امام ابن حبان رَحِمَهُ الله:
شخص عاقل، نه با انسان چندچهره دوستی می کند و نه با انسان دغل باز؛ برادری.
روضة العقلاء، ص۹۳
- ۰ نظر
- ۲۶ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۲۰
امام ابن حبان رَحِمَهُ الله:
شخص عاقل، نه با انسان چندچهره دوستی می کند و نه با انسان دغل باز؛ برادری.
روضة العقلاء، ص۹۳
ابوالدرداء رضی الله عنه به همسرش امالدرداء رضی الله عنها فرمود:
* آنگاه که خشمگین میشوم، مرا خرسند گردان (و سعی کن راضیام کنی)
*و آنگاه که تو ناخرسند و خشمگین شوی، در خرسندیات میکوشم.
*و اگر اینگونه نباشیم، خیلی زود در میان ما جدایی میافتد.
روضة العقلاء، ۱۰۶
عطاء رحمه الله:
«چه بسا شخص در هنگام خشم و عصبانیت سخنی می گوید که عمل شصت یا هفتاد ساله اش تباه می گردد.»
فتح الباری از ابن رجب رحمه الله ٢٠٠/١
دعایى از امام احمد بن حنبل رحمه الله :
یا الله! هرکه از این امت، در مسیر حقیقت قرار ندارد و خود را بر حق مى پندارد، او را به سوى حق باز گردان تا از اهل حق گردد.
البدایة والنهایة ۳۲۹/۱۰
نسخه امام ذهبی در هنگام بروز فتنه
• به سنت چنگ بزن (و متمسک شو).
•بر خود سکوت را لازم بگیر.
•به مسایلی که به تو بی ربط است، نپرداز.
•و هر اشکال و ابهامی را که برایت پیش می آید، به کتاب الله ( یعنی قرآن) و سنت رسولش (یعنی احادیث صحیح) برگردان.
•بایست؛ درنگ و تأمل کن و بگو: الله بهتر می داند. (و در هر امری خود را صاحب نظر مپندار).
سیر أعلام النبلاء ۱۴۱/۲۰
بزرگان اهل سنت و جماعت سرزمین فارس
شیخ السنة امام ابوداود سیستانی رحمه الله - ٢٠٢- ٢٧٥ هجری
امام سلیمان بن اشعث ابوداود سجستانی در سال ٢٠٢ هجری قمری در سیستان چشم به جهان گشود.
وی از کودکی شیفتهی علم حدیث بود، لذا از محضر علما و دانشمندان شهر خود کسب فیض نمود.
سپس برای تحصیل دانش و جمعآوری حدیث به عراق، حجاز، مصر، شام و خراسان سفر کرد و از پیشوایان علم حدیث، اخذ حدیث نمود.
امام ابوداود رحمه الله در دوران طلایی امت؛ در قرن سوم هجری قمری میزیست. در قرنی که امامان و بزرگان اهل حدیث مانند: بخاری، مسلم، یحیى بن معین، احمد بن حنبل، ترمذی و نسائی رحمهم الله از نامآوران و سرآمدان حدیث بودند.
امام ابوداود رحمه الله همعصر چند تن از خلفای عباسی بود:
۱. مأمون
۲. المعتصم
۳. الواثق
۴. المتوکل
۵. المنتصر
۶. المستعین
۷. المعتز
۸. المهتدی
۹. المعتمد علی الله.
• شیوخ و اساتید امام ابوداود:
امام احمد بن حنبل
یحیی بن معین
قتیبه بن سعید
عثمان بن ابی شیبه
عبد الله بن رجاء
ابوالولید طیالسی
مسلم بن ابراهیم
ابراهیم بن بشار
اسحاق بن راهویه
عبد الله بن مسلمه قعنبی
سلیمان بن حرب.
اسحاق طالقانی
• شاگردان امام ابوداود:
ابو عیسی ترمذی
ابو عبد الرحمن نسایی
ابوبکر، عبدالله بن ابیداود (پسر امام ابوداود)
ابو عوانه یعقوب اسفرائینی
ابو علی محمد بن علی لولوئی
محمد بن ابی بکر بن داسه
محمد بن علی بن عثمان آجری
ابوبکر ابن ابی الدنیا
ابو سعید بن الأعرابی
احمد بن علی بن حسن بصری
محمد بن جعفر فریابی
محمد بن نصر المروزی
امام ابوبکر الخلال
امام حرب الکرمانی
• تألیفات امام ابوداود سجستانی:
امام ابوداود در زمینهی جمعآوری احادیث زحمات فراوانی متحمل گردید و آثار فراوانی از خود بهجای گذاشت:
۱.سنن ابوداوود
۲.کتاب المراسیل
۳.مسائل الامام احمد
۴.کتاب القدر
۵.الناسخ والمنسوخ
۶.کتاب الزهد
۷.اخبار الخوارج
۸.فضائل الأعمال
۹.الدعاء
۱۰.البعث و النشور
• منهج ابوداود رحمه الله:
وی، به سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم بسیار تمسک داشت و بر تطبیق سنت بسیار حریص بود و از جدل پرهیز میکرد و بر راه و روش اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار داشت.
• صفات و ویژگیهای اخلاقی امام ابوداود:
وی، مردی صالح و عابد؛ و صاحب اخلاق برجسته بود و در اظهار حق بسیار شهامت داشت.
• جایگاه اجتماعى امام ابوداود:
امام از جایگاه والایی در نزد علما و عوام مردم برخوردار بود و همهی علما او را میستودند. او، خود نیز علم و علما را بسیار گرامی میداشت. کتابش «سنن ابیداود» در زمان خودش انتشار یافت؛ بهطوریکه تشنگان علم حدیث، از این کتاب سیراب میگشتند.
•جایگاه امام در نزد حاکم:
حکایت است که امیر ابواحمد الموفق عباسی به نزد امام ابوداود رحمه الله تعالی آمد و از او خواست که به بصره برود و آنجا را مکان اقامت قرار دهد و حلقهی درس دایر کند تا طلاب علم از هر گوشه و کنار بهسوی حلقههای علم بشتابند و خرابی و ویرانی بصره که حاصل فتنهی زنجیان است، به آبادی و امنیت مبدل شود. وی همچنین از امام ابوداود خواست تا کتاب سنن را برای فرزندانش روایت کند و به آنها آموزش دهد.
• ستایش اهل علم از امام ابوداود:
• ابوبکر الخلال و حافظ موسی بن هارون گفتهاند که امام ابوداود در دنیا برای حدیث خلق شده بود و در آخرت برای جنت؛ و ما بهتر از او ندیدهایم.
• حاکم نیشابوری گفته است: امام ابوداود، امام اهل حدیث در عصر خویش بود.
• امام ذهبی گوید: برای ابوداود، همین افتخار بس که ترمذی و نسائی از شاگردانش بودند.
• ابراهیم حربی گوید: حدیث برای ابوداود چنان نرم و آسان بود که آهن برای داوود نبی علیه السلام نرم شده بود.
• امام ذهبی گوید: سیرت امام ابوداود همانند امام احمد ابن حنبل بود و سیرت امام احمد همانند وکیع بود و سیرت وکیع مشابه سفیان و سیرت سفیان مشابه منصور و سیرت منصور مشابه ابراهیم و سیرت ابراهیم مشابه علقمه و سیرت علقمه مانند ابن مسعود و سیرت ابن مسعود رضی الله عنه همانند سیرت رسولالله صلی الله علیه وسلم بود.
فرزندش عبدالله معروف به ابن ابوداود، حافظ و شیخ بغداد بود؛ بهطوریکه امام ذهبی گوید: دریای علم بود و برخی از اهل علم او را در علم از پدرش برتر میدانند.
• وفات امام ابوداود:
امام ابو داود رحمه الله در بصره در سال ۲۷۵ هجری قمری در سن ۷۳ سالگی وفات یافت و در جوار قبر سفیان ثوری رحمه الله دفن گردید.
رَحِمَهُ اللهُ تعالی
خالد بن خراش رحمهالله گوید:
به امام مالک رحمهالله گفتم: نصیحتم کن.
فرمود: تقوای الهی پیشه ساز و طلب علم از اهل آن را بر خود لازم بگیر.
ترتیب المدارک از قاضی عیاض، ج۱، ص۵۹
از امام ابوحنیفه رحمه الله سوال شد:
از کدام دسته از مردم هستی؟
وی در جواب فرمود:
از کسانی که بدگویی سلف (یعنی گذشتگان نیک امت) را نمی کنند و به قضا و قدر ایمان دارند و کسی را که مرتکب گناه می شود، تکفیر نمی کنند.
تاریخ بغداد۳۳۱/۱۳
•┈┈┈┈┈┈•✿❁✿•┈┈┈┈┈┈•
پی نوشت مهم متن:
بدین سان امام ابوحنیفه رحمه الله از چهار گروه اعلام برائت نمود:
۱. کسانی که در مورد صحابه رضی الله عنهم بد می گویند.
۲ و ۳ . قدری ها و جبری ها که در موضوع قضا و قدر به انحراف رفته اند.
۴. خوارج که مرتکب گناه کبیره را از دایره اسلام خارج می دانند.
امام ذهبى -رحمه الله- مى گوید:
امام بقی بن مخلد -رحمه الله- از اندلس با پای پیاده به طرف بغداد براى ملاقات امام احمد بن حنبل و فراگیرى دانش نزد ایشان مسافرت کرد.
بقی مى گویند: هنگامی که نزدیک بغداد شدم از ابتلا و آزمونی که امام احمد دچار آن شده بودند باخبر شدم و فهمیدم که از تجمع مردم نزد او و تدریس به آنها ممنوع شده و از این بابت بسیار اندوهگین گشتم، وقتی به بغداد رسیدم وسایلم را در اتاقی گذاشتم و به جستجوی منزل امام احمد پرداختم سپس او را یافتم و درِ منزل او را زدم در را برایم گشود، به او گفتم ای ابا عبدالله: مردی غریب و طالب حدیث و مقید و پاى بند به سنت نبوى هستم؛ هدف از آمدنم صرفا برای شماست،
به من فرمودند: وارد شو و مواظب باش کسی شما را نبیند، از من سوال کرد و فرمود: من از تعلیم وتدریس ممنوع شدم، به او گفتم مردی غریب هستم اگر به من اجازه بدهی هر روز با لباس فقرا و گدایان جلو در منزل شما می آیم و طلب صدقه ومساعدت (کمک) می کنم پس شما بیرون می آیید و چه بسا یک حدیث را به من بیاموزى.
بقی گفت: هر روز کنار منزل امام احمد می رفتم و می گفتم: رحمت الله بر شما باد همانا سزاوار پاداش هستید، سپس امام احمد از منزل خارج می شد و من را با خودش در محل رفت و آمد می برد و دو حدیث یا سه حدیث یا بیشتر به من یاد می داد تا این که تقریبا سیصد حدیث برایم انباشته گشت، سپس الله عزوجل سختى ها و آزمون ناگوارا امام احمد رحمه الله را از ایشان دفع و دور کرد، و بعد از آن هر وقت امام احمد را دیدار مى کردم او را مشغول تعلیم و آموزش در جلسات بزرگ مى دیدم که طلاب علم و دانش پژوهان به گرد او حلقه زده بودند، لذا جایی برای من در کنار خودش باز می کرد و به اصحاب حدیث می گفت: به این چنین شخص طالب علم گفته می شود.
سیر اعلام النبلاء للذهبی: ۲۹۲/۱۳
شیخ عبدالقادر گیلانی (رحمه الله تعالی رحمة واسعة) خطاب به اهل تصوف و صوفیان می فرمایند:
ای پشمینه پوش! بدان که تصوف از واژه «صفا» مشتق شده و صوفیِ صادق در تصوف خود، قلب خود را از غیر الله خالی و پاکیزه و پاک می گرداند و این چیزی است که فقط با تغییر پوشاک، زردی رخسار، جمع کردن شانه ها، لقلقه ی زبان به حکایت صالحان و تحرک انگشتان به تسبیح و تهلیل حاصل نمیگردد، بلکه آن صفت با صدق در طلب حق عزوجل، زهد و دوری از دنیا و بیرون کردن غیر الله از قلب به دست می آید!
الفتح الربانی؛ (ص ۱۱۵)
رسول الله صلی الله علیه وسلم:
.
《مَثَلُ الْجَلِیسِ الصَّالِحِ مَثَلُ الْعَطَّارِ إِنْ لَمْ یُصِبْکَ مِنْهُ أَصَابَکَ رِیحُهُ وَمَثَلُ الْجَلِیسِ السُّوءِ مَثَلُ الْقَیْنِ إِنْ لَمْ یُحْرِقْکَ بِشَرَرِهِ عَلِقَ بِکَ مِنْ رِیحِهِ》
.
《حکایت همنشین صالح، مانند عطرفروشیست که اگر از او چیزی به تو نرسد، بوی عطرش به تو میرسد و حکایت همنشین بد، مانند آهنگریست که هرچند شرارههای آتش کورهاش تو را نسوزاند، ولی باد و حرارت گرم آن به تو خواهد رسید.》
.
الراوی: أبو موسى الأشعری
.
المحدث: ابن حبان - المصدر: صحیح ابن حبان - الصفحة أو الرقم: ۵۷۹
خلاصة حکم المحدث: أخرجه فی صحیحه
أحْنَف بن قیس:
«جَنِّبُوا مَجَالِسَنَا ذِکْرَ النِّسَاءِ وَالطَّعَامِ، إِنِّی أُبْغِضُ الرَّجُلَ یَکُوْنُ وَصَّافاً لِفَرْجِهِ وَبَطْنِهِ.»
در محفلِ ما، از سخن گفتن درباره زنان و غذا خوددارى کنید! من متنفّرم از مردی که همّوغمش شکم و شرمگاهش است.
( السیر:ج۴-۹۴ )
أبوالدَّرْدَاء :
«گاهًا به چیزی که خود انجامش نمیدهم، شما را فرا میخوانم، و لیکن امیدوارم که خداوند به خاطر ارشاد دیگران مرا نیز پاداش دهد.»
( السیر:ج۲-۳۴۵ )
قرطبی:
«از احترام و تکریم قرآن این است که بر زمین و دیوار نوشته نشود، چنانچه در این مساجد تازهتأسیس استفاده میشود.»
( الجامع:ج۱-۳۰ )
در خصوص «چشموهمچشمی»و «مقایسه ممنوع» رسول الله ﷺ فرمودند:
«انْظُرُوا إِلَى مَنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ، وَلَا تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ فَوْقَکُمْ، فَإِنَّهُ أَجْدَرُ أَنْ لَا تَزْدَرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ»
(در بحث مادّیات) به طبقات پایینتر از خودتان نگاه کنید و چشم به ( برخورداریهای ثروتمندان و) بالادستان ندوزید [حسرتِ سطح معیشت دیگران را نخورید.] تا که با این رفتار، قدر نعمتِ الله را بهتر میدانید.
مسند احمد:۱۰۲۴۶، حدیثِ صحیح.
از حسن بنعلیالخلَّال روایت است که گفتهاند:
ما نزد مُعتَمِر بن سلیمان بودیم و او بر ما حدیث میخواند که عبدالله بنمُبارک آمد. معتمر درس نگفت و سکوت کرد. گفتیم: «حدیث بخوان» گفت: «ما را نسزد که در پیشگاهِ اکابر سخن گوییم.»
الجامع لأخلاق الراوی (از خطیب) شماره ۷۰۶
سفیان ثوری فرمودند:
«اگر در اجتماع اساتید و بزرگان، جوانی حاضِرجَواب را حینِ اظهار فضل دیدی، به خیرش دل نبند، چرا که گستاخ و بیشرم است.»
المدخل (از بیهقی) ص ۳۸۸
شُعبة از أعمَش، [و او] از مجاهد روایت کرده که: عبداللهبنعبّاس به سعیدبنجُبَیر گفت: «حَدِّثْ/بازگو!»
[سعید] گفت: حدیثِ رسول ﷺ بگویم و شما حاضرید؟
[ابنعبّاس] گفت: آیا این از نعمتِ الله [بر تو] نیست که در نزد من مذاکرهی حدیث کُنی! پس اگر درست گفتی [و فهمیدى] که چه بهتر، و اگر اشتباه کنی، تو را بیاموزم.
سیرأعلامالنبلاء:ج۴-۳۳۵
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی