.Don't be a slave to your emotions. Control them
برده ى احساساتت نباش ،
کنترلشون کن .
.Don't be a slave to your emotions. Control them
برده ى احساساتت نباش ،
کنترلشون کن .
پروفسور فورب اوزه از دانشگاه ورزشی کلن آلمان روی خالکوبی فوتبالیستها و ورزشکاران تحقیق کرده و در بیان نتایج آن، چنین اظهار داشته است:
▫️«تاتو و خالکوبی باعث کاهش آمادگی 3 تا 5 درصدی بازیکنان فوتبال میشود. همچنین باعث میشود که بدن فوتبالیستها بعد از هر بازی برای رسیدن به شرایط طبیعی به زمان بیشتری نیاز داشته باشد.»
▪️«70 درصد مواد خالکوبی در سطح پوست باقی نمیمانند و وارد خون ورزشکاران و فوتبالیستها میشود و عوارضی برای آنها ایجاد میکند.»
پروفسور دانشگاه ورزشی کلن آلمان از باشگاهها خواسته به فوتبالیستهایشان اجازه خالکوبی ندهند.
https://www.thesun.co.uk/sport/4342514/top-footballers-are-wrecking-their-performances-by-having-tattoos-claim-expert/
توجه: با توجه به احادیث صحیح، خالکوبی، "حرام" است.[1]
أبوجُحَیفه(رضی الله عنه) میگوید:
« لعن النبی صلى الله علیه وسلم الواشمة والمستوشمة»، یعنی: «پیامبر(صلی الله علیه وسلم) کسی را که زنان را خالکوبی میکند و زنی که خواستار خالکوبی است را لعن نمودند.»[2][3]
پینوشتها:
[1] ر.ک: المنتقی شرح الموطإ – الباجی، ج7، ص267؛ شرح النووی علی مسلم، ج14، ص106؛ طرح التثریب – العراقی، ج8، ص204؛ سبل السلام – الصنعانی، ج2، ص212.
[2] صحیح البخاری، ج7، ص61 ح5347؛ صحیح مسلم، ج3، ص1677 ح2124.
[3] شبیه این حدیث از طریق جمعی از صحابه از جمله: ابن عمر، ابوهریره، ابن مسعود، و ...، از پیامبراکرم(صلی الله علیه وسلم) روایت شده است.
رهیابی و هدایت یافتن قلب، یعنی پیروی از سنت
الله متعال می فرماید:(وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ) [سورة التغابن١١]
یعنی: هر کس به الله ایمان بیاورد، الله متعال قلبش را هدایت می کند.
ابو عثمان الجیزی رحمه الله می گوید:
هرکس که ایمانش درست باشد، الله متعال قلبش را به پیروی از سنت هدایت می کند.
تفسیر قرطبی
نرم افزار بسیار مفید Quran For Android برای آنانکه می خواهند ۳ امکان داشتن:
۱.مصحف خوانا و زیبا
۲.انواع ترجمه و تفسیر آیات به زبان های مختلف
۳.و تلاوت آیات توسط قاریان مشهور
را در قالب یک برنامه بر روی موبایل خود داشته باشند.
برخی از امکانات حائز اهمیت این برنامه آندرویدی:
نمونه اسکرین شات از محیط نرم افزار و لینک های دریافت:
دریافت نسخه apk
حجم: 5.58 مگابایت
حکیمی را ناسزا گفتند. او هیچ جوابی نداد. حکیم را گفتند:ای حکیم، از چه روی جوابی ندادی؟ حکیم گفت:«از آن روی که در جنگی داخل نمی شوم که برنده آن بدتر از بازنده آن است».
ابنوهب (الفهری) گفت: یکنفر از خواهر مالک (بنانس) پرسید: مشغولیت مالک در خانهاش چه بود؟
گفت: مصحف، و تلاوتِ قرآن.
سیرأعلامالنبلاء: ج۸-۱۱۱
تابعی جلیل القدر، امام حسن بصری(رحمه الله) میگوید:
«حل کردن مشکل برادر مسلمانم را بیش از اعتکاف دوماهه دوست دارم!»
روضة العقلاء و نزهة الفضلاء - ابن حبان، ص۲۴۷.
بچه که بودیم باباهایمان همه پیکان داشتند یا هیلمن
خانه هایمان یکی یک خط تلفن ثابت داشت ، تازه اگر داشت .
تلویزیونها هنوز بزرگ نشده بودند و مسابقه اینچ بیشتر ، راه نیفتاده بود ...
تردمیل و جکوزی و ساید بای ساید و سولاردوم و امثالهم هنوز متولد نشده بودند نه اینکه اینها بد باشند ها ، نه ... رفاه همیشه خوب است ولی اینطوری کم کم فاصله ها زیاد شد خیلی ، از متر و کیلومتر گذشت ، سال نوری شد ..
حالا هی کار میکنیم هی پول می دهیم تفاوت می خریم ، نه با هدف رفاه ، در واقع فاصله می خریم ، مسابقه می دهیم .
قدیم زندگی یک پیاده رَوی مفرح جمعی بود ، حالا اما ده هزار متر با مانع است ...
بدو رفیق بدو ...
مردی برای خود خانه ای ساخت و از خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است، به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.
مدتی گذشت. تَرَکی در دیوار ایجاد شد. مرد فوراً با گچ ترک را پوشاند.
بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار تَرَکی ایجاد شد و باز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرار شد .
روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد با سرزنش قولی که گرفته بود را یاد آ وری کرد . خانه پاسخ داد :
هر بار خواستم هشدار بدهم و تو را آگاه کنم، دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی!
این هم عاقبت نشنیدن هشدارها!
یکی تعریف می کرد :
وقتی ازنماز جماعت صبح برمی گشتم، جماعتی را دیدم که به زور قصد سوارکردن گاو نری را در ماشین داشتند.
گاو مقاومت میکرد و حاضر نبود سوارماشین بشود. من رفتم دستی به پیشانی گاو کشیدم . گاو مطیع و سوار ماشین شد.
من مغرور شدم و پیش خودم گفتم: این به خاطر نماز امروزم است!
وقتی رسیدم خانه، دیدم مادرم گریه و زاری میکند.
علت را که جویا شدم ،گفت:گاومان را دزدیدند!
گاو مرا شناختهبود، ولی من او را نشناخته بودم!!
روزی "اندوه" به روستای ما آمد ،
"گفتیم رهگذر است !
اما ماند!
گفتیم مسافر است و خستگی در می کند و می رود ،
باز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ذخیره امیدمان"
گفتیم : مهمان بدی است !
دو سه روز دیگر می رود ...
و باز هم ماند و ماند و ماند و تبدیل شد به یکی از اعضای ده مان،
اکنون اندوه کدخدا شده و تمام کوچه ها بوی "آه" می دهد .
تمام امیدها را بلعید و به جایش "حسرت" در دل ها انبار کرد .
پیران ده هنوز به یاد دارند :
" روزی که اندوه آمد ،
"جهل" نگهبان دروازه روستا بود...
رفتم اداره با آقای فلانی کار داشتم، نبودش، پرسیدم: کجاس؟
یکی سر صندلی نشسته بود، گفت:عموش رحمت خدا رفته!
پرسیدم آقای بهمانی؟
گفت : داییش فوت کرده!
گفتم جناب فلانی کجان؟
گفت:داداشش فوت کرده!
گفتم خانم فلانی چه؟
گفت : باباش فوت کرده!
گفتم استاد فلانی کو؟
گفت : دومادش فوت کرده!
سرتون رو درد نیارم، سراغ هرکسی که گرفتم ، یکی شون فوت کرده بود !!آخرش فهمیدم همه با هم فامیلن و فقط یکی به رحمت خدا رفته!
افلاطون:
ملتی نمیتواند قوی گردد، مگر آنکه به خدا معتقد باشد.
تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ص ۲۶
بیهقی از امام شافعی روایت کرده که:
(الله تبارک و تعالی یاران رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را در قرآن، تورات و انجیل مورد ستایش قرار داده و فضیلت آنها را بر دیگران بر زبان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم بیان کرد، پس الله به آنها رحم کرد و به جهت رساندن آنها به بالاترین درجات صدیقین، شهداء و صالحین به آنها شادباش گفت). آنها سنتهای رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را به ما رساندند و رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و وحیی را که بر او نازل میشد، دیدند و آنچه را رسول الله از عام، خاص، عزم و ارشاد مورد نظرش بود، یاد گرفتند. و چیزهایی از سنت را فهمیدند که ما نسبت به آنها نا آگاه هستیم و آنها از همه جهات از علم و اجتهاد گرفته تا پرهیزگاری و تعقل و همچنین درک و شعور علمیو استنباط آن از ما بالاترند. و نظرات آنها نزد ما ستودنی است و از خود و نظراتمان بالاترند. والله اعلم.
مناقب الشافعی (۱/۴۴۲).
بیهقی از محمد بن عبدالله بن عبدالحکم نقل میکند که: (از شافعی شنیدم که میفرمود: برترین مردم بعد از رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم ابوبکر سپس عمر سپس عثمان و بعد علی میباشند).
مناقب الشافعی (۱/۴۳۳).
امام مالک رحمه الله:
«علم، روایت کردن بسیار نیست، بلکه علم نوری است که الله در قلب میاندازد».
ابن ابی حاتم در تفسیر (۱۰/۳۱۸۰) و بیهقی در المدخل (ص۲۳۱) و خطیب در الجامع (۲/۱۷۴).
احمد بن صالح مصری گفته است: « در توضیح گفتۀ ـ امام مالک ـ «نور»: مراد او فهم علم و شناخت معانی آن است».ابن کثیر آن را در تفسیرش ذکر کرده است (۶/۵۳۱).
صالح بن کیسان روایت میکند:
«من و زهری برای فراگیری علم با هم شدیم و گفتیم: سنتها را مینویسیم پس، آنچه از رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ روایت شده بود را نوشتیم، سپس زهری گفت: آنچه از صحابه ـ رضی الله عنهم ـ به ما رسیده را نیز مینویسیم زیرا از سنت است. من گفتم: نه، سنت نیست، آن را نمینویسیم. پس او نوشت و من ننوشتم در نتیجه او موفق شد و من از دستشان دادم».
عبدالرزاق در مصنف به شماره (۲۰۴۸۸) (۱۱/۲۵۹) این حکایت را آورده است.
در صحیحین از ابو سعید خدری ـ رضی الله عنه ـ از پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ روایت شده که فرمود:
«یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ فَیَغْزُو فِیَٔامٌ مِنَ النَّاسِ، فَیَقُولُونَ: فِیکُمْ مَنْ صَاحَبَ رَسُولَ اللَّهِ ـ صلى الله علیه و سلم ـ فَیَقُولُونَ: نَعَمْ فَیُفْتَحُ لَهُمْ، ثُمَّ یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ فَیَغْزُو فِیَٔامٌ مِنَ النَّاسِ، فَیُقَالُ: هَلْ فِیکُمْ مَنْ صَاحَبَ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلى الله علیه و سلم ـ فَیَقُولُونَ: نَعَمْ فَیُفْتَحُ لَهُمْ، ثُمَّ یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ فَیَغْزُو فِیَٔامٌ مِنَ النَّاسِ، فَیُقَالُ: هَلْ فِیکُمْ مَنْ صَاحَبَ مَنْ صَاحَبَ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلى الله علیه و سلم ـ فَیَقُولُونَ: نَعَمْ فَیُفْتَحُ لَهُمْ»
یعنی: «زمانی بر مردم فرا میرسد که گروهی از آنها به جهاد رفته پس میگویند: آیا در بین شما کسی هست که همنشین رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ بوده ؟ میگویند بله. پس آنها پیروز میشوند. سپس زمانی بر مردم میرسد که گروهی از آنها به جهاد رفته و گفته میشود: آیا در میان شما کسی هست که همنشین اصحاب رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ بوده؟ میگویند بله. پس پیروز میشوند. سپس زمانی بر مردم میرسد که گروهی از آنها به جهاد میروند و گفته میشود: آیا در میان شما کسی هست که همنشینِ همنشینان اصحاب رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ بوده؟ میگویند: بله، پس پیروز میشوند».
امام بخاری در فضائل الصحابة، باب: فضائل أصحاب النبی ـ ج وسلم ـ و من صحب النبی أو رآه من المسلمین فهو من أصحابه، ح ۲۶۴۹ (۷/۵) و امام مسلم در فضائل الصحابة، باب: فضائل الصحابة ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم، ح ۲۵۳۲ (۴/۱۹۶۲).
هنگامی که علی ـ رضی الله عنه ـ ابن عباس ـ رضی الله عنهما ـ را برای گفتگو با خوارج فرستاد در ابتدا به آنها چنین گفت: « از نزد یاران پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ سوی شما آمدهام، از نزد مهاجرین و انصار، از سوی پسر عموی رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ و دامادش، کسانی که قرآن بر آنها نازل شده و در فهم تفسیر آن از شما داناترند و در میان شما هیچ یک از آنها وجود ندارد».
این روایت را عبدالرزاق در مصنف ح۱۸۶۷۸ و نسائی در الکبری ح:۸۵۷۵ (۵/۱۶۶) روایت کردهاند و حاکم در المستدرک ح:۲۶۵۶ (۲/۱۶۴) آن را صحیح دانسته و ذهبی با او هم نظر شده است و بیهقی در السنن الکبری (۸/۱۷۹) این حدیث را روایت کرده است.
عبدالله بن عمر ـ رضی الله عنهما ـ میگوید:
«هر کس میخواهد روشی در پیش گیرد از کسانی که وفات یافتهاند پیروی کند، آنها یاران محمد ـ صلى الله علیه و سلم ـ و بهترین افراد این امت بودند؛ دلهایشان نیکوکارتر و علمشان عمیقتر و تکلفشان کمتر بود .. مردمی که الله آنها را برای همنشینی با پیامبرش برگزید و دینِ او را منتشر کردند، بنابراین خودتان را به اخلاق و روش آنها شبیه کنید زیرا آنها یاران محمد بوده و بر راه مستقیم هدایت قرار داشتند».
حلیة الأولیاء (۱/۳۰۵)