شهوت پرهیزکار
امام ابن حجر رحمهالله مینویسد:
"يُقَالُ إِنَّ كُلَّ مَنْ كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ فَشَهْوَتُهُ أَشَدُّ لِأَنَّ الَّذِي لَا يَتَّقِي يَتَفَرَّجُ بِالنَّظَرِ وَنَحْوِهِ."
گفتهاند:
هر اندازه انسان نسبت به خداوند پارساتر و پرهیزکارتر باشد، نیروی شهوت در او قویتر و بیشتر خواهد بود؛
زیرا کسی که اهل تقوا نیست، بخشی از خواستههای نفسانی خود را از راه چشمچرانی و سرگرم شدن به لذتهای سطحی – چون نگاههای آلوده و مشابه آن – فرو مینشاند و تخلیه میکند.
(اما فرد باتقوا، نگاه را فرو میگیرد و دل را از آن سرگرمیهای ظاهری بازمیدارد؛
و درست از همین رو، شهوت در درونش فشردهتر و شعلهورتر باقی میماند.)
فتح الباری، جلد ۶، صفحه ۴۶۲
امام قرطبی رحمهالله نیز گفته است:
"وَيُقَالُ: إِنَّ كُلَّ مَنْ كَانَ أَتْقَى فَشَهْوَتُهُ أَشَدُّ، لِأَنَّ الَّذِي لَا يَكُونُ تَقِيًّا فَإِنَّمَا يَتَفَرَّجُ بِالنَّظَرِ وَالْمَسِّ، أَلَا تَرَى مَا رُوِيَ فِي الخبر: (العينان تزنيان واليدان تَزْنِيَانِ). فَإِذَا كَانَ فِي النَّظَرِ وَالْمَسِّ نَوْعٌ مِنْ قَضَاءِ الشَّهْوَةِ قَلَّ الْجِمَاعُ، وَالْمُتَّقِي لَا يَنْظُرُ وَلَا يَمَسُّ فَتَكُونُ الشَّهْوَةُ مُجْتَمِعَةٌ فِي نَفْسِهِ فَيَكُونُ أَكْثَرَ جِمَاعًا. وَقَالَ أَبُو بَكْرٍ الْوَرَّاقُ: كُلُّ شَهْوَةٍ تُقَسِّي الْقَلْبَ إِلَّا الْجِمَاعَ فَإِنَّهُ يُصَفِّي الْقَلْبَ، وَلِهَذَا كَانَ الْأَنْبِيَاءُ يَفْعَلُونَ ذَلِكَ."
و نیز چنین گفتهاند:
هر که تقوایش بیشتر باشد، میل جنسیاش نیز شدیدتر است؛
زیرا انسانی که از تقوا تهیست، خواهشهای خود را از راههایی چون نگاه شهوتآلود و تماس بدنی فرو مینشاند و به آرامش ظاهری میرسد.
آیا نشنیدهای آنچه در حدیث آمده است: «چشمها زنا میکنند، و دستها نیز زنا میکنند»؟
پس اگر نگاه و لمس، بخشی از شهوت را ارضا کند، میل به آمیزش کاهش مییابد.
اما آنکه اهل تقواست، نه چشم به حرام میگشاید و نه دست به لمس میبرد،
و همین پرهیز، آتشِ میل را در درون او انباشته میسازد؛
از این رو، آمیزش جنسی در او بیشتر، و نیاز درونیاش افزونتر است.
و نیز ابوبکر وَرّاق گفته است:
هر شهوتی دل را تیره و سخت میکند، مگر آمیزش، که دل را صیقل میدهد و پاک میگرداند؛
و از همین رو بود که پیامبران بدان روی میآوردند.
تفسیر قرطبی، جلد ۵، صفحه ۲۵۳
نکتهی پایانی:
یادآوری این نکته ضروریست که آنچه در بالا گفته شد، به هیچوجه به معنای نسبت دادن ضعف اراده یا ناتوانی به اهل تقوا نیست.
برعکس، تقوا یعنی داشتن نیروی اراده برای ایستادن در برابر خواهشهای نفس و پرهیز از نافرمانی خدا.
کسانی که اهل تقوا هستند، این تمایلات را انکار نمیکنند، بلکه با آگاهی و انتخابی درست، آنها را از راهی سالم، مشروع و حلال پاسخ میدهند.
از نکات قابل تأملی که میتوان از این سخنان برگرفت، دو نکته شایان توجهاند:
۱. افراد باتقوا نباید نسبت به اینگونه تمایلات طبیعی دچار اضطراب، احساس گناه یا درگیری ذهنی بیش از حد شوند.
این میلها بخشی از سرشت انساناند، و آنچه مهم است، شیوهی مواجهه و مدیریت آنهاست، نه صرف وجودشان.
۲. در عین حال، نباید هم به نفس خود اعتماد بیجا داشت یا خیال کرد که چون انسان باتقواست، دیگر از خطر لغزشها در امان است.
اینگونه تمایلات نیز مانند بسیاری از عرصههای زندگی، میتوانند آزمونی الهی باشند؛ فرصتی برای رشد، پاداش معنوی، و نزدیکتر شدن به خداوند.