| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

پیکِ بی‌ردپا

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۴، ۰۸:۰۱ ب.ظ

ابن‌کثیر رحمه‌الله در تاریخش ماجرای «پیش‌قاصدِ نهاوند» را نقل می‌کند:

 

 

مردی از مسلمانان بیرونِ مدینه بود که ناگهان سواری را دید. از او پرسید:
«از کجا می‌آیی؟»
سوار گفت: «از نهاوَند.»

مرد پرسید: «خب، اوضاع مردم چطور شد؟»
سوار جواب داد:
«خدا مسلمانان را پیروز کرد؛ فرمانده‌ کشته شد، ولی مسلمان‌ها غنیمت بزرگی به دست آوردند.

سهم هر سواره شش هزار بود و سهم هر پیاده دو هزار.»

بعد از این حرف‌ها، سوار از نگاهش ناپدید شد.


آن مرد به مدینه رسید و ماجرا را برای مردم تعریف کرد. خبر چنان پخش شد که به گوش امیرالمؤمنین عمر رسید. عمر او را خواست و پرسید:
«چه کسی این خبر را به تو رساند؟»
گفت: «سواری بود.»

عمر گفت:«او اصلاً پیش من نیامده؛ (او انسان نبود،) بلکه یکی از جنیان بود… پیکِ آن‌ها. اسمش هم عُثَیم است.»

 

چند روز بعد، طَریف با خبرِ پیروزی رسید؛ اما فقط اصلِ خبر را داشت و هیچ جزئیاتی نمی‌دانست. عمر از او پرسید چه کسی نعمان را کشته، اما او بی‌اطلاع بود.

تا اینکه همراهانِ خمسِ غنائم رسیدند و خبر را کامل و دقیق گفتند.


و این‌طور روشن شد که همان جنّی واقعاً در صحنه‌ی نبرد بوده و زودتر از همه برگشته تا قومش را خبر کند.

 

 

البدایة والنهایة، ج ۱۰، ص ۱۲۳-۱۲۴.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest