| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۶۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیشینیان نیک» ثبت شده است

کتاب حاضر که به نام «سیمای صادق فاروق اعظم» در دو نسخه ورد و پی دی اف و تالیف ماموستا عبدالله احمدیان رحمه الله در دسترس خوانندگان عزیز قرار می گیرد، کتابی است مستند به اسناد تاریخی و نمایانگر سیمای واقعی شخصیت فاروق اعظم عمر بن خطاب است، که آشنایی با این سیما، چه از حیث احوال فردی، و چه از حیث جنبه ‏های اجتماعی بر همه مسلمانان لازم است.

اما از جنبه فردی به این علت که عمر بن خطاب (رضی الله عنه) از جمله افراد معدودی بوده، که در سالهای اول بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم و تحت تاثیر نزول آیه ‏های قرآن، از یک فضای تاریک کفر و جهالت به یک فضای روشن ایمان و آگاهی پا نهاده است، و زیر تربیت مستقیم و مستمر پیامبرصلی الله علیه وسلم هر چه غیر از اسلام بوده، از آن دوری جسته، و هر چه از اسلام بشمار آمده، به آن پیوسته است  (بنابراین، رفتار و کردار و اخلاق و معتقدات این صحابی بزرگوار و این دومین  وزیر رسول الله، بی گمان یکی از نسخه ‏های اصیل اسلام عصر پیامبرصلی الله علیه وسلم بشمار می‏ آید، و بسیار بجا است که سرمشق خط اسلام گرائی، و بعنوان یک الگو و نمونه اسلام راستین مورد توجه تمام مسلمانان قررا گیرد.

و اما از جنبه اجتماعی به این علت که این صحابی بزرگوار، در دوران امارتش، و در جهت گسترش بعدهای نظامی و فرهنگی و اداری و تعمیم داوری دین اسلام، به اقدامات محیر العقولی مبادرت ورزیده است که تحقیق و بررسی ضوابط و عوامل این موفقیتها، وظیفه همه مسلمانانی است که باقتضای آیه ‏های صریح قرآن به جهان شمولی دین اسلام) اعتقاد راسخ دارند و همواره آرزوی تحقق آن را در دل خود می‏ پرورانند.


▪ نسخه پی دی اف:

حجم: ۴۵.۸ مگابایت

دریافت فایل


▪نسخه ورد:

حجم: ۲۳.۸ مگابایت

دریافت فایل

در زمان پادشاهان ایوبی محلّی به‌نام دارالعدل در قاهره تأسیس شد، و در روز های معین سلاطین ایوبی به آنجا آمده و دادخواهی می‌کردند، پادشاه عادل «نورالدّین زنگی» که اصالتاً تُرک بود، پیش از همه در شهر دمشق «دارالعدل» تشکیل داد، سلاطین ممالک به دارالعدل می‌آمدند و با احترام و مهربانی، مردم را پذیرفته و به حرفشان می‌رسیدند، سلاطینِ ممالک در روز های رسیدگی از تخت فرود می‌آمدند و پهلو به پهلوی مردم روی نیمکت‌ها می‌نشستند، بطوری که پادشاهان مثل سایر مردم روی زمین جلوس می‌کردند‌...خلاصه این‌که فرمان‌روایان اسلام به موضوع دادرسی توجهٔ بسیار داشتند و هرکس ولو‌ فرزندان و‌ نزدیکان آن‌ها شکایتی داشت، شخصاً رسیدگی نموده و حکم بحقّ می‌دادند، موارد بسیاری در تاریخ اسلام موجود است که صحت این گفته را تأیید می‌کند و‌ طوری این موضوع عادّی بود که فرمان‌روایان اسلام آن‌را جزء فریضهٔ حتمی خود می‌دانستند.


[تاریخ تمدّن اسلام اثر جُرجی‌ زیدان مسیحی ، ص 193_192،ترجمهٔ علی جواهر کلام،مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲.ش]

وهب بن منبه رحمه الله تعالی فرموده است:


"نشانه‌ی منافق آن است که نکوهش را ناپسند داشته، اما دوست دارد که ستوده شود!"



الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۳۰۲ - رجاله ثقات

از امام خلیل بن أحمد فراهیدی رحمه الله نقل شده که فرمودند:


"چیزی را نشنیدم که آن را ننویسم، و چیزی را ننوشتم که حفظ نکنم، و چیزی را حفظ نکردم مگر آن‌که از آن سود بردم!"



جامع بیان العلم وفضله لابن عبد البر، ج ۱، ص ۳۳۵

میمون بن مهران رحمه الله:


بر زنان(نامحرم)وارد نشو (یعنی با آنان همنشینی و اختلاط نکن) حتی اگر بگویند :


"کتاب الله را به او بیاموز"

الحلیة ٨٥/۴

از ابوالحسن البوشنجی در رابطه با (معنا و حقیقت) جوانمردی (یا اصطلاحا همان مردانگی ای که برخی از مردم به آن افتخار می کنند) سوال شد...

در جواب گفت: از نظر من (مفهوم حقیقی) جوانمردی در آیه ای از کتاب الله (یعنی قرآن) و فرموده ای از پیامبر صلی الله علیه وسلم نهفته است.


آیه،این فرموده ی الله متعال است که : کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست می‌دارند، و در دل‌های خود از آنچه (به مهاجران) داده شده احساس حسد (و نیازی) نمی‌کنند، و آنها را بر خود مقدم می‌دارند،هرچند خودشان نیازمند باشند. (آیه ۹ سوره حشر)

و حدیث،این فرموده ی پیامبر(صلی الله علیه وسلم) است که:بنده،مومن (واقعی) نخواهد شد (مگر) زمانیکه دوست بدارد برای برادر(دینی اش)آنچه را که برای خودش دوست دارد.

بنابراین هر شخصی که این دو(یعنی آیه و حدیث فوق) در او جمع و موجود باشند پس در نتیجه دارای خصوصیت جوانمردی ست.

------------------------------------------


سئل أبو الحسن البوشنجی عن الفتوَّة -أی:الرجولة التی یتفاخر بها بعض الناس-؟ فقال:الفتوَّة عندی فی آیة من کتاب الله،وخبر عن النبیِّ صلى الله علیه وسلم،فالآیة قوله تعالى:یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ،والخبر:لا یؤمن العبدُ حتى یحب لأخیه ما یحب لنفسه،فمن اجتمعتا فیه، فله الفتوَّة.

شعب الإیمان - بیهقی



در دوران زمامداری عبدالرحمن الناصر در اندلس(به اسپانیایی:Andalucía،یکی از ۱۷ بخش خودمختار کشور اسپانیا) قحط سالی همه جا را فرا گرفت.

خلیفه شخصی را به سوی قاضی منذر بن سعید بلوطی روانه کرد تا با مردم نماز استسقاء ( طلب باران ) برگزار کند،وقتی پیک خلیفه به قاضی رسید ایشان خطاب به قاصد فرمود: بگو خلیفه خود چه می کند؟
قاصد گفت: او را خاشع‌تر و فروتن‌تر از امروز ندیده‌ام لباسی زمخت برتن کرده و در خلوت خویش با گریه و زاری شدید مشغول دعاست و می‌گوید: خدایا همه چیز من در قبضه‌ی تو قرار دارد، به خاطر من بندگانت را عذاب مده!
قاضی فرمود: الله اکبر، به الله سوگند از آسمان برایتان باران می‌بارد، هرگاه جبار زمین فروتن شد جبار آسمان به رحم می آید…
سپس به غلامش گفت: برای ادای نماز طلب باران ندا بزن و چترم را برایم بیاور.
مردم همه جمع شدند و قاضی بر بالای منبر رفت..
مردم همه مشتاق شنیدن سخنان قاضی منذر بن سعید بودند، قاضی سخنان خود را با این آیه آغاز نمود: ﴿سَلَامٌ عَلَیْکُمْ ۖ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ ۖ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهَالَهٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾؛ «سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده که هر کس از شما از روی نادانی کار بدی مرتکب شود؛ سپس بعد از آن توبه و درستکاری کند، البته او آمرزنده‌ی مهربان است». [سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۵۶]

چندین بار این آیه را تکرار کرد…

مردم با شنیدن این آیات لرزه بر اندامشان افتاد و به گریه افتادند و صدای ضجه شان همه جا را فرا گرفت…
غرق در گریه و زاری و توبه و انابت بودند که ابرهای زیادی آسمان را فرا گرفت و بارانی شدید باریدن آغاز کرد.


منابع: البدایة و النهایة و تاریخ الاسلام.

داستانی زیبا و مستند،برگرفته از مطالب موجود در سایت های اینترنتی.

امام ابوزرعه‌ی رازی از بزرگان اهل حدیث در قرن سوم هجری است و همانگونه که از نام ایشان پیداست اصالتا اهل ری می‌باشد.
تمکن وی در حفظ حدیث به حدی بود که خود وی می‌گوید: “دویست هزار حدیث را چنان از حفظ دارم که کسان دیگر سوره‌ی قل هوالله احد را از حفظ دارند”. به همین سبب وی به “سرور حفاظ” شهرت داشت. اسحاق بن راهویه محدث و فقیه بزرگ خراسان می‌گوید: “حدیثی که ابوزرعه‌ی رازی آن را نشاسد، اساسی ندارد”.
اما آنچه می‌خواهم آن را روایت کنم داستان تاثیر گذار وفات این امام بزرگ است که مطئمنا درس‌های بسیاری را در خود دارد.
این داستان را گروهی از ائمه و حفاظ حدیث که در هنگام وفات این امام حضور داشتند نقل کرده‌اند.
“حافظ ابوجعفر محمد بن علی شوشتری” این واقعه را چنین نقل می‌کند:
در هنگام وفات امام ابوزرعه‌ی رازی در ماشهران به نزد او آمدیم در حالی که ابوحاتم و محمد بن مسلم و منذر بن شاذان و گروهی دیگر از علما نیز آنجا بودند.
اینجا بود که این علما به یاد حدیث تلقین افتادند. (تلقین این است که در هنگام وفات شخص، کلمه‌ی لا إله إلا الله را به او بگوییم تا شخص در حال وفات آن را بگوید و این کلمه آخرین سخن او در دنیا باشد).
حافظ ابوجعفر شوشتری می‌گوید: آن علما از اینکه کلمه‌ی شهادتین را به یاد او بیاورند شرم کردند و هیبت امام ابوزرعه به آنان اجازه‌ی چنین کاری را نداد پس با خود چاره‌ای اندیشیدند و گفتند: بیایید حدیث را بیان کنیم. (یعنی سند حدیث را از اول آن بگوییم تا آنکه امام حدیث را کامل کند).
محمد بن مسلم بن وارة گفت: “ضحاک بن مخلد ما را حدیث گفت، از عبدالحمید بن جعفر از صالح بن ابی …” و از این بیشتر نگفت.
سپس ابوحاتم گفت: “ابوعاصم ما را حدیث گفت، از عبدالحمید بن جعفر از صالح…” و جلوتر نرفت.
دیگر محدثان نیز ساکت ماندند و چیزی نگفتند.
اینجا بود که امام ابوزرعه‌ی رازی امام بزرگ اهل حدیث در زمانه‌ی خویش در حالی که در حال وفات بود چشمانش را گشود و گفت:
“بندار ما را حدیث گفت، و همچنین ابوعاصم، و همچنین عبدالحمید بن جعفر، از صالح بن أبوغریب از کثیر بن مرة حضرمی از معاذ بن جبل که گفت: رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: هر که آخرین سخنش لا إله إلا الله باشد به بهشت داخل می‌شود. (۱)
و جان به جان آفرین تسلیم کرد.” [پایان حکایت از زبان ابوجعفر شوشتری]
گفته‌اند لحظه‌ی وفات خلاصه‌ای است از همه‌ی زندگی انسان، و انسان نمی‌تواند در این لحظه جز حقیقت درون خود را نشان دهد، و چه زیباست داستان وفات این مرد بزرگ که همه‌ی زندگی خود را صرف رساندن پیام رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به امت ایشان کرده بود و در پایان نیز با ذکر حدیثی از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ با سند آن، و گفتن کلمه‌ی “لا إله إلا الله” جان به جان آفرین تسلیم کرد، گو اینکه این لحظه، خلاصه‌ای بود از زندگی این امام بزرگ.
این قضیه‌ را حاکم در معرفة علوم الحدیث (ص۷۶) _ و همچنین در مستدرک (۱/۵۰۰) و ذهبی در سیر أعلام النبلاء (۱۳/۷۶) و سبکی در طبقات الشافعیة (۱/۶۴) _ و از طریق او بیهقی در شعب الإیمان (۱۶/۲۵۰) ، و ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق (۳۸/۳۶) و خطیب بغدادی در تاریخ بغداد (۱۰/۳۳۵) ، و از طریق او مزی در تهذیب الکمال ( ۱۹/۱۰۱) ، نقل کرده‌اند.
امام سْبکی در طبقات الشافعیة می‌گوید: “داستان تلقین ابوزرعه‌ی رازی دارای اصل صحیح است”.
۱- ابوداوود این حدیث را روایت کرده است.