- ۰ نظر
- ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۷
امام شعبی رحمه الله:
هیچ (کاغذ) سفیدی را سیاه نکردم،(یعنی هیچ نوشته ای را ننوشتم) و کسی حدیثی را برایم نگفت، مگر اینکه آن را حفظ کردم.
منبع: تاریخ دمشق [٣٥۰/٢٥].
------------------------------------------
قال الشعبی - رحمه الله (ت۱۰٤هــ) :
ما کتبت سوداء فی بیضاء ، ولا حدثنی رجل بحدیث إلا حفظته.
پیرمرد زرگری به دکان همسایه زرگر رفت و گفت: ترازویت را به من بده تا این خردههای طلا را وزن کنم. همسایهاش که مرد دور اندیشی بود گفت: ببخشید من غربال ندارم. پیرمرد گفت: من ترازو میخواهم و تو میگویی غربال نداری، مگر کر هستی؟ همسایه گفت: من کر نیستم، ولی درک کردم که تو با این دستهای لرزان خود چون خواهی خردههای زر را به ترازو بریزی و وزن کنی مقداری از آن به زمین خواهی ریخت، آن وقت برای جمع آوری آنها جاروب خواهی خواست و بعد از آنکه زرها را با خاک جاروب کردی آن وقت غربال لازم داری تا خاک آنها را بگیری، من هم از همین اول گفتم که غربال ندارم.
ایمان در قلب جای میگیرد و با عمل ثابت میشود..! علمِ عالمِ دینی با تکیه به الله و رسولش، که قرآن و سنت هست، حفظ، و با عمل به آنها فضلش ثابت میگردد..
امام ذهبی رحمه الله:
اِذَا ثبتَتْ إِمَامَةُ الرَّجُلِ وَفَضْلُهُ، لَمْ یَضُرَّهُ مَا قِیْلَ فِیْهِ
وقتی امامت و فضل عالمی ثابت شد،دیگر اشکالهایی که به او میگیرند ضرری به او نمیزند.
سیر أعلام النبلاء ج ۸ ص ۴۴۸
یکی از بزرگان عصر با غلام خود گفت که از مال خود پاره ای گوشت بستان و زیره بایی معطّر بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام شاد شد زیره بایی بساخت و پیش آورد. خواجه اش آش بخورد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گفت بدان گوشت نخود آبی مزعفر بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام فرمان برد و نخود آب ترتیب ترتیب کرد و پیش آورد. خواجه اش آش بخورد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گوشت مصمحل شده بود، گفت این گوشت بفروش و پاره ای روغن بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام گفت ای خواجه بگذار تا من همچنان غلام تو می باشم و اگر البته خیری در خاطر می گذرد نیت خدای را این گوشت پاره را آزاد کن.
عبید زاکانی
گویند شخصی ده خر داشت . روزی بر یکی از آنها سوار شد و خران خویش را شمرد.چون آن را که سوار بود شماره نمی کرد,حساب درست در نمی آمد. پیاده شد و شمار کرد.حساب درست و تمام بود.چندین بار در سواری و پیادگی شمارش را تکرار کرد. عاقبت پیاده شد و گفت: سواری به گم شدن یک خر نمی ارزد .
دهخدا
امام اهل سنت احمد بن حنبل میفرماید:
هیچ حدیثی را ننوشتهام مگر اینکه بدان عمل نمودهام، تا به آنجا رسیدم که پیغمبر صلی الله علیه وسلم حجامت (خونگیری) کرد و یک دینار بابت این عمل به اباطیبه داد، من هم وقتی عمل خونگیری انجام دادم یک دینار پول به خونگیر دادم»
[السیر: ۱۱/۲۱۳]
دقاق :
کسی که مرگ را زیاد یاد کند به سه نعمت و کرامت دست پیدا می کند:
شتاب در توبه،قناعت قلبی و شور و نشاط در عبادت و نیایش و اگر کسی مرگ را یاد نکند به تأخیر انداختن توبه و عدم رضایت و تنبلی در عبادت دچار می شود
تذکرة امام قرطبی صفحه ۹
امام ذهبی رحمهالله :
بالاترین مقامات از آنِ کسی است که شب را به گریه (و قیام و کُرنش برای الله) سپری کند و روز را به گشادهرویی در برابر خلق...
سیَر أعلام النبلاء (۱۴۱/۱۰)
امام نووی رحمه الله:
احسان یعنی نیکی به کسی که در حق تو بدی کرده است، وگرنه خوبی کردن [صرفا] به کسی که در حق تو خوبی کرده تجارت است!
مرقاة المفاتیح
امام ﺷﺎﻓﻌﯽ ﺭحمه الله:
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ الله ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﺨﻔﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﮔﻨﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
( ﻓﺘﺢ ﺍﻟﺒﺎﺭﯼ ۱۲ / ۱۲۴ ،۱۲۵ )
مردی از امام حسن بصری رحمه الله پرسید که:
ای ابوسعید آیا تو مؤمن هستی؟
امام بصری نیز پاسخ داد: ایمان دو نوع است…
اگر از ایمان به الله و ملائکه اش و کتابها و پیامبرانش و بهشت و جهنم و قیامت و حساب از من می پرسی ..
در این صورت من مؤمن هستم.
اما اگر در مورد این کلام الله متعال از من می پرسی که:
“إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ”
مؤمنان تنها کسانی هستند که هرگاه نام الله برده شود دلهایشان هراسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده می شود بر ایمانشان می افزاید و بر پروردگار خود توکل می کنند».
به الله سوگند نمی دانم که آیا از آنان هستم یا خیر....
تفسیر قرطبی
شهری بود که مردمش, اصلاً فیل ندیده بودند, از هند فیلی آوردند و به خانه تاریکی بردند و مردم را به تماشای آن دعوت کردند.مردم در آن تاریکی نمی توانستند فیل را با چشم ببینند.ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. کسی که دستش به خرطوم فیل رسید. گفت: فیل مانند یک لوله بزرگ است. دیگری که گوش فیل را با دست گرفت؛ گفت: فیل مثل بادبزن است. یکی بر پای فیل دست کشید و گفت: فیل مثل ستون است. و کسی دیگر پشت فیل را با دست لمس کرد و فکر کرد که فیل مانند تخت خواب است.
آنها وقتی نام فیل را میشنیدند هر کدام گمان میکردند که فیل همان است که تصور کرده اند. فهم و تصور آنها از فیل مختلف بود و سخنانشان نیز متفاوت بود. اگر در آن خانه شمعی می بود. اختلاف سخنان آنان از بین میرفت.
مثنوی
امام سفیان ثورى:
ثروت ، بیمارى این امت است ، و فرد عالم به شریعت ، همانند پزشک این امت می باشد ...
هرگاه فرد عالم خود در جستجوی این بیماری باشد ، دیگر عموم جامعه چه زمان از این بیماری شفا می یابند ؟
سیر أعلام النبلاء ۷/۲۴۳
امام القاسم بن محمد بن أبی بکر الصدیق:
اگر انسان در طول حیاتش در جهالت به سر ببرد ...
برای او بسیار بهتر است از اینکه در خصوص مساله ای که نسبت به حقیقت آن علم ندارد ، فتوا صادر کند ،
تاریخ أبی زرعة الدمشقی ۱۳۷۸
امام حسن بصری :
انسان مؤمن به انجام عبادات می پردازد ،ولی همیشه ترس از این دارد که الله متعال ، عبادات را از وی ( به سبب ریا و یا نقصان شروط ) قبول نکند ؛
اما شخص فاجر ، در حالی به انجام گناه مشغول است ، که خود را نیز از عذاب پروردگار در امان می بیند .
تفسیر ابن کثیر -۳/۴۵۱
امام بخاری رحمه الله :
بهترین مردم کسی است که سنتی از سنت های پیامبر صلی الله علیه وسلم را زنده می کند، در حالیکه کمرنگ و مرده شده بود، پس ای یاران سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، رحمتِ الله بر شما باد و صبر بگیرید، چون شما در اقلیت هستید.
الجامع لأخلاق الراوی و آداب السامع ۱۱۲/۱