غارت اما نهایت نداشت...
يكشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۴۹ ب.ظ
سعدی می گفت: یکی از ملوک خراسان محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشمخانه همیگردید و نظر میکرد .
سایر حکما از تأویل این فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت هنوز نگران است که ملکش با دگرانست...
من اما درویش دیگری را دیدم در این زمانه که خواب ملوک خراسان و چشمان سبکتکین را به گونه ای دیگر تعبیر کرد:
سبکتکین از پس قرن ها متعجب است که این خاک و این ملک و این بوم، سرزمینی ست که از من بتر را نیز دید.
سبکتکین گمان می کرد غارت را به نهایت رساند؛غارت اما نهایت نداشت.
باب اول در سیرت پادشاهان/سعدی
- ۹۷/۰۳/۰۶