| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام اختیاری ایرانیان» ثبت شده است

«۱۰ نكته پرسود از کتاب دو قرن سکوت»

 

 

|منقول - با مقداری ویرایش

 

از جملۀ کتاب هایی که اسلام ستیزان به عنوان نقل مجالس در میان خود می گردانند و به آن افتخار می کنند، کتاب دو قرن سکوت جناب زرینکوب می باشد. البته زرینکوب و کتابش برای ما در مقام حجیت نیستند، اما از آنجایی که اسلام ستیزان آن را قبول داشته و چه بسا برای شبهه پراکنی از آن استفاده می کنند. در نتیجه تصمیم گرفتیم که ۱۰ اعتراف مهم از این کتاب را استخراج کنیم :

۱. پشت کردن مردم به حکومت و آیین زرتشت!

 

«در ولایاتی مانند ری و قومس و اصفهان و جرجان و طبرستان مردم جزیه را می پذیرفتند، اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی و پریشانی بود، کس به دفاع از آن علاقه و رغبتی نداشت.» [۱]

 

 

۲. سقوطی که راه گریزی نداشت!

 

«باری آیین زرتشت، در پایان دورۀ ساسانی، بر اثر بدعت های دینی و درنتیجه فساد و انحطاط موبدان ضعیف گشته بود. نفوذ آیین عیسی و بودا نیز از دو جانب شرق و غرب، آن را در میان گرفته بود و هر روز ضعیف ترش میکرد! شاید اگر اسلام از راه جزیرة العرب نمی رسید، آیین زرتشت در برابر نفوذ این دو دین خود را یکسره باخته بود.» [۲]

 

 

۳. کمی از انوشیروان عادل بشنویم.

 

«با کشتار شگفت انگیز و بی شفقتی که خسرو انوشیروان از پیروان مزدک کرد، موبدان گمان بردند که آیین پسر بامداد یکسره از جهان بر افتاد، اما این گمان درست در نیامد و آیین مزدک حتی پس از سقوط ساسانیان باقی ماند.» [۳]

 

 

۴. سربازان وفادار یزدگرد!!

 

«در حقیقت وقتی سعد به مدائن در آمد، مدافعان، آن را فرو گذاشته و رفته بودند. ایوان را لشکریان یزدگرد خود در هنگام گریز غارت کرده بودند، اما فاتحان آنها را دنبال کردند و مال های غارتی را از آنها باز ستاندند.» [۴]

 

 

۵. بار سنگین مخارج بر دوش کشاورزان و پیشه وران!

 

«بدینگونه سپاهیان یاغی و روحانیون فاسد را پروای مملکت داری نبود و جز سودجویی و کامرانی خویش اندیشه ای دیگر نداشتند. پیشه وران و کشاورزان نیز، که بار سنگین مخارج آنان را بر دوش داشتند در حفظ این اوضاع سودی گمان نمی بردند، بنابراین مملکت بر لب بحر فنا رسیده بود...» [۵]

 

 

۶. نقشه دستگیری پیامبر صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم!!

 

«گفته اند که پرویز از خشم و نخوت، نامۀ پیامبر را پاره کرد و بباذان فرماندار یمن نوشت که این عرب گستاخ را بند برنهد و نزد او فرستد. خشم پرویز از این بود که این مرد تازی، با اینکه از بندگان اوست چگونه جسارت کرده است و باو پیغام و نامه ای چنین نوشته است.» [۶]

 

 

۷. پیامی تازه با محوری زیبا!

 

«پیام تازه ای که محمد خود را حامل آن می دانست، همۀ جهان را به برابری و نیکی و برادری می خواند، و از شرک و نفاق و جور و بیداد نهی می کرد. نه همان اعراب که زندگی شان یکسره در جور و تطاول و شرک و فساد می گذشت، بلکه ایران و روم نیز که رسم و آیین دیرینشان دستخوش اختلاف و تعصب روحانیون گشته بود، در آن روزگاران به چنین پیام دل نشینی نیاز داشتند و آن را مژدۀ رهایی و نجات تلقی میکردند.» [۷]

 

۸. حَكَمتَ عَدَلتَ أَمِنتَ فَنِمتَ رَسيخَ البال!

 

«در روزگاری که مردم ایران خسروان خویش تا درجۀ خدایان می پرستیدند و با آنها از بیم و آزرم رویاروی نمی شدند و اگر نیز به درگاه می رفتند پَنام در روی می کشیدند، چنانکه در آتشگاه ها رسم بود، عربان ساده دل وحشی طبع با خلیفۀ پیامبر خویش، که امیر آنان بود، در نهایت سادگی سلوک می کردند. خلیفه با آنان در مسجد می نشست و رأی میزد...» [۸]

 

۹. اسلام پذیری ایرانیان!

 

«بسیاری از ایرانیان، از همان آغاز کار دین مسلمانی را با شور و اشتیاق پذیرفتند. دین تازه ای که عربان آورده بودند، از آیین نیاکان خویش برتر می یافتند و ثنویت مبهم و تاریک زرتشتی را برابر توحید محض و بی شایبۀ اسلام شرک و کفر می شناختند.» [۹]

 

 

۱۰. مسلمانان فاتح چگونه بودند؟

 

«این اعراب که جای خسروان و مرزبانان پرشکوه و جلال ساسانی را می گرفتند، مردم ساده و بی پیرایه ای بودند که جز جبروت خدا را نمی دیدند. خلیفۀ آنها که در مدینه می زیست از آن همه تجمل و تفنن که شاهان جهان را هست، هیچ نداشت و مثل همۀ مردم بود. آنها نیز که از جانب او در شهر ها و ولایت های تسخیر شده به حکومت می نشستند و جای مرزبانان و کنارنگان پادشاهان ساسانی بودند، زندگی سادۀ فقر آلود زاهدانه یا سپاهیانه داشتند.» [۱۰]

 

 

-----------------

پی نوشت ها:

[۱] دو قرن سکوت،دکتر عبدالحسین زرین کوب،فانوس سپهر،۱۴۰۱،ص۷۱

[۲] همان، ص ۲۶۶

[۳] همان، ص ۲۵۹

[۴] همان، ص ۶۰ و ۶۱

[۵] همان، ص ۴۹

[۶] همان، ص ۵۰

[۷] همان، ص ۵۰

[۸] همان، ص ۷۳

[۹] همان، ص ۲۵۴

[۱۰] همان، ص ۷۲

  • حسین عمرزاده

روایتِ اِمیدِ اَشَوَهیشتان (Rivāyatī Ēmēdī Ašawahištān) یکی از آثار اصلی دینی به زبان پارسی میانه در اواخر سدهٔ نهم و اوایل سدهٔ دهم میلادی (سده‌های سوم و چهارم قمری) است. این اثر، مجموعه‌ای از قانون‌های مذهبی، اجتماعی و مدنی زرتشتیان و بازتاب موثقی از آیین‌ها و عادات روزگار ایرانی ساسانی است و به موضوعات گوناگون از جمله قانون خانواده، انواع ازدواج، مسائل طهارت و غیره می‌پردازد. روایت امید اشوهیشتان چهارمین و واپسین روایت از روایات پارسیگ به‌شمار می‌آید، که توسط موبدان دورهٔ اسلامی نوشته شده است. نویسندهٔ این کتاب، امید پسر اشوهشت، موبد موبدان دورهٔ خود و از نوادگان آذرباد مهرسپندان بود. روایت امید اشوهیشتان دربرگیرندهٔ چهل‌وچهار پرسش است، که از سوی موبدی به نام آذرگشنسب، پسر مهرآتش، نوهٔ آذرگشنسب از امید اشوهیشتان پرسیده می‌شود.

پرسش بیست‌وپنجم این کتاب، یکی از مهم‌ترین بخش‌های آن است که به موضوع تغییر دین و پیامدهای اجتماعی و حقوقی آن برای زرتشتیانی که مسلمان می‌شدند، می‌پردازد:

پرسش ۲۵:

مردی که از دین زرتشتی به اسلام تغییر مذهب دهد آیا ما یملکی (اموالی) که در دورانی که دین زرتشتی داشت و به او متعلق بود اکنون هم که مسلمان شده به او تعلق می گیرد یا خیر؟ اگر کسی آن اموال را غصب کند آیا قانونی خواهد بود؟ اگر نه، آن اموال به کدام مرجع باید ارجاع شود.

پاسخ ۲۵:

اگر در پرسش مطروحه نکته تلویحی دیگری نهفته نیست که مستلزم پاسخ دیگری باشد، کسى که دینش را تغییر داده و از زرتشتى به اسلام گراییده، در دم مرتکب گناه تناپوهل شده است. 
اگر در دوران یک سال به دین اصلى اش "زرتشتى" برنگردد، به مجرد خاتمه سال سزایش مرگ خواهد بود.
هر مال و ثروت و در آمدى که در زمان زرتشتى بودنش داشته تابع "قانون انسان هاى بدوى" مى گردد.
قانون انسان هاى بدوى این است که:
هر زرتشتى که به آن اموال قبل از همه دست یافت، صاحب آن خواهد شد.
اگر براى شخص غاصب این امکان باشد که آن را در تصاحب خود نگاه دارد و به آن مسلمان شده پس ندهد، غاصب، محقّ است که آن را براى خود نگاه دارد.
اگر غاصب قادر نباشد که آن را براى خود نگاه دارد باید آن را به کسى که در زمان زرتشتى بودنش صاحب آن بوده، پس بدهد.

منبع: روایت اِمید اَشَوَهیشتان، ترجمه: نزهت صفای اصفهانی، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹.

در تحلیل‌های رایج اسلام‌ستیزان، همواره با تکرار ادعاهایی مواجهیم که در آن‌ها، اسلام به‌مثابه‌ی عامل اصلی عقب‌ماندگی جوامع اسلامی معرفی می‌شود؛ در مقابل، چهره‌ای آرمانی، بی‌نقص و بدون خشونت از ایران و دین زرتشتی در دوران پیش از اسلام ترسیم می‌گردد. ادعای فقدان اجبار دینی، انکار حکم ارتداد و تأکید بر شعار «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» در زرتشتی‌گری، محور اصلی این گفتمان است. اما بررسی مستندات تاریخی و دینی مربوط به همان دوران، ازجمله روایت دینی پارسی میانه‌ی اِمید اَشَوَهیشتان، این تصویر را به‌چالش می‌کشد.

مطابق این روایت معتبر و متعلق به سده‌های اولیه‌ی اسلامی، فرد زرتشتی‌ای که به اسلام گرایش پیدا کند، از نظر شرعی مرتد و مستوجب مرگ تلقی می‌شود، مگر آن‌که ظرف یک سال به آیین پیشین بازگردد. حتی اموال چنین فردی نیز از سوی جامعه‌ی زرتشتی قابل مصادره است و «قانون انسان‌های بدوی» که در همین متن به‌صراحت ذکر شده، تصریح می‌کند که اولین زرتشتی‌ای که به آن اموال دست یابد، مالک آن تلقی می‌شود. این نظام فکری، نه‌تنها ارتداد را با شدیدترین مجازات پاسخ می‌دهد، بلکه با سلب اموال و حذف اجتماعی تازه‌مسلمان، نوعی سیاست هراساننده را به‌کار می‌گیرد تا از گرایش به اسلام جلوگیری کند.

حال پرسش این‌جاست: اگر ایرانیان با زور شمشیر مسلمان شدند، چرا تازه‌مسلمانان از سوی دین پیشین خود تهدید می‌شدند؟ اگر آزادی دینی در آیین زرتشتی حکم‌فرما بود، پس منطق چنین احکام سخت‌گیرانه چیست؟ این نمونه‌ی روشن نشان می‌دهد که در ایرانِ پس از فتوحات، برخلاف آنچه مدعیان تحریف‌شده‌ی تاریخ بیان می‌کنند، انتخاب اسلام نه تنها از سر اجبار نبود، بلکه با مخاطرات جدی برای تازه‌مسلمانان همراه بود که منشأ آن، جامعه‌ی زرتشتی سابق بود، نه ساختار سیاسی اسلامی.

از سوی دیگر، اسلام نه تنها پذیرش خود را بر پایه‌ی اختیار قرار داده، بلکه با وضع احکام منطقی و اصول‌محور همچون ارتداد، نه برای سرکوب عقیده، بلکه برای صیانت از حرمت دین، نظام اجتماعی و مقابله با ورود ابزارگرایانه و بازی‌گونه به قلمرو دین، ساختاری منسجم ارائه کرده است. حکم ارتداد، تدبیری است که ناظر بر پیوند ایمان با مسئولیت اجتماعی، حقوقی و اخلاقی است و مانع از آن می‌شود که دین به ابزاری برای فریب، سواستفاده یا فرصت‌طلبی تبدیل گردد.

نکته‌ی قابل‌تأمل آن‌که، همین مدعیان، هنگامی که با متون معتبر تاریخی یا دینی چون روایت امید اشوهیشتان مواجه می‌شوند، ناگهان تاریخ را غیرقابل‌اعتماد می‌خوانند و می‌گویند: «تاریخ را فاتحان نوشته‌اند!»؛ غافل از آن‌که در این‌گونه اسناد، نه‌تنها فاتحی مسلمان دخیل نبوده، بلکه سخن از دل اسناد دینی زرتشتی صادر شده است. در واقع، این تناقض‌گویی‌ها و تقلیل‌گرایی‌های ناراست‌مدارانه، بیش از آن‌که نتیجه‌ی مطالعه‌ی انتقادی تاریخ باشند، بازتاب پروژه‌ای فکری‌اند که هویت‌گریز، دین‌گریز و ایدئولوژیک است؛ نه حقیقت‌جو.

تصاویر منبع:

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest