شنیدم که فرزانهای حقپرست
گریبان گرفتش یکی رندِ مست
ازان تیرهدل، مرد صافیدرون
قفا خورد و سر بر نکرد از سکون
یکی گفتش: آخر نه مردی تو نیز؟
تحمل دریغ است از این بیتمیز
شنید این سخن مرد پاکیزهخوی
بدو گفت از نوع دیگر مگوی
دَرَد مست نادان گریبان مرد
که با شیرِ جنگی سگالد نبرد
ز هشیارِ عاقل نزیبد که دست
زند در گریبان نادان مست
منبع : بوستان سعدی
- ۰ نظر
- ۲۶ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۴۳