مالک بن دینار رحمه الله میگوید:
«صدیقان هرگاه قرآن برایشان خوانده شود دلهایشان برای آخرت از شادی به شور افتد».
[حلیة الأولیاء: ۳۵۸]
- ۰ نظر
- ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۳
مالک بن دینار رحمه الله میگوید:
«صدیقان هرگاه قرآن برایشان خوانده شود دلهایشان برای آخرت از شادی به شور افتد».
[حلیة الأولیاء: ۳۵۸]
مجاهد میگوید:
برای خدمتگزاری ابن عمر ـ رضی الله عنهما ـ با وی همراه شدم. او خدمتگزاری مرا میکرد!
[سیر أعلام النبلاء]
نوکیسگی را این گونه تعریف کرده اند:
قشری که از نظر در آمد به طبقه بالا و از نظر فرهنگی به طبقه پایین و حتی لمپن ها بسیار نزدیک است.
لمپن های فرهنگی، علاقه بسیاری به خودنمایی، دیده شدن، عرض اندام و نوچه پروری دارند.
نو کیسه ها، از یک طبقه اجتماعی مبدا به یک طبقه اجتماعی مقصد پرتاپ شده اند.
این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق یا استفاده از رانت و شرایط و التهابات اقتصادی رخ می دهد.
آن ها، دیگر نه خود را به طبقه اجتماعی مبدا متعلق می دانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کرده اند، آشنایی دارند.
یعنی از گذشته خود نفرت و از اکنون خود ترس و احساس حقارت دارند.
نوکیسه برای این که به طبقه سابق خود ثابت کند که دیگر به آن ها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل طبقه جدیدی که به آن پرتاب شده است، مجبور به تظاهر است و ساده ترین راه برای تظاهر، خرید دیوانه وار کالاهای لوکس، نمایش عروسی ها، میهمانی ها و خانه های آن چنانی شان است.
اما فاجعه اصلی از جایی آغاز می شود که ما، فیلم و عکس عروسی ها، میهمانی ها، اتوموبیل ها و خانه های آن ها را از طریق پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی برای همدیگر ارسال می کنیم.
ما با این کار به مزدوران تبلیغاتی آن ها تبدیل می شویم که بی مزد و منت ، به هدفی که آن ها دارند نزدیکشان می کنیم. آن هدف چیزی نیست جز تظاهر و دیده شدن. جاهلان عصر جدید نوچه های جدید لازم دارند.
عده ای با موبایل های شان، عکس و فیلم آن ها را به اشتراک می گذارند و افتخار نوچگی آن ها را پذیرا می شوند.
بسیاری از آگاهان از نوکیسه ها متنفرند.
زیرا می دانند نوکیسه ها بر خلاف سرمایه دارها ی واقعی و قشر ثروتمند سنتی، سرمایه خود را نه در کار آفرینی که در دلالی صرف می کنند. آن ها منابع مالی جامعه را بر اساس بی لیاقتی به دست گرفته اند و بر این تنفر دامن می زنند.
اما فاجعه بزرگ تر وقتی رخ می دهد که هنگام تماشای فیلم عروسی ها و پارتی های این دسته،خودمان را جای این افراد می گذاریم و بر زندگی سطحی و انگل گونه این افراد حسرت می خوریم.
با اندکی تلخیص و برگرفته از مف دا.
دیوانهای را که «سعدون» نام داشت، گفتند: تو دیوانهای یا فلانی؟
گفت: فلانی!
من نماز ظهر و عصرم را به جماعت خواندهام، اما او نه به جماعت خوانده نه به تنهایی!
﴿وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا﴾
(و بگو: پروردگارا بر علمم بیفزای)[طه ۱۱۴]
ابن حجر رحمه الله میگوید: دلالت این آیه بر فضیلت علم واضح است، زیرا الله پیامبرش را تنها به افزون خواهی از علم امر کرده نه چیزی دیگر.
[فتح الباری]
پندی کوتاه اما بسیار تاثیرگذار:
عبدالرحمن بن یزید به یکی از یارانش گفت: حالی که اکنون در آن هستی را برای لحظهی مرگ مناسب میبینی؟
[تاریخ دمشق]
مکحول میگوید: از ابن عمر شنیدم که میگفت: بنده از الله طلب خیر (استخاره) میکند پس الله برایش برمیگزیند اما او نسبت به [انتخاب] پروردگارش عزوجل خشم میگیرد، سپس مدتی نمیگذرد که با دیدن عاقبت کار متوجه میشود [آنچه رخ داد] به خیر او بوده است.
[الزهد لنعیم بن حماد]
پی نوشت:منظور از استخاره،استخاره ای ست که بر اساس سنت باشد نه استخاره های عجیب نوآوری شده و بدعی امروزی که اصل و اساسی شرعی ندارند.
سلمة بن دینار رحمه الله میگوید:
ببین چه کارهایی انجام میدهی که به خاطر آن مرگ را بد میدانی [و خود را آماده نمیبینی] همانها را ترک کن، سپس هر گاه از دنیا بروی زیان نمیبینی.
[سیر أعلام النبلاء]
تابعی بزرگوار، امام ابن سیرین که در تعبیر خواب معروف است میگوید:
در بیداری تقوای الله را پیشه کن، سپس اهمیت نده که در خواب چه میبینی!
[زوائد عبدالله بن أحمد علی کتاب الزهد: ۱۹۰۴]
ابوداوود رحمه الله میگوید:
نزد کرز حارثی رفتم و او را گریان یافتم؛ گفتم: چه شده است؟
گفت: دیشب مقرر روزانهام از قرآن را نخواندهام و گمان میکنم این به سبب گناهی باشد که مرتکبش شدهام.
[حلیة الأولیاء: ۷۹/ ۵]
سلیمان بن عبدالملک، خلیفهی قدرتمند اموی به تابعی بزرگوار سلمة بن دینار رحمه الله گفت: مرا توصیهای کن.
گفت: توصیهای میکنم و مختصر میگویم:
پروردگارت را از این بزرگ و پاک بدار که تو را در جایی بیابد که از بودنت در آنجا نهی کرده و تو را در جایی نیابد که امر کرده است آنجا باشی.
[سنن دارمی: ۶۷۳]
صالح بن عبدالکریم العابد رحمه الله میگوید:
فضیل بن عیاض رحمه الله به ما گفت:
چرا بهشت زیباست؟
سپس خود گفت:
برای آنکه سقف آن عرش رحمان است!
[صفة الجنة ابن ابی الدنیا: ۱۷]
برخی گمان میکنند «میانهروی» یعنی ایستادن میان حق و باطل تا از انتقاد همه در امان بمانند!
﴿...یُرِیدُونَ أَن یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُواْ قَوْمَهُمْ کُلَّ مَا رُدُّوَاْ إِلَى الْفِتْنِةِ أُرْکِسُواْ فِیِهَا...﴾
(میخواهند از شما آسودهخاطر و از قوم خود [نیز] ایمن باشند؛ هر بار که به فتنه بازگردانده میشوند با سر در آن فرو میروند). [نساء: ۹۱]
انسان صادق به خود رسالت نگاه میکند، اما متکبر پیروان آن را میبیند؛ اگر از آنان بدش آمد از خود رسالت نیز بدش میآید:
﴿...قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ (۷۵) قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِیَ آمَنتُمْ بِهِ کَافِرُونَ
«[مستضعفان] گفتند: ما به آنچه وی (صالح) بدان رسالت یافته است مؤمنیم (۷۵) کسانی که استکبار ورزیدند گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان آوردید کافریم».[اعراف: ۷۵-۷۶]
والدین به سبب فرزندان، و فرزندان به سبب والدین خود روزی داده میشوند. این برکتی است متبادل:
﴿...نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ...﴾ [انعام: ۱۵۱]
(ما شما (پدران) و آنان (فرزندان) را روزی میدهیم)
﴿...نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم...﴾ [اسراء: ۳۱]
(ما آنان (فرزندان) و شما (پدران) را روزی میدهیم).
ملائکه تسبیح پروردگار میگویند اما برای خود استغفار نمیکنند چرا که مرتکب گناه نمیشوند:
﴿...وَالْمَلَائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ...﴾
(و ملائکه به ستایش پروردگارشان تسبیح میگویند و برای کسانی که در زمین هستند درخواست مغفرت میکنند») [شوری: ۵]
برای کسی که گناهش بسیار است شایسته این است که استغفارش بیشتر از تسبیح باشد.
شکر نعمت از اسباب هدایت به سوی حق و پایداری بر آن است. نزدیکترین مردم به الله کسی است که بیشتر نعمت او را شکر میگزارد:
﴿شَاکِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾
(نعمتهای او را شکرگزار بود [الله نیز] او را برگزید و به راهی راست هدایتش کرد).
[نحل: ۱۲۱]
بسیاری از مردم هنگام گسترش باطل، با وجود قدرت بیان سکوت میکنند و این را پایینترین درجهٔ سلامت میدانند، حال آنکه این اشتباه است. الله تعالی میفرماید:
﴿سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ﴾
(پذیرا و شنوای دروغ هستند)[مائده: ۴۲]
یعنی در برابر باطل سکوت میکنند.
نماز آرامشبخش درون و باعث اعتدال انسان و از حد خارج نشدن او به هنگام تغییرات دنیا و ناگواریهای آن است:
﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا (۱۹) إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا (۲۰) وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا (۲۱) إِلَّا الْمُصَلِّینَ﴾
«بیشک انسان بسیار آزمند [و بیتاب] آفریده شده (۱۹) اگر صدمهای به او رسد عجز و لابه کند (۲۰) وچون خیری به او رسد بخل ورزد (۲۱) به جز نمازگزاران».[معارج: ۱۹-۲۲]
امت با اقلیتی مُصلح نجات مییابد نه با اکثریتی صالح.
از رسول الله ﷺ پرسیدند: آیا با وجود آنکه صالحان در میان ما هستند هلاک خواهیم شد؟
فرمود: «آری؛ اگر ناپاکی زیاد شود» (بخاری و مسلم).