فقط سکوت کن
# خط ـ نوشته
سوار اتوبوس (درونشهری) بودم.
ایستگاه به ایستگاه توقف، مسافری سوار، مسافری پیاده...
در یکی از این ایستگاهها، بانویی سالخورده سوار شد.
چند لحظه بیشتر نگذشته بود که گویا فهمید ماشین رواشتباه سوار شده.
با احترام از راننده خواست که نگهداره تا پیاده بشه.
تا اینجای ماجرا طبیعیه. اما چیزی که عجیب و ناخوشایند بود، واکنش یکی از مسافرها بود.
نه راننده، که خودش مسئول اتوبوسه، بلکه یک مسافر که هیچ ربطی به موضوع نداشت، شروع کرد به غر زدن!
با لحنی تند و طلبکارانه سر اون زن بیچاره که:
«خب از اول میپرسیدی دیگه! چرا دقت نکردی؟!»
پیرزن، چندبار عذر خواست.
اما فایدهای نداشت؛ بعضیها نه فقط نمیشنون، که انگار میل دارن کسی رو خرد کنن.
زن پیاده شد و رفت. اما اون آقا، همچنان ادامه میداد.
درست مثل کسی که دلش میخواد هرطور شده، خودش رو محق نشون بده، حتی به قیمت رنجوندن دل یه انسان سالخورده.
راستش، اگر راننده چیزی میگفت، شاید هنوز قابل درک بود. چون دستکم درگیر نظم و مسیر بود.
ولی یه مسافر؟ واقعاً چرا باید کسی که هیچ نقشی توی ماجرا نداره، اینقدر اظهار نظر کنه؟
اگر خودش رو جای اون زن نمیذاره، نمیتونه برای یه لحظه، مادرش یا خواهری یا عزیزی رو تصور کنه که یه روز، یه جا، به خاطر یه اشتباه کوچیک، محتاج کمی ملاحظهست؟
گاهی سکوت، نهفقط احترامه، بلکه نشونهی بلوغ و فهمه.
بعضی حرفها، وقتی گفته نشن، آدم سنگینتر و شریفتر بهنظر میاد.
چون یه کلمهی نابجا، بیاونکه فایدهای داشته باشه، میتونه تلخی ایجاد کنه.
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم چه زیبا فرمود:
مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ
«هركس به الله و روز قيامت ايمان دارد، پس باید سخن نیک بگويد يا ساكت شود.»
منبع روایت: متفق علیه