| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گذشتگان نیک» ثبت شده است

أبوحازم سَلَمَة بن دينار رَحِمَهُ الله :

اینکه من از (توفیق) دعا کردن محروم شوم برایم ترسناک تر است از اینکه از اجابت (شدن دعاهایم) محروم گردم!


لَأَنَا مِنْ أَنْ أمْنَع الدُّعَاء أَخْوَفُ مِنِّي أَنْ أمْنَع الْإِجَابَة!

[ أبو نعيم في الحلية ٣/٢٤١ ]

امام شافعي رَحِمَهُ الله :


(فرد) دانا در مورد آنچه می داند و نمی داند می پرسد تا از آنچه که نسبت به آن علم دارد مطمئن شود و (نهایتا) چیزی را که نمی داند بیاموزد.

و (اما) نادان،از آموختن خشمگین می گردد،و (اگر هم چیزی بداند،به خاطر غرور) از آموختنش به دیگران خودداری می کند.


قال الأصمعي: سمعت الشافعي يقول: «العالم يسأل عما يعلم وعما لا يعلم، فيثبت ما يعلم، ويتعلم ما لا يعلم، والجاهل يغضب من التعلم، ويأنف من التعليم».

تاريخ ابن عساكر (١٥/٢)

عبدالله فرزند عُمَر بن خَطّاب رَضِيَ اللهُ عَنهُما در هر جمعه لباس هایش را بخور می داد (این کار باعث می شد لباس هایش خوشبو شوند).


«...أَنَّ ابْنَ عُمَرَ كَانَ يُجَمِّرُ ثِيَابَهُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ»

[ ابن أبي شيبة في المصنف٥٥٩١ ]

امام شافعي رَحِمَهُ اللهُ :


مردها در دنیا به کمال نمی رسند مگر با ۴ چیز :


۱. دیانت

۲. امانت داری (در گفتار و کردار)

۳. محافظت کردن ( از دین،آبرو،دارایی،عقل شان و محافظت از آبرو،خون،اموال و دین مسلمانان )

۴. و (آراسته بودن به) سنگینی و وقار.



« لاَ يَكْمُلُ الرِّجَالُ فِي الدُّنْيَا إِلاََّ بِأَرْبَعٍ : بِالدِّيَانَةِ ، وَالأَمَانَةِ ، وَالصِّيَانَةِ، وَالرَّزَانَةِ ».

[ المجموع للنّووي : (۱/ ۵۵۷) ].


ربیع بن سلیمان رَحِمَهُ الله می گوید :

به نزد شافعی رفتم هنگامی که بیمار بود

در مورد کتاب هایی که نوشته است صحبت کرد و گفت :

دوست دارم مردم این کتاب ها را فرا بگیرند و هرگز چیزی از آن (معلومات) را به من نسبت ندهند.

[ تاريخ مدينة دمشق ۵۱/۳۶۵ ]

لوددت أن الخلق تعلموا هذه الكتب ولم ينسب إلي منها شيء أبداً.

مردان پیروز، افرادی شریف و با مروت بودند. درست در همان جا که در ۸۸ سال پیش فرنگیان از دریای خون گذشتند، حتی یک خانه به یغما نرفت و به یک جاندار آسیب نرسید. به امر صلاح الدین ایوبی، سربازان خیابان ها و دروازه را در نظر گرفتند و از هرگونه دست اندازی احتمالی به جان و مال مردم جلوگیری به عمل آوردند.



استیون رانسیمان

تاریخ جنگ های صلیبی/ ج۲ ص ۵۴۴



به راستی که برخورد با مردم با لبخند و چهره ای گشاده،از اخلاق نبوت است و (نشانه ای است از) عدم خودبزرگ بینی و (سببی است در) به دست آوردن دوستی و محبت مردم.


[ابن بَطّال‌-شرح‌صحیح‌بخاری۵/۱۹۳]

أنَّ لقاء النَّاس بالتَّبسُّم، وطلاقة الوجه، من أخلاق النُّبوة، وهو مناف للتكبُّر، وجالب للمودَّة.

عُمَر بن خَطّاب رَضِيَ اللهُ عَنهُ ایراد خطبه کرد و فرمود :

سر و صدای زیاد یک مرد شما را شگفت زده نکند
مرد کسی است که ادای امانت کند و از ریختن آبروی مردم خودداری نماید.


لَا يُعْجِبَنَّكُمْ مِنَ الرَّجُلِ طَنْطَنَتُهُ ، وَلَكِنَّهُ مَنْ أَدَّى الْأَمَانَةَ ، وَكَفَّ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ فَهُوَ الرَّجُلُ.
الزهد لابن المبارك (٢٩٥).

به امام شافعی رَحِمَهُ الله گفته شد :


چرا با اینکه ضعیف نیستی همیشه عصا به دست داری؟

گفت:

تا به یاد داشته باشم که مسافر هستم. (یعنی در این دنیا)



قيل للإمام الشَّافعيِّ: 

مالكَ تُدمِنُ إِمسَاكَ العَصَا وَلَستَ بِضَعِيفٍ! 

فَقَالَ: « لِأَذكُرَ أَنِّي مُسَافِرٌ » يَعنِي فِي الدُّنْيَا.

⌯ المجموع شرح المهذب (٥٥٧/١).


عُمَر بن خَطَّاب رَضِيَ اللهُ عَنهُ برای اهل کوفه نوشت:


سوره برائت را بیاموزید

و سوره نور را به زنان تان آموزش دهید.


تعلَّمُوا سورةَ براءة، وعَلِّمُوا نساءَكم سُورةَ النُّور.

سعيد بن منصور في ((التفسير)) (۱۰۰۳)


پ ن:

سوره برائت : به بیان جهاد و ولاء و براء پرداخته و از این جهت مرد ها به آن نیازمندند

و سوره نور : به پاکدامنی و حجاب و پوشش و احکام و مجازات زنا پرداخته و حاوی توصیه های بسیار ارزشمند برای بانوان است.

عبد الله بن مسعود رَضِيَ اللهُ عَنهُ :


ای مردم ! علم بیاموزید

سپس هرکه آموخت (به آن) عمل کند.



أَيُّـهَا النَّاسُ تَعَلَّمُوا فَـمَنْ عَــلِمَ فَلْيَعْمَـلْ

[«أبو داود في الزهد»(١٦٦)]


طلحه فرزند عبدالرحمن بن عوف سخاوتمندترین فرد قریش در زمان خودش بود

روزی همسرش به او گفت :

هیچ قومی را پست تر از برادرانت ندیده ام!


پرسید : چرا؟


گفت : هروقت که ثروتمند باشی تو را همراهی می کنند

و هروقت که تنگدست شوی از تو دوری می کنند.


طلحه گفت :


والله این از بزرگواری آنهاست!

چون هر زمان که بر مهمان نوازی از آنها توانمند هستیم می آیند

و آن هنگام که از پذیرایی ناتوان و عاجز باشیم رهایمان می کنند.


امام ماوَردي رَحِمَهُ الله در توضیح این داستان می نویسد:


ببین با بزرگواری اش چه برداشتی از این موضوع کرد!

به طوری که کار زشت آنها را نیکو،وبی وفایی آنها را وفاداری تلقی کرد.


و والله این رفتار بر سلامت دل دلالت دارد، که مساوی ست با آسایش در دنیا و توشه ای در آخرت

و همچنین راهی ست از راههای وارد شدن به بهشت :

{ وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَىٰ سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ }.

آنچه از کینه (و حسد) در دلهایشان بود، بیرون کشیدیم ، برادرانه بر تختها روبرروی یکدیگر قرار دارند .[Al-Hijr : 47]

منبع : "أدب الدنيا والدين"(صـ١٨٠).




" كان طلحة بن عبدالرحمن بن عوف أجود قريش في زمانه، فقالت له امرأته يوما: ما رأيت قوما أشدّ لؤْما منْ إخوانك .

قال : ولم ذلك ؟ قالت: أراهمْ إذا اغتنيت لزِمُوك، وإِذا افتقرت تركوك ! فقال لها : هذا والله من كرمِ أخلا‌قِهم ! يأتوننا في حال قُدرتنا على إكرامهم.. ويتركوننا في حال عجزنا عن القيام بِحقهم ".

علّق على هذه القِصة الإ‌مام الماوردي  فقال :

" انظر كيف تأوّل بكرمه هذا التأويل حتى جعل قبيح فِعلهم حسنا، وظاهر غدرِهم وفاء. 

وهذا والله يدل على أنّ سلا‌مة الصدر، راحة في الدنيا، وغنيمة في الآ‌خرة، وهي من أسباب دخول الجنة { وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَىٰ سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ }. انتهى"أدب الدنيا والدين"(صـ١٨٠).

 امام شافعي رَحِمَهُ الله : 


برای فضیلت و امتیاز علم همین قدر کافی است که هرکس ادعا می کند آن را دارد،اگرچه که از علم تهی باشد،و هرگاه به او نسبتش دهند (و عالم و دانا بخوانندش) خوشحال می شود.


و برای زشتی جهل هم همین بس که هرکسی از آن بیزاری می جوید،اگرچه که واقعا جاهل باشد،و اگر (جهل و نادانی را) به او نسبت بدهند خشمگین می گردد.



«كفى بالعلم فضيلةً أن يدعيه من ليس فيه، ويفرح إذا نُسِبَ إليه، وكفى بالجهلِ شيئًا أن يتبرأ منه من هو فيه، ويَغْضَب إذا نُسِبَ إليه».

الحلية (تهذيبه) (١٢٩/٣).

ابو الدَّرداء رَضِيَ اللهُ عَنهُ در یک تشییع جنازه شرکت کرد

دید که بستگان مرده گریه می کنند

گفت :

بیچاره ها،مُرده های فردا بر مرده امروز گریه می کنند؟!




خَرَجَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فِي جَنَازَةٍ، فَرَأَى أَهْلَ الْمَيِّتِ يَبْكُونَ عَلَيْهِ، فَقَالَ: «مَسَاكِينُ، مَوْتَى غَدًا يَبْكُونَ عَلَى مَيِّتِ الْيَوْمِ؟ ‍»
[«الزهـد لأبـي حاتـم»(۸)]

ابوبکر رَضِيَ اللهُ عَنهُ بعد از وفات رسول الله صَلّى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّم به عمر رَضِيَ اللهُ عَنهُ گفت:

همانگونه که رسول الله صَلّى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّم به دیدار ام اَيمَن رَضِيَ اللهُ عَنها می رفت، ما نيز به دیدار او برويم.

راوی می گويد: هنگامی که نزد ام ايمن رفتند، گريست.

ابوبکر و عمر به وی گفتند: چرا گريه می کنی؟ آیا نمی دانی آنچه نزد الله است برای پيامبرش بهتر است.

ام ايمن گفت: به دلیل ندانستن اين مساله گریه نمی کنم که آنچه نزد الله متعال وجود دارد برای پيامبرش بهتر است، بلکه دلیل گریه ام قطع شدن وحی از آسمان است.

[راوی می گويد:] اين سخن ام ايمن، ابو بکر و عمر را نيز به گريه انداخت و هر دو همراه او گريستند.


[به روایت مسلم]

الحافظ عبدالعظيم المنذري الشافعي رَحِمَهُ الله :


کسی که از روی علم نافع  رونوشت بر می دارد


اجر و پاداش این کار

و اجر کسی که آن را بخواند

یا از روی آن (مطلب) نسخه برداری کند

یا بعد به آن عمل کند


را به دست می آورد


مادامی که خط او و عمل به آن باقی بماند.


پ ن: نَسخ : نسخه برداری،رونویسی،رونوشت برداری،کپی

علم نافع : علم سودمند


نَاسِخُ العلم النَّافِعِ، له أَجرهُ، وَأَجْر من قَرَأَهُ، أو نسخه، أو عَمِلَ به من بعده ما بَقِيَ خَطُّهُ والعمل به

[الترغيب والترهيب للمنذري،ط دار الكتب العلمية/ ج١ / ص٦٢]


به عباس «رَضِيَ اللّهُ عَنهُ» عموی پیامبر «صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَسَلَّم» گفته شد :

کدامیک بزرگتر هستید؟ شما یا پیامبر «صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم»؟


پاسخ داد :


او از من بزرگتر است

ولی من قبل از او متولد شده ام.


قِيلَ لِلْعَبَّاسِ بن عبدالمطّلب :أيُّما أكبر ؟ أَنْتَ أَمِ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ؟ فَقَالَ : " هُوَ أَكْبَرُ مِنِّي وَأَنَا وُلِدْتُ قَبْلَهُ ".

رواه الطبراني، كما قال الهيثمي في ((مجمع الزوائد)) (۹/۲۷۳)، والحاكم (۳/۳۶۲)، قال الهيثمي: رجاله رجال الصَّحيح.


پادشاهی بود که اعلام کرد هرکس سخنی نیکو بگوید پاداشش جایزه ای خواهد بود به ارزش ۴۰۰ دینار


یک روز که پادشاه در شهر در حال گشت و گذار بود کشاورزی پیر  قریب به ۹۰ سال سن را مشاهده کرد که داشت درخت زیتونی را می کاشت...


پادشاه به او گفت :


چرا درخت زیتون می کاری در حالیکه این درخت برای به ثمر نشستن به بیست سال زمان احتیاج دارد و تو نود سال عمر داری و اجلت نزدیک شده!!


پیرمرد کشاورز پاسخ داد :


پیشینیان کاشتند و ما برداشت کردیم و ما نیز می کاریم تا دیگران برداشت کنند...


پادشاه گفت : احسنت

این سخنی نیکوست

سپس دستور داد که ۴۰۰ دینار به او بدهند


پیرمرد هم آنها را گرفت و لبخند زد!


پادشاه گفت : چرا لبخند زدی؟


کشاورز گفت :


درخت زیتون بعد از ۲۰ سال میوه می دهد در حالیکه درخت من همین حالا ثمر داد!!!


پادشاه گفت : احسنت

به او ۴۰۰ دینار دیگر هم بدهید


دوباره کشاورز وقتی جایزه اش را گرفت لبخند زد!


پادشاه پرسید : چرا لبخند زدی؟


گفت : چون درخت زیتون سالی یک بار میوه می دهد در حالیکه درخت من دو بار میوه داد!!


پادشاه گفت : احسنت...۴۰۰ دینار دیگر هم به او بدهید...سپس به سرعت حرکت کرد


فرمانده سپاهیان گفت :

سرورم چرا با این شتاب حرکت کردی؟!!


پادشاه گفت :


اگر تا صبح نزد این کشاورز پیر می نشستی دارایی هایت به انتها می رسید

اما حرف های خوب کشاورز نه...


الخيرُ يثمر دائما ( خیر و نیکی همیشه ثمر می دهد) .

امام أحمد بن حَنبَل -رَحِمَهُ اللّه-:


الهی! هرکس از این امت که در راهی جز راه حق قرار دارد،اما گمان می کند که بر حق است

پس او را به سوی حق هدایت کن تا (واقعا) از پیروان حق باشد.



" اللهمَّ مَن كانَ مِن هذهِ الأمةِ على غيرِ حَق، وهو يظنُّ أنهُ على الحقِّ فردهُ إلى الحقِّ ليكونَ مِن أهلِ الحق ".

البداية والنهاية ٣٩٠/١٤.

سُفيان الثَّوري رَحِمَهُ اللّه :


زمانیکه تصمیم گرفتی کاری از کارهای مربوط به آخرت ( منظور کار خیر) انجام بدهی شتاب کن

پیش از آنکه شیطان بین تو و انجام دادنش مانع شود.


" إذا هممتَ بأمرٍ مِن أمورِ الآخرةِ فشمِّر إليهِ وأسرِع، قبل أن يَحولَ بينهُ وبينكَ الشيطان ".

[حليةُ الأولياء ٨٣/٧].