- ۰ نظر
- ۱۷ آبان ۰۲ ، ۰۶:۴۵
امام شافِعی رَحِمَهُ الله :
هرکس که دنیا و آخرت را می خواهد ، باید که علم را لازم بگیرد.
مَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا فَعَلَيْهِ بِالْعِلْمِ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ فَعَلَيْهِ بِالْعِلْمِ.
المجموع شرح المهذب للنووي، ج١ ص ٢٠
پ ن : در اصل برای اهمیت موضوع و ادای حق مطلب می بایست ترجمه به صورت جداگانه می بود :
هرکس که دنیا را می خواهد باید علم را لازم بگیرد
و هرکس که آخرت را می خواهد هم،باید علم مورد توجه اش باشد.
اما خب به جهت خوانش روان،ساده تر ترجمه شد.
نکته بعد : ضمن اینکه امام شافعی رحمه الله از آن دسته اندیشمندان مسلمان بودند که به علومی جز علم شرعی،همچون:طب،ریاضیات،ادبیات و...هم دانش داشتند و علم آموزی همیشه پسندیده و مفید است،اما معمولا اگرچه که منافاتی نیست هدف اصلی علم شرعی ست که سبب آبادی آخرت هم می گردد.
در هر صورت علم آموزی و علاقه به علم حتی اگر آورده مالی هم در بر نداشته باشد بدون شک در بهبود کیفیت و سلامت و پیشرفت زندگی فردی و اجتماعی پر تاثیر است.
همانگونه که بالعکس،جهل و نادانی،موجب نابودی دنیا و آخرت هر فرد یا اجتماع می شود.
امام شافِعي رَحِمَهُ الله :
کسی که علم را دوست ندارد خیری در او نیست.
بنابراین نباید بین تو و این چنین شخصی،آشنایی و دوستی ای باشد.
منْ لَا يُحِبُّ الْعِلْمَ فَلَا خَيْرَ فِيهِ فَلَا يَكُنْ بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ مَعْرِفَةٌ وَلَا صَدَاقَةٌ.
المجموع ج ۱ ص ۲۰
امام شافعي رَحِمَهُ الله :
(فرد) دانا در مورد آنچه می داند و نمی داند می پرسد تا از آنچه که نسبت به آن علم دارد مطمئن شود و (نهایتا) چیزی را که نمی داند بیاموزد.
و (اما) نادان،از آموختن خشمگین می گردد،و (اگر هم چیزی بداند،به خاطر غرور) از آموختنش به دیگران خودداری می کند.
قال الأصمعي: سمعت الشافعي يقول: «العالم يسأل عما يعلم وعما لا يعلم، فيثبت ما يعلم، ويتعلم ما لا يعلم، والجاهل يغضب من التعلم، ويأنف من التعليم».
تاريخ ابن عساكر (١٥/٢)
امام شافعي رَحِمَهُ اللهُ :
مردها در دنیا به کمال نمی رسند مگر با ۴ چیز :
۱. دیانت
۲. امانت داری (در گفتار و کردار)
۳. محافظت کردن ( از دین،آبرو،دارایی،عقل شان و محافظت از آبرو،خون،اموال و دین مسلمانان )
۴. و (آراسته بودن به) سنگینی و وقار.
« لاَ يَكْمُلُ الرِّجَالُ فِي الدُّنْيَا إِلاََّ بِأَرْبَعٍ : بِالدِّيَانَةِ ، وَالأَمَانَةِ ، وَالصِّيَانَةِ، وَالرَّزَانَةِ ».
[ المجموع للنّووي : (۱/ ۵۵۷) ].
ربیع بن سلیمان رَحِمَهُ الله می گوید :
به نزد شافعی رفتم هنگامی که بیمار بود
در مورد کتاب هایی که نوشته است صحبت کرد و گفت :
دوست دارم مردم این کتاب ها را فرا بگیرند و هرگز چیزی از آن (معلومات) را به من نسبت ندهند.
[ تاريخ مدينة دمشق ۵۱/۳۶۵ ]
لوددت أن الخلق تعلموا هذه الكتب ولم ينسب إلي منها شيء أبداً.
به امام شافعی رَحِمَهُ الله گفته شد :
چرا با اینکه ضعیف نیستی همیشه عصا به دست داری؟
گفت:
تا به یاد داشته باشم که مسافر هستم. (یعنی در این دنیا)
قيل للإمام الشَّافعيِّ:
مالكَ تُدمِنُ إِمسَاكَ العَصَا وَلَستَ بِضَعِيفٍ!
فَقَالَ: « لِأَذكُرَ أَنِّي مُسَافِرٌ » يَعنِي فِي الدُّنْيَا.
⌯ المجموع شرح المهذب (٥٥٧/١).
امام شافعي رَحِمَهُ الله :
برای فضیلت و امتیاز علم همین قدر کافی است که هرکس ادعا می کند آن را دارد،اگرچه که از علم تهی باشد،و هرگاه به او نسبتش دهند (و عالم و دانا بخوانندش) خوشحال می شود.
و برای زشتی جهل هم همین بس که هرکسی از آن بیزاری می جوید،اگرچه که واقعا جاهل باشد،و اگر (جهل و نادانی را) به او نسبت بدهند خشمگین می گردد.
«كفى بالعلم فضيلةً أن يدعيه من ليس فيه، ويفرح إذا نُسِبَ إليه، وكفى بالجهلِ شيئًا أن يتبرأ منه من هو فيه، ويَغْضَب إذا نُسِبَ إليه».
الحلية (تهذيبه) (١٢٩/٣).
امام شافعی رَحِمَهُ الله :
علم آن نیست که حفظ شود، علم آن است که سود برساند.
(حلیة الأولیاء: ۹/ ۱۲۳)
از امام شافعی پرسیدند: «عوامل پسرفت انسان کدام است؟»
جواب داد:
۱- زیاد حرف زدن. [وراجی کردن، دخالت کردن در همه امور، پیوسته إظهار نظر کردن.]
۲- فاش کردن راز مردم. [رازدار نبودن.]
۳- ساده لوح بودن. [سریع اعتماد کردن به همگان.]
الانتقاء: ص۱۵۹
امام نووی در (5/306) المجموع می گوید:
امام شافعی و مولف(شیرازی) و سایر اصحاب تصریح کرده اند که نشستن در یک خانه و تجمع در مکان خاص برای تعزیت گفتن، مکروه است. بلکه بهتر است که اولیای میت دنبال کارهای خود بروند و هر کس در هر کجا یکی از آنان را ببیند، تعزیت گوید. کراهیت اجتماع در محل مخصوص برای زنان و مردان یکسان است.
سنت است که خویشاوندان و همسایگان، برای اهل میت غذا درست کنند. چنانکه در روایت عبدالله بن جعفر رضی الله عنه آمده است:
«لَمَّا جَاءَ نَعْیُ جَعْفَرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اصْنَعُوا لآِلِ جَعْفَرٍ طَعَامًا فَقَدْ أَتَاهُمْ مَا یَشْغَلُهُمْ». ترمذی (2/143) ابن ماجه (1/490)
(پس از آنکه خبر شهادت جعفر رسید، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: برای فرزندان جعفر طعام درست کنید. زیرا آنان با مشکلی مواجه شده اند که فرصت تهیه غذا را ندارند).
بنابراین عایشه دستور می داد که نوعی غذای محلی برای بیمار و تمامی کسانیکه به مصیبتی گرفتار شده بودند تدارک ببینند. (بخاری و مسلم)
همچنین امام شافعی می گوید: من دوست دارم که همسایگان و خویشاوندان میت برای اهل میت تا یک شبانه روز غذا تهیه بکنند. این هم سنت است و هم عمل نیک و خیر خواهانه ای است که پیشینیان به آن عمل کرده اند. (الام:1/247)."
امام محمد بن ادریس شافعی رَحِمَهُ الله:
"لیسَ لأحدٍ دونَ رسول اللهﷺأن یقولَ إلا بِالإستدلالِ"
(در مورد مسائل دینی) غیر از رسول الله ﷺ هیچ شخص دیگری حق ندارد بدون ارائه دلیل چیزی بگوید.
دریافت تصویر
حجم: 376 کیلوبایت
بیهقی از امام شافعی روایت کرده که:
(الله تبارک و تعالی یاران رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را در قرآن، تورات و انجیل مورد ستایش قرار داده و فضیلت آنها را بر دیگران بر زبان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم بیان کرد، پس الله به آنها رحم کرد و به جهت رساندن آنها به بالاترین درجات صدیقین، شهداء و صالحین به آنها شادباش گفت). آنها سنتهای رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را به ما رساندند و رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و وحیی را که بر او نازل میشد، دیدند و آنچه را رسول الله از عام، خاص، عزم و ارشاد مورد نظرش بود، یاد گرفتند. و چیزهایی از سنت را فهمیدند که ما نسبت به آنها نا آگاه هستیم و آنها از همه جهات از علم و اجتهاد گرفته تا پرهیزگاری و تعقل و همچنین درک و شعور علمیو استنباط آن از ما بالاترند. و نظرات آنها نزد ما ستودنی است و از خود و نظراتمان بالاترند. والله اعلم.
مناقب الشافعی (۱/۴۴۲).
بیهقی از محمد بن عبدالله بن عبدالحکم نقل میکند که: (از شافعی شنیدم که میفرمود: برترین مردم بعد از رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم ابوبکر سپس عمر سپس عثمان و بعد علی میباشند).
مناقب الشافعی (۱/۴۳۳).
امام شافعی ـ رحمه الله ـ گفته است:
«برای هیچ یک از افراد دیندار امر جدیدی رخ نمیدهد مگر اینکه در کتاب الله برای آن رهنمودی وجود دارد».
الرسالة (۱/۲۰)
زمانیکه امام شافعی در مصر بود، یکی از اهل کلام نزد وی آمده و در مورد مسالهای از مسائل کلام از او سوال پرسید. امام شافعی به وی گفت: آیا میدانی تو کجا هستی؟ آن مرد گفت: بله. امام شافعی فرمود: این همان موضعی است که الله فرعون را در آن غرق نمود.آیا به تو خبر رسیده که رسول الله امر کرده باشد در این مورد سوال شود؟ گفت: نه. فرمود: آیا صحابه در این مورد سخن گفتهاند؟ گفت: نه. فرمود: آیا میدانی چند ستاره در آسمان است؟ گفت: نه. فرمود: آیا میدانی جنس فلان ستاره از چیست و طلوع و افول آن چگونه و چه وقت بوده و برای چه آفریده شده است؟ گفت: نه. فرمود: مخلوقی را که با چشمانت میبینی، نمیشناسی، آنگاه در مورد علم خالق و آفرینندهاش سخن میگویی؟
پس از این امام شافعی در مورد مسالهای در باب وضو از او سوال کرد که پاسخ اشتباه داد و به چهار طریق پاسخ داد که در هیچیک از آنها پاسخ صحیح و درست نبود. پس امام شافعی به وی گفت: علم و دانش امری که در روز پنج بار به آن نیاز داری، رها کردهای و خود را در علم خالق و آفریننده مشغول کردی؟
چون چیزی در این زمینه به دلت خطور کرد، بهسوی الله بازگرد و اینکه میفرماید: وَإِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ لَّا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِیمُ-إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ«خداوند شما،خداوند یکتا و یگانه است و هیچ خدائی جز او که رحمان و رحیم است وجود ندارد. مسلّماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز (و اختلاف آن دو در درازی و کوتاهی و منافع بیشمار آنها) و کشتیهائی که به سود مردم در دریا در حرکتند و آبی که الله از آسمان نازل کرده و با آن زمین را پس از مرگش زنده ساخته و انواع جنبندگان را در آن گسترده و در تغییر مسیر بادها و ابرهائی که در میان آسمان و زمین معلّق میباشند، بیگمان نشانههائی (برای پی بردن به ذات پاک پروردگار و یگانگی الله) است برای مردمی که تعقّل ورزند»(آیات ۱۶۳ و ۱۶۴ سوره البقرة). و اینگونه در مورد الله متعال بر مخلوقش استدلال کن و خود را در مورد علمی که عقلت به آن راهی ندارد و به آن نمیرسد، به سختی مینداز».
پس آن شخص به وسیلهی امام شافعی از علم کلام توبه کرد و به علم کتاب و سنت روی آورد*. و پس از توبه میگفت: «من خلق و خویی از اخلاق شافعی هستم».
و اینگونه این شخص (یعنی امام مزنی) به یکی از علمای اسلام در فقه شافعی تبدیل شد.
*: سیر أعلام النبلاء (۱۰/۲۵، ۲۶، ۳۱، ۳۲).
ربیع، از امام شافعی نقل میکند که وی شب را سه قسمت کرده بود؛
ثلث اول شب را برای نوشتن
ثلث دوم را برای نماز
و ثلث آخر را برای خواب تعیین کرده بود.
صفة الصفوة: ٤/٢٣٠
عمر بن سواد رحمه الله تعالی مى فرماید امام شافعى برایم تعریف مى کرد که:
دو چیز را بسیار دوست داشتم
تیر اندازی
و
فراگیری علم
در تیر اندازی مهارت بسیاری پیدا کردم تا حدی که ده تیر متوالی را به هدف می زدم
وقتی به سخن از علمش رسید امام سکوت کرد ( چرا که دوست نداشت خودش را مدح کند )
گفتم به الله قسم در علم شرعی مهارتت بیشتر است از تیر اندازی ات.
قال عمرو بن سواد: قال لی الشافعی: کانت نهمتی فی الرمی وطلب العلم، فنلت من الرمی حتى کنت أصیب من عشرة عشرة، وسکت عن العلم، فقلت: أنت والله فی العلم أکبر منک فی الرمی .
تاریخ بغداد ۲/ ۵۹-۶۰