از تأمل در آیات سوره کهف، آنچه بهروشنی استنباط میشود، این است که شخصیت مورد نظر قرآن با عنوان «ذوالقرنین»، پادشاهی مؤمن و موحّد بوده است؛ فرمانروایی که خداوند را با تعبیر «ربّی» یاد میکند و در تصمیمگیریها و عملکردهای خود، خویش را در برابر او مسئول میداند. در آیاتی مانند «فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِ» (کهف، ۸۷) و «قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ» (کهف، ۹۵) و نیز «قَالَ هَٰذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي» (کهف، ۹۸)، ذوالقرنین آشکارا از خداوند یکتا و یک رب سخن میگوید، نه مجموعهای از خدایان. او هم در مقام فرمانروا و هم در مقام یک انسان، تسلیم حکم خداوندی است که او را بر زمین تمکین داده، و مسئولیت اجتماعی و اخلاقی وی را در قبال ظالمان و صالحان تعریف کرده است.
در مقابل، در سالهای اخیر، جریانهای باستانگرا که موضعی ستیزنده نسبت به اسلام دارند، کوشیدهاند با تکیه بر برخی استنباطها، شخصیت کوروش هخامنشی را با ذوالقرنین قرآنی منطبق بدانند و او را نماد حقوق بشر، آزادی و حتی توحید معرفی کنند. حال آنکه این تطبیق، با بررسی دقیق منابع دینی و اسناد تاریخی، نهتنها پشتوانهای محکم ندارد، بلکه بهروشنی با مستندات موجود در تضاد است.
از مهمترین منابع موجود درباره باورهای دینی کوروش، «استوانه کوروش» یا «منشور کوروش» است؛ لوحی گلی که به زبان اکدی و به خط میخی بابلی نوشته شده و از مهمترین آثار باستانی بهجامانده از دوره هخامنشی بهشمار میرود. این منشور پس از تصرف بابل در سال ۵۳۸ پیش از میلاد نوشته شد و محتوای آن، نمایانگر سیاست مذهبی، فرهنگی و اجتماعی کوروش در مواجهه با مردم بابل است.
بر اساس ترجمه دقیق و علمی این لوح توسط دکتر عبدالمجید ارفعی، پژوهشگر برجسته زبانهای باستانی، واژه «مردوک» (Marduk) دستکم ۲۳ بار در این متن تکرار شده است. مردوک، خدای اصلی بابلیان و پرستششده در شهر بابل بود. در متن منشور، کوروش نهتنها مردوک را خدای بزرگ و سرور خدایان میخواند، بلکه خود را برانگیختهی او معرفی میکند، از رضایت مردوک نسبت به خود سخن میگوید، و حتی اذعان دارد که به پرستش روزانه او پرداخته است.
نکاتی از این متن که اهمیت ویژهای دارند، از این قرارند:
- مردوک، خدای اصلی و سرچشمه مشروعیت سلطنت کوروش معرفی شده است.
- مردوک کوروش را برمیگزیند، او را به پادشاهی میرساند، و سرزمینها را به اطاعت از او درمیآورد.
- کوروش با صراحت اعلام میکند که «هر روز در پرستش او میکوشیدم»، و از شادی مردوک نسبت به اعمالش سخن میگوید.
- از مردوک با تعابیری چون «خدای من» و «سرور خدایان» یاد شده، که موحدان نمیتوانند برای خدای خود بهکار برند مگر با حذف کامل هر گونه شرک و انسانانگاری.
در فرهنگ دینی بابلیان، مردوک نهتنها «خدای خدایان» بهشمار میرفت، بلکه صاحب صفاتی کاملاً ناسازگار با مفهوم توحیدی خداوند یگانه بود. او، بر اساس اساطیر بابلی، فرزند انکی (خدای آبها) بود، جانشین آنو (خدای آسمانها) شد، در نبردی اسطورهای با هیولایی بهنام تیامات پیروز گشت و از ترکیب خون او با خاک، انسان را آفرید. مردوک، خدای جادو و سحر و فرمانروای دنیای زیرین نیز محسوب میشد. در برخی منابع او را در کوهی در عالم مردگان زندانی میدانستند و در آیینهای آیینی مانند جشن «اکیتو»، تلاش برای آزادی او انجام میگرفت. این تصویر، هیچ نسبتی با مفهوم خدای یگانه و قادر مطلق در قرآن ندارد.
از سوی دیگر، بر اساس نقل منابع معتبری چون نوشتههای حسن پیرنیا، مورخ شهیر ایرانی، مردوک در بابل نه به عنوان خدای نادیدنی و ماورایی، بلکه در قالب تندیس و بت مورد پرستش بود. این همان ویژگی است که قرآن و تمامی ادیان توحیدی بهشدت با آن مقابله میکنند.
افزون بر این، وجود نام نبو (فرزند مردوک) در منشور کوروش و دعای کوروش برای رضایت این خدایان، گویای تعلق کامل او به یک منظومه فکری و دینی چندخدایی (Polytheism) است. چنین منظومهای نهتنها با آموزههای توحیدی ناسازگار است، بلکه بهوضوح در تعارض با آنچه ذوالقرنین قرآنی در آیات کهف میگوید، قرار دارد.
از دیگر شواهد تاریخی که با رویکرد قرآنی در توصیف شخصیت ذوالقرنین سازگاری ندارد، کشفی است باستانشناختی در نزدیکی تخت جمشید، که ابعاد اعتقادی آن اهمیت فراوان دارد. در جریان کاوشهای پژوهشگران ایرانی و بینالمللی، بنایی بزرگ از دورهی هخامنشیان شناسایی شده که بهاحتمال فراوان در زمان کوروش بنا شده و ساخت آن به هنرمندان بابلی نسبت داده شده است. این بنا با آجرهای لعابدار مزین به نقوش اسطورهای، از جمله جانور افسانهای «موشخوشو»، شناخته میشود؛ نمادی که در آیین بابلی بهطور خاص به خدای مردوک نسبت داده میشود.
بر اساس نظر کارشناسان، تطابق کامل قالبهای تزئینی این آجرها با نقشهای بهکاررفته در دروازه ایشتار در بابل، حاکی از آن است که پس از فتح بابل، کوروش نهتنها به کاهنان بابلی اجازه داده در خاستگاه قدرت هخامنشیان بنایی با نقوش آیینی و اسطورهای خود برپا کنند، بلکه زمینهساز انتقال مفاهیم و نمادهای دینی مردوک به درون ساختار فرهنگی پارس شده است. این نکته از آنرو حائز اهمیت است که صرف حضور این نمادها در مرکز جغرافیایی و سیاسی شاهنشاهی هخامنشی، نشانگر ارادت و پایبندی کوروش به آیین مردوک، نهفقط بهمثابه سیاستی دیپلماتیک، بلکه بهعنوان التزامی اعتقادی است؛ چراکه حکمرانی که اجازه میدهد در سرزمینش نیایشگاهی با نمادهای خدای بیگانه ساخته شود، نه در قلمرو مغلوب، بلکه در قلب قدرت خود، در حقیقت نشان میدهد که آن خدای بیگانه، برای او بیگانه نبوده است.
افزون بر آن، کشف تعداد زیادی از موتیف این حیوان اسطوره ای تردیدی باقی نگذاشته که بنا مربوط به دوره کوروش است. اما اینکه این بنا در دوره داریوش هخامنشی تحمل شده و با تغییر نگرشهای مذهبی خشایارشا از دیگر ایزدان به ایزد اهورامزدا چه کارکردی پیدا کرده است، همه از جمله مواردی است که کشف این بنا پرسشهای جدیدی را در ارتباط با نگرشهای مذهبی جامعه هخامنشی مطرح کرده است.
در پرتو همین شواهد، روشن میشود که تصویر کوروش بهعنوان شخصیتی توحیدی و قابل تطبیق با ذوالقرنین، با واقعیت تاریخی و شواهد مادی در تعارضی آشکار است. یافتههای این فصل از پژوهشها که بهکوشش پژوهشکده باستانشناسی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، بنیاد پژوهشی پارسه پاسارگاد، سازمان میراث فرهنگی فارس و دانشگاه بولونیا ایتالیا انجام گرفته، همچنان در حال بررسی است؛ اما حتی در این مرحله نیز دلالتهای آن، نقطهی عطفی در نقد فرضیهی تطبیق کوروش و ذوالقرنین محسوب میشود.
بنابراین، تطبیق کوروش با ذوالقرنین قرآنی، بر پایهی اسناد و متون معتبر، نهتنها قابل دفاع نیست، بلکه با اصول روششناسی تاریخی، متنی و دینی نیز ناسازگار است و نمیتوان با اتکا به انگارههای احساسی یا ایدئولوژیک، او را بهعنوان الگوی توحیدی قرآنی معرفی کرد.
چنین تطبیقی بیشتر بازتابی از نگاههای مدرن سیستماتیک و تلاش برای ساختن هویتی مستقل از دین است، نه استنباطی علمی و بیطرفانه از متون تاریخی و دینی.
منابع و پینوشتها :
۱. ارفعی، عبدالمجید. (۱۳۶۶). فرمان کوروش بزرگ. تهران: فرهنگستان ادب و هنر ایران، شماره ۹.
۲. گریمال، پییر. (۱۳۷۳). اسطورههای بابل و ایران باستان (ترجمهٔ ایرج علیآبادی). تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ چهارم.
۳. Wikipedia. «مردوک»، ویکیپدیای فارسی:
https://fa.wikipedia.org/wiki/مردوک
۴. پیرنیا، حسن. تاریخ ایران باستان، جلد اول، صص ۶۹۹–۷۰۰؛ جلد دوم، ص ۱۵۳۲. تهران: دنیای کتاب. چاپ اول.
۵. «کشف نیایشگاه مردوک در تختجمشید؟». (۲۰۱۳). صدای آمریکا – بخش فارسی:
https://ir.voanews.com/a/persepolis-cyrus-marduk-temple/1780257.html
در Jewish Virtual Library یعنی «کتابخانه مجازی یهودیان» میخوانیم:
The origin of Marduk's name is unknown but there are some suggested etymologies, the most accepted being from Sumerian (A) MAR. UTU (K), "the young bull [or calf] of Samaš [Utu] the Sungod.
مبدأ نام مردوک ناشناخته است، اما چند ریشهیابی پیشنهادی برای آن وجود دارد که پذیرفتهشدهترین آن از زبان سومری است: (A) MAR. UTU (K) به معنای «گوساله یا گاو نر جوان سماش [او تو]، خدای خورشید».
https://www.jewishvirtuallibrary.org/marduk?utm_source=chatgpt.com
بعد، جوان خام و ناآگاه سیاستزدهی ایرانی، از این بت باستانی بابلی، پلاک و گردنبند تهیه میکند و به وهم تصویر اهورامزدا آن را به گردن میآویزد!
واژهی «مردوک» به معنای گاو و گوساله است.
یعنی هرجا که یهودیان از کسی یا مکتبی تمجید کردند (همانگونه که عاشق سینهچاک و دلسوختهی کوروش هخامنشیاند)، مطمئن باشید قطعاً ردپایی از گوسالهپرستی و گاوپرستی (علاوه بر هر نوع شرک، کفر و الحاد دیگری) در آن هست.
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَٰذَا إِلَٰهُكُمْ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِي
آنگاه برای آنها مجسمه ی گوساله ای که صدای (چون صدای گوساله) داشت، پدید آورد، پس (سامری و پیروانش به مردم) گفتند: «این معبود شما، و معبود موسی است، که آن را فراموش کرده است».[طه : ٨٨]
- ۰ نظر
- ۱۰ خرداد ۰۴ ، ۰۰:۱۳