اگر توان نداشتی خودم نخ می بافم...
امام حسن بصری رحمه الله تعالی می فرماید:
در مغازه پارچه فروشی در شهر مکه جهت خرید لباس توقف نمودم که مغازه دار از اجناس خود تعریف(های زیادی و نابجا) می کرد و سوگند یاد می کرد،
پس او را ترک کرده و با خود گفتم: شایسته نیست که از افرادی همچون این شخص خرید کنم، و از شخصی دیگر خرید کردم.
پس از آن ; دو سال بعد حج نمودم ، پیش همان شخص رفتم، نشنیدم که تعریف کند و سوگند یاد کند،
به وی گفتم آیا شما همان شخصی نیستی که چند سال قبل پیش شما آمدم؟؟
گفت: بله
به وی گفتم : چه چیزی تو را بر آن داشت که از حالت قبل به این حال برگردی؟ نمی بینم که تعریف کنی و سوگند یاد کنی!!!
گفت: من همسری داشتم; اگر با درآمد روزانه کم پیش او می رفتم آن را تحقیر می نمود و اگر با درآمد روزانه زیاد پیش او می رفتم آن را اندک می شمرد، سپس الله تعالی او را میراند.
بعد از او همسر دیگری برگزیدم، وقتی صبحگاه میخواستم به بازار بروم لباسایم را می گرفت و می گفت :
ای فلان! تقوای الهی پیشه کن و جز زرق پاک و حلال به ما نده ، اگر با اندک چیزی پیش ما بیایی آن را بسیار می شماریم، و اگر چیزی به ما ندادی با دوک ریس بافی تو را یاری می کنیم.
▪ دوک ریس بافی( وسیله ای که در قدیم با آن از پشم گوسفندان نخ می بافتند)
زن به همسرش می گوید: چیزی جز رزق حلال به ما نده اگر در توان نداشتی خودم نخ می بافم و خرج خانواده را می دهم.
(المجالسة و جواهر العلم۵/۲۵۱)
- ۹۷/۰۶/۰۸