یکی از موضوعات برجسته در آثار او، چهار یار والا مقام پیامبر اسلام است که به زیبایی و عمق در اشعار او منعکس شده‌اند. این اشعار نه تنها اهمیت تاریخی دارند بلکه نشان‌دهنده ارزش‌های فرهنگی و دینی نیز هستند.

 

نظامی گنجوی در اشعار خود به چهار خلیفه اصلی اسلام (خلفای راشدین رَضِيَ اللهُ عَنهُم) پرداخته و از آن‌ها با احترام و بزرگی یاد می‌کند:

 

وین خانه هفت سقف کرده

 

بر چار خلیفه وقف کرده

 

صدیق به صدق پیشوا بود

 

فاروق ز فرق هم جدا بود

 

وان پیر حیائی خدا ترس

 

با شیر خدای بود همدرس

 

هر چار ز یک نورد بودند

 

ریحان یک آبخورد بودند

 

زین چار خلیفه ملک شدراست

 

خانه به چهار حد مهیاست 

 

 

 

در جای دیگری، با شعری دیگر از این چهار خلیفه به زیبایی یاد کرده است:

 

 

به ار گوهر جان نثارش کنم

 

ثنا خوانی چار یارش کنم

 

گهر خر چهارند و گوهر چهار

 

فروشنده را با فضولی چکار

 

به مهر علی گرچه محکم پیم

 

ز عشق عمر نیز خالی نیم

 

همیدون در این چشم روشن دماغ

 

ابوبکر شمعست و عثمان چراغ

 

بدان چار سلطان درویش نام

 

شده چار تکبیر دولت تمام 

 

 

نتیجه‌گیری

اشعار نظامی گنجوی، به‌خصوص در مورد چهار خلیفه اسلام، نشان‌دهنده تأثیر عمیق فرهنگی و دینی این شخصیت‌ها بر جامعه و ادبیات ایران است. نظامی با بیان زیبا و اندیشه‌های عمیق خود توانسته است پیوندی محکم بین ادبیات و دین برقرار کند و آثار ماندگاری را به یادگار بگذارد.

منابع

پاورقی‌ها

  • صدیق به ابوبکربن ابی قحافة اشاره دارد (منبع: لغت‌نامه دهخدا).

  • فاروق به عمربن خطاب در عرف اهل سنت و جماعت اشاره دارد (منبع: لغت‌نامه دهخدا).

 

توضیح بیشتر ابیات:

وین خانه هفت سقف کرده
بر چار خلیفه وقف کرده

صدیق به صدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود

وان پیر حیائی خدا ترس
با شیر خدای بود همدرس

هر چار ز یک نورد بودند
ریحان یک آبخورد بودند

زین چار خلیفه ملک شدراست
خانه به چهار حد مهیاست

بیت اول:

وین خانه هَفت سَقْف کَرده
بَر چار خَلیفه وَقْف کَرده

این بیت به ساختمان یا خانه‌ای با هفت سقف اشاره دارد که به چهار خلیفه وقف شده است. عدد هفت به عنوان نمادی از تکامل و کمال در فرهنگ اسلامی شناخته می‌شود. وقف کردن به معنای تقدیم کردن یا اختصاص دادن چیزی به کسی یا جایی است.

بیت دوم:

صِدّیق به صِدْق پیشْوا بود
فاروق زِ فَرْق هم جدا بود

"صِدّیق" به ابوبکر صدیق اشاره دارد که به صداقت و راستگویی معروف بود.
"فاروق" به عمر بن خطاب اشاره دارد که به تمییز و جدا کردن حق از باطل مشهور بود.

بیت سوم:

وان پیرِ حِیائی خُدا تَرْس
با شیرِ خُدا بود هَمْدَرْس

"پیر حیائی خدا ترس" به عثمان بن عَفّان اشاره دارد که به حیاء و ترس از خدا شناخته می‌شد.
"شیر خدا" به علی بن ابی‌طالب اشاره دارد که به شجاعت و قدرت معروف بود.

بیت چهارم:

هر چار زِ یَک نَوَرْد بودند
ریحان یَک آبْخورْد بودند

این بیت به همبستگی و اتحاد چهار خلیفه اشاره دارد. آنها از یک منشأ و سرچشمه بودند و همگی در تلاش و مبارزه برای دین اسلام همسو بودند.

بیت پنجم:

زین چار خَلیفه مَلِک شُد راست
خانه به چهار حد مَهْیاست

این بیت به این معناست که به واسطه این چهار خلیفه، حکومت اسلامی به درستی و استحکام شکل گرفت و چهارچوب آن به خوبی برقرار شد.


به ار گوهر جان نثارش کنم
ثنا خوانی چار یارش کنم

گهر خر چهارند و گوهر چهار
فروشنده را با فضولی چکار

به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عمر نیز خالی نیم

همیدون در این چشم روشن دماغ
ابوبکر شمعست و عثمان چراغ

بدان چار سلطان درویش نام
شده چار تکبیر دولت تمام


بیت اول:

به ار گُهَر جان نِثارَش کُنَم
ثَنا خوانی چار یارَش کُنَم

در این بیت شاعر می‌گوید که اگر گوهر جان خود را نثار کند، مدح و ثنای چهار یار پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم را خواهد گفت.

بیت دوم:

گُهَر خَر چَهارَنْد و گُهَر چَهار
فروشَنْدِه را با فُضولی چِکار

در این بیت، شاعر به چهار خلیفه اشاره می‌کند و می‌گوید که آن‌ها به مانند گوهرهای ارزشمندی هستند. فروشنده‌ای که این گوهرها را در اختیار دارد، نیاز به فضولی و دخالت کسی ندارد.

بیت سوم:

به مِهرِ علی گَرچه مُحْکَم پَیَم
زِ عِشقِ عُمَر نیز خالی نِیَم

در این بیت، شاعر می‌گوید که گرچه به محبت و دوستی علی رَضِيَ اللهُ عَنهُ پایبند است، اما از عشق به عمر رَضِيَ اللهُ عَنهُ نیز خالی نیست.

بیت چهارم:

هَمیدون در این چشم روشَنْ دِماغ
اَبو بَکر شَمْعَسْت و عُثمان چِراغ

در این بیت، شاعر به روشنایی و نور ابوبکر و عثمان رَضِيَ اللهُ عَنهُما اشاره می‌کند و آن‌ها را به شمع و چراغ تشبیه می‌کند که درخشش و روشنی دارند.

بیت پنجم:

بِدان چار سُلطان دَرویش نام
شُدِه چار تَکْبیر دَولت تَمام

در این بیت، شاعر به چهار خلیفه به عنوان چهار سلطان درویش اشاره می‌کند که با تکبیر آن‌ها، دولت و حکومت به کمال و تمامیت رسیده است.

این ابیات به تأکید بر محبت و ارادت شاعر به چهار خلیفه اول اسلام و نقش مهم آن‌ها در استحکام و کمال حکومت اسلامی می‌پردازد.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter YouTube Aparat Pinterest