▪العــــــــلمُ صَید والکتابةُ قَیــده ..
قید صیـــودک بالحبال الواثقـــة ..
▪فمن الحمــاقة أن تصید غزالـة ..
وتترکهــا بین الخلائق طالقــــة..
العلم صید والکتابة قیدُهُ، قـیّدوا العلم بالکتابة، لأن الإنسان ینسى، أما إذا قـیّد یرجع إلیه إن نسی
به فارسی؛
▪علم و دانش به مانند شکار است و نوشتن،به مثابه ی در بند کشیدنِ شکار
پس شکارهایت را با طناب هایی مطمئن ببند
▪بنابراین این از حماقت و نادانی ست که آهویی را صید کنی
و در بین خلایق آزاد (و رهای)ش بگذاری
پی نوشت؛ علم و دانش به مثابه شکار است و قید و بند این شکار نوشتن می باشد
دانش را با نوشتن مقید کنید
زیرا که انسان فراموش کار است
اما اگر آن را نوشته باشد به هنگام فراموشی می تواند به آن مراجعه کند.
| قَیْد : [قید]: مقدار و اندازه - ج قُیُود وَ اقْیاد: ریسمانى که با آن پاى ستور را بندند، ثبت کردن، محاصره و فشار، «قَیْدُالأَسْنان» |