| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شکر» ثبت شده است

شُرَیح رَحِمَهُ الله می‌گوید:

 

من دچار مصیبت می‌شوم و الله را برای آن مصیبت چهار بار حمد می‌گویم:

 

۱- حمدش می‌گویم که دچار مصیبتی بزرگتر نشدم،

 

۲- و حمدش می‌گویم که توفیق صبر را به من عطا کرد،

 

۳- و حمدش می‌گویم که به امید اجر و پاداش، توفیق گفتن «انا لله...» به من عطا کرد،

 

۴-  و حمدش گویم که این مصیبت را در دینم قرار نداد.

إِنِّي لأُصَابُ بِالمُصِيْبَةِ فَأَحْمَدُ اللهَ عَلَيْهَا أَرْبَعَ مَرَّاتٍ, أَحْمَدُ إِذْ لَمْ يَكُنْ أَعْظَمَ مِنْهَا, وَأَحْمَدُ إِذْ رَزَقَنِي الصَّبْرَ عَلَيْهَا, وَأَحْمُدُ إِذْ وَفَّقَنِي لِلاسْتِرْجَاعِ لِمَا أَرْجُو مِنَ الثَّوَابِ وَأَحْمَدُ إِذْ لَمْ يَجْعَلْهَا فِي دِيْنِي.

سِیَر أعلام النُّبَلاء ۵/ ۵۲

  • حسین عمرزاده

سَلّامُ بن أبي مُطيع رَحِمَهُ الله :

 

«برای نعمتی که الله در دینت به تو بخشیده شکرگزارتر از نعمتی باش که در دنیایت به تو عطا کرده است».

كُنْ لِنِعْمَةِ اللهِ عَلَيْكَ فِي دِينِكَ أَشْكَرُ مِنْكَ لِنِعْمَةِ اللهِ عَلَيْكَ فِي دُنْيَاكَ.

حِلیَة الأولیاء: ۶/ ١٨٨

  • حسین عمرزاده

بَکر بن عبدالله مُزَني رَحِمَهُ الله :

 

«ای فرزند آدم، اگر می‌خواهی قدر نعمت‌های الله را بدانی، چشمانت را ببند».

 

 

«يَا ابْنَ آدَمَ، إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ قَدْرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْكَ فَغَمِّضْ عَيْنَيْكَ»

الشكر لابن أبي الدنيا ۶۲

  • حسین عمرزاده

عِكْرِمَة رَضِيَ اللّهُ عَنهُ :

لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَهُوَ يَفْرَحُ وَيَحْزَنُ، وَلَكِنِ اجْعَلُوا الفَرَح شُكْرًا وَالْحُزْنَ صَبْرًا

هیچ‌کس نیست که شادی و اندوه را تجربه نکند، اما شادی‌تان را با شکرگزاری همراه کنید و اندوه‌تان را با صبر.

[تفسیر القرآن العظیم، جلد هشتم، صفحه ۲۷]

  • حسین عمرزاده

مردی از خانه‌ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود؛ بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه‌اش را بفروشد. از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند. دوستش به خانهٔ مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آن را برای صاحب خانه خواند:

«خانه‌ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه‌گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق‌های دلباز و پذیرایی و ناهارخوری وسیع. کاملاً دلخواه برای خانواده‌های بچه‌دار.»

صاحب خانه گفت: «دوباره بخوان!» مرد پذیرفت و متن آگهی را دوباره خواند. صاحب خانه گفت: «این خانه فروشی نیست! در تمام مدت عمرم می‌خواستم جایی داشته باشم مثل این خانه‌ای که تو تعریفش را کردی، ولی تا وقتی که تو نوشته‌هایت را نخوانده بودی، نمی‌دانستم که چنین جایی دارم.»


خیلی وقت‌ها نعمت‌هایی را که در اختیار داریم، نمی‌بینیم چون «به بودن با آنها عادت کرده‌ایم»؛ مثل سلامتی، مثل نفس کشیدن، مثل دوست داشتن، مثل پدر، مادر، خواهر و برادر، فرزند، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگر که بهشان عادت کرده‌ایم...

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest