| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۶۸ مطلب با موضوع «رد شبهات» ثبت شده است

فیزیکدان خداناباور و برنده نوبل فیزیک سال ۱۹۷۹ پرفسور استیون واینبرگ در خصوص تاثیر قسمی از آموزه‌های عبادی دین اسلام بر پیشرفت علم اخترشناسی می‌گوید:


‌ " پژوهش‌های اخترشناختی برای مقاصدی به کار برده می‌شدند که در آن‌ها نتایج باید دقیق می‌بودند، از جمله در تدوین تقویم‌ها، اندازه‌گیری فواصل روی زمین، معلوم ساختن زمان دقیق روز برای ادای نمازهای روزانه و تعیین قبله، جهت مکّه، که نماز گزاران باید رو به آن بایستند و نماز بخوانند. "

.


تاریخ علم,تبیین جهان هستی/نوشته‌ی استیون واینبرگ/ترجمه‌ی جمیل آریایی/ص ۱۲۲

این طبیعی است که تحسین و درک ما از تمدّن یونانی بیشتر و بزرگتر از تحسین و درک ما از تمدّن اسلامی باشد. 

تمدّن یونانی یا قسمتی از آن، بخشی از میراثِ فرهنگی عمومی ماست و بخشی از سنّت فرهنگی‌ است، که ما بدان وارد می‌شویم، ولکن تمدّن اسلامی با وجود تمام خدمتی که به‌تمدّن اروپائی کرده است، برای ما اساساً چیزی بیگانه است و دشمنی است که حتیٰ لحظهٔ تحسین نیز باید از آن هراسید. چهره‌ای که ما از اسلام به ارث بُرده‌ایم، در قرن دوازدهم و سیزدهم (میلادی) و تحت تسلّط این هراس از مسلمین متصوّر شده است و حتیٰ هم اکنون نیز فقط معدودی از اروپائیان می‌توانند اسلام را با بی‌طرفی مورد توجه قرار دهند. با وجود این آیا تحسین ما از یک شیء زیبا باید تحت تأثیر جهل و عدم درک فرهنگی که آن‌را به‌وجود آورده است باشد؟!  

برعکس آیا ممکن نیست که تحسین و درک ما از یک شیء زیبا،راهی برای درک و تحسین یک فرهنگ بیگانه بدست دهد؟!آیا حتیٰ ممکن نیست که زیبائی یک شیء معیار و مقیاس یک فرهنگ و عامل اعتبار آن فرهنگ باشد؟! آیا نباید فرهنگِ اسپانیای اسلامی به‌علت وجود بناهای زیبای مسجد اعظم قرطبه و الحمرای غرناطه فرهنگ عظیمی باشد؟!


[کتابِ اسپانیای اسلامی، اثر مونتگمری‌وات، صفحه‌ی209]

«گوستاو لوبون» از جمله خاورپژوهان بلندپایه فرانسوی است که سال ۱۸۴۱ میلادی چشم به جهان گشود و در سال ۱۹۳۱میلادی از دنیا رفت . وی مطالعات گسترده ای درباره اسلام و تمدن مسلمانان به انجام رسانده است .
______
. «پیامبر اسلام توانست یک هدف مقدّس و واحدی برای تمام ملت‌های عرب بنا کند.... پیروان محمّد به دنبال همین هدف بود که از هیچ‌گونه جانفشانی دریغ نداشتند و به دنبال آن، چشم طمع به بهشتی داشتند که هیچ‌یک از متاع‌های این دنیا برابری با نعمت‌های بی‌پایان و لذت‌بخش آنجا نتواند.

اسلام در میان ملت‌هایی که به آن ایمان آوردند وحدتی ایجاد نمود؛ نظیر همان وحدتی که عشق به روم [در روم ]ایجاد کرد. در نتیجه همان وحدت، همگی آنان دارای مصالح و آرزوهای مشترکی شدند که در نتیجه، همه تلاش‌ها و کوشش‌ها به هدف واحدی متوجه شد؛ با اینکه پیش از آن دارای مصالح و آمال مختلفی بودند.»

گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینى تهران، کتاب‌فروشى اسلامیه، بى‌تا، ص۱۵۲ .

پروفسور فورب اوزه از دانشگاه ورزشی کلن آلمان روی خالکوبی فوتبالیست‌ها و ورزشکاران تحقیق کرده و در بیان نتایج آن، چنین اظهار داشته است: 


▫️«تاتو و خالکوبی باعث کاهش آمادگی 3 تا 5 درصدی بازیکنان فوتبال می‌شود. همچنین باعث می‌شود که بدن فوتبالیست‌ها بعد از هر بازی برای رسیدن به شرایط طبیعی به زمان بیشتری نیاز داشته باشد.»


▪️«70 درصد مواد خالکوبی در سطح پوست باقی نمی‌مانند و وارد خون ورزشکاران و فوتبالیست‌ها می‌شود و عوارضی برای آنها ایجاد می‌کند.»


پروفسور دانشگاه ورزشی کلن آلمان از باشگاه‌ها خواسته به فوتبالیست‌هایشان اجازه خالکوبی ندهند.


https://www.thesun.co.uk/sport/4342514/top-footballers-are-wrecking-their-performances-by-having-tattoos-claim-expert/


توجه: با توجه به احادیث صحیح، خالکوبی، "حرام" است.[1] 


أبوجُحَیفه(رضی الله عنه) می‌گوید: 

« لعن النبی صلى الله علیه وسلم الواشمة والمستوشمة»، یعنی: «پیامبر(صلی الله علیه وسلم) کسی را که زنان را خالکوبی می‌کند و زنی که خواستار خالکوبی است را لعن نمودند.»[2][3]


پی‌نوشت‌ها:

[1] ر.ک: المنتقی شرح الموطإ – الباجی، ج7، ص267؛ شرح النووی علی مسلم، ج14، ص106؛ طرح التثریب – العراقی، ج8، ص204؛ سبل السلام – الصنعانی، ج2، ص212.

[2] صحیح البخاری، ج7، ص61 ح5347؛ صحیح مسلم، ج3، ص1677 ح2124. 

[3] شبیه این حدیث از طریق جمعی از صحابه از جمله: ابن عمر، ابوهریره، ابن مسعود، و ...، از پیامبراکرم(صلی الله علیه وسلم) روایت شده است.

خونریز آلمانی یوگن فیشر متولد سال ۱۸۷۴ میلادی است و به عنوان مهمترین دانشمند انسان‌شناسی شناخته می‌شود کما اینکه دارای مدرک دکترای پزشکی و کالبدشکافی و نیز مدیر بنیاد انسان‌شناسی کایزر ویلهلم است.


این مجرم خونریز بیش از ۷۰۰۰ نفر از اهالی نامیبیا را در اردوگاه جزیره کرش مابین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷ به قتل رسانده است چنانکه فجیع‌ترین آزمایشات را بر روی آنها انجام داد و اقدام به کالبدشکافی اجسادشان کرد و با این کار تلاش کرد درستی نظریه خرافی داروین دجال مبنی بر میمون بودن اصل انسان را اثبات کند.

او و پیروانش سر ۳۰۰۰ کودک و زن را از قبیله آفریقایی هریرو بریدند سپس بسته‌بندی کرده و به دهها دانشگاه و مراکز تحقیقاتی آلمانی با هدف اجرای آزمایشات فرستادند!

حتی کودکان کولی‌های اروپایی از جنایت‌های او در امان نماندند چنانکه ۶۰۰۰ نفر از کودکان کولی را نازا کرد تا آنان را از تولیدمثل محروم گرداند چرا که برحسب نظریه خرافی داروین، نژادهای پست و کمترتکامل یافته می‌بایست از بین بروند!


با وجود وابستگی‌اش به حزب نازی و نوشتن قوانین نژادپرستانه نورمبرگ و مشارکت در قتل‌عام قبایل هریرو در نامیبیا اما پس از سرنگونی نازیسم در سال ۱۹۴۵ از سوی نیروهای متفقین محاکمه نشد چرا که در کشتار دروغین یهودیان مشارکت نداشته بود و سرانجام در سال ۱۹۶۷ میلادی به درک واصل شد.


منابع:

http://www.thatlineofdarkness.com/2014/01/eugen-fischer-and-genocide-in-south.html?m=1

http://www.estherlederberg.com/Eugenics%20(CSHL_List)/Eugen%20Fischer.html

رابرت روزول پالمر (Robert Roswell Palmer) مؤرخ آمریکایی می‌گوید: 

«... بناهای عظیم و کاخ‌های باشکوه بناگردید، کشتی‌ها در مدیترانه به حرکت درآمد، بازرگانان از طریق صحاری و اقیانوس هند به خرید و فروش کالاها مشغول شدند، علمای دین از فواصل هزاران فرسنگ با یکدیگر مکاتبه می‌کردند، خراج جمع‌آوری می‌شد، قوانین اجرا می‌گردید و ایالات در انتظام نگاه داشته می‌شد. علوم طبیعی را اعراب نه فقط از یونانی‌ها فراگرفتند، بلکه از آنها به مراتب جلوتر رفتند. 

کتب علمی یونان به عربی ترجمه گردید، به‌طوری که امروزه فقط از روی ترجمه‌ی عربی پاره‌ای از متون می‌توانیم درک کنیم که نوشته‌های یونانی از چه قرار بوده است. علم و اطلاع جغرافی‌دانان عرب به دنیای آن روز آن‌قدر زیاد بود که نظیرش قبلاً دیده نشده بود. ریاضی‌دان‌های عرب جبر را تکمیل کردند و در این باب از واضعین یونانی آن، آن‌قدر چنان فراتر رفتند که می‌توان گفت تقریباً واضع آن به شمار می‌روند و به واسطه‌ی مراوده‌ی خود با هند، اعداد عربی را اختراع کردند که کمک فراوانی به تسهیل علم حساب نمود، زیرا فراگرفتن اعداد رومی و محاسبه با آن بی‌اندازه دشوار بود و حال آنکه به کمک اعداد عربی، به هر طفلی می‌توان ریاضی درس داد.»

تاریخ جهان نو، رابرت روزول پالمر، ترجمه: ابوالقاسم طاهری، (تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم، 1386)، ج1، ص36.

از ام المومنین عائشه رضی الله عنها روایت شده که گفت: «مَا رَأَیْتُ أَحَدًا أَشْبَهَ سَمْتًا، وَدَلًّا، وَهَدْیًا بِرَسُولِ اللَّهِ فِی قِیَامِهَا، وَقُعُودِهَا مِنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلی الله علیه وسلم ـ ...» هیچ کس را ندیدم که در ظاهر و وقار و رفتار و نشست و برخواستش شبیه‌تر از فاطمه به رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد. ابوداود (۵۲۱۷) ترمذی (۳۸۷۲) روایت کرده‌اند و سند آن حسن است.

ابو نعیم در «حلیة الأولیاء» (۲/۳۹) می‌گوید: «از جمله عبادتکاران برگزیده و پاکان پرهیزکار: فاطمه رضی الله عنها می‌باشد، سیده بتول، پارهٔ تن و شبیه به رسول،‌ دلبند‌ترین فرزندانش، و اولین کسی که پس از وفات به وی پیوست، از دنیا و خوشی‌هایش گوشه گزیده بود و از عیب‌ها و آفت‌های پنهان دنیا با خبر بود».

امام ذهبی/ در «سیر أعلام النبلاء» (۲/۱۱۸-۱۱۹) می‌گوید: «سرور زنان جهان در زمانهٔ خویش، پارهٔ تن پیامبر، ام ابیها، دختر سرور آفریدگان رسول الله صلی الله علیه وسلم ابو القاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف قریشی هاشمی و مادر حسنین».

او همچنین می‌گوید: «پیامبر صلی الله علیه وسلم او را دوست داشته و گرامی‌اش می‌داشت و رازش را با وی می‌گفت. فضایلش بسیار زیاد است. شکیبا و دیندار و خیرخواه و پاکدامن و قانع و سپاسگزار الله بود».

ابن کثیر/ در البدایة والنهایة (۹/۴۸۵) می‌گوید: «کنیه‌اش ام ابیها است» و می‌گوید: «کوچک‌ترین دختران پیامبر صلی الله علیه وسلم بنا بر قول مشهور است، پس وفات پیامبر کسی جز او باقی نمانده بود به همین دلیل پاداش او بسیار بزرگ گشت چرا که مصیبت از دست دادن رسول الله صلی الله علیه وسلم را مشاهده کرد».

خلاصه باور اهل سنت در رابطه با عموی پیامبر

حمزه رَضِیَ اللهُ عَنه

ابن عبدالبَر در کتابش الاستیعاب (۱/۲۷۰حاشیه الإصابة) می‌‌گوید: «حمز‌ة بن عبدالمطلب پسر هاشم، عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم است، به او اسَدُ الله(شیرِ خدا) و اَسَدُ رَسولِه (شیر پیامبرش) گفته می‌شد، کنیه‌اش اباعماره و همچنین ابا یعلی بود».

امام ذهبی دربارهٔ او می‌گوید: «پیشوا و پهلوانی قهرمان، شیر خدا، ابوعماره و ابویعلی قریشی هاشمی مکی سپس مدنی، بدری، شهید، عموی رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و برادر شیری او». سیر أعلام النبلاء (۱/۱۷۲).

امام ابن حجر در «التقریب» می‌گوید:

«علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمی، حیدر، ابوتراب، ابو الحسنین، ‌پسرعموی رسول الله صلی الله علیه وسلم (و) همسر دختر ایشان است، از پیشگامان نخستین بوده و گروهی ترجیح داده‌اند که وی اولین کسی است که مسلمان شده است، او پیشگام عرب‌ها است و یکی از ده نفری است که به بهشت مژده داده شده، در رمضان سال چهل هجری وفات یافت و در آن هنگام وی به اجماع اهل سنت بافضیلت‌ترین شخص زنده از بنی آدم بود، و بنا بر قول راجح شصت و سه سال داشت».

امام ذهبی در سیر أعلام النبلاء (۲/۷۹-۸۰) درباره عباس بن عبدالمطلب رضی الله عنه عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌گوید:

«او از بلند قامت‌ترین، خوش‌سیما ترین، باهیبت‌ترین مردان بود که صدایی بس رسا داشت و بسیار بردبار و والا مقام بود ...

زبیر بن بکار می‌گوید: عباس برهنگانِ بنی هاشم را می‌پوشاند و گرسنگانشان را غذا می‌داد و بی‌خردانشان را باز می‌داشت، از همسایه دفاع کرده و دارایی‌اش را می‌بخشید و در مشکلات یاری می‌کرد».

ابن عبدالبر در کتاب الاستیعاب (۳/۵۱ حاشیة الإصابة) می‌گوید: «احمد بن حنبل و اسماعیل بن اسحاق قاضی گفته‌اند: در فضایل هیچ یک از صحابه همانند فضایل علی بن ابی طالب ـ روایاتی با سندهای نیک وارد نشده است، احمد بن شعیب بن علی نسائی نیز همین را گفته است».

وی همچنین (۳/۴۷) می‌گوید: «از حسن بن ابی الحسن بصری دربارهٔ علی بن ابی طالب رضی الله عنه پرسیده شد پس وی گفت: «به الله سوگند که علی، تیری بود از سوی الله که به هدف برخورد می‌کرد، و ربانیِ این امت بود، دارای فضیلت و پیشگامی و خویشاوندی با رسول الله صلی الله علیه وسلم بود،‌ از فرمان الله غافل نبوده و در اجرای دین الله از سرزنش کسی نمی‌هراسید و به مال الله دستبرد نمی‌زد، فرمان‌های محکم قرآن را اجرا نموده پس به باغ‌های بهشت دست یافت. علی چنین بود ای نادان!»

همچنین (۳/۵۲) می‌گوید: «أصم از عباس الدوری از یحیی بن معین روایت می‌کند که گفت: بهترین افراد این امت پس از پیامبرمان: ابوبکر و عمر، سپس عثمان، سپس علی می‌باشند، این مذهب ما و سخن پیشوایان ما است».

وی همچنین (۳/۶۵) می‌گوید: «ابو احمد زبیری و دیگران از مالک بن مِغوَل، از أُکَیل از شَعبی روایت می‌کند که گفت: علقمه به من گفت: می‌دانی علی در این امت به چه می‌ماند؟ گفتم: به چه می‌ماند؟ به عیسی پسر مریم می‌ماند؛ گروهی او را چنان دوست داشته که در محبتش هلاک شدند و گروهی چنان از او بیزار شدند که در بیزاری از او به هلاکت رسیدند».

همچنین (۳/۳۳) می‌گوید: «و اجماع دارند بر اینکه وی به سوی دو قبله نماز خوانده و هجرت نموده و در بدر و حدیبیه و دیگر صحنه‌های مهم حضور داشته است وی در این صحنه‌ها امتحانش را پس داد و در جایگاهی گرامی قرار گرفت و در مکان‌های بسیاری پرچم رسول الله صلی الله علیه وسلم را به دست گرفت، در غزوهٔ بدر پرچم در دست او بود ـ در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد ـ و هنگامی که مصعب بن عمیر در غزوهٔ احد کشته شد پرچم در دست وی بود و رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را به علی رضی الله عنه داد».

حافظ ابن حجر در فتح الباری (۳/۱۱) دربارهٔ حدیثی که سند آن علی بن حسین از حسین بن علی از علی بن ابی‌طالب است می‌گوید:

«و این از صحیح‌ترین سندها است و از پر افتخارترین شرح حالی است که شخص از پدرش از پدربزرگش روایت کرده است».

در کتاب «تهذیب الکمال» تألیف «مزّی» در قسمت معرفی علی بن حسین آمده است که ابوبکر بن ابی شیبه گفته است:

«صحیح‌ترین سندها، سندی است که زُهری از علی بن حسین از پدرش از علی روایت کرده است».

در طبقات ابن سعد (۵/۳۳۳)، و (۵/۳۸۷ – ۳۸۸) با سند از فاطمه دختر علی بن ابی‌طالب روایت شده که عمر بن عبدالعزیز به وی گفت: «ای دختر علی! به الله سوگند که بر روی زمین هیچ اهل بیتی نزد من محبوب‌تر از شما نیست و قطعاً شما نزد من محبوب‌تر از اهل بیت خودم هستید».

در کتاب «سیر أعلام النبلاء» تألیف ذهبی، و در کتاب «تهذیب التهذیب» تألیف ابن حجر عسقلانی، هنگام معرفی عباس رضی الله عنه آمده است «هنگامی که عباس از کنار عمر و یا عثمان عبور می‌کرد و آنها سواره بودند، پایین می‌آمدند تا وی از کنار آنها بگذرد، به خاطر احترام بسیاری که به عموی رسول الله صلی الله علیه وسلم داشتند».

ابن کثیر در تفسیر آیات سورهٔ شوری آورده است: عمر بن خطاب به عباس گفت: «به الله سوگند، روزی که مسلمان شدی، اسلام آوردن تو برایم دوست داشتنی‌تر از اسلام آوردن خطاب بود، اگر اسلام می‌آورد؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم مسلمان شدن تو را بیش از مسلمان شدن خطاب دوست داشت».

این سخن را همچنین ابن سعد در الطبقات (۴/۲۲، ۳۰) آورده است.

امام بخاری در صحیح‌اش (۳۷۱۲) روایت کرده که ابوبکر رَضِیَ اللهُ عَنه به علی رَضِیَ اللهُ عَنه گفت: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلی الله علیه وسلم ـ أَحَبُّ إِلَیَّ أَنْ أَصِلَ مِنْ قَرَابَتِی». «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، پیوسته داشتن پیوند خویشاوندی رسول الله صَلّیَ اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم برایم محبوب‌تر از پیوسته داشتن پیوند خویشاوندان خودم است».

امام بخاری همچنین در صحیح‌اش (۳۷۱۳) از ابن عمر از ابوبکر رَضِیَ اللهُ عَنهُما روایت کرده که گفت: «ارْقُبُوا مُحَمَّدًا فِی أَهْلِ بَیْتِهِ» یعنی: در رفتار با اهل بیت، محمد صلی الله علیه وسلم را در نظر داشته باشید.

حافظ ابن حجر در شرح این گفته می‌گوید: «مردم را با این سخن مورد خطاب قرار داده و سفارش می‌نمود. و مراقبت از یک چیز یعنی نگهداشتن آن. گفته می‌شود: وی را در مورد آنها مراعات کنید،‌پس آنان را آزار نرسانده و به آنها بدی نکنید».

در صحیح بخاری (۳۵۴۲) همچنین از عقبة بن حارث روایت است که گفت: صَلَّى أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ الْعَصْرَ، ثُمَّ خَرَجَ یَمْشِی فَرَأَى الْحَسَنَ یَلْعَبُ مَعَ الصِّبْیَانِ فَحَمَلَهُ عَلَى عَاتِقِهِ، وَقَالَ: «بِأَبِی شَبِیهٌ بِالنَّبِیِّ... لَا شَبِیهٌ بِعَلِیٍّ» وَعَلِیٌّ یَضْحَکُ.

ابوبکر رضی الله عنه نماز عصر را خوانده سپس از مسجد بیرون آمده و قدم می‌زد، حسن را دید که با کودکان بازی می‌کرد پس او را بر دوش خود سوار کرده و گفت: پدرم فدایت، شبیه پیامبر هستی، نه شبیه علی؛ در حالی که علی رضی الله عنه می‌خندید.

حافظ ابن حجر در شرح این سخن می گوید: سخن وی «بأبی»: (از نظر زبان عرب) حذف شده‌ای دارد که تقدیر آن چنین است: أفدیه بأبی، یعنی پدرم فدایت باد. همچنین می‌گوید: «این روایت فضیلت ابوبکر و محبتش به خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وسلم را می‌رساند».

The qoran does permit men to take four wives, but this was not intended to pander to male lust, it was a matter of social welfare: it enabled widows and orphans to find a protector, without whom it was impossible for them to survive in the harsh conditions of 7th-century Arabia.
قرآن به مردان اجازه می‌دهد که چهار همسر داشته باشند اما این به معنای اجازه شهوترانی به مردان نیست و در واقع حکمی بر اساس اقتضای آن زمان بوده است که بیوه‌گان و یتیمان را از داشتن یک حامی و سرپرست برخوردار می‌کرده است، که در غیر این صورت زنده ماندن برای آنها در شرایط بسیار سخت آن زمان غیرممکن می‌شده است.
The qoran gives women legal rights of inheritance and divorce, which western women would not receive until the 19th century.
قرآن حق قانونی ارث و طلاق را به زنان داده است درحالیکه زن غربی در ابتدای قرن ۱۹ از این حقوق برخوردار می‌شود!


https://amp.theguardian.com/world/2002/jun/20/religion.september11

فقط از الله بخواه



إِنَّهُ هُوَالسَّمِیعُ الْعَلِیمُ

«همانا او (الله) شنوای دانا است» (فصلت/۳۶)


وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ

«و او (الله) بر هر چیزى تواناست» (ملک/۱)


نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید

«ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم» (ق/۱۶)


هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

«او (الله) مهربانترین مهربانان ست» (یوسف/۶۴)


ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ...

«مرا بخوانید،تا شما را اجابت کنم» (غافر/۶۰) 


ألَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ...

آیا الله برای بنده اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)

ربیعة بن شداد خثعمى نزد على آمد که بدو گفت: «بر کتاب الله و سنت پیامبر الله بیعت کن» ربیعه گفت: «بر سنت ابو بکر و عمر» على گفت: «واى بر تو، اگر ابو بکر و عمر جز به کتاب الله و سنت پیامبر الله بیعت کرده بودند بر حق نبودند.» و ربیعه با وى بیعت کرد.


 تاریخ ‏الطبری ،ج‏ ۶،ص:۲۵۹۹