یا عابد الحرمین
الزِّرِکلي، نویسنده کتاب الأعلام، در زندگی نامه امام عبدالله بن مبارک رحمه الله (جلد ۴، صفحه ۱۱۵) می نویسد:
«الحَافظ، شيخ الإسلام، المجاهد التاجر، صاحب التصانيف والرحلات. أفنى عمره في الأسفار، حاجا ومجاهدا وتاجرا. وجمع الجديث والفقه والعربية وأيام الناس والشجاعة والسخاء. كان من سكان خراسان، ومات بهيت (على الفرات) منصرفا من غزو الروم. له كتاب في " الجهاد " وهو أول من صنف فيه، و " الرقائق - خ " في مجلد.»
«او، حافظ، شیخالاسلام، مجاهد و تاجری بود که تألیفات و سفرهای بسیاری داشت. عمر خود را در سفر گذراند؛ گاه در حج، گاه در جهاد و گاه در تجارت. حدیث، فقه، زبان عربی، تاریخ مردم، شجاعت و سخاوت را در خود جمع کرده بود. از ساکنان خراسان بود و در شهر "هِیت" (واقع بر فرات) هنگام بازگشت از جنگ با رومیان درگذشت. کتابی در ارتباط با جهاد دارد که نخستین اثر در این موضوع است و کتاب الرقائق که در یک مجلد نگاشته شده است.»
امام ابن مبارک (رحمهالله) دانشمندی جامع بود: فقیه، محدث، زاهد، مجاهد و شاعر.
از او قصیده ای بسیار زیبا و پر معنا به جای مانده که ممکن است آن را از طریق اناشید شنیده یا در کتب دینی خوانده باشید؛ قصیده معروف «یا عابد الحرمین».
ابن عَساكِر در تاریخ دمشق (جلد ۳۲، صفحات ۴۴۹-۴۵۰) به نقل از محمد بن ابراهیم بن ابی سکینه می نویسد که :
«املى علي عبد الله بن المبارك هذه الأبيات بطرسوس وودعته للخروج وانفذها معي إلى الفضيل بن عياض في سنة سبعين ومائة وفي حديث أبي الغنائم سنة سبع وسبعين. يا عابد الحرمين لو ابصرتنا...
فلقيت الفضيل بن عياض في مسجد الحرام بكتابه فلما قرأه ذرفت عيناه ثم قال صدق أبو عبد الرحمن ونصحني.»
عبدالله بن مبارک در شهر طرسوس این ابیات (یا عابد الحرمین ...) را برای من املا کرد، آنگاه که از او خداحافظی کردم (یعنی هنگام رفتن به حج)، و مرا فرستاد تا آنها را نزد فضیل بن عیاض برسانم. این در سال ۱۷۰ یا ۱۷۷ هجری بود.
پس از آن، فضیل بن عیاض را در مسجدالحرام دیدم و نامه ابن مبارک را به او دادم. هنگامی که آن را خواند، چشمانش از اشک پر شد و گفت:
«ابوعبدالرحمن (ابن مبارک) راست گفت و مرا نصیحت کرد.»
محبت ابن مبارک به استادش، او را واداشت که این پیام شاعرانه و بسیار عمیق را برایش بفرستد، بیآنکه قصد کوچک شمردن عبادت فضیل را داشته باشد و اصلاً چنین چیزی در نیت او نبود.
اینکه گفت «در بازی مشغولی»، نه از سر تمسخر بود و نه استهزا، بلکه از حقیقتی سخن میگفت که همگان میدانند: هیچ عبادتی با جهاد در راه خدا برابری نمیکند.
شاید ابن مبارک، از شدت علاقهای که به استادش داشت، آرزو میکرد که فضیل هم در ثواب و فضیلت جهاد شریک باشد. و همینگونه باید سخنان بندگان صالحی را که به ورع، تقوا و درستکاری شناخته شدهاند، درک کرد و معنا نمود.
در ادامه، این ابیات آموزنده را به همراه ترجمهی فارسیشان با هم مرور میکنیم:
يا عابدَ الحَرَمينِ لوْ أبصرْتَنا
لَعلمْتَ أنّك في العبادةِ تَلْعبُ
مَنْ كان يَخْضِبُ خدَّهُ بدموعِهِ
فَنُحُورُنا بِدِمَائِنا تَتَخَضَّبُ
أو كان يُتْعِبُ خيلَهُ في باطلٍ
فخيولُنا يومَ الصَّبِيْحَةِ تَتْعبُ
رِيْحُ العَبِيْرِ لكمْ ونحنُ عبيرُنا
رَهْجُ السَّنابكِ والغبارُ الأطْيبُ
ولقد أتانا مِنْ مَقالِ نبيِّنا
قَوْلٌ صحيحٌ صادقٌ لا يُكْذَبُ
لا يَسْتَوِي وغُبارُ خَيْلِ اللهِ في
أَنْفِ امرئٍ ودُخَانُ نارٍ تَلْهَبُ
هذا كتابُ اللهِ ينطِقُ بَيْنَنا
ليس الشَّهيدُ بميِّتٍ لا يُكْذَبُ
ای که در حرمین به عبادت مشغولی، اگر ما را میدیدی،
میفهمیدی که عبادت تو در برابر ما، چیزی جز بازی نیست.
آنکه گونههایش را با اشک تر میکند،
ما سینههایمان را با خون خود رنگین کردهایم.
اگر کسی اسبش را بیهوده خسته کند،
اسبهای ما در میدان نبرد از تلاش به ستوه میآیند.
عطر شما مشک و عبیر است، اما عطر ما،
گرد و غباری است که از سُمهای اسبها برمیخیزد و خوشبوتر است.
از پیامبرمان سخنی به ما رسیده که راست و انکارناپذیر است:
گرد و غبار میدان جهاد، با دودی که از آتش دنیا برمیخیزد، برابر نیست.
و این کتاب خداست که میان ما گواهی میدهد:
شهید، مرده نیست.