| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

 

 

اگر به دنبال یک نرم‌افزار کامل، ساده و کاربردی برای مطالعه و تلاوت قرآن کریم هستید، ذِکر | قرآن فارسی (Zekr: Quran Farsi) انتخابی مناسب برای شماست.

 

این برنامه یک نرم‌افزار جامع قرآنی با رابط کاربری زیبا و آسان است که امکانات متنوعی از جمله تلاوت‌های قرآنی، تفاسیر و ترجمه‌های فارسی قرآن کریم، حالت شب، نشانک‌گذاری، یادداشت‌نویسی و اشتراک‌گذاری آیات را در اختیار کاربران قرار می‌دهد.

 

در این نرم‌افزار می‌توانید به ۶ تفسیر فارسی معتبر در کنار تعدادی تفسیر عربی و همچنین ۵ ترجمه معاصر فارسی از معانی قرآن کریم دسترسی داشته باشید. علاوه بر این، ترجمه معانی قرآن به زبان‌های دیگر نیز در برنامه فراهم شده است.

 

بخش تلاوت‌های برنامه شامل تلاوت قرآن توسط بیش از ۱۰۰ قاری مشهور جهان بوده و از قرائت‌های حفص، ورش، دوری و شعبه پشتیبانی می‌کند. امکان دانلود تلاوت‌ها برای استفاده آفلاین، تکرار آیه یا بخشی از سوره، هایلایت شدن آیات هم‌زمان با پخش تلاوت و توقف خودکار با زمان‌سنج از دیگر قابلیت‌های این بخش است.

 

این برنامه امکان جستجوی سریع و دقیق در متن قرآن کریم، جستجو در نام سوره‌ها و قاریان و نمایش منظم نتایج جستجو را نیز فراهم می‌کند. همچنین می‌توانید آیات قرآن را به همراه ترجمه و تفسیر آن‌ها از طریق شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارید یا آن‌ها را به‌صورت تصویر با طراحی زیبا ارسال کنید و برای آیات یادداشت‌های شخصی اضافه نمایید.

 

از دیگر امکانات «ذِکر | قرآن فارسی» می‌توان به دسترسی به نسخه‌های مختلف چاپی قرآن کریم مانند مصحف مدینه، مصحف قطر، روایت ورش و خط شمرلی، ذخیره خودکار آخرین صفحه مطالعه‌شده، دسترسی سریع به سوره‌ها و جزءها، نمایش آیات با خط بزرگ در حالت افقی گوشی، نمایش دو صفحه‌ای قرآن در آیپد، حالت شب و رایگان بودن کامل برنامه بدون تبلیغات اشاره کرد.

 

نرم‌افزار «ذِکر | قرآن فارسی» را می‌توان ترکیبی موفق از دقت علمی، غنای محتوایی و طراحی کاربرمحور دانست؛ ابزاری که هم برای قرائت روزانه و هم برای تدبر، پژوهش و انس عمیق‌تر با قرآن کریم شایسته اعتماد است. اگر به دنبال یک نرم‌افزار قرآنی کامل، زیبا، بدون تبلیغات و متناسب با نیاز مخاطب فارسی‌زبان هستید، «ذِکر» انتخابی مطمئن و ارزشمند خواهد بود.

 

 

📥 دانلود از گوگل پلی استور:


[دریافت]

  • حسین عمرزاده

سیوطی در تدریب الراوی نقل می‌کند که نخستین کسی که عبارت «صلّی الله علیه وسلّم» را به صورت خلاصه و با رمزِ «(صلعم)» نوشت، دستش قطع شد (!)

 

او می‌نویسد:

 

 

"قَالَ حَمْزَةُ الْكَتَّانِيُّ: كُنْتُ أَكْتُبُ عِنْدَ ذِكْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الصَّلَاةَ دُونَ السَّلَامِ، فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي الْمَنَامِ، فَقَالَ لِي: مَا لَكَ لَا تُتِمُّ الصَّلَاةَ عَلَيَّ.

(وَ) يُكْرَهُ (الرَّمْزُ إِلَيْهِمَا فِي الْكِتَابَةِ) بِحَرْفٍ أَوْ حَرْفَيْنِ، كَمَنْ يَكْتُبُ صَلْعَمْ (بَلْ يَكْتُبُهُمَا بِكَمَالِهِمَا) وَيُقَالُ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ رَمَزَهُمَا بِصَلْعَمٍ قُطِعَتْ يَدُهُ."

 

«حمزهٔ کتّانی گفته است:


من هنگام نوشتن نام پیامبر ﷺ فقط “صلوات” را می‌نوشتم و “سلام” را نمی‌آوردم (به این صورت: صلی‌الله‌علیه). شبی پیامبر ﷺ را در خواب دیدم. به من فرمود: چرا صلوات را بر من کامل نمی‌کنی؟


و (نیز) مکروه است که در نوشتار، صلوات و سلام را به صورت رمز و اختصار با یک یا دو حرف بنویسند؛ مانند کسی که «صلعم» می‌نویسد. بلکه باید آن دو را به‌طور کامل نوشت.

نقل شده است که نخستین کسی که صلوات و سلام را به صورت «صلعم» خلاصه کرد، دستش قطع شد.»

 

 

تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي، سیوطی، ج ۱، ص ۵۰۷.

  • حسین عمرزاده

از ابوعامر خزاز نقل شده است که گفت: از حسن بصری شنیدم که می‌گفت:

 

 

"يَرْحَمُ اللَّهُ رَجُلًا لَمْ يُغْرِهِ مَا يَرَى مِنْ كَثْرَةِ النَّاسِ، ابْنَ آدَمَ تَمُوتُ وَحْدَكَ وَتَدْخُلُ الْقَبْرَ وَحْدَكَ وَتُبْعَثُ وَحْدَكَ وَتُحَاسَبُ وَحْدَكَ، ابْنَ آدَمَ، أَنْتَ الْمَعْنِيُّ وَإِيَّاكَ يُرَاد."

 

«خدا رحمت کند کسی را که با دیدنِ جمعیتِ بسیارِ مردم فریب نمی‌خورد.
ای فرزندِ آدم! تو تنها می‌میری، تنها وارد قبر می‌شوی، تنها برانگیخته می‌شوی و تنها موردِ حساب‌رسی قرار می‌گیری.
ای فرزندِ آدم! این سخن دربارهٔ توست و مخاطبِ آن، خودِ تویی.»

 

 

الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۲۲۰، ش ١٥٣٩.

  • حسین عمرزاده

حسن بصری ـ رحمه‌الله ـ می‌گوید:

 

 

 

"غَدَا كُلُّ امْرِئٍ فِيمَا يُهِمُّهُ وَمَنْ هَمَّ بِشَيْءٍ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِهِ أَنَّهُ لَا عَاجِلَةَ لِمَنْ لَا آخِرَةَ لَهُ وَمَنْ آثَرَ دُنْيَاهُ عَلَى آخِرَتِهِ فَلَا دُنْيَا لَهُ وَلَا آخِرَةَ."

 

 

«هر انسان در پیِ آن چیزی می‌رود که دغدغهٔ اصلیِ اوست، و هر کس دل‌مشغولِ چیزی باشد، بسیار از آن یاد می‌کند. آگاه باشید که برای کسی که آخرتی ندارد، دنیای پایداری هم در کار نیست؛ و هر که دنیای خود را بر آخرتش ترجیح دهد، نه دنیایی خواهد داشت و نه آخرتی.»

 

 

 

الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۲۰۹، ش: ۱۴۵۱.

  • حسین عمرزاده

از بَراء بن عازِب ـ رضی‌الله‌عنهما ـ روایت شده است:

 

 

"كان رَجُلٌ يَقرَأُ سورةَ الكَهفِ وعِندَه فرَسٌ مَربوطٌ بشَطَنَينِ  ، فتَغَشَّته سَحابةٌ فجَعَلت تَدورُ وتَدنو، وجَعَل فرَسُه يَنفِرُ مِنها."

 
 

«مردی سورهٔ کهف را می‌خواند و اسبی داشت که با دو طناب بسته شده بود. ناگهان ابری او را دربر گرفت؛ ابری که پیوسته می‌چرخید و نزدیک‌تر می‌شد، و اسبش از آن رم می‌کرد.

 

صبح که شد، آن مرد نزد پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وسلم ـ آمد و ماجرا را برای او بازگو کرد.

 

پیامبر فرمود:

 

"تلك السَّكينةُ تَنَزَّلت للقُرآنِ."

 

«آن، آرامش و رحمتی بوده که به خاطر قرآن نازل شده است».

 

 

متفق علیه.

  • حسین عمرزاده

سَعدان روایت می‌کند:

 

 

گروهی زنی بسیار زیبا را مأمور کردند که خود را به ربیع بن خُثَیم عرضه کند، شاید بتواند او را به لغزش بیندازد. در برابر این کار هم، هزار درهم برایش تعیین کردند. زن بهترین لباس‌هایی را که می‌توانست پوشید و از خوشبوترین عطری که داشت استفاده کرد. سپس وقتی ربیع از مسجدش بیرون آمد، سر راه او ظاهر شد. ربیع نگاهی به او انداخت و از حال و هیئت وی متأثر شد. زن، با چهره‌ای باز، به او نزدیک شد. ربیع به او گفت:

 

 

"كيف بكِ لو قد نزَلَت الحُمَّى بجسمِك فغيَّرَت ما أرى من لونِك وبهجتِك؟ أم كيف بكِ لو قد نزل بكِ مَلَكُ الموتُ فقَطَع منكِ حبلَ الوتينِ؟  أم كيف بكِ لو قد ساءلَكِ منكَرٌ ونكيرٌ؟"


اگر روزی تب بدنت را بگیرد و این رنگ و رو و شادابی‌ای که حالا می‌بینم از بین برود، چه می‌کنی؟
اگر ملَکُ الموت سراغت بیاید و رگِ حیاتیِ قلبت را قطع کند، آن وقت چه خواهد شد؟
و وقتی منکر و نکیر از تو سؤال کنند، چه پاسخی داری؟


 

زن ناگهان فریادی کشید و بی‌هوش روی زمین افتاد. به خدا سوگند، پس از آن، چنان به عبادت خدا روی آورد که روزی که از دنیا رفت، گویی پیکرش مانند تنه‌ای سوخته (و فرسوده) شده بود.

 

 

صفة الصفوة، ابن جوزی، ج ۳، ص ۱۹۱.

  • حسین عمرزاده

تابعی بزرگوار، امام، مفتی و قاضی کوفه ابن ابی‌لیلی رحمه‌الله می‌گوید:

 

 

"أدركت أصحاب محمد ﷺ من أصحاب بدر وأصحاب (الشجرة) إذا كان يوم الجمعة لبسوا أحسن ثيابهم وإن كان عندهم طيب مسوا منه ثم راحوا إلى الجمعة."

 

«من یاران پیامبر ﷺ را ـ از جمله شرکت‌کنندگان در جنگ بدر و حاضران در بیعت رضوان ـ دیده‌ام؛ آنان هرگاه روز جمعه فرا می‌رسید، بهترین لباس‌های خود را می‌پوشیدند و اگر عطری در اختیار داشتند، از آن استفاده می‌کردند، سپس برای نماز جمعه روانه می‌شدند.»

 

 

المصنّف، ابن ابی‌شیبه، ج ۴، ص ۱۹۰، ش ۵۶۶۴.

  • حسین عمرزاده

عُمَر بن حبیب عَدَوی می‌گوید:

 

 

در مجلس هارون‌الرشید حاضر بودم. مسئله‌ای مطرح شد و حاضران بر سر آن به اختلاف افتادند؛ صداها بالا رفت. برخی برای اثبات نظر خود به حدیثی استناد کردند که ابوهریره آن را از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم روایت کرده بود. اما گروهی دیگر آن حدیث را نپذیرفتند و جدل و درگیری لفظی شدت گرفت، تا جایی که بعضی گفتند:
این حدیث را نمی‌توان از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم دانست؛ چراکه ابوهریره در روایت‌هایش متهم است!
و آشکارا او را تکذیب کردند.

 

دیدم هارون‌الرشید به سوی آنان گرایش پیدا کرده و سخنشان را تأیید می‌کند. من گفتم:


 

"الحديثُ صحيحٌ عن رسولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم، وأبو هُرَيرةَ صحيحُ النَّقلِ، صَدوقٌ فيما يرويه عن نبيِّ اللهِ وغَيرِه."

 

این حدیث، از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم صحیح است، و ابوهریره در نقل حدیث فردی درست‌کار و مورد اعتماد است؛ در آنچه از پیامبر خدا و دیگران روایت می‌کند، راستگوست.

 

هارون‌الرشید با نگاهی خشمگین به من نگاه کرد. من از مجلس برخاستم و به خانه‌ام بازگشتم. هنوز زمان زیادی نگذشته بود که خبر آوردند: صاحبِ برید (فرستادهٔ حکومتی) پشت در است. وارد شد و به من گفت:
امیرالمؤمنین تو را فرا می‌خواند؛ آن‌گونه که کسی را برای کشتن فرا می‌خوانند! خود را برای خاکسپاری خوشبو کن و کفن بپوش!

گفتم:
خدایا! تو می‌دانی که من از یار پیامبرت دفاع کردم و پیامبرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم را بزرگ‌تر از آن دانستم که به سبب یارانش مورد طعن قرار گیرد؛ پس مرا از او سالم بدار!

 

مرا نزد هارون‌الرشید بردند. او بر کرسی‌ای از طلا نشسته بود، آستین‌ها را بالا زده، شمشیر در دست داشت و پیش رویش نِطع (زیراندازِ اجرای حکم) گسترده بود. وقتی مرا دید، گفت:
ای عمر بن حبیب! هیچ‌کس در ردّ و مقابله با سخن من، مانند تو با من برخورد نکرد!

 

گفتم:
ای امیرالمؤمنین! سخنی که گفتی و بر آن پافشاری کردی، اهانت به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم و به آن چیزی است که او آورده است. اگر یاران پیامبر دروغگو باشند، شریعت باطل می‌شود و تمام فرایض و احکام ـ در روزه و نماز و طلاق و نکاح و حدود ـ همگی مردود و غیرقابل پذیرش خواهد بود!

 

هارون‌الرشید لحظه‌ای به خود آمد، سپس گفت:
ای عمر بن حبیب! مرا زنده کردی، خدا تو را زنده بدارد!
ای عمر بن حبیب! مرا زنده کردی، خدا تو را زنده بدارد!

و دستور داد ده هزار درهم به من عطا کنند.

 

 

— تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، جلد ۱۱، صفحات ۱۹۷–۱۹۸.

  • حسین عمرزاده

سعید بن العاص رضی الله عنه می‌گفت:

 

 

"يَا بُنَيَّ، إِنَّ الْمَكَارِمَ لَوْ كَانَتْ سَهْلَةً يَسِيرَةً لَسَابَقَكُمْ إِلَيْهَا اللِّئَامُ، وَلَكِنَّهَا كَرِيهَةٌ مُرَّةٌ لَا يَصْبِرُ عَلَيْهَا إِلَّا مَنْ عَرَفَ فَضْلَهَا، وَرَجَا ثَوَابَهَا."

 

«پسرم، اگر بزرگواری و مکارمِ اخلاق آسان و بی‌دردسر بود، فرومایگان در رسیدن به آن از شما پیشی می‌گرفتند؛ اما این راه دشوار و تلخ است و تنها کسی بر آن شکیبایی می‌کند که ارزشش را بشناسد و به پاداش و ثوابش امید داشته باشد.»

 

 

مکارم الأخلاق، ابن أبي الدنيا، ص ۳۰، ش ۵۲.

  • حسین عمرزاده

معاویه بن حَکَم رضی الله عنه می‌گوید:

 

 

همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز می‌خواندم که فردی از ميان مردم عطسه زد. من "يرحمک الله" گفتم. پس همه‌ی مردم با تعجب به من نگاه کردند. پس گفتم: مادرم به عزايم بنشيند، چرا اينگونه به من نگاه می‌کنيد!؟ آنگاه مردم شروع به زدن دست‌های‌شان بر روی ران‌های شان نمودند. هنگامی که متوجه شدم مرا به سکوت دعوت می‌کنند، سکوت نمودم.

 

وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم سلام داد ـ پدر و مادرم فدايش باد؛ هيچ معلمی را قبل و بعد از او ندیدم که در آموزش دادن بهتر از ایشان باشدـ به الله سوگند، نه سرم داد کشيد، نه مرا کتک زد و نه بد و بيراه گفت؛ بلکه فرمود:

 

"إِنَّ هَذِهِ الصَّلاَةَ لاَ يَصْلُحُ فِيهَا شَيْءٌ مِنْ كَلاَمِ النَّاسِ، إِنَّمَا هُوَ التَّسْبِيحُ وَالتَّكْبِيرُ وَقِرَاءَةُ الْقُرْآنِ."

 

«هيچيک از سخنان مردم، شايسته‌ی اين نماز نيست؛ بلکه نماز، عبارت از تسبيح و تکبير و قرائت قرآن است». يا چيزی شبيه اين فرمود.

 

گفتم: ای رسول خدا، من تازه جاهلیت را پشت سر گذاشتم و تازه مسلمانم؛ و الله اسلام را به ما عنايت نموده است. تعدادی از مردم ما نزد کاهنان (غيبگويان) می‌روند؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

 

"فلا تَأْتِهِم."

 

«تو نزد کاهنان نرو».

 

گفتم: تعدادی از ما فال می‌گيرند؟ فرمود:

 

"ذَاكَ شَيْءٌ يَجِدُونَهُ فِي صُدُورِهِمْ فَلاَ يَصُدَّنَّهُمْ - قال ابن الصَّبَّاحِ: فلا يَصُدَّنَّكُم -"

 

«اين وسوسه‌ای است که در دل‌های‌شان خطور می‌کند و نبايد آنها را از تصميم و کارِشان باز دارد». 

 

گفتم: بعضی از ما با خط کشيدن روی زمين، فال می‌گيرند؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

 

"كَانَ نَبِيٌّ مِنَ الأَنْبِيَاءِ يَخُطُّ، فَمَنْ وَافَقَ خَطَّهُ فَذَاكَ."

 

«يکی از پيامبران با خط کشيدن، فال می‌گرفت. پس خط کشيدن هرکس با خط کشيدن آن پيامبر موافق باشد، خوب است (وگرنه جايز نيست و چون هيچکس نمی‌داند که خط کشيدن او موافق با خط کشيدن آن پيامبر است يا نه؛ لذا درباره‌ی حرمت خط کشيدن و فال گرفتن اتفاق نظر وجود دارد و اين کار از ويژگی‌های همان پيامبر شمرده می شود)». 

 

می گويد: کنيزی داشتم که گوسفندانم را در اطراف کوه احد و جوانيه می‌چرانيد. روزی متوجه شدم گرگ يکی از گوسفندان کنیز را برده است و از آنجایی که من انسان هستم و مانند ساير انسان ها خشمگين می‌شوم، يک سيلی به او زدم. پس از آن، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدم. رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را (گناه و اشتباه) بزرگی بحساب آورد.

 

گفتم: يا رسول الله! او را آزاد نکنم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

 

"ائْتِنِي بها."

 

«او را نزد من بياور».

 

پس او را نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم بردم. رسول الله صلی الله علیه وسلم به او فرمود:

 

"أَيْن الله؟"

 

«الله کجاست؟»

 

کنيز گفت:

 

"في السَّمَاءِ."

 

«در آسمان است».

 

رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسيد:

 

"من أنا؟"

 

«من کيستم؟»

 

کنيز گفت:

 

"أنْتَ رَسولُ اللهِ."

 

«تو پيامبر الله هستی.»

 

 

آنگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم (خطاب به معاويه بن حکم) فرمود:

 

"أَعْتِقْهَا، فَإِنها مُؤْمِنَةٌ."

 

«او را آزاد کن؛ زيرا او مؤمن است».

 

 

 

صحيح مسلم، صفحه یا شماره: ۵۳۷.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest