مردی پیش عالمی آمد و گفت:
در بین زنان عالم کم است،اما در میان مردان علماء زیاد هستند،
مرد عالم گفت: همین بهترین علماء در دامن پاک بهترین مادران پرورش یافته اند.
- ۰ نظر
- ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۵۲
مردی پیش عالمی آمد و گفت:
در بین زنان عالم کم است،اما در میان مردان علماء زیاد هستند،
مرد عالم گفت: همین بهترین علماء در دامن پاک بهترین مادران پرورش یافته اند.
امام محمد بن ادریس شافعی رَحِمَهُ الله:
"لیسَ لأحدٍ دونَ رسول اللهﷺأن یقولَ إلا بِالإستدلالِ"
(در مورد مسائل دینی) غیر از رسول الله ﷺ هیچ شخص دیگری حق ندارد بدون ارائه دلیل چیزی بگوید.
دریافت تصویر
حجم: 376 کیلوبایت
رهیابی و هدایت یافتن قلب، یعنی پیروی از سنت
الله متعال می فرماید:(وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ) [سورة التغابن١١]
یعنی: هر کس به الله ایمان بیاورد، الله متعال قلبش را هدایت می کند.
ابو عثمان الجیزی رحمه الله می گوید:
هرکس که ایمانش درست باشد، الله متعال قلبش را به پیروی از سنت هدایت می کند.
تفسیر قرطبی
تابعی جلیل القدر، امام حسن بصری(رحمه الله) میگوید:
«حل کردن مشکل برادر مسلمانم را بیش از اعتکاف دوماهه دوست دارم!»
روضة العقلاء و نزهة الفضلاء - ابن حبان، ص۲۴۷.
بیهقی از امام شافعی روایت کرده که:
(الله تبارک و تعالی یاران رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را در قرآن، تورات و انجیل مورد ستایش قرار داده و فضیلت آنها را بر دیگران بر زبان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم بیان کرد، پس الله به آنها رحم کرد و به جهت رساندن آنها به بالاترین درجات صدیقین، شهداء و صالحین به آنها شادباش گفت). آنها سنتهای رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را به ما رساندند و رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و وحیی را که بر او نازل میشد، دیدند و آنچه را رسول الله از عام، خاص، عزم و ارشاد مورد نظرش بود، یاد گرفتند. و چیزهایی از سنت را فهمیدند که ما نسبت به آنها نا آگاه هستیم و آنها از همه جهات از علم و اجتهاد گرفته تا پرهیزگاری و تعقل و همچنین درک و شعور علمیو استنباط آن از ما بالاترند. و نظرات آنها نزد ما ستودنی است و از خود و نظراتمان بالاترند. والله اعلم.
مناقب الشافعی (۱/۴۴۲).
بیهقی از محمد بن عبدالله بن عبدالحکم نقل میکند که: (از شافعی شنیدم که میفرمود: برترین مردم بعد از رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم ابوبکر سپس عمر سپس عثمان و بعد علی میباشند).
مناقب الشافعی (۱/۴۳۳).
امام مالک رحمه الله:
«علم، روایت کردن بسیار نیست، بلکه علم نوری است که الله در قلب میاندازد».
ابن ابی حاتم در تفسیر (۱۰/۳۱۸۰) و بیهقی در المدخل (ص۲۳۱) و خطیب در الجامع (۲/۱۷۴).
احمد بن صالح مصری گفته است: « در توضیح گفتۀ ـ امام مالک ـ «نور»: مراد او فهم علم و شناخت معانی آن است».ابن کثیر آن را در تفسیرش ذکر کرده است (۶/۵۳۱).
هنگامی که علی ـ رضی الله عنه ـ ابن عباس ـ رضی الله عنهما ـ را برای گفتگو با خوارج فرستاد در ابتدا به آنها چنین گفت: « از نزد یاران پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ سوی شما آمدهام، از نزد مهاجرین و انصار، از سوی پسر عموی رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ و دامادش، کسانی که قرآن بر آنها نازل شده و در فهم تفسیر آن از شما داناترند و در میان شما هیچ یک از آنها وجود ندارد».
این روایت را عبدالرزاق در مصنف ح۱۸۶۷۸ و نسائی در الکبری ح:۸۵۷۵ (۵/۱۶۶) روایت کردهاند و حاکم در المستدرک ح:۲۶۵۶ (۲/۱۶۴) آن را صحیح دانسته و ذهبی با او هم نظر شده است و بیهقی در السنن الکبری (۸/۱۷۹) این حدیث را روایت کرده است.
عبدالله بن عمر ـ رضی الله عنهما ـ میگوید:
«هر کس میخواهد روشی در پیش گیرد از کسانی که وفات یافتهاند پیروی کند، آنها یاران محمد ـ صلى الله علیه و سلم ـ و بهترین افراد این امت بودند؛ دلهایشان نیکوکارتر و علمشان عمیقتر و تکلفشان کمتر بود .. مردمی که الله آنها را برای همنشینی با پیامبرش برگزید و دینِ او را منتشر کردند، بنابراین خودتان را به اخلاق و روش آنها شبیه کنید زیرا آنها یاران محمد بوده و بر راه مستقیم هدایت قرار داشتند».
حلیة الأولیاء (۱/۳۰۵)
امام شافعی ـ رحمه الله ـ گفته است:
«برای هیچ یک از افراد دیندار امر جدیدی رخ نمیدهد مگر اینکه در کتاب الله برای آن رهنمودی وجود دارد».
الرسالة (۱/۲۰)
حافظ ابن رجب رحمه الله:
« آنچه باید هر مسلمانی به آن توجه کرده و اهمیت نشان دهد این است که در جستجوی آنچه از سوی الله و رسولش آمده، باشد سپس در فهم و رسیدن به معانی آن بکوشد سپس اگر از امور علمی بود، باید آن را تصدیق کند و اگر از امور عملی بود، تمام تلاش خویش را برای انجام فرمانهای آن و اجتناب از منهیاتش انجام دهد، و همت و توانش را کاملاً صرف این کار کند نه چیز دیگری. یاران رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ و پیروان نیک آنها در طلب علمِ سودمندی که در قرآن و سنت وجود دارد اینگونه بودهاند».
جامع العلوم والحکم (ص۷۹)
عباد بن عباد ابو عتبة الخواص ـ یکی از اتباع تابعین و اهل زهد ـ میگوید:
«اندیشه کنید چرا که عقل نعمت است، چه بسا صاحب عقلی که دلش به جای مشغولیت به آنچه به سودش بوده و بدان نیازمند است در چیزی خوض کرده که به زیان اوست تا جایی خودش این امر را فراموش کرده است؛ و از نشانههای برتری عقل شخص عدم نگریستن در چیزی است که نباید در آن نگریست تا مبادا برتری عقل او وبالش شود و رقابت با کسانی که در کردار نیک از او کمتر هستند را ترک کند، یا شخصی که قلبش به بدعتی مشغول گشته و از مردمانی غیر از اصحاب رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ پیروی میکند یا اینکه به نظر خودش بسنده کرده و فکر میکند که هدایت تنها در آن است و ترک آن گمراهی است، ادعا میکند که این نظر را از قرآن گرفته است در حالی به جدایی از قرآن دعوت میکند، آیا قرآن، پیش از او و همفکرانش، حاملانی نداشته که به محکم آن عمل کرده و به متشابه آن ایمان بیاورند؟ آنها نسبت به قرآن چون روشنایی برای آشکار شدن راه هستند و قرآن پیشوای رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ بود و رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ پیشوای اصحابش بود و اصحابش برای بعد از خودشان پیشوا بودند، مردانی که در هر سرزمین معروف بودند و در پاسخ به صاحبان هوی اتفاق نظر داشتند ..»
پس از ذکر برخی از صفات آنها میگوید:
«.. زیرا آنها در پی آثار گذشتگان نبوده و به مهاجرین اقتدا نکردهاند ..» تا آنجا که میگوید: « باید به قرآن چنگ بزنید به آن اقتدا کرده و پیشوای خویش قرارش دهید، و باید در پی آثار گذشتگان باشید ..»
این نامه طولانی را دارمی در سنن خویش در مقدمه، باب: رسالة عباد بن عباد الخواص ح:۶۵۵ (۱/۲۷) آورده است.
امام اوزاعی رحمه الله:
خودت را بر سنت نگهدار، و همانجایی توقف کن که آنها (یعنی گذشتگان نیک ات) توقف کردهاند و همان چیزی بگو که آنها گفتهاند و دست نگه دار از آنچه آنان دست نگه داشتهاند، راه پیشنیان نیک خویش را در پیش بگیر زیرا همانگونه که برای آنها گنجایش داشت برای تو نیز گنجایش دارد.
ابو نعیم در حلیة الأولیاء (۶/۱۴۳).
طبقات ابن سعد،ج۷،ص۴۰۱
تا کسی دانش نیاموزد،دانشمند نمیگردد و تا به علم خویش عمل نکند،عالِم نمی گردد؛
دانش بیاموزید و اگر نتوانستید،دانشمندان را دوست بدارید و اگر اهل علم را دوست نمیدارید،هیچگاه دشمن ایشان نباشید
طبقات ابن سعد،ج۲،ص۳۴۱
کسی که گهواره ات را تکان داد؛
می تواند بادعایش دنیایت راهم تکان بدهد ؛
مراقب گرانبهاترین الماس زندگیت باش
که برای خوشبختی ات محتاج
دعای خیرش هستی...
از ام المومنین عائشه رضی الله عنها روایت شده که گفت: «مَا رَأَیْتُ أَحَدًا أَشْبَهَ سَمْتًا، وَدَلًّا، وَهَدْیًا بِرَسُولِ اللَّهِ فِی قِیَامِهَا، وَقُعُودِهَا مِنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلی الله علیه وسلم ـ ...» هیچ کس را ندیدم که در ظاهر و وقار و رفتار و نشست و برخواستش شبیهتر از فاطمه به رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد. ابوداود (۵۲۱۷) ترمذی (۳۸۷۲) روایت کردهاند و سند آن حسن است.
ابو نعیم در «حلیة الأولیاء» (۲/۳۹) میگوید: «از جمله عبادتکاران برگزیده و پاکان پرهیزکار: فاطمه رضی الله عنها میباشد، سیده بتول، پارهٔ تن و شبیه به رسول، دلبندترین فرزندانش، و اولین کسی که پس از وفات به وی پیوست، از دنیا و خوشیهایش گوشه گزیده بود و از عیبها و آفتهای پنهان دنیا با خبر بود».
امام ذهبی/ در «سیر أعلام النبلاء» (۲/۱۱۸-۱۱۹) میگوید: «سرور زنان جهان در زمانهٔ خویش، پارهٔ تن پیامبر، ام ابیها، دختر سرور آفریدگان رسول الله صلی الله علیه وسلم ابو القاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف قریشی هاشمی و مادر حسنین».
او همچنین میگوید: «پیامبر صلی الله علیه وسلم او را دوست داشته و گرامیاش میداشت و رازش را با وی میگفت. فضایلش بسیار زیاد است. شکیبا و دیندار و خیرخواه و پاکدامن و قانع و سپاسگزار الله بود».
ابن کثیر/ در البدایة والنهایة (۹/۴۸۵) میگوید: «کنیهاش ام ابیها است» و میگوید: «کوچکترین دختران پیامبر صلی الله علیه وسلم بنا بر قول مشهور است، پس وفات پیامبر کسی جز او باقی نمانده بود به همین دلیل پاداش او بسیار بزرگ گشت چرا که مصیبت از دست دادن رسول الله صلی الله علیه وسلم را مشاهده کرد».
مختصری در مورد صحابی و پسرعموی گرامی
پیامبر صلی الله علیه وسلم عبدالله بن عباس رَضِیَ اللهُ عَنهُما
امام بخاری در صحیحاش (۴۹۷۰) از ابن عباس روایت میکند که گفت: «کَانَ عُمَرُ یُدْخِلُنِی مَعَ أَشْیَاخِ بَدْرٍ، فَکَأَنَّ بَعْضَهُمْ وَجَدَ فِی نَفْسِهِ، فَقَالَ: لِمَ تُدْخِلُ هَذَا مَعَنَا وَلَنَا أَبْنَاءٌ مِثْلُهُ، فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّهُ مَنْ قَدْ عَلِمْتُمْ، فَدَعَاهُ ذَاتَ یَوْمٍ، فَأَدْخَلَهُ مَعَهُمْ، فَمَا رُئِیتُ أَنَّهُ دَعَانِی یَوْمَئِذٍ إِلَّا لِیُرِیَهُمْ، قَالَ: مَا تَقُولُونَ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ﴾؟ فَقَالَ بَعْضُهُمْ: أُمِرْنَا أَنْ نَحْمَدَ اللَّهَ وَنَسْتَغْفِرَهُ إِذَا نُصِرْنَا وَفُتِحَ عَلَیْنَا، وَسَکَتَ بَعْضُهُمْ فَلَمْ یَقُلْ شَیْئًا، فَقَالَ لِی: أَکَذَاکَ تَقُولُ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ؟ فَقُلْتُ: لَا، قَالَ: فَمَا تَقُولُ، قُلْتُ: هُوَ أَجَلُ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلی الله علیه وسلم ـ أَعْلَمَهُ لَهُ، قَالَ: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ﴾ وَذَلِکَ عَلَامَةُ أَجَلِکَ، ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾، فَقَالَ عُمَرُ: مَا أَعْلَمُ مِنْهَا إِلَّا مَا تَقُولُ».
یعنی: عمر رضی الله عنه مرا همراه با بزرگان اهل بدر در مجلس شرکت میداد و گویی برخی از آنها به خاطر این کار ناخرسند بودند و گفتند: چرا او را با ما همراه میکنی در حالی که ما نیز پسرانی مانند او داریم؟ عمر گفت: او شخصی است که شما خودتان میدانید. پس روزی وی را فرا خوانده و همراه با آنان وارد مجلس نمود. ابن عباس میگوید: فهمیدم که من را فراخوانده تا به آنها نشان دهد. عمر گفت: دربارهٔ این سخن الله متعال: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ﴾ «آنگاه که یارى الله و پیروزى [مکه] فرارسد» ؟ برخی از آنها گفتند: فرمان یافتهایم که چون پیروز شده و برایمان گشایش حاصل شد، الله را ستایش گفته و از او درخواست آمرزش کنیم. و برخی سکوت کرده و چیزی نگفتند. پس عمر رضی الله عنه به من گفت: آیا تو نیز همین را میگویی ای ابن عباس؟ گفتم: نه. گفت: پس چه میگویی؟ گفتم: الله رسول الله صلی الله علیه وسلم را از فرا رسیدن زمان وفاتش آگاه میسازد. فرموده: هنگامی که یاری الله و گشایش فرا میرسد، و این نشانهٔ وفات تو است «پس تسبیح گویانه ستایش پروردگارت را بگو و از او درخواست آمرزش کن براستی که او بسیار توبه پذیر است». عمر گفت: من نیز همان چیزی را در این باره میدانم که تو میگویی».
در طبقات ابن سعد (۲/۳۶۹) از سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه روایت شده که گفت: «شخصی را تیزهوشتر و خردمندتر و عالمتر و بردبارتر از ابن عباس ندیدهام و میدیدم که عمر بن خطاب در مشکلات سخت او را فرا میخواند».
خلاصه باور اهل سنت در رابطه با عموی پیامبر
حمزه رَضِیَ اللهُ عَنه
ابن عبدالبَر در کتابش الاستیعاب (۱/۲۷۰حاشیه الإصابة) میگوید: «حمزة بن عبدالمطلب پسر هاشم، عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم است، به او اسَدُ الله(شیرِ خدا) و اَسَدُ رَسولِه (شیر پیامبرش) گفته میشد، کنیهاش اباعماره و همچنین ابا یعلی بود».
امام ذهبی دربارهٔ او میگوید: «پیشوا و پهلوانی قهرمان، شیر خدا، ابوعماره و ابویعلی قریشی هاشمی مکی سپس مدنی، بدری، شهید، عموی رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و برادر شیری او». سیر أعلام النبلاء (۱/۱۷۲).
امام ابن حجر در «التقریب» میگوید:
«علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمی، حیدر، ابوتراب، ابو الحسنین، پسرعموی رسول الله صلی الله علیه وسلم (و) همسر دختر ایشان است، از پیشگامان نخستین بوده و گروهی ترجیح دادهاند که وی اولین کسی است که مسلمان شده است، او پیشگام عربها است و یکی از ده نفری است که به بهشت مژده داده شده، در رمضان سال چهل هجری وفات یافت و در آن هنگام وی به اجماع اهل سنت بافضیلتترین شخص زنده از بنی آدم بود، و بنا بر قول راجح شصت و سه سال داشت».
امام ذهبی در سیر أعلام النبلاء (۲/۷۹-۸۰) درباره عباس بن عبدالمطلب رضی الله عنه عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم میگوید:
«او از بلند قامتترین، خوشسیما ترین، باهیبتترین مردان بود که صدایی بس رسا داشت و بسیار بردبار و والا مقام بود ...
زبیر بن بکار میگوید: عباس برهنگانِ بنی هاشم را میپوشاند و گرسنگانشان را غذا میداد و بیخردانشان را باز میداشت، از همسایه دفاع کرده و داراییاش را میبخشید و در مشکلات یاری میکرد».
ابن عبدالبر در کتاب الاستیعاب (۳/۵۱ حاشیة الإصابة) میگوید: «احمد بن حنبل و اسماعیل بن اسحاق قاضی گفتهاند: در فضایل هیچ یک از صحابه همانند فضایل علی بن ابی طالب ـ روایاتی با سندهای نیک وارد نشده است، احمد بن شعیب بن علی نسائی نیز همین را گفته است».
وی همچنین (۳/۴۷) میگوید: «از حسن بن ابی الحسن بصری دربارهٔ علی بن ابی طالب رضی الله عنه پرسیده شد پس وی گفت: «به الله سوگند که علی، تیری بود از سوی الله که به هدف برخورد میکرد، و ربانیِ این امت بود، دارای فضیلت و پیشگامی و خویشاوندی با رسول الله صلی الله علیه وسلم بود، از فرمان الله غافل نبوده و در اجرای دین الله از سرزنش کسی نمیهراسید و به مال الله دستبرد نمیزد، فرمانهای محکم قرآن را اجرا نموده پس به باغهای بهشت دست یافت. علی چنین بود ای نادان!»
همچنین (۳/۵۲) میگوید: «أصم از عباس الدوری از یحیی بن معین روایت میکند که گفت: بهترین افراد این امت پس از پیامبرمان: ابوبکر و عمر، سپس عثمان، سپس علی میباشند، این مذهب ما و سخن پیشوایان ما است».
وی همچنین (۳/۶۵) میگوید: «ابو احمد زبیری و دیگران از مالک بن مِغوَل، از أُکَیل از شَعبی روایت میکند که گفت: علقمه به من گفت: میدانی علی در این امت به چه میماند؟ گفتم: به چه میماند؟ به عیسی پسر مریم میماند؛ گروهی او را چنان دوست داشته که در محبتش هلاک شدند و گروهی چنان از او بیزار شدند که در بیزاری از او به هلاکت رسیدند».
همچنین (۳/۳۳) میگوید: «و اجماع دارند بر اینکه وی به سوی دو قبله نماز خوانده و هجرت نموده و در بدر و حدیبیه و دیگر صحنههای مهم حضور داشته است وی در این صحنهها امتحانش را پس داد و در جایگاهی گرامی قرار گرفت و در مکانهای بسیاری پرچم رسول الله صلی الله علیه وسلم را به دست گرفت، در غزوهٔ بدر پرچم در دست او بود ـ در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد ـ و هنگامی که مصعب بن عمیر در غزوهٔ احد کشته شد پرچم در دست وی بود و رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را به علی رضی الله عنه داد».