پلیس چین خطاب به مسلمانان:
کسانی که در نزد آنها قرآن و یا جا نمازی وجود داشته باشد با برخورد سختی مواجه خواهند شد.
http://www.dailymail.co.uk/news/china/article-4929064/Chinese-police-ask-Muslims-hand-copies-Koran.html
- ۰ نظر
- ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۶:۰۶
پلیس چین خطاب به مسلمانان:
کسانی که در نزد آنها قرآن و یا جا نمازی وجود داشته باشد با برخورد سختی مواجه خواهند شد.
http://www.dailymail.co.uk/news/china/article-4929064/Chinese-police-ask-Muslims-hand-copies-Koran.html
شبهه: در اسلام شهادت دو زن برابر یک مرد است!
پاسخ:
بطور مختصر عرض میشود:
اولاً: بطور کلی شهادت جزو حقوق انسانی نیست بلکه جزو تکالیف هست و بین حق و تکلیف تفاوت هست و شهادت فرض کفایی است. (ر.ک: المغنی لابن قدامه، ج 10، ص 128)، بنابراین اگر از کسی طلب شهادت شود و استنکاف کند وی گناهکار میباشد.
ثانیاً: مراتب شهادت برحسب «جنسیت» یا «ارزشمندی افراد» نیست بلکه بر اساس «موضوع» است؛ یعنی برای نوعهای شهادت ما به موضوعیت شهادت نگاه میکنیم نه به جنس شهود که زن باشد یا مرد.! فتأمل!...
ثالثاً: شهادت انواعی دارد:
1- شهادت دو مرد. (بقره : 282).
2- شهادت دو زن و یک مرد. (بقره : 282).
3- شهادت یک مرد و یک زن. ( سوره نور: 6 - 9)، اگر مردی همسرش را متهم به زنا کند و یا بالعکس، زنی شوهرش را بدان متهم کند - و در این حالت شاهدی وجود نداشته باشد- خود مرد و زن باید در حضور قاضی بر یکدیگر شهادت دهند.
4- شهادت زن بدون مرد. (المغنی لابن قدامه، ج 10، ص 137؛ بدایة المجتهد لابن رشد، ج 4، ص 248)، در این خصوص حدیث صحیحی از پیامبراکرم (صلی الله علیه و سلم) در صحیح بخاری (ج 7، ص 10 ح 5104) روایت شده است. و عامر شعبی، ابراهیم نخعی و حسن بصری و ... بدان فتوا دادهاند و این قول جمهور قریب به اتفاق علمای اسلام است. الله اعلم.
پروفسور ایرا ماروین لاپیدوس میگوید:
«آنچه که محمد را شخصیت بینظیر تاریخ کرد و آنچه او را در جایگاه پیامبری نشاند، توانایی وی در انتقال بینش خود به اطرافیان بود؛ بدینسان مفاهیمی که از دیرباز برای همگان شناخته شده بود، غنایی تازه یافت و توانست زندگی دیگران را دگرگون کند، چنان که زندگی خود وی را نیز متحوّل کرده بود. این امر نه تنها از طریق موعظه مستقیم دربارهی خداوند، بلکه با متحول کردن زندگی خانوادگی و نهادهای مربوط به آن و با ارائهی شعائر، آداب و رسوم اجتماعی و وفاداری سیاسی جدید میّسر شد. محمد پیامبری بود که بینش دینی جدیدی را در کالبد یک جامعهی کامل دمید.»
[تاریخ جوامع اسلامی از آغاز تا قرن هجدهم، ایرا ماروین لاپیدوس، ترجمه محمود رمضان زاده، (مشهد:بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، 1376)، ص 75.]
خلیفه هارونالرشید فردی زندیق را دستگیر کرد و دستور داد او را گردن بزنند.
زندیق پرسید:
ـ چرا میخواهید من را بکشید؟
هارون گفت:
ـ چون میخواهم بندگان خدا را از شرّ تو راحت کنم.
زندیق گفت:
ـ پس با آن هزار حدیثی که من جعل کردهام و به پیامبر خدا (صلىاللهعلیهوسلم) نسبت دادهام چه میکنی؟ هیچکدامشان حتی یک حرف از سخنان او نیست!
هارون بلافاصله گفت:
"فأين أنت يا عدو الله من أبي إسحاق الفزاري وعبد الله بن المبارك ينخلانها فيخرجانها حرفًا حرفًا."
ـ ای دشمن خدا، تو از ابو اسحاق فزاری و عبدالله بن مبارک چه میدانی؟ آنان احادیث را تکبهتک میپالایند و از میانشان هر حرف ساختگی را بیرون میکشند.
منبع: تاریخ الخلفاء، جلال الدین السیوطی، صفحه ۲۱۶.
فیلیپ آدلر « Philip Adler» در کتاب «تمدنهای عالم» میگوید:
1«دانشگاه مخلوق مسلمانان است. قدیمیترین دانشگاه دنیا که هنوز هم به منزلهی نهاد آموزش عالی فعالیت میکند دانشگاه قاهره است که روحانیان مسلمان در سدهی نهم میلادی / دوم هجری قمری آن را به عنوان حوزهی مطالعات دینی پی ریزی کردند. مدتها پیش از آنکه نام ارسطو و افلاطون به گوش مسیحیان غربی برسد، مسلمانان در خاورمیانه ارزش یافتههای علمی یونان کلاسیک را تشخیص دادند و در حفظ و گسترش آن کوشیدند. طالبان فلسفه و علومِ متنوع دیگر در آکادمیهای بغداد و سایر مراکز اسلامی گرد میآمدند و در تحریرات استادان یونانی مداقه و بحث میکردند. ... علمای اسلام عظمت فکری ارسطو را به اتباع مسیحی خود در اسپانیا منتقل کردند که به نوبهی خود آن را در سدههای دوازدهم و سیزدهم به سایر مسیحیان ساکن اروپا انتقال دادند. سهم مسلمانان در پیشرفت علم، گزینشی اما مهم بود. دنیای اسلام در زمینهی علوم پزشکی از تمام جنبههای این علم در تمدن مغرب زمین بسیار جلوتر بود. مخصوصاً باید از داروسازی و فیزیولوژی و کالبدشناسی و بالاتر از همه در چشم پزشکی و علوم بصری بهعنوان نقاط قوت طب اسلامی یاد کنیم. در زمینهی جغرافیا نویسندگان عرب و ایرانی و سیاحان اطلاعات فراوانی دربارهی دنیای شناخته شده و دنیایی که تا آن زمان اطلاعاتی از آن در اختیار نبود، فراهم آوردند و در پیشرفت این علم سهم مهمی بازی کردند. مسلمانان در زمینهی نجوم و احکام نجوم سنتهای نظارهگری دقیق و میراث دانشمندان خاور نزدیک را قوت بخشیدند و گستراندند. در حوزهی ریاضیات، نظام عددی هند باستان را بسط دادند و منطقی کردند و "ارقام عربی" را ساختند که هنوز هم کاربرد جهانی دارد؛ همچنین مفهوم جبر و نظام ده دهی را به دنیای غرب هدیه کردند. ابن سینا، طبیب و دانشمند عالیقدر، از برجستهترین عالمان دنیای اسلام، در اروپای قرون وسطا صاحب منزلت بود؛ از زمرهی علمای دیگر در زمینه فلسفه باید از الکندی و ابن رشد و در زمینهی ابداعات جراحی و طب از زهراوی یاد کنیم.» [1]
2«طب اسلامی بسیار پیشرفتهتر از روشهای طبی در اروپای قرون وسطا بود؛ به رغم خصومت میان مسیحیت و اسلام، اطبای عرب مکرر برای تدریس به اروپا دعوت میشدند. پزشکان مسلمان خاصه در جراحی چشم و قطع اندام مهارت داشتند.»
پینوشتها
[1] تمدنهای عالم، فیلیپ جی آدلر، ترجمه محمدحسینآریا، (تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، 1387)، ج1، ص 235.
[2] منبع قبل، ج1، ص 235.
ابن خلدون(متوفّای 808ه.ق) در بیان تأثیر نوع نگرش و رفتار حاکمان در شکل دهی به فرهنگ عمومی،چنین گفته است:
فإنَّ المَلِکَ إذا کانَ قاهراً باطشاً بالعقوبات مُنَقِّباً عن٘ عَوراتِ النّاسِ و تعدیدِ ذُنوبِهم،شَمَلَهُمُ ال٘خَوفُ و الذُّلُّ و لاذوا مِنهُ بِال٘کَذِبِ و ال٘مَکرِ و الخَدیعةِ، فَتَخَلَّقوا بِها و فَسَدَت بصائرُهُم و أخلاقُهُم:
اگر حاکم زورگو و سرکوبگر و در جستجوی نقاط ضعف مردم باشد و برای مجازات آنان بهانەجویی پیش گیرد،ترس و زبونی آنان را فرا خواهد گرفت و در برابرش به دروغ و نیرنگ و تظاهر متوسّل خواهند گشت و تدریجاً به این حالت خو خواهند گرفت و منش و اخلاقشان تباه خواهد شد!
مقدّمه،شرح دکتر اسکندرانی،ص ۱۸۳.
وصیت عمر فاروق به فرزندش عبدالله(رضی الله عنهما):
«فَإنّ مَنِ اتّقَی اللهَ وَقاهُ و مَنِ اتّکلَ علیهِ کَفاهُ و مَن٘ شَکَرَ لَهُ زادَهُ و مَن٘ أقرَضَهُ جَزاهُ؛فَاج٘عَلِ التّقوی عمارةَ قلبِکَ و جلاءَ بَصَرِکَ؛فإنّه لا عملَ لمَن لا نیّةَ لهُ و لا خیرَ لِمَن٘ لا خشیةَ لهُ و لا جدیدَ لِمَن٘ لا خَلَقَ لهُ».
«بی گمان هر که رضایت الله متعال را پاس بدارد،او را پاس خواهد داشت و هر کس به او پشت ببندد برایش کافی است و هر که سپاس او را به جای آورد،نعماتش را افزون تر خواهد ساخت و هر کس به او وام دهد،پاداشش را خواهد داد؛پس پرهیزکاری و خداترسی را به آبادی درون و درخشندگی چشمانت بگمار و بدان عمل عاری از نیّت پوچ است و شخص عاری از خداترسی هیچ است و آن که سابقه و اندوختەای نداشته باشد،آیندەای نیز نخواهد داشت».
ابن عبد ربّه،العقد الفرید،ج ۳ ص ۱۱۴
در فرمودەای حکیمانه از پیامبر صلی الله علیه وسلم آمده است: «اَلحیاءُ لایَأتی إلّا بِخَیر» یعنی حیا همواره سودبخش است و حاصلی جز خیر ندارد؛ در عمل امّا، می بینیم که حیا احیاناً زیانبخش و عامل از دست دادن برخی فرصت ها (مانند طرح سؤال، اظهار نظر، ارائه موفّق دستاوردها و...) و مانع دستیابی به حقوق و سبب ترک پارەای فضائل همچون امر به معروف و نهی از منکر است؛ دقّت در این باره نشان می دهد که آن چه زیان بخش و فرصت سوز است، شرمگینی و کمرویی است کە نباید آن را حیا نامید؛ هم چنان که علّامه ابن صلاح شهرزوری نیز گفتەاند:
أَنَّ هَذَا الْمَانِعُ الَّذِي ذَكَرْنَاهُ لَيْسَ بِحَيَاءٍ حَقِيقَةً بَلْ هُوَ عَجْزٌ وَخَوَرٌ وَمَهَانَةٌ وَإِنَّمَا تَسْمِيَتُهُ حَيَاءً مِنْ إِطْلَاقِ بَعْضِ أَهْلِ الْعُرْفِ أَطْلَقُوهُ مَجَازًا لِمُشَابَهَتِهِ الحياء الْحَقِيقِيَّ وَإِنَّمَا حَقِيقَةُ الْحَيَاءِ خُلُقٌ يَبْعَثُ عَلَى تَرْكِ الْقَبِيحِ وَيَمْنَعُ مِنَ التَّقْصِيرِ فِي حَقِّ ذِي الْحَقِّ وَنَحْوِ هَذَا.
"موانع شکوفایی همانند فقر خودباوری و زبونی را که عرفاً و در محاورات روزمره حیا نامیده می شود، در واقع حیا نیست بلکه شِبهِ حیاست؛ حیای راستین، خویی است که آدمی را به پرهیز از زشتی ها وا می دارد و از کوتاهی در ادای حقّ صاحبان حق باز می دارد"!
امام نَوَوی، شرح صحیح مسلم، ج ۲، ص ۵و۶.
"لَیسَ العاقلُ الَّذی یَحتالُ لِل٘أَمرِ إذا وَقَعَ فیهِ؛و لکنَّهُ الّذی یَحتالُ لِئَلّا یَقَعَ"
خردمند کسی نیست که وقتی گرفتار مشکلی شد برایش چارەاندیشی کند؛بلکه کسی است که چارەاندیشی و برنامەریزی می کند که گرفتار مشکل نشود!
عُمَر بن خطاب رَضِیَ اللهُ عَنهُ
بَلاذُری،أنساب الأشراف، ۳۷۰/۱۰
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون
الله کسی است که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پس مؤمنان باید بر الله توکل کنند. [التغابن : ۱۳]
امام ابنکثیر دمشقی شافعی مینویسد:
"فالأول خبر عن التوحيد، ومعناه معنى الطلب، أي: وحدوا الإلهيّة له، وأخلصوها لديه، وتوكّلوا عليه."
«عبارتِ «اللَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا هُو»، گرچه در ظاهر جملهای خبری دربارهی توحید است، اما در معنا، مفهومِ «درخواست و فرمان» دارد؛ یعنی: یکتایی و توحیدِ الوهیت را برای خداوند محقق سازید، آن را برای او خالص گردانید، و بر او توکل کنید.»
تفسیر القرآن العظیم.
نامه عمر فاروق به ابو موسی اشعری رَضِیَ اللهُ عَنهُما :
مردم طبیعتاً نوعی بدبینی به حاکمانشان دارند؛به الله پناه می برم از این که من و تو هدف یک آشوب کور و ناپیدا یا کینهٔ پنهان قرار گیریم؛پس حدود را حتّی در لحظەای مانده از روز،اجرا کن و هر گاه کاری برایت پیش آمد که بُعدی دنیایی و بعدی اخروی داشت،بُعد الهی و معنوی را ترجیح بده که دنیا گذرا و آخرت پایاست؛بزهکاران را بترسان و آنان را پراکنده کن؛بیماران مسلمین را عیادت کن و در تشییع جنازەها مشارکت کن و درِ سرایت را بگشای و خودت شخصاً به امورشان بپرداز که تو یکی از آنان هستی با این تفاوت که مسئولیت تو را سنگین تر ساخته است؛ شنیدەام که سبک زندگی و نوع پوشاک و غذا و مَرکب تو و خانوادەات از عموم مسلمین متفاوت است؛ هشدار ای بندهٔ الله که مانند چهارپایی نباشی که گذارش به علفزاری پر رونق افتاده و بی خبر از خطر چاقی،دغدغەای جز آب و علف و چاق و چله کردنِ خود ندارد و بِدان که وقتی حکّام و مدیران منحرف شدند تودەها نیز منحرف می شوند و بدترین حاکمان، کسی است که مردم به واسطهٔ او منحرف و تباه شوند!
منبع:دینوری،المجالسة و جواهر العلم
امام ابوعبدالله محمد قُرطُبی (متوفای ۶۷۱ق)، مفسّر بزرگ اندلسی:
"کُلُّ مَن صَدَّ عَنْ سَبِیلِ اللهِ، وَأُطِیعَ فِی مَعْصِیَةِ اللهِ، فَهُوَ شَیْطَانٌ لِلْإِنسَانِ."
«هر کس مردم را از راه خدا باز دارد، یا در نافرمانیِ خدا از او پیروی شود، او شیطانی است برای انسان.»
تفسیر قرطبی، ذیل آیهی ۳۱ سورهی فرقان.
خانم کارن آرمسترانگ (Karen Armstrong) میگوید:
«اگر ما محمد را از همان دیدگاهی که چهرههای بزرگ تاریخی را مینگریم ببینیم، به راحتی به این باور خواهیم رسید که او بزرگترین نابغهی طول تاریخ بشر بوده است.»
[محمد، زندگینامه پیامبر اسلام، کارن آرمسترانگ، ترجمه کیانوش حشمتی، (تهران: انتشارات حکمت،1383)، ص 63.]
در مقاله ای در سایت «مرکز ملی اطلاعات زیستفناوری آمریکا» تحت عنوان «اسلام چگونه پزشکی را متحول کرد» میخوانیم:
علاوه بر یادگیری و انتشار علوم سایر فرهنگها، دانشمندان مسلمان اکتشافات و ابداعات زیادی در زمینههای ریاضی، نجوم، شیمی، کشاورزی، معماری، متالوژی (علم استخراج و شناخت و فناوری کار با فلزات) و نساجی داشتهاند.
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC1322233/
خطبه عمر فاروق در آغاز فرمانروایی :
"إنّی عبدُٗ ضعیفُٗ إلّا ما أعانَ اللهُ و لن یُغَیّرُنی الذی وُلّیتُ مِن خلافتکم مِن خُلُقی إن شاء الله؛فإنّما العظمةُ للهِ و لیس للعِباد فیها شیءُٗ؛ فلا یَقولنَّ أحَدُٗ مِنکُم أنَّ عُمَرَ بنَ الخطّاب تَغَیَّرَ مُنذُ وُلّیَ إِم٘رَةَ المؤمنین؛ أیّما رجلُٗ کانت له حاجةُٗ أو ظُلِمَ بمظلمةِِ أو عَیّبَ علینا فی خُلُقِِ،فَل٘یُؤَدّی إلینا؛ فإنّما أنا آمُرُٗ مِنکم و لن٘ یَحمِلنی سلطانی الذی أنا علیه أن أتعظّم علیکم أو أَغلق بابی دونَکم".
من بندەای ناتوانم مگر در آن چه الله یاری کند و به امید الله، خلیفه شدنم چیزی از خُلق و خویم را تغییر نخواهد داد؛شُکوه و بزرگی در انحصار آفریدگار است و بندگان سهمی از آن ندارند؛پس مبادا کسی بگوید که عمر از زمان تصدّیِ خلافت،تغییر کرده است؛ هر شخصی نیازی داشت یا حقّی از او ضایع شد یا عیبی در عملکرد ما دید،آن را به ما گزارش کند؛فرمانروایی و قدرت من از شماست و قدرتی که دارم هیچگاه سبب نخواهد شد که بر شما گردن فرازی کنم یا درِ سرایم را به رویتان ببندم.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
باقَلّانی،مناقب الأئمة الأربعة،ص629،بیروت:دار المنتخب العربی، چاپ اول، 1422ق
یهودیان اسپانیا همواره در پیشرفت بودند تا آنکه در سال 1492م فردیناند غرناطه را فتح کرد و تمام عرب ها را از اسپانیا بیرون ریخت؛یهودیان شبه جزیره (اسپانیا ) که در زیر لوای محبت مسلمانان فاتح،آسوده و آزاد می زیستند دچار محنت تفتیش عقاید گردیدند و مجبور شدند که یکی از دو راه را برگزینند: یا غسل تعمید کرده به مذهب مسیح درآیند و یا از اموال خود چشم پوشیده، راه دیار دیگر پیش گیرند!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ویل دورانت،تاریخ فلسفه،ص205،ترجمه زریاب خویی،شرکت سهامی کتابهای جیبی،چاپ هفتم،1357ش.
نیاز تمدن امروز؛ شناخت و چیستی خلقت انسان
آلکسیس کارل (Alexis Carrel) زیست شناس فرانسوی و برندهی جایزهی نوبل میگوید:
«در حقیقت تمدن امروز موجباتی فراهم میساخته است که بدون اینکه علت آن را بدانیم زندگی ما از هر حیث مشکل شده، تشکیلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ما به غیر از نگرانی و ناراحتی خیال برای ما فایدهای ندارند. تنها چاره این همه بدبختیها شناسائی عمیق خودمان است اگر ما خودمان را خوب شناختیم و دانستیم برای چه خلق شدهایم و از دنیا چه میخواهیم آن وقت خواهیم فهمید چه عواملی برای آسایش بدن ما لازم است.»
[انسان موجود ناشناخته، آلکسیس کارل، ترجمه عنایت، (تهران: انتشارات شهریور، چاپ دوم، بیتا)، ص 22]
وقتی عمر بن خطّاب به خلافت رسید ابوعُبَیده جَرّاح و معاذ بن جَبَل (رضی الله عنهم ) اندرزنامەای خطاب به او نوشتند که به رغم اختصار،آموزه هایی ارزنده و اندیشیدنی در بر دارد:
"درود بر تو!
بر مبنای شناختی که از تو داریم، خودسازی برایت مهم بوده است؛اکنون که فرمانروای تمام مسلمانان اعم از سرخ و سیاه شدەای و فرادست و فرودست و دوست و دشمن در حضورت می نشینند و توقّع عدالت دارند،مراقبِ خودت باش ای عمر! و بترس از روزی که چهرەها در آن فرو افتاده و دل ها از آن هراسناک اند و امکانِ گریز و بهانه تراشی نیست و انسان ها همه محکوم چیرگی آفریدگار و امیدوار بخشایش او و نگران کیفرش هستند! پیشتر به ما یادآوری می شد که کار مسلمانان به جایی خواهد رسید که دوستان ظاهر ، دشمنان پنهانیِ یکدیگر خواهند بود و پناه بر الله که برداشتِ تو از این پیام ما، چیزی غیر از انگیزهٔ نگارش آن باشد که آن هم البته خیرخواهی برای تو بوده است!
آسودگی و تندرستی،نصیبتان باد"!
---------------------------------------------------
اصفهانی، ابو نُعَیم؛حِلیَةُ الأولیاء، ج۱ ص۲۳۷
بازرگانی و ثروتمندی در اسلام و نتیجهی توجه اسلام به آن در جامعه
فلیپ آدلر «Philip Adler » میگوید:
«در دنیای اسلام مخصوصاً بازرگانی کاملاً تکامل پیدا کرد؛ و تأیید قرآن در حفظ "شرافت و شأن تجارت" عموماً رعایت میشد. مسلمانان مؤمن عیبی در کسب ثروت نمیدیدند و بر خلاف مسیحیان و بوداییان، انسانِ دولتمند را شایستهی برکات خداوند و لایق زندگی مرفه میشمردند. اما ثروتمندان وظیفه داشتند فقیران را از ثروت خود بهرهمند کنند. بیشتر مدارس و بیمارستانها و یتیمخانهها و نظایر آن در مناطق مسلماننشین حتی امروز هم نشانههایی از خیرات و موقوفات شخصی هستند و بنیادهایی به شمار میروند که از طریق هدیههای مردم تأسیس شدهاند؛ اهدای این قبیل مؤسسات از طریق وصیت در بین مسلمانان بسیار رواج دارد.»
[تمدنهای عالم، فیلیپ جی آدلر، ترجمه محمدحسینآریا، (تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، 1387)، ج1، ص 238.]